یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو فرشته مرگ اومد پیشش …😱
عزرائیل گفت : الان نوبت توئه که ببرمت...😭
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا…😉
+ نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …😒😏
- حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …☺️😔
عزرائیل قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …😜
وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت.🙈
مرده وقتی فرشته مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا عزرائیل بیدار شه…
وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت…😍😘
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم …😂😁🤦♂
پ.ن: تعداد نفس های هر انسان مشخصه و زمان مرگ هم معلوم...
ان شالله عاقبت به خیر بشیم
#مرگ
#عمر
💠 @AiKheda