eitaa logo
شعرهای ناب_آکادمی_دکتر_عامری
53 دنبال‌کننده
24 عکس
3 ویدیو
0 فایل
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985 آی دی مدیر و جهت ثبت نام در کارگاه شعر استاد عرب نیا @farjampoor @akademi_shear
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ شب پا گرفت از بطن غم، لعنت به این شب مهلک تر از یک جرعه سم، لعنت به این شب هــر لــحظه از دردی بــرایم پـرده بــرداشت رنـجی نـیفتاد از قـلم، لــعنت بـه ایـن شــب شــب جـان گرفت از بـی نـهایت تـا ســیاهی او ریــشه دارد در عـدم، لـعنت بـه این شـب عـــــصیانگری مـــی بارد از اقـــصای عـــالم وقـتی کـه بـردارد قـدم، لـعنت بـه این شـب شـب ساحت دل را به خون آلود و افـسوس نـگذاشت حرمت بر حرم، لعنت به این شـب دل تـیره، دنـیا تیره، ظـلمت خـانه بـرپاست شب پا گرفت از بطن غم لعنت به این شـب https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ دلـتنگ و بی بهانه «در لحظه‌های غــربت» اشـکم شــود روانـه در لـحظه‌های غـــربت «بـــاد مــخالفی» زد بـــــر آتــش وجــودم نـمرود ایــن زمــانه در لـــحظه‌های غــربت خــورشید آرزوها خــوابیده پـــشت ابـــری گم شد چه بـی نشانه در لحظه‌های غــربت هـنگام «صبح کاذب» چشمت امیدواریست نــامت شــده تــرانه در لــحظه‌های غــربت بــا پــا نــه، بـا سـر امّا مــی‌آیم ای وجـودم ای‌کــه تـــویی بـــهانه در لـحظه‌های غـربت «طــاقی بــزن» شـبیه «پـــیشانیِ ســتاره» ای مُــشک «آهــوانه» در لــحظه‌های غـربت «ســـکّان» کـــشتی دل بـاشد در اخـــتیارت آرام و عــــاشقانه در لـــــحظه‌های غــــربت شــوق عـــروج دارم، آغـوش وا کـن ای یـار ای عــشق «آسـمانه» در لــحظه‌های غــربت (استرالیا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ مـن از مــاهِ قــمر در عــــقربِ خــرداد مـــی‌ترسم صـدای هـیس... مـــی‌آید! نــزن فــریاد؛ مــی‌ترسم چـکاوک‌ جان! بـخوان! امّـا کـمی آهـسته‌تر؛ زیـــرا کـه مـن از چشم و گـوش مـَردَکِ صـیّاد مـی‌ترسم پـــدر بــا داس مـــی‌آید ســــرِ بـــالین فــــرزندش هم از خسرو، هم از شیرین، هم از فرهاد می‌ترسم از آن روزی کـــه بــا شلیّک آتـــش در خــــیابان‌ها شـقایق‌ هایمان بـر خــاک و خــون افتاد می‌ترسم بــر انسان‌های بــا ایمان حـکومت می‌کند شیطان خـــداوندا ! از ایــن اهــریمنِ شـــیّاد مــــی‌ترسم هــــراسانم؛ گــــــریزانم؛ درخـــتِ بـــیدِ لـــرزانم چــرا !؟ چــون از شما اعضای حزب باد می‌ترسم بــه پـا خـیزم؛ قـدم در راهِ بــی برگشت بـگذارم کــه از مـــاندن در ایــن شهرِ خراب‌آباد می‌ترسم https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ یـک نــفر ایـنجا تــلنگر بــر دل مــا مــی زند دورتر شـو تــا بــبینی او چـــه زیبا مــی زند عــــاشقانه ســــاز را او تـــکنوازی مـــی کند بـختیاری مــی نوازد ، ســاز و کــَرنا مـی زند سوزِ سازَش تا درون ، مـن را نوازش می کند اشـک مـن جـاری شــده ، آهـنگِ دریا مـی زند تـار قــلبم کــوک شد ، امّـا دلـم آتـش گــرفت آتــشم، خــاکسترش تــا صــبح فـردا مـی زند (اهواز) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ بــــا هــجومِ لـــشکرِ ابــــرِ ســـــیاهِ آســــمان شیشه های پنجره غــمگین و گریان می شود تـازیانه مــی زند بــر دشت و جـنگل بـاد تـند جنگل از این تازیانه لــخت و عریان مـی شود بـوی خوب خاک عطر جــاودانِ زنـدگی اسـت در فـضا مـی پیچد و بـاران نــمایان مـی شود دسـت در دســت تـو دارم زیــر بـاران در بـهار جـذرو مـدّ زندگی بــا تـو چـه آسان مــی شود جـوی آب و بــوی خـاک و گــرمی دسـتان تــو هر سه ترکیبی است با آن درد درمان می شود ( شیراز ) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ «در دل مـن قصر داری ، خـانه میخواهی چـکار» رهـن مـن باشی، بـگو کـاشانه می خواهی چکار؟ مــن بـیایم خـانه ات تـا مــست چــشمانم شــوی مـن شـرابی دلـــربا، مـیخانه می خواهی چــکار؟ مــثل یــک پـــروانه ای دائــم بـــچرخم دور تـــو تـا که هستم پیش تو، پـروانه می خواهی چکار؟ درد دل ها را بـــگو ، هــستم ســراپا گـــوش تــو تـکیه گاهت میشوم، تـو شانه می خواهی چکار؟ در خــیابان مــی زنم فـــریاد، مــــردم بـــشنوند من که خود دیوانه ام ، دیوانه میخواهی چکار؟ عـشق خـود را تـا هــمیشه مــن نــثارت مــیکنم وقت سیری ، ای کبوتر ، دانه می خواهی چکار؟ ( اهواز) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ پــیش مـــن آمـد ولــی هــرگز هـوادارم نــشد در نــگاهم آشــــنا آمـــد گـــــرفتارم نــــــشد بــارها گــفتم پــراز دردم به او امّـا چـه سـود بــا غــریبه بــهتر از مــا بــود و تــیمارم نـشد در هـوایش بـی قراری ها کشیدم روز و شـب حـیف حـتّی یـک شـبی را هـم پـرستارم نـشد بـا دلـم هــمسایه بـود امّـا نــه مــثل دیــگران بی خبر از حسّ و حالم بود چـون یارم نــشد سـرنوشتم را ورق زد بـا هـمین بـود و نــبود خط خطی های دلم را دید و غمخوارم نشد (ساری) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا