eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5848263040599855358.mp3
11.04M
مهدی احمدزاده جان یار ببخش مره حق داینی ته من شه دلبرِ غرور ره بیتمه تا بوردمه یار سر پول بشنّم مره برمه بهیته 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
گلهای باغچه ی خونه مون..نکا😊 AHANGMAZANI ارسالی از همراهان: امیر علی علی میرزائی
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸ترس🌸 قسمت پنجم شاید خنده دار باشه که با یکبار دیدن احمد اینقدر دلباخته ش شدم خودمم باور ن
داستان 🌸ترس🌸 قسمت ششم باز هم حالم بهتر شد مخصوصا وقتی مادرم با پای خودش راه رفت بیشتر خوشحال شدم صبر کردم مادرم بخوابه و عروسک هارو یک به یک چیدم کنار دیوار و کتابها را ورق زدم کتاب بینوایان ویکتور هوگو بنظرم جالب اومد نشستم چندین صفحه شو خوندم و شروع کردم به اشک ریختن چون خودم زجر کشیده بودم با ژان والژان و کوزت حس همزاد پنداری داشتم اما بخاطر اشک صفحه رو تار میدیدم و چشمام می سوخت رفتم یه آبی به صورتم زدم اومدم کنار مادر و آروم صداش کردم ترسید و گفت چیشد دخترم ،جان دلم چیه بغلش کردمو گفتم هیچی دلم میخواد بغلت کنم خودش بغلم کرد و گفت الهی فدات بشم دختر قشنگم گفتم مادر میشه منو ببخشی گفت چیشده مگه گفتم من خیلی اذیتت کردم باعث شدم شوهرت دق کنه پسرت ازت دور بشه و نتونی کار کنی تازه غصه ی منو هم باید بخوری گفت این چرت و پرتها چیه داری میگی تو دخترمی پاره ی تن خودمی مثل اینه که قلبت ازت معذرت خواهی کنه که ببخشید ضربانم باعث آزارت شده گفتم مامانی قشنگم هیچوقت فکر نمیکردم ازین حرفا هم بلد باشی سرمو کشید سمت سینه اش و موهامو نوازش کرد اما چیزی نگفت وقتی نگاش کردم دیدم داره بیصدا گریه میکنه گفتم الهی برات بمیرم مادر قصد آزارتو نداشتم برای اینکه حال و هواشو عوض کنم گفتم راستی تو عاشق بابا بودی گفت نه ازش متنفر بودم گفتم مسخره نکن جواب بده گفت آره خیلی هم دوستش داشتم ولی با تقدیر نمیجنگم دعا میکنم جاش خوب باشه به همین راضی ام گفتم ولی موتور نخرید سوار موتورنشدی آرزو به دل ولت کرد و رفت گفت ولم نکرد من رفیق نیمه راه بودم تو چته امشب گفتم مادر دلتنگم دیدی احمد اصلا نگاهم نکرد حتی ازینکه اومد تو حیاط ما ناراحت بود مگه من چیکارش کردم از من چه بدی دید دوستم نداره آدم که بودم لااقل احوالپرسی میکرد یا تو یکی ازین وسیله ها دو خط می نوشت تولدت مبارک چی ازش کم میشد مادر گفت مثل اینکه باز..‌‌‌‌‌..... گفتم چی ؟ دیوونه شدم؟ گفت نه برو بخواب سرجات مادرمو بوسیدمو اومدم کنار عروسکها و دستبندی که حالا به گردن یه عروسک آویخته بودم دراز کشیدم و از شکاف در به آسمون زل زدم ستاره ای از دور می درخشید من اسمشو گذاشتم ستاره ی احمد و هنوز هم اسم واقعیشو یاد نگرفتم با عروسک ها پچ پچ کردم نمیدونم کی خوابم برد خواب دیدم احمد با یه دختر خوشگل و شیک پوش تو یه باغ بزرگ هستند و من لبه ی پرتگاه ایستاده بودم الکی داد زدم کمک کنید من دارم می افتم احمد می خندید گفتم آخه چرااااا مگه من چیکار کردم احمد اومد جلوتر و گفت تو هم زشتی هم فقیری کاری نکنی یا هرکاری بکنی من سال دیگه کادوی تولدتو نمیارم از الان بگم که الکی منتظرم نباشی شاخه ای که دستم گرفته بودم و کشید و گفت لااقل واقعا بیافت که خانمم به من شک نکنه اما من موقع افتادن خوشحال بودم که بالاخره باهاش رو در رو حرف زدم و یهویی از خواب بیدار شدم مادرم بالای سرم نشسته بود و با پارچه ی خیس داشت صورتمو پاک میکرد گفتم چیشده مادرم گفت نمیدونم چیشده الهی خدا ذلیلش کنه گفتم نفرین نکن تورو خدا نفرینش نکن من دل ندارم مادر مادرم گفت بس که مثل مادرت بدبختی دوباره خوابم برد و ساعت ۷ بیدار شدم چادر سفید مادرمو یواشکی بردم گوشه ایوون گذاشتمو و یک تکه چغندر که مادرم برای ترشی انداختن خریده بود برداشتم و گذاشتم کنار چادر سفید داشتیم صبحانه میخوردیم که کسی تو حیاط مادرمو صدا زد مریم خانم بود مادر احمد! اومده بود که مادرو ببره پیش دکتر سریع رفتم چغندر قرمزو به صورتم کشیدم و چندتا سیلی به خودم زدم صورتم که کمی قرمز شد چادر سفیدو سرم کردم و رفتم تو اتاق زن دایی الیاس وقتی منو دید تعجب کردو گفت واسه من حجاب کردی گفتم نه من حیاط پشتی بودم فکر کردم دایی الیاس هم اومده گفت الیاس خان که صبح زود رفت بیرون بمن گفت مادرت مریضه منم اومدم ببرمش دکتر مادرم گفت نه لازم نیست الان حالم خوبه اما من تمام هوش و حواسم به مادر احمد بود تو بهترین و تمیزترین استکانی که داشتیم براش چای ریختم و کمی از نبات که قایم کرده بودم براش آوردم مادرم با تعجب من و شاخه نبات رو نگاه میکرد اشاره کردم که آبروداری کنه خلاصه وقتی با اصرار مریم خانم مادر حاضر نشد برن دکتر مقداری پول گذاشت کنار سینی چای و گفت اینو اگه نگیری الیاس خان سه طلاقه م میکنه بلند شد و گفت من رفتم مادرم هرکاری کرد مریم خانم پولو نگرفت وقتی مریم خانم رفت مادرم گفت هی چش سفید بیا ببینم چه غلطی کردی تو ماتیک داری گفتم نه به خدا گفت یعنی صورتت خود به خود گل انداخت گفتم نه چغندر لبویی زدم روش گفت جل الخالق من ۵۰ سال از خدا عمر گرفتم و حسرت یه ماتیک به دلم مونده هیچوقت بفکرم نرسید که با لبو هم میشه ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸آهنگ مازنی🌸 👇👇
ادامه ی قسمت ششم داستان 🌸ترس🌸 گفتم مادر جان تو که عشقت دم دستت بود و راحت بابای بیچاره مو گولش زدی همه که خوش شانس نیستن یه نیشگون جانانه ازم گرفت و گفت اگه تا حالا امیدوار بودم الان دیگه مطمئنم احمد اسمتو هم نمیاره گفتم چرا ؟ گفت بس که دریده ای چش سفید کی چادرمو بردی بیرون تو که اینهمه کدبانو بودی پس چرا تو کارهای خونه کمکم نمیکنی گفتم من مریضم گناه دالم گفت لوس نشو چش سفید برو یک کم لبو بیار ببینم واقعا میشه خندیدم گفتم تو برای کی میخوای قرمز بشی گفت برای دلم من مثل تو چش سفید نیستم پررووو بازم یه نیشگون گرفت گفتم اَه مادرجان کبودم کردی احمد بدش میاد گفت ببند دهنتو دختره ی چموش خندیدم اومد بغلم کرد و گفت تو که میخندی تمام غم غصه مو فراموش میکنم الهی خوشبخت بشی دختر خدا خیلی بزرگه نا امید نباش با اینکه چشماش پر اشک شده بود بزور خندید و گفت ولی چش سفید هم نباش روز قشنگی شده بود اونروز مثل بچه های کوچیک با عروسکهایی که دایی الیاس آورده بود یه مهمانی تشکیل دادم و با بیسکوییت و شکلاتی که تو وسایل بود و پنهانش کرده بودم برای روز مبادا پذیرایی مختصری از عروسک ها کردم مادرم هم با من همراهی کرد و خیلی ذوق کردم اما یکدفعه ترس تمام وجودمو گرفت مریض نشده بودم اما تمام تنم می لرزید مادرم هول کرد و گریه میکرد گفتم چیزی نیست مادر بخدا خوبم کم کم چشمام تار شد و دیگه صدای مادرمو نمی شنیدم.. ادامه دارد..... http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5850385622027473008.mp3
2.11M
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی… شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را …به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز نفس ها حبس شد…، در سینه ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد…الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را مجید تال http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZAN (1).mp3
3.53M
سنتی شبانگاهی علی(ع) دین است و ایمانم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آب مراد لاسم ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ پنجشنبه 🌞 🖼 ۱۳ نورزماه(عیدماه) ۱۵۳۴   تبری ۱۵ تیر     ۱۴۰۲ شمسی ۶ جولای    ۲۰۲۳میلادی ۱۷ ذی الحجه   ۱۴۴۴ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
24.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجه مازرونه نازِنین😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 آرین کمالی روستای کفرات بنه سرا شکوم 😍
4_5850385622027473126.mp3
5.03M
اینجه مازرونه نازنین وِ ملک ایرونه نارنین گروه تتی وا🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5850385622027473010.mp3
4.08M
بیژن بیژنی🎤 یا مولا دلُم تنگ اومده 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5850385622027473219.mp3
7.9M
شاه مردانه 👌🌸 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5850514840413540640.mp3
2.9M
حنیف دیوسالار🎤 انار گلِ رنگ ته بوردی کجه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5850385622027473231.mp3
1.44M
شه جان دلخواه دا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5870654066618536087.mp3
3.94M
ای یار جانی یار آرمین کاووسی🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
سلام بر همراهان گرامی سخنرانی طلب پوزش بخاطر اینکه دیروز نتونستم در خدمتتون باشم آقا ما چند وقت پ
سلام و عرض ادب عیدمون هم مبارک😍 سخنرانی آقا داشتم میگفتم که ما مشغول گفتگو با فروشنده بودیم و خانم مشغول ریختن پته های چندین ساله روی آب بود که بخاطر اینکه بحث عوض بشه گفتم خانم برو انتخاب کن گفت بلا اَی مه انتخاب ره بخرده ! شما خواننده ها این وسط چی میگین بابا نه هرگزززز منظورش من نبودم احتمالا از اینکه منو دیر انتخاب کرد ناراحت بود 😜 خالاصه رفتن یخچال ببینن کارآگاه گجت واری شه گردن رو کشیدم طرف فروشنده و گفتم یخچال ارزوناتون کدوم ردیفی هستند گفت همون ردیفی که خانمتون رفت گفتم پس خدایا شکرت یکهویی خانم صدا زد عزیز یه لحظه میای شوکه شدم من کی عزیز شدم که خودمم خبر ندارم آی این خرید بیصاب بئی کارا صورت میده مثل قوش رفتم جلو گفتم جانم ، جان و عزیز😂 گفت این یخچال خوبه ؟ حقیقتش داشتم دنبال برچسب قیمت میگشتم و چون ندیدم ترسیدم اظهار نظر کنم که یکهویی دادااشم و خانمش اومدن تو فروشگاه گفتم به به شما و اینورا گفت داشتیم رد میشدیم ماشینتو دیدیم سلامتی اومدین یخچال بخرین دیگه گفتم خدا بخواد بله گفت آره داداش ناراحت نشو ولی اون یخچالتون دیگه خیلی ضایع بود 😂 آقا داشتیم حرف میزدیم که جاری جاری رفتن یخچال ببینن و الحمدالله هم همون ردیف ارزونا بود که دیدم زن داداشم جیغ کشید شه دل باتمه ای دل غافل خانم خشالی راه سکته هاکرده باتمه ای خدا چتی تنها بَومه که زنداداشم اومد دستمو کشید برد طرف همون یخچالی که خانمم قبلش به من نشون داد گفت این یخچال خوبه و بخاطر جاواکری پیش جاریش گفت همینو بردار خواهر !! زن پسرعموم از همینا خرید خیلی عالیه تلویزیون داره یخ ریز داره آبریز جداگانه داره هوشمند هم هست آقا منِ اوج به سر هم گفتم خوبه قشنگه آقاااااا تو ساکت بواش اول قیمت بعد اظهار نظر گفتم آقا همینو بپیچین فروشنده با تعجب گفت پسندتون شد گفتم خانم هرچی بگه همونه خانم اتی ذوق بکرده که تا دو ساعت خواسّه شه لب و لوشه ره جمع هکنه نتونسّه فروشنده گفت مبارکه گفتم تخفیف داریم دیگه ؟! با اشاره به داداشم گفت این گت مردی دره ما چیکاره ایم داداشم رفت پیشش و داشتن حرف میزدن که دیدم صورت داداشم شد زرد بِه گفتم داداش چته گفت هیچی نیست فقط یواش بیا بیرون ولی من از همه جا بیخبر یک کم سرو صدا کردم و خانمها جمع شدن داداشم گفت فشارم افتاده شما برین من و داداش میریم بیرون هوا بخوریم گفتم داداش جریان چیه گفت هیچی نگووو فقط منو نگاه کن اون یخچال ۸۷ میلیونه گفتم چی؟؟؟؟؟ ۸۷ میلیووووووووووووووووون مگه گو بریه😱 خوانندگان عزیز ببخشید من به قیمت های بالا خیلی حساسم ادامه دارد ..‌‌‌‌.... ارادتمند شما عزیزان سید