4_5798797438395357372.mp3
4M
رضا غلامی🎤
باران
🎶🕺💃😍
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
طنز عارفانه استاد دانشمند 🎤 "خَره دوستت دارن " 😜😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طنز زیاد عارفانه😜
آ سید جواد هاشمی هم ....😜😂
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5929183840818962217.mp3
4.14M
حسن عرفانی🎤
ته هیاهو دکته دادا کلِّ مازرون
🎶🕺💃💃🕺😍
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
انیمیشن خاطره انگیز و زیبای معاون کلانتر http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانا
50.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن زیبای عصر یخبندان(2)
قسمت اول
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5796390427053527036.mp3
5.74M
علیرضا شربتی🎤
ریمیکس شاد
شل نده شلوار اوشین دلِّ بَوردی
🎶🕺💃💃🕺😍
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
سنتی عصرگاهی زنده یاد فرهود جلالی🎤 دکلمه ی زیبای شیونگ بخش اول امه اوسّی تک همه ش خنده بِه وِ خنّه ک
4_5996774136293110028.mp3
9.75M
سنتی عصرگاهی
زنده یاد فرهود جلالی🎤
دکلمه ی زیبای شیونگ بخش دوم
غصه ی راه نیشتبه چپق کشیبه
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5796390427053527053.mp3
10.17M
جدید
امیر قمی🎤
مه نفس😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
سوپر شفته سگ به توان دو😜😂😂😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان شفته شگ برای گربه فیلم ترسناک میذاری😂😂😂
بامشی بیچاره داشت دل باد میداد😔😝
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
21.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از سریال طنز
سی دی جدید داریم😂
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5976414518136278331.mp3
2.6M
جهانبخش کُرد🎤
دختر بابا
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
دموی آهنگ👇
❤آهنگ مازنی❤
۳۳ در انتظار #محرم یا ابوالفضل هر روز یک مداحی تا محرم http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b
AHANGMAZANI (1).mp3
4M
۳۲
در انتظار #محرم
یتیمی بد درده
هر روز یک مداحی تا محرم
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین صدا گذاری روی فیلم
بارون بارون بارونه هِی😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6044033903423923777.mp3
1.71M
بهارِ بلبل خوندنه😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5902111210253321351.mp3
3.2M
فارسی
محسن لرستانی🎤
فاطمه جان👌😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😍😍👌
خونش مادر پسری مازندرانی😜😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان "افسانه دختر تنها "🌸 قسمت چهاردهم اسد دستپاچه شد و سریع اومد که دست افسانه رو بگیره مادر گف
🌸داستان "افسانه دختر تنها "🌸
قسمت پانزدهم
اسد به جوانها خوش آمد گفت و ازشون پرسید شما چرا اومدین
جوانها گفتن وقتی داشتین از خونه ی عنایت می اومدین ما حرفاتونو شنیدیم و اومدیم که در کنار شما کار را یکسره کنیم
جوانها شروع کردن به بستن درها و پنجره هایی که استفاده نمیشد و در عین حال گفتن باید خیلی مراقب باشید و تو خونه گیر نکنید اونا احتمال داره خونه رو آتیش بزنن
علیرضا در حالی که مشغول تیز کردن تبر و داس این چند جوون شده بود گفت داداش کاری نداره که ما الان بالای بیست نفریم چهل نفر هم باشن حریفشونیم
جوانها خندیدن و گفتن مثل اینکه هوشنگ خان رو نمی شناسی
تا اومد توضیح بده بالای بیست ، سی جوان با تبر و داس و بیل و چوبدستی وارد حیاط شدند و گفتند ما هم هستیم
علیرضا از جاش بلند شد و گفت شما چه جدی گرفتین بابا دو تا خان که بیشتر نداشتین یکیشو که لت و پار کردیم اونجا افتاده یکیش مونده دیگه چند نفر میخواین
گفت واقعا یکی از خان ها رو گرفتین رضا گفت بله عنایت خان شما جوانهای ده بالا خندیدن و گفتن عنایت خان؟!!!
نکنه اون اسطبل پاک کن هوشنگ خان رو میگین اون کی خان شد و خندید
یکی دیگه از جوانهای ده بالا گفت شما دلیل این مبارزه هستید و پیشاپیش از شما ممنونیم اما رو به پدر کرد و گفت این آقا میدونن هوشنگ خان یعنی کی
پدر که تا حالا ساکت بود گفت شماها چجوری خبر دار شدین که قراره با خان در بیفتیم
گفتن همین جوانها خبرمون کردن و البته هوشنگ خان هم میدونه و برای همین داره با تمام نیرو میاد طرف شما
بعد سریع پرید روی دیوار و به همراهش چند نفر دیگه هم رفتن رو دیوار و یکی از جوانها گفت فقط با تمام قدرت کلِ بکشید
رضا گفت داداش مگه عروسیه کِل بکشیم
جوان گفت بله دو سه ساعت بعد می بینی
بعد به درخواستش همه آماده شدن که کل بکشن جوانها گفتن جمعیتتون همینه
که پدر دخترا شو صدا زد و گفت دخترا شما هم رو به پایین ده کل بکشید همه با هم حدود ۵ دقیقه با صدای بلند کل کشیدن
اسد گفت ما که نفهمیدیم چرا کل کشیدیم ولی حال داد
جوان گفت نیمساعت بعد متوجه میشی
نیمساعت نشده بود که زن و مرد و کودک یکی یکی ریختن تو حیاط حیاط کم کم پر از جمعیت شد غوغایی شده بود
جوان گفت این جمعیت به یک نفر سرپرست نیاز داره و رو به اسد گفت این کار شماست چون غریبه این از شما بیشتر حساب می برن
اسد هم قبول کرد و بعضی از تاکتیکهای دفاعی که بلد بود را به صورت فشرده به جوانها یاد داد و منتظر ماندن تا قوم الظالمین از راه برسند
هوا دیگه روشن شده بود که رضا گفت پس یه چرتی بزنیم لااقل تا هوشنگ و دارو دسته اش نرسیدن
اسد گفت من که خواب به چشمم نمیاد علیرضا و محمدعلی گفتن ما هم بعدازظهری خوابیدیم
رضا گفت پس مال منم کنسله
ولی اسد گفت بیا یک کم استراحت کن اومدن بیدارت میکنیم رضا رفت توی اتاق و جوانهای ده بالا و ده پایین حلقه ی اتحاد تشکیل دادن و به زنها و بچه ها گفتن برین خونه ی بغلی و تا صداتون نزدیم هیچ کاری نکنید
یکساعت نگذشته بود که پیرمردی لاغر و نحیف وارد حیاط شد و گفت عنایت کجاست اسد گفت چیکار دارین باهاش
پیرمرد گفت هوشنگ خان گفته یا عنایت را تحویل می دین یا تمام خونه های ده را به آتیش میکشم و آذوقه ای برای زمستونتون نمیذارم
اسد با فریاد گفت برو بگو خودش بیاد
پیرمرد ترسید و گفت چشم ارباب
جوانها خندیدند
رضا هم با صدای اسد بیدار شد و اومد بیرون گفت اومدن؟
اسد خندید و گفت آره مگه نمی بینی داریم می جنگیم
چند دقیقه ی بعد از خونه ی عنایت صدای همهمه اومد جوانها گفتند قوم الظالمین اومدند
اسد گفت تا اونجایی که ممکنه باید با گفتگو حل کنیم دارو دسته اش همین مردم معمولی ان حالا یا بخاطر ترس و یا بخاطر پول دور و برشون هستند
جوانها گفتن قبوله ولی اینی که ما می شناسیم اهل گفتگو نیست
اسد با صدای بلند گفت هوشنگ کدومتونید
هوشنگ گفت بچه ها از کِی اینقدر پر رو شدند که اسم هوشنگ خان را بدون لرزش صدا فریاد میکشند
اسد گفت اگه تسلیم بشین و حق مردم این دو آبادی را بدهید ما با شما دعوایی نداریم
هوشنگ گفت تو خودت اضافی هستی بچه پر رو
زود عنایت رو ولش کن بیاد اینور
اسد گفت عنایت به خانواده اش خیانت کرده و آزاد نخواهد شد
هوشنگ خان گفت پس به نوکرات بگو کاری با من نداشته باشند میخوام رو در رو با هم حرف بزنیم
اسد گفت ما اینجا نوکر نداریم همه مون باهم رفیقیم
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
👇👇
ادامه ی قسمت چهاردهم
داستان 🌸افسانه دختر تنها🌸
ما به تو هم اعتماد نداریم اما هوشنگ که تا نزدیک دیوار خودشو رسونده بود از شکاف دیوار تیری به سمت اسد شلیک کرد که به رضا خورد و رضا غرق در خون افتاد زمین !
اسد و جوانها خونشون به جوش آمد و با خراب کردن دیوار بطرف خونه ی عنایت هجوم بردند
اسد خودشو بالا سر رضا رسوند و گفت حالت اگه زیاد خوب نیست بمونم پیشت
رضا گفت نه داداش خوب خوبم فکر کنم تیر به پام خورده تو برو من زخممو میبندم و میام
مینا که صحنه ی تیر خوردن رضا را دید دستپاچه شد و بدون اجازه از کسی به طرف رضا دوید
وقتی رضا را غرق در خون دید کنارش نشست و گفت طاقت بیار الان میگم حکیم ده بیاد بالای سرت
رضا گفت دیگه لازم نیست !
