🔴اقسام مستي
🖊احمدحسين شريفي
🔸#آيتالله_تألهي(م 1375)، از عارفان و فرزانگان ناشناختة معاصر، در کتاب الصلاة معراج المؤمن در تفسير آيه 43 سوره نساء که ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون» ميگويد:
«مستي اقسامي دارد، مست شراب، مست دولت و نعمت، مست جواني و شهوت، مست جهالت و غفلت، مست غرور و نخوت.» و تا همه انواع و اصناف مستي را از خود دور نکنيم، حقيقت نماز را درک نخواهيم کرد. و نماز براي ما معراج نخواهد بود؛ و روح ما را تا ملکوت به پرواز در نخواهد آورد.
در روايتي از #امام_صادق(ع) چنين نقل شده است که «الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّيْطَانِ يَسْقِي بِيَدِهِ لِخَوَاصِّهِ فَمَنْ سَكِرَ مِنْهُ لَا يَصْحُو إِلَّا فِي أَلِيمِ عَذَابِ اللَّهِ تَعَالَى بِمُجَاوَرَةِ سَاقِيهِ؛ طمعورزي شراب شيطان است که با دستان خودش آن را به پيروان خاصش مينوشاند؛ پس کسي که از شراب طمع، مست شود، آگاه نخواهد شد مگر آنگاه که در مجاورت ساقياش (شيطان) در عذاب دردناک الهي فرو افتاده باشد»
#اخلاق
#اخلاق_عبادت
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1153171503C4349780964
🔷 ارتباط با ادمین:👇
@mjbayat
🌹
🔴«ز خدمت به نعمت نپرداختن»
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از عشقهای تمثیلی در ادبیات عرفانی اسلامی عشق سلطان محمود و ایاز است. سعدی میگوید عدهای از ملازمان سلطان محمود علاقه وافر وی به ایاز را ایراد میگرفتند و میگفتند ایاز چه حسنی دارد؟ نه «قد و بالایی دلجو» دارد و نه «اندامی همگون»؛ پس چرا سلطان محمود شیفته و دلباخته او شده است؟
یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت
سلطان محمود که این نقد را شنید گفت علاقه من به ایاز هرگز مربوط به ظاهر و قیافهی او نیست؛ بلکه به دلیل اخلاق و ادب و خلوص او در خدمت به سلطان است.
که عشق من ای خواجه بر خوی اوست
نه بر قد و بالای دلجوی اوست
در عین حال، تصمیم گرفت که عملاً این را به همگان اثبات کند. به همین دلیل در سفری که با ملازمان میرفت، دستور داد که عمداً بار شتران را شل ببندند. وقتی به بالای درهای رسیدند، عمداً صندوق جواهرات را از روی شتر انداختند. صندوق شکست و جواهرات قیمتی آن ریخت و به ته دره افتاد. سلطان محمود به ملازمان خود گفت هر کس هر چیزی را پیدا کرد برای خودش. این را گفت و خودش با سرعت از آنجا رفت:
سواران پی در و مرجان شدند
ز سلطان به یغما پریشان شدند
همگی دنبال در و مرجان رفتند و سلطان محمود را رها کردند.
نماند از وشاقان گردن فراز
کسی در قفای ملک جز ایاز
[وشاق= خدمتکار؛ غلام]
همه ملازمان سلطان را رها کردند جز یک نفر و آن ایاز بود. وقتی به ایاز گفت چرا دنبال در و مرجان نرفتهای، او در پاسخ گفت من خدمت را بر نعمت ترجیح میدهم.
بگفتا که ای سنبلت پیچ پیچ
ز یغما چه آوردهای؟ گفت هیچ
من اندر قفای تو میتاختم
ز خدمت به نعمت نپرداختم
#سعدی با استفاده از این تمثیل، عبادت حقیقی را تعریف میکند و میگوید:
خلاف طریقت بود که اولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
#اخلاق_عبادت
#عشق
🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi
🌹