eitaa logo
عقیق شعر
1.4هزار دنبال‌کننده
234 عکس
92 ویدیو
0 فایل
کانال ویژه شعر آیینی سایت عقیق ارتباط با ادمین @haadipoem
مشاهده در ایتا
دانلود
می چرخم و می خوانمش در گود آن را آن یکّه میدان دار را، آن پهلوان را در او تهمتن جلوه ی هر روزه دارد در غیرتش دیدم رگ پیشینیان را رویین تنی با تاب جنگ هشت ساله بگذاشت بی تب پشت سر هر هفت خوان را آن ابر رحمت که به هر سو رخت بسته است آورده با خود سایه ی امن و امان را از زیر دست خاک و خل بیرون کشیدی گنجینه ی فرهنگ عهد باستان را همراه کاوه بر علیه جور ضحّاک افراشتی دفش و درفش کاویان را (این خاک خاک آرش ایرانیان ست با جان «به زه کردند» این مردم کمان را دیروز اگر یک تیر بود و یک کمانگیر امروز بنگر بی شماران مرزبان را) رفتی به جنگ دشمنان بیرون از این خاک می خواستی زخمی نبینی آشیان را در باغ دیدی ردّپای آفتی چند برداشتی از روی پرچین نردبان را بر آسمان خشک و خالی گریه کردی افراشتی تا بیرق رنگین کمان را زیر پر تو قله ی سیمرغ گل کرد از سایه تا آیینه بردی شاهدان را پرواز بود و پهنه ای تا بی نهایت دادی نشان بال و پرها آسمان را رد قدم های تو خود سنگ نشان بود تا منزل مقصود بردی کاروان را انسانیت در تو بهار دیگری داشت وقتی که می بینی نیاز آهوان را* نام تو بود و بختک دلواپسی ها آشفته کردی خواب های سرگران را صوت عقاب از بین پرهایت شنیدم از پشّه ها هم وزوز خط و نشان را دشمن هدف های زیادی داشت بی شک زیرا تصاحب کرد هر چه کاهدان را! کار تو کار پیر امّت بود سردار! همراه خود کردی دل پیر و جوان را لشکر چه لشکر سر به سر ماه و ستاره! آری درآوردند بهت کهکشان را خوردی همه حسرت همه افسوس هر بار تشییع کردی پاسداران یگان را داغ از تو ذره ذره می کاهید چون شمع با هر شهیدی داده ای از دست جان را دیدم میان خاک و خون انگشترت را آن دست را آن فاتح درب جنان را آن دست در دست خداوند است اینک آنجا که حتی نیست منهاجی گمان را باغِ زمستان گشت لبریز از شکوفه رفتی و آوردی هزاران ارمغان را از بعد تشییع قیامت گونه ی تو بر دوش خود حس می کنم باری گران را تلخم چنان چایی که پر می کرد آری شیرینی لبخندهایت قنددان را طبعی که با رطل گران فیض خو کرد باور نخواهد کرد هرگز استکان را آنقدر دستت حلقه ی درگاه را زد تا عاقبت دیدی درون آستان را ای رود قدر جرعه ای هم یاد ما باش حالا که در آغوش داری بی کران را *** قدر قصیده خواندنی در گود بودم می چرخم اما داده ام از کف عنان را... *. نقل است که روزی سردار سلیمانی در شرایطی از عراق تماس می گیرند که صدای تیراندازی‌ها به وضوح به گوش می‌رسیده و می گویند شنیده ام در تهران برف سنگینی آمده است، با این برف آهو‌انی که در کوه نزدیک پادگان مقر سپاه وجود دارند حتماً برای پیدا کردن غذا پایین می‌آیند. همین امروز به اندازه کافی علوفه تهیه کنید و در چند جا قرار دهید که از گرسنگی تلف نشوند. بعد از ظهر هم مجدداً زنگ می زنند و پیگیر می شوند. از ایشان سوال می پرسند در این شرایط سخت که با داعش درگیر هستید چرا به فکر آهو‌های نزدیک مقر افتاده اید؟ ایشان می گویند: «من به شدت به دعای خیر آن‌ها اعتقاد دارم» 🔹عقیق شعر @aghighpoem
ستاره بودی و یکباره آفتاب شدی برای خانه ی مولا که انتخاب شدی به آستان عزیزان قدم گذاشتی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی به جای اینکه نهی تاج همسری بر سر کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی چه با نهایت دین در نهان دعا کردی؟ که آشکار بدین گونه مستجاب شدی چه شد که راه به درگاه عاشقان بردی؟ چه شد که محرم این خاندان حساب شدی؟ مگر نه اینکه نظر کرده ی خداوندی چرا که منتخب چشم آن جناب شدی کدام رایحه ای می رسد به نکهت تو تو بر مشام امامان شمیم ناب شدی * پس از حسین به سایه نمی نشست دلت انیس گریه پیوسته ی رباب شدی به یاد ساقی بی دست مویه می کردی به یاد تشنه لبی امام آب شدی * شُکوه بود نه شِکوه! حماسه خوانی بود! اگر که مرثیه خوان گل و گلاب شدی 🔹عقیق شعر @aghighpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞شمشیر تو در نیام گل کرد؛ از صلح تو صد قیام گل کرد شعر تقدیم به امام حسن مجتبی علیه‌السلام در دیدار شاعران با رهبر انقلاب و اساتید ادبیات فارسی با رهبر انقلاب در شب میلاد امام حسن علیه‌السلام 🔹کانال شعر عقیق @aghighpoem