راستی مینا خانم دیشب که گفتی همه به آرزوشون رسیدن جز من و رضا
می خواستم بهت بگم که من خیلی دوستت دارم اما نمیدونم چرا زبونم نچرخید ظاهرا تقدیر نذاشت
اگه از من بدی دیدی حلال کن من پسر بدی نبودم و قصد بدی هم نداشتم
مینا گفت الان هم آدم بدی نیستی تو خوب میشی مطمئنم
رضا گفت فقط به داداش اسد بگو من هیچ گله ای ازش ندارم و منو حلال کنه که رفیق نیمه راهش بودم
مواظب اسد باشین اسد خیلی سختی کشید برای افسانه خیلی غصه خورد
نذارید بخاطر من زیاد غصه بخوره
مینا نمیدونست چیکار کنه چادرشو داد به رضا و گفت زخمتو باهاش داشته باش تا حکیم بیاد و خودش هی میرفت پیش حکیم که زودتر بیاد و هی بر میگشت پیش رضا و میگفت طاقت بیار
وقتی برای بار چندم رفت و با حکیم برگشت رضا در حالی که چادر مینا را روی صورتش گرفته بود تموم کرده بود
افسانه که یک دلش پیش اسد بود و یک دلش پیش مینا وقتی گریه ی مینا را شنید خودش را به مینا رسوند و گفت خوب میشه نگران نباش
مینا گفت چی خوب میشه شنیدی تا حالا کسی عاشق نشده معشوقش بمیره
من تازه داشتم به رضا علاقمند میشدم
افسانه هم برای رضا اشک ریخت مهری و زهرا حتی دل نگاه کردن به صورت مینا را نداشتند
شیطون ترین و بگو بخند ترین خواهرشون بار غم سنگینی رو به دوش میکشید که دلیل خاصی براش نداشت
اما در گیری بین اسد و همراهاش با هوشنگ و دارو دسته اش به خیابون کشیده بود چندتا از جوانها هم تیر خورده بودند
اسد گفت اینجوری همه کشته میشیم بر گردیم اما جوانها گفتن این پست فطرت اگه فرصت پیدا کنه از خان های دیگه کمک می گیره نباید بذاریم سالم در برن
زنها و بچه ها را صدا زدند و گفتن بیایید هم زخمی هارا مداوا کنید و هم اونایی که زور دارند به طرف هوشنگ و دارو دسته اش سنگ و چوب پرت کنند محمد علی بخاطر درد پهلوش نتونست ادا۰مه بده و زهرا بالا سرش موند تا ناغافل سنگی بهش نخوره
اسد و علیرضا دوش به دوش هم تا دل نیروهای هوشنگ نفوذ کردند و چندین نفر را لت و پار کردند
و در یک لحظه هوشنگ را ناغافل گیر انداختن
دارو دسته هوشنگ خان وقتی دیدن خان تو چنگ اسد و رضا اسیر شده دست از درگیری کشیدند و اسلحه و چوب و هرچی که داشتند را بر زمین گذاشتند
جوانها فریاد شادی سر دادند و کل کشیدند
اسد و علیرضا دنبال رضا بودند اما ندیدنش افسانه کنار اسد ایستاده بود
اسد گفت رضا حتما داره با مینا حرف میزنه با اینکه بهش سفارش کردم مواظب خودش باشه پدر مینا به ما اعتماد کرد نباید نامردی کنیم
افسانه گفت رضا هم جواب اعتماد پدر را داد
اسد گفت چیشده
افسانه گفت داداش رضا رفت و دیگه بر نمیگرده
ادامه دارد ........
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀 آهنگ مازنی در ایتا🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جواد_بن_رضا 🥀
منم خاک پای امام جواد (علیهالسلام)...
#شهادت #باب_المراد
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
May 11
4_5798642226867212451.mp3
6.03M
#شعر_شبانه
چقدر روضه تو مثل روضه حسن است
تو در سرای خود و غربت تو در وطن است
به کاظمین تو بسته دخیل عرش خدا
همیشه مثل حسن از کرامتت سخن است
نشسته بر جگرت زهر و زهر با خود گفت
چقدر این جگر پاره پاره پر محن است
به روی بام و تن و آفتاب و اشک خدا
چقدر بال کبوتر به روی این بدن است
شبیه داغ حسن یا شبیه داغ حسین
گریز مجلس تو ذکر شاه بی کفن است
کشیده شال عزا روی دوش خود مشهد
که صاحب غم تو حضرت ابالحسن است
"علی الواریان"
#امام_جواد
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5798642226867212456.mp3
3.43M
سنتی شبانگاهی
شهرام ناظری🎤
مردان خدا
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا