#اطلاع رسانی
#احمد_علوی
به اطلاع می رساند که شاعر گرانقدر آقای احمد علوی اصلا گوشی هوشمند ندارد و کانالهای مرتبط با ایشان توسط ادمین اداره میشود و از این برنامه هیچ اطلاعی نداشتند و روز این برنامه هم بنده(ادمین کانال) به همراه ایشون در شهر ساری برنامه داشتیم و به هیچ عنوان با آقای علوی هماهنگی انجام نشده بود.و تمام برنامه هایی که ایشان دارند فقط از طریق همین کانال به اطلاع مردم عزیز کشور خواهد رسید و انتشار هر برنامه ای غیر از این کانال مورد تایید ایشان نمی باشد.
https://eitaa.com/ahmadealavi
44.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از شعرخوانی #احمد_علوی در کنگره شعر عاشورایی ساوه
https://eitaa.com/ahmadealavi
هدایت شده از فراخوان شعر
▪️اختتامیه اولین سوگواره استانی شعر
"در حجاب آفتاب"
اجرا؛
احمد علوی
سخنران؛
استاد سید حسین مومنی
مداحی؛
حاج عباس حیدرزاده
شعرخوانی؛
شاعران برگزیده
زمان؛
یکشنبه ۲۹ مرداد ماه - ساعت ۱۷ تا ۱۹
مکان؛
خیابان جمهوری، کوچه ۶
سالن کوثر سازمان تبلیغات اسلامی
@Farakhanesher
اشعار آیینی احمد علوی
اداره کل کتابخانههای عمومی استان مرکزی به مناسبت ایام ماه محرم برگزار میکند: شب شعر داغ غزل با حض
4.57M
شعرخوانی عاشورایی #احمد_علوی
محفل داغ غزل - شهرستان اراک
https://eitaa.com/ahmadealavi
هدایت شده از کتابخانه های استان مرکزی
اداره کل کتابخانههای عمومی استان مرکزی به مناسبت ایام ماه محرم برگزار میکند:
شب شعر داغ غزل
با حضور شاعران آیینی کشوری
سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۳۰
مکان: اراک، خیابان حافظ، کوچه شهید رضا عسگری
@markazipl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد
کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»
او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد
زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد
روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد
***
آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی
قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد
بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
#احمدعلوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهبیت
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیهی اشک تو گرفتار شدن
با خیالِ حرمت تشنهی دیدار شدن
تکیهدرتکیه بهعشق تو میاندار شدن
دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن
آسمان در غم تو غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)
آخرین بار شنیدند که نجوا میکرد
طلب از گمشدهگانِ لب دریا میکرد
کمکم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دوجهان مجنون شد
دشت ماتمزده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست بگویید خدا محزون شد
او که بر دست جوانان بنیهاشم بود
موقع بردنش آنروز، عبا لازم بود...
هرکه مجنون بشود خانهی ما خانهی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانهی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانهی اوست
(اینحسین کیست کهعالم همه دیوانهی اوست)
شده زیر علمش امنترین جای جهان
هیچکس نیست بهاندازهی زینب نگران
(یارب آن نوگل خندان کهسپردی بهمنش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنگی پیرهنش
جان بهقربان حسین و پسران حسنش
دوش وقت سحر از روضهیقاسم میخواند
روضه آن بود که "حاج اکبر ناظم" میخواند
عاشقم عاشق آن درد که بیدرمان است
آسمان باخبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بیپایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)
ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع...
تشنهی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماهبیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنهلبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم میر و علمدار آنجاست
سالها بر سر این سفره نمکگیر شدیم
ما غلامیم و در خانهی او پیر شدیم...
آه ای قلهی سرسختِ هر اندازه بلند
ای تبرخوردهترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعوی اش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی فاتح خیبر دارم.
ای رباب آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله، به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم ششماههی تو آبشده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده
نکند حرمله با تیر و کمان آمده است؟
اصغرت از چهزمانی به زبان آمده است؟
حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارکبادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بندهی عشقی و از هر دوجهان آزادی
نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد
رو بهسمت حرم قبلهی حاجات کنید
با قمر ساده و بیپرده ملاقات کنید
به طواف حرم عشق مباهات کنید
آخر روضه به این شکل مناجات کنید؛
بنبی عربی و رسول مدنی
و اخیه اسدالله مسما بعلی...
#احمد_علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
23.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی شاعر ارجمند جناب آقای
#احمد_علوی
اولین نشست شاعرانه علویمهدوی
#مدح_امیر
در محل موسسه فرهنگی و آموزشی
#بنیاد_فرهنگی_امامت
کانال اشعار؛
https://eitaa.com/ahmadealavi
حضرت رقیه سلام الله علیها
ای دختر سه ساله ی من،نازنین من
ای یادگار سوخته ی سرزمین من
دستی نبود تا که نوازش کنم تو را
وقتی که در خرابه شدی هم نشین من
دیدی چگونه لشکر دشمن نشسته بود
یا در کمین گوش تو یا در کمین من
دیدی سرم جدا شده و پیکرم رهاست
دور از هم است فاصله (حاء) و (سین) من
عمه هنوز پشت سرت ایستاده است
این خواهر شکسته ی مرد آفرین من
ای کهکشان شیری چشم تو دلنواز
خورشید من ستاره ی من مه جبین من
جبریل هم ملازم پا در رکاب توست
ای بر رکاب سرخ شهادت نگین من
#احمد_علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
May 11
اشعار آیینی احمد علوی
🔻کانال اشعار شاعر اهلبیت؛ #احمد_علوی #انتشار_تازهترین_آثار #اطلاع_رسانی_برنامهها #فایلهای_صوتی_
سلام دوستان
لطفا با قراردادن این بنر در کانالها و گروههایی که هستید ما رو در انتشار آثار و معرفی کانال همراهی کنید.
یاعلی مدد.🌹
🔻کانال اشعار شاعر اهلبیت؛ #احمد_علوی
#انتشار_تازهترین_آثار
#اطلاع_رسانی_برنامهها
#فایلهای_صوتی_و_تصویری
https://eitaa.com/ahmadealavi
تقدیم به حضرت ام البنین
جز با زلال نور الهی نسب نداشت
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
.
دردی به غیر غربت شاه عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت
.
آماده کرده بود سپرهای خویش را
تعلیم داده بود پسرهای خویش را
.
تا پاسدار خیمه ی آل عبا شوند
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
.
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکباخته ی کربلا شوند
.
ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت
.
بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند
هم پای تا به سر همگی مصطفایی اند
.
اهل مدینه اند ولی کربلایی اند
از نسل کوثرند سراپا خدایی اند
.
عمری است دل به ساحت خورشید داده است
سرمایه اش محبت این خانواده است
.
تا روز حشر مکتب او مکتب علی ست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علی ست
.
او آشنای تاب و تب هر شب علی ست
با افتخار ، خادمه ی زینب علی ست
.
بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از میِ اِیّاکَ نـَعْبُد و …
.
سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین
بی شک رسیده بود به سر منزل یقین
.
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین …
.
با این که بعد روز دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت
.
الحق که جایگاه علی را شناخته
در کوره ی محبت مولا گداخته
.
هرگز به زرق و برق جهان دل نباخته
با نان خشک و خالی این خانه ساخته
.
ما تشنه ایم تشنه ی لحن حماسی اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش
.
از راه دور ، محو تماشای کربلا است
دلواپس عمیق ترین جای کربلا است
.
آموزگار حضرت سقای کربلا است
او مادر شهید ترین های کربلا است
.
این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزی ما کربلا کند
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
برای حضرت زینب( سلام الله علیها)
چگونه داغ ها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟کی؟میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روز هایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگر سوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش ،چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس"را دیده
ولی با خطبه هایش می کند "شق القمر "زینب
طنین خطبه هایش در دل افلاک می پیچد
و کاخ ظالمان را می کند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازه ی صد ها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر ،از کربلا تا شام
نبوده لحظه ای از حال طفلان بی خبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمه های شعله ور زینب
اگر در علقمه،گودال،در دروازه ی ساعات
گرفته دست ها را مثل مادر بر کمر زینب
سر خود را به محمل ها نکوبیده ست،می دانم
چه دیده چشم هایش غیر زیبایی مگر زینب؟
رباب و ام کلثوم و رقیه،حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام می زد دست و پا در خون
کبوتر وار در گودال می زد بال و پر زینب
شکسته تیر ها و نیزه ها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای ناله ی مادر می آمد از دل گودال
شبیه ناله هایی که شنید از پشت در زینب
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
02(1).mp3
5.94M
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت
بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت
سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود
بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت
بر رکاب خود نگین سرخ خاتم را ندید
بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت
خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد
دشت تاب گامهای استوارش را نداشت
لحظه هایی را که بی او از سفر برگشته بود
لحظه هایی را که اصلا انتظارش را نداشت
یال هایش گیسوانی غوطه ور در خاک وخون
چشمهایش چشمه ای که اختیارش را نداشت
اسب بی صاحب شبیه کشتی بی ناخداست
صاحبش را،هستی اش را ، اعتبارش را نداشت
پیکر خود را به خون آسمان آغشته کرد
طاقت دل کندن از دار وندارش را نداشت
اسب ها در قتله گاه آسیمه سر میتاختند
کاش شرم دیدن ایل وتبارش را نداشت
پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود
که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت
کاش دُلدُل بود ودِل دِل کردنش را میشنید
لحظه ای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت
بال هایش را همان جا باز کرد وجان سپرد
آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
03.mp3
4.79M
نذر حضرت عباس علیه السلام
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست
آتش که شعله ور بشود خشک و تر یکی ست
حتی به روی اکبر من تیغ می کشند
با اینکه با پیامبر از هر نظر یکی ست
تنها به این گناه که فرزند حیدریم
تنها به این دلیل که ما را پدر یکی ست
آیا کسی نمانده که یاری کند مرا
اینجا میان این همه لشکر اگر یکی ست
عباس من برادر من نور چشم من
طرز مصاف کردن تو با پدر یکی ست
تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد
در چشم شیر ، یک نفر و صد نفر یکی ست
چشم انتظار آمدنت از شریعه اند
حالا دعای اهل حرم بیشتر یکی ست
شمشیرها به دور تنت حلقه می زنند
چون جمع تیغ ها همگی ضربدر یکی ست
بعد از من و تو زینب اگر نشنود بدان
خونین بدن زیاد ولی خون جگر یکی ست
از بس حروف پیکر پاکت مقطعه ست
پائین پای مرقد و بالای سر یکی ست
غرق ستاره است تن من ولی هنوز
در آسمان بی کسی من قمر یکی ست
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
04.mp3
3.85M
غزل مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام
قطعه هایی از تنش قطع یقین پیدا نشد
دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد
تیرها اجزای اکبر را به صحرا دوختند
اسب زخمی شد، رکاب افتاد، زین پیدا نشد
تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد و شکست
بر رکاب سبز پیغمبر نگین پیدا نشد
ناگهان شیرازه اش پاشید از هم، بعد از آن
شرحی از آیات قرآن مبین پیدا نشد
هر دو عالم را ملائک زیر و رو کردند و هیچ
سرزمینی بهتر از این سرزمین پیدا نشد
گشته ام، اما برای زائر کویش شدن
بهتر از حال و هوای اربعین پیدا نشد
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد
صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی
غیر حیدر یک امیرالمؤمنین پیدا نشد
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
ادامه پست قبلی
حق علی ها غصب شد این را بپرسید
از تک تک «شبهای پیشاور» شناسان
فرزند ابراهیم ما را تشنگی کشت
ای وارثان آب ای هاجر شناسان
الهام میگیرند از زخم گلویش
تحریر زنها،قاریان،حنجر شناسان
با پیکر اکبر کنار هم کشیدند
تصویر او را لاله ی احمر شناسان
باید دم از او زد «من المهد الی اللحد»
این است فیض اول وآخر شناسان
باب الحوائج تر از او پیدا نکردند
در هر دو عالم غنچه ی پرپر شناسان
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
01.mp3
8.55M
مبهوت این آیینه اند اختر شناسان
شمس الشموسی سیرتان،گوهرشناسان
پروانه های روزه دار ودائم الذکر
یاهو کشان بی نشان،حیدر شناسان
گل پونه های دست بر پهلو گرفته
دریا دلان،شوریدگان،کوثر شناسان
عارف ترین مردان حق از روز ایجاد
عقبی شناسان و صف محشر شناسان
الیاسها وخضرهای جاده ی عشق
مردان آب وخاک،بحر و بر شناسان
حتی رسولان اولوالعزم الهی
ایل وتبار پاک پیغمبر شناسان
توفیق میخواهند از حق تا بنوشند
یک جرعه از جام علی اصغر شناسان
آشفته ی خونش تمام آسمانها
سرگشته ی کویش تمام سرشناسان
حتی سلیمان در رکابش،در پی او
خیل نگین بازان و انگشتر شناسان
در پیشگاه او دو زانو می نشینند
جویندگان معرفت،محضر شناسان
از اهل دل عمری سراغش را گرفتم
از محضر لاهوتی «جعفر» شناسان
تقلید از این آیت عظمی ضروریست
دادند فتوی این چنین،رهبر شناسان
بر روی دستان پدر گرم خطابه ست
ای واعظان شهر،ای منبر شناسان
از خستگی لبهای اصغر می نویسند
در این کویر داغ ،شعر تر شناسان
آه ای رباب،آه ای رباب ،ای همسر اشک
ای در دو عالم اسوه ی مادر شناسان
خیس است از امّن یجیبت چشم صحرا
خشکیده دریا در غم مضطر شناسان
در کیمیای عشق تو درمانده ماندند
سیمین دلان و زرگران و زر شناسان
فطرس دخیلی سرخ بر گهواره اش بست
این است راه و رسم بال و پر شناسان
بی مشتری مانده ست بعد از کودک تو
بازار اقیانوس پهناور شناسان
خورشید تو هر روز سرگرم طلوع است
از مشرق رؤیایی خاور شناسان
گشتند و جز نام علی نامی ندیدند
در پهنه ی تاریخ نام آور شناسان
حق علی ها غصب شد این را بپرسید
از تک تک «شبهای پیشاور» شناسان.....
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
02.mp3
5.81M
حضرت قاسم (ع)
پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار و ندار توست
.
ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا
ماه شب چهاردهم بی قرار توست
.
دل بردن از امام و سراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست ، کار توست
.
ای جان فدای نغمه ی ” إن تُنکرونی ” ات
هر کس شهید عشق شود از تبار توست
.
” لا تَجزعی ” بخوان و برو تا خود بهشت
وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست
.
من فکر می کنم که خدا از در بهشت
هرچه کلید ساخته در اختیار توست
.
دارد زره به قامت تو گریه می کند
حتی کلاهخود تو هم داغدار توست
.
حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بندِ باز مانده گره ؛ یادگار توست
.
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست
.
در کربلا ضریح برایت نساختند
در سینه های مردم عاشق مزار توست
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
1_5839767786.mp3
5.2M
حضرت زینب سلام الله علیها
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد
کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»
او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد
این جهادازجنس تبیین بودوزینب سالها
روبروی ظلم باتیغ زبان می ایستاد
زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد
روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد
***
حرمله آتش به پا میکرد در قلب حرم
بر بلندی ها که با تیر و کمان می ایستاد
آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی
قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد
بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
برای حضرت زینب( س)
دیگر از روی تنم شمشیرها را برندار
نیزه ها را ،تیغ ها را،تیر ها را بر ندار
ریشه هاشان در دلی خون است میدانی خودت
از ستاره زخمم افزون است میدانی خودت
زخم ها آیات قرآنند تفسیرش منم
خواب گیسوها پریشان است تعبیرش منم
آی صحرا گرد طوفان دیده ی دریا شناس
ای پیمبر زاده ی دریا دل مولا شناس
نیست اینجا هیچ اقیانوس دردی مثل تو
هر چه میگردم در اینجا نیست مردی مثل تو
عشق یک دنیا پریشانی وحیرانی ست نیست؟
آنچه من میدانم وخود نیز میدانی ست نیست؟
بعد از این سیلاب عالم گیر کشتیبان تویی
ساحل آرامشی تو ، نوح این طوفان تویی
اشکها پیغمبران سوز آه کیستند
یوسف افتاده در اعماق چاه کیستند؟
غیر از آغوش تو در شام غریب دشتها
کودکان تشنه ی من در پناه کیستند
خواب مژگان تو را دیدم در این وادی بگو
این به خون غلتیدگان خیل سپاه کیستند
هر طرف یک آسمان بر خاکها افتاده است
این بنی افلاکیان خورشید وماه کیستند
رد پایت در مقاتل هست هر جا داغ هست
جای دستت بر سر هر غنچه ی این باغ هست
بعد من دیگر عصا دست کلیم زینب است
وقت «بسم الله الرحمن الرحیم» زینب است
گاه گاهی نغمه ای از نینوا خواهی شنید
صوت قرآن مرا از نیزه ها خواهی شنید
با تمام داغ هایت آشنایم میکنی
از حرم تا قتلگاه از بس صدایم میکنی
در سفر از کربلا تا شام تنها نیستی
میروی اما تو دور از چشم زهرا نیستی
مانده حالا از اذان آخرم در قتله گاه
اشهد ان علی اکبرم در قتله گاه
در مدینه داغهای بیکرانی داشتیم
«یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم»
بار غم را از دلم ای کوه بردار و برو
با خودت دشتی پر از اندوه بردارروبرو
گفت زینب بس که داغت را نظاره کرده ام
مثنوی مرثیه ها را چارپاره کرده ام
نیزه ها وتیغ ها وتیرها هم شاهدند
من کتاب زخم را بسیار از بر خوانده ام
تابشوراند خروش خطبه ام افلاک را
خطبه های حیدری را حیدری تر خوانده ام
تیر ها یک لحظه از چشم تو غافل نیستند
چشم در چشم تو میدوزند این سر نیزه ها
من خودم دیدم که در گودال مادر میدوید
دم به دم فریاد میزد،آی مادر نیزه ها
معجز شق القمر،اعجاز رد الشمس را
ماه وخورشید از تماشای سرت آموختند
گرد شمع پیکرت پروانه های این جهان
مثل فطرس نوحه کردند وبرایت سوختند
