eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸چوپان و چشمه🌸 قسمت ششم سهراب با خودش گفت نکنه واقعا حوری و پری بودن بعدش با حسرت زد رو د
داستان 🌸چوپان و چشمه🌸 قسمت هفتم سهراب وقتی متوجه شد سروصدای پیرزن و دخترها به گوشش نمیرسه با عجله به سمت چشمه اومد اما اثری از هیچکدامشان ندید با خودش گفت امروز باید مشخص بشه که اینا واقعا حور و پری ان یا اینکه آدمای چابکی هستن که اینقدر سریع دشت به این بزرگی رو رد میکنن و من نمیتونم ببینمشون برای همین به سرعت از میان دشت به طرف روستا دوید اما وسطای راه چشمش به پیرزن افتاد که نفس زنان بطرف روستا می رفت سهراب ایستاد و دوباره سلام کرد و گفت مادر ببخشید شما مگه با این دخترها نبودین چقدر زود رفتن پیرزن گفت منظورت چیه مرد جوان ! سهراب گفت راستش من وقتی قضیه ی این دخترهارو برای مادرم تعریف کردم مادرم گفت یا حور و پری هستن یا ... پیرزن گفت یا چی؟ لابد گفت ما جن هستیم سهراب تا اومد بگه بله همینو گفت... پیرزن عصاشو بطرف سهراب گرفت و گفت اون کلمه رو نگیااااا سهراب ترسید و گفت کدوم کلمه رو پیرزن گفت همون جمله ای که شما برای دور شدن ما به زبون میارین سهراب گفت چشم پیرزن چوبی که در دستش بود را بطرف سهراب گرفت و گفت نمی ترسی تو رو به یه موش تبدیل کنم سهراب که واقعا ترسیده بود تو دلش دو سه بار گفت بسم الله بسم الله ... پیرزن گفت واااای سوختم سوختم مگه نگفتم بسم الله نگوووو سهراب با ترس و لرز گفت ببخشید پیرزن با صدای بلند خندید و گفت پسر تو چقدر ساده ای من اگه جن بودم که وسط این بوته ها تو این گرمای آفتاب پیاده نمی رفتم ببو جان! ما ساکن روستای بالای همین دشت هستیم و چون چشمه ی نزدیک خونه مون این وقت سال کم آبه ازینجا آب بر میداریم تو هم برو پی گوسفندات که اگه ببینم یبار دیگه پیگیر نوه هامی خودم ادبت میکنم سهراب که حالش بهتر شد و اون ترس اولیه ش ریخت گفت نه مادرجان من اصلا اهل مزاحمت نیستم فقط یه سوال دارم این دخترا پس چجوری یهویی غیب میشن؟ پیرزن دوباره خندید و در حالی که با دستش جایی رو اشاره میکرد گفت دخترها دارن از کانال کنار دشت میرن طرف روستا چون عمقش زیاده هم خنکتره و هم تو دید نیستن سهراب وقتی جهت دست پیرزن را دنبال کرد دید سه نفر از توی کانال به سرعت طرف روستا میرن سهراب ازینکه پیش پیرزن خیط شد خجالت کشید اما پیرزن گفت ببین پسرم از حالت حرف زدنت فهمیدم آدم بدذاتی نیستی زیاد هم ساده نیستی فقط یه سوء تفاهم بود که برطرف شد اگه قول بدی مزاحممون نشی منم به دخترا نمیگم که در موردشون چه فکر خنده داری تو سرت بود مادرت با خودش نگفت که جن و پری چرا باید سر چشمه آب بگیرن و خودشونو بهت معرفی کنن وسط حرفاش گفت...پسرجان لااقل کمک کن این کوزه رو از دستم بگیر بذار نفسم بالا بیاد تا بتونم برات حرف بزنم سهراب کوزه ی پر آب را از دست پیرزن گرفت و گفت بفرمایید پیرزن گفت آره پسرم پری نوه ی بزرگمه و بخاطر دور بودن مدرسه فقط سه کلاس درس خونده و ترک تحصیل کرده ولی دختر زرنگیه فرشته و مینا هم دوقلو هستن و چون نازپرورده ی باباشون بودن تا پنج کلاس درس خوندن راستی تو مال کدوم روستایی سهراب گفت من مال روستای پایینم پیرزن گفت آخی روستای شمام کم آبه اینهمه راه رو میای که آب ورداری ؟ سهراب گفت نه من چوپون روستا هستم و گوسفنداشونو برای چرا میارم اینجا سهراب دلش میخواست همینجور با پیرزن حرف بزنه اما وقتی نزدیکی های محل رسیدند پیرزن کوزه را از دست سهراب گرفت و گفت تو روستا نیای بهتره می ترسم برات دردسر بشه پدر این دخترا خیلی حساسه و اگه بفهمه یه جووون تو دشت داره گوسفند میچرونه یا تورو ازین دشت میندازه بیرون یا دختراشو تو خونه حبس میکنه با خنده گفت برو تا تورو به موش تبدیل نکردم سهراب خداحافظی کرد و بطرف گوسفنداش راه افتاد پیرزن گفت راستی جووون سهراب گفت بله مادرجان پیرزن گفت به مادرت سلاممو برسون و بگو مادربزرگ جن ها خیلی دوستت داره راستی اسمتو هم به من نگفتی سهراب تا خواست خودشو معرفی کنه پیرزن منتظر جواب سهراب نشد و لابلای درختها از نظر ناپدید شد ادامه دارد نویسنده : سید ذکریا ساداتی AHANGMAZANI❤️ ❄️کانال آهنگ مازنی❄️
4_5819000410504957752.mp3
8.63M
دل من تنگ شده حال و هوایی دارم غم مخور ای دل غم دیده خدایی دارم شکرلله که دلم ساکن این وادی شد پر زده سامره و مُعتکف هادی شد دل من شیفته ی صحن امام هادی است گوشه ای از حَرَمش مست کلام هادی است در حریم تو صفا می کنم و می مانم پای شش گوشه ی تو جامعه را میخوانم تا که آمد به نظر گوشه ای از ماتم تو با توسل به شما گریه کنم از غم تو پابرهنه دل شب ، دست تو را هم بستند موپریشان شدی و ، حُرمت تو بشکستند صاحب جامعه و این همه تحقیر اِی وای بُردن بزم شراب آیه تطهیر اِی وای من بمیرم که تو را بزم شراب آوردند با تعارف به شما قلب و دلت آزردند با همین روضه دلم باز هوایی شده است با غمت روضه ی ما کرببلایی شده است یادم افتاد دوباره به همان بزم شراب خیزران می زد و زینب دل او گشته کباب بی حیا چوب مزن بر لب و دندان حسین بِنِگر قلب من و گریه ی طفلان حسین (ع) AHANGMAZANI❤️ 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5838998512674541472.mp3
6.74M
دلم هواتو کرده میخواد مثل کبوتر دور سرت بگرده 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 ❄️کانال آهنگ مازنی❄️