هدایت شده از 🇮🇷روزی یک حدیث🇵🇸
ملاطفت =ایمان
🖌 حضرت # امام_باقر (ع) : هرکه مهربانی با دیگران قسمتش شد، ایمان هم قسمتش شده.
🖌 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ قُسِمَ لَهُ الْإِیمَانُ.
📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۱۸۱ روایة:۲
#حدیث #ملاطفت
@hadith_daily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 وقتی رئیس استاندارد حافظ منافع #خودروسازان میشود
۲۰ سال پیش تایید #استاندارد یک خودرو رو دادند😳
🔺پاسخهای صریح رئیس پلیس #راهور به اظهارات رئیس سازمان استاندارد
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند صداوسیما از خیانت هایی که محمد هاشمی رفسنجانی و ظریف و روحانی در حق #نادر_طالب_زاده کردند...
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت صد و دهم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/753
فصل دهم
نبرد فاو(۱)
روز بعد وقت حرکت به سمت جبهه به علیآقا گفتم:
میخواهم به لشکر دیگری بروم."
به شوخی گفت: "باز هم که قات زدی! ایندفعه کجا؟!"
گفتم: "شما راضی باش! جایش پیدا میشود."
گفت: "حتماً میخواهی تهرانی شوی! و بروی پیش رفقای قدیم ۲۷یها!"
گفتم: "نه! اگر قسمت باشد به لشکر ۱۰ سیدالشهدا میروم."
گفت: "برو! ولی الوعده وفا!"وقتش شد برگرد. دست پر هم بیا. دو سه تا علیمحمدی پیدا کن و با خودت به واحد بیاور! البته اگر تا آن وقت شهید نشوی!"
حکم ماموریت بنا به هماهنگی چیتساز و ستاد تیپ، به سپاه منطقه ۱۰ تهران نوشته شد
آنجا گفتند: "لشکر سیدالشهدا نیاز به نیرو ندارد و در حال حاضر نیروی جدید را فقط به لشکر ۲۷ معرفی میکنیم."
نام لشکر ۲۷ خاطراتِ خوشِ کار با حاج احمد متوسلیان، حاج محمود شهبازی و حاج همت را برایم تداعی میکرد.
داخل قطار فکر و فکر
حالا چطور جلوی بچههای اطلاعات عملیات ۲۷ آفتابی نشوم
حتماً گردانهای پیاده جای بهتری برای خدمت بیهیاهو بود
وقتی به دوکوهه رسیدم بوی تمام شهدا را استشمام کردم
رفتم کارگزینی
ازم پرسیدند: "چه کار بلدی؟"
گفتم: "تک تیرانداز! آرپیجی زن! یا هر کاری دیگری در گردان پیاده!"
غیر از گردان مسلمبنعقیل، هر گردان دیگری که بفرمایید، میروم!"
گفت: "برو گردان شهادت!"
نامه را گرفتم و رفتم پیش فرمانده گردان و تجهیزات انفرادی دریافت کردم.
آن روزها نماز جماعت عمومی در حسینیه حاج همت برگزار میشد
بعد از نماز ظهر و عصر، نفر بغل دستی دستش را دراز کرد و گفت: "تقبل الله!"
خون در رگهایم خشکید!
باور نمیکردم!
همان اندازه که او خندان بود من گرفته و درهم شدم!
برادر موسی بود!
معاون اطلاعات عملیات لشکر ۲۷
با تبسم گفت: "شما که کارت راهکار پیدا کردن بود! اما مثل اینکه این دفعه راه را گم کردهای! شما کجا؟ اینجا کجا؟!"
گفتم: "نیروی گردان شهادتم! همین امروز آمدهام."
منتظر من نشد
دستم را گرفت و برد چادر خودش
ناهار مهمانم کرد
با تلفن به جعفر تهرانی -مسئول عمل اطلاعات عملیات لشکر ۲۷- گفت: "خوش لفظ آمده اینجا!"
او هم با فرمانده گردان شهادت صحبت کرد
ماموریت یک روزه من در گردان تمام شد
به رغم میل قلبیام دوباره شدم نیروی اطلاعات عملیات!
پرسیدم: "از برادران قدیمی چه کسانی ماندهاند؟"
برادر موسی جواب داد: "احتمالا هیچ کس را نمیشناسم. چرا که بیشتر بچههای اطلاعات طی این چند سال یا شهید شدهاند یا رفتهاند جای دیگر."
از این جهت کمی آرام شدم و گفتم: "کدام منطقه کار میکنید؟"
گفت: "هم غرب، هم جنوب. البته در غرب قرار است زودتر عملیات بشود."
یک آن خندهام گرفت!
برادر موسی با تعجب پرسید: "به چه میخندی!؟"
گفتم: "به این بخت نامراد! هرجا تقدیر باشد، آدم را به همانجا میکشد! من از غرب آمدهام، اما انگار قسمت است دوباره برگردم!"
◀️ ادامه دارد ...
هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوشلفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
هدایت شده از 🇮🇷روزی یک حدیث🇵🇸
رفاقت را از خدا بیاموریم
🖌 حضرت # امام_صادق (ع) : خداى تبارک و تعالى ملایم است و ملایمت را دوست دارد، از ملایمت او نسبت به بندگانش، بیرون ساختن کینه ها از دلهاست.
🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفِیقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِیلُهُ أَضْغَانَهُمْ .
📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۱۸۱ روایة:۳
#حدیث #ملاطفت
@hadith_daily