آسمان هم سربلند از سربلندی های ماست
ما زمینگیر مصیبتهای طوفان نیستیم
داغم از سرهای بر نی نیست داغ این است این
اینکه میگویند ما اصلا مسلمان نیستیم
مادرم تصویر خونین تو را در این کویر
بارها وبارها خونین وعطشان دیده بود
رد چشمان تو را تا کهکشان دنبال کرد
از همان خونی که تا به آسمان پاشیده بود
پاره های پیکرت ترکیب بند دیگر یست
ای که در موی پریشانت کمند دیگریست
برلبان غرق خونت طعم قند دیگریست
در دل گودال عطر دلپسند دیگریست
قسمت این بود این کویر خشک بارانی شود
هر چه اسماعیل در صحراست قربانی شود
هر چه در بزم تن وشمشیر مهمانی خوش است
در خراب آباد چشمان تو ویرانی خوش است
در طواف کعبه ی معشوق عریانی خوش است
صوت قرآن در میان دیر نصرانی خوش است
بهتر آن باشد که سّر دلبران از این به بعد
گفته آید در حدیث دیگران از این به بعد
#احمد علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
حضرت رقیه( سلام الله علیها )
چشمهای خسته ات را باز دریایی نکن
این قدر با اشک رویت را تماشایی نکن
هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست
روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن
عمه مثل ابر طوفان زاست پس با او بگو
بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن
حنجرت زخم است و داغ اصلا برایت خوب نیست
در خرابه با اسیران هم هم اوایی نکن
من ،عمو،قاسم،علی اکبر همه پیش توییم
در کنار نیزه ها احساس تنهایی نکن
دیدن این سر میان طشت پیرت میکند
این قدر با بوسه ات از من پذیرایی نکن
چشم هایت را ببند و دست بر رویم بکش
دخترم!حتی نگاهی هم به بابایی نکن
روی دامان تو دارد باز خوابم می برد
با زبان بی زبانی قصد لالایی نکن
#احمد_علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین سلام الله
دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من
میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من
آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من
این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد
زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من
غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره
انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من
آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد
یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من
بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن
یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من!
#احمد_علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi
میهمانی آتش تقدیم با عابس
«ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد»
سفیدرویی عالم نصیب عابس شد
شجاع و پردل و جرئت، بلندبالا بود
همان که شیر سیاه سپاه مولا بود
دو شیر سرخ و سیاهند، از که میخوانند؟
در آستانۀ میدان رجز که میخوانند
نوشت نام خودش را که در سپاه حسین
دخیل بست دلش را به بارگاه حسین
قسم به حضرت خورشید، راه را بلدم
چراغ روی حسین است و راه، راه حسین
قسم به او که جان من از اوست خواهم مرد
به یک اشارۀ ابرو، به یک نگاه حسین
«حضور مجلس انس است و دوستان جمعند»
به جان جون، رسولان آسمان جمعند
بهشت جا شده در لابلای انگشتش
چقدر دلنگرانم برای انگشتش
به چشم کوه که خود را چنین به خواب زده
غروب آمده یا اینکه آفتاب زده؟
حدیث معرفت و شرح عشق، مشکل نیست
دلی که عاشق مولا نمیشود، دل نیست
به شوق اوست اگر من به صحنه آمدهام
به میهمانی آتش، برهنه آمدهام
بگو به هرچه که سنگ است، عابس آماده است
زمان بارش تیر است، مجلس آماده است
تمام لشکر از آیین من خبر دارند
بگو به طبل بکوبند و نیزه بردارند
ببین که با تن زخمی چه باشکوه شدیم
شبیه سرو و صنوبر، شبیه کوه شدیم
ببین که مرگ چگونه اسیرمان شده است
بگو که زود بجنبند، دیرمان شده است
ببین که بیسپر و بیکلاه و بیزرهام
به دست تیر و کمان باز میشود گرهام
چگونه پر زدنم را بگو که سیر کنند
به تیر و نیزه مرا عاقبت به خیر کنند
#احمد_علوی
https://eitaa.com/ahmadealavi