eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
5.2هزار دنبال‌کننده
620 عکس
228 ویدیو
262 فایل
📌 کانالی برای آشنایی و شناخت: #تاریخ اسلام، تاریخ و #سیره اهل بیت(ع)، تاریخ #تشیع و تاریخ اجتماعی شیعه. حجت الاسلام دکتر محمد جواد یاوری سرتختی آدرس ارتباطی: @javadyavari
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 به امام (ع) نقل شده است که عدّه‌اى از اهل به امام صادق(ع) نامه نوشتند که مفضّل بن‌ عمر با یک عدّه کبوتر باز، انسان‌های نا اهل و کسانی که می‌نوشند، نشست و برخاست می‌کند. سزاوار است شما به وی تذکر بدهید. امام صادق(ع) پس از خواندنِ آن نامه، نامه‌اى براى مفضّل نوشت و به کسانی که اعتراض می کردند، داد و فرمود این نامه را به مفضل بدهید. آن افراد، نامه را به مفضل دادند. مفضل نامه را دید و خندید و برای آنان نامه را خواند. امام صادق(ع) نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحیم برای من فلان چیز و فلان چیز را بخر." و هیچ اشاره ای در نامه به درخواست آنها از امام برای توصیه به مفضل نشده بود. نامه را به معترضین داد و همین طور همه با تعجب نامه را خواندند. مفضل گفت نظرتان چیست؟ آنان گفتند: این اشیاء است و زیادی لازم دارد. باید پیرامون آن ‌فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع‌آورى نموده به تو دهیم. آنان قصد بازگشت داشتند که مفضل بن عمر ایشان را به غذا دعوت کرد و اجازه نداد آنان بروند. تا مشغول خوردن غذا بودند، مفضل نامه امام (ع) را برای همان کبوتر بازان خواند و آنان نیز هر کدام به اندازه توانایی‌شان پولی دادند که در نهایت قبل از تمام شدن غذای آنها، دو هزار دینار و ده هزار درهم جمع شد. مفضل به آنان گفت: از من می‌خواهید اینها را طرد کنم و با آنان نباشم؟ فکر می‌کنید خدا به و شما محتاج است؟ 📚کشی، رجال، ص۳۲۷. 👇👇 🌻 @ahlebait110
📌 به امام (ع) نقل شده است که عدّه‌اى از اهل به امام صادق(ع) نوشتند که بن‌ عمر با یک عدّه کبوتر باز، انسان‌های نا اهل و کسانی که می‌نوشند، نشست و برخاست می‌کند. سزاوار است شما به وی تذکر بدهید. امام صادق(ع) پس از خواندنِ آن نامه، نامه‌اى براى مفضّل نوشت و به کسانی که اعتراض می کردند، داد و فرمود این نامه را به مفضل بدهید. آن افراد، نامه را به مفضل دادند. مفضل نامه را دید و خندید و برای آنان نامه را خواند. امام صادق(ع) نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحیم برای من فلان چیز و فلان چیز را بخر." و هیچ اشاره ای در نامه به درخواست آنها از امام برای توصیه به مفضل نشده بود. نامه را به معترضین داد و همین طور همه با تعجب نامه را خواندند. مفضل گفت نظرتان چیست؟ آنان گفتند: این اشیاء است و زیادی لازم دارد. باید پیرامون آن ‌فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع‌آورى نموده به تو دهیم. آنان قصد بازگشت داشتند که مفضل ایشان را به غذا دعوت کرد و اجازه نداد آنان بروند. تا مشغول خوردن غذا بودند، مفضل نامه امام (ع) را برای همان کبوتر بازان خواند و آنان نیز هر کدام به اندازه توانایی‌شان پولی دادند که در نهایت قبل از تمام شدن غذای آنها، دو هزار دینار و ده هزار درهم جمع شد. مفضل به آنان گفت: از من می‌خواهید اینان را طرد کنم و با آنان نباشم؟ فکر می‌کنید خدا به و شما محتاج است؟ 📚کشی، رجال، ص۳۲۷. 👇👇 🌻 @ahlebait110