بخشی از آخرین نامه شهید
🔹شهید موسی بان در قسمتی از وصیت نامهاش آورده است: " اگر این مطالب را ننویسم، آرام نخواهم گرفت. عشقی عجیب دردل من ایجاد شده است، عشقی به رفتن واز این تکرارها خارج شدن. چرا که احساس می کنم تمام حرفهایی که میزنم، اگر به آن عمل نکنم، تأثیری نخواهد داشت واین را در روحیه دوستان نیزمیبینم که به آنها نیزچنین حالتی دست داده است. برای رسیدن به یقینها باید به جبهه و جنگ بروم. تا ازکسانی نباشم که خدا را با حرف می پرستند. تا از کسانی نباشم که میگویند ولی عمل نمیکنند."
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
غرور و تکبر بزرگترین دشمن هوای نفس
🔹پدر شهید نقل میکند: "براى اینکه شهید را امتحان کنم به او گفتم که باید به صحرا بروى و در مزرعه کار کنى و او بدون چون و چرا پذیرفت. روز دیگر گفتم: یک گونى زغال خریدهام و در بازار است دوست دارم به دوش بگیرى و در حالى که پا برهنه هستى به بازار بروى و او گفت اطاعت میکنم و رفت مقدار زیادى دنبالش رفتم، بعد صدایش کردم و گفتم: نمیخواهد بروى من فقط میخواستم تو را از منیّت خالى کنم تا غرور، تو را نگیرد."
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقس
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
فرار از دست ساواک تا مینگذاری برای جلوگیری از پیشروی دشمن| مبارز بیحد
🔹شهید محمدحسن قدوسی، در ۱۷ شهريور در مشهد در يک درگيرى مسلحانه به شدت مجروح گرديد و براى اينكه به دست ساواک نيافتد از يک بيمارستان به بيمارستان ديگر نقل مکان میکرد. بعد از بهبود نسبى با اينكه يک دستش از كار افتاده بود و نياز به معالجه و استراحت بيشتر داشت، از معالجه خوددارى كرد و همچنان در مبارزات با رژيم شاه، شركت مىكرد.
🔹محمدحسن قدوسی با اينكه از لحاظ جسمى بسيار ضعيف و معلول بود، ولى در عمليات شركت مىكرد و شب ها با نفوذ به صف دشمن به مين گذارى مواضع آنها مىپرداخت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
دختری که مقابل کماندوهای رژیم پهلوی ایستاد!
🔹طیبه السادات زمانی، در حادثه زلزله طبس در گروه امداد امام به همراه دیگر دانشجویان به طبس رفت و با تمام توان به مدت یک ماه مشغول خدمت رسانی به یتیمان و بیسرپرستان شد. زمانی كه كماندوهای رژيم پهلوی به حريم بيمارستان اطفال مشهد حمله کردند نیز به ياری اطفال بیپناه شتافت.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
سرگروه «موحدین» را بیشتر بشناسید
🔹شهید سيدمحمدحسين علم الهدی، با اوجگيرى انقلاب در ميان اقشار مردم، براى رشد و گسترش فعاليتهايش تصميم به كارِ گروهى گرفت. براى تحقق اين فكر به اهواز رفت و همراه با يارانش گروه «موحدين» را تشكيل داد.
🔹سيدمحمدحسين علم الهدی در جریان حمله به كنسولگرى عراق در خرمشهر مسئول شكستن شيشه و ريختن مواد محترقه در داخل كنسولگرى بود و در برنامه اعدام انقلابى «پل گريم» مستشار و مزدور آمريكايى نقش مؤثر داشت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
از سنگر علم تا سنگر جبهه
🔹شهید سید جمال امیری عقدایی بعد از خدمت سربازى در دانشگاه آزاد يزد پذيرفته شد. وى روزها در شركت تعاونى «اشكذر» كار مىكرد و شبها به كلاس درس مىرفت و چون كار كردن و درس خواندن و نداشتن جا و مكان برايش مشكل فراهم مى كرد، در كنكور سراسرى شركت كرد و در رشته الهيات دانشگاه مشهد قبول شد. در نتیجه از كار در تعاونى استعفا داد و در این رشته به تحصيل علوم و معارف پرداخت.
🔹دیپلم گرفتن سید جمال امیری عقدایی همراه با شروع جنگ بود که در آن زمان ایشان در مرکز هلال احمر یزد دوره دیده و پس از مدتی آموزش در بیمارستان فرخی، به عنوان امدادگر به جبهه اعزام شد و در بخش بهداری به یاری رزمندگان سلحشور شتافت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
بخشی از صحبتهای شهید عبدالکریمی خطاب به اصحاب قلم
🔹شهيد عبدالكريمی به خوبی كارایی جنگ روانی و به اصطلاح امروز جنگ نرم را میدانست. او معتقد بود قلم امانتی است كه به دست افراد سپرده شده است و بنابراين از آن بايد به درستی استفاده كنند و برای رسيدن به اميال شخصی و باندی، شأن آن را زير سئوال نبرند. او خطاب به اصحاب قلم چنين مي گويد: «... هان! ای نويسندگان، هان! ای انديشمندان، هان! ای سردبيران محترم روزنامه ها، شما اگر بذر اختلاف را در بستر صفحات روزنامه هايتان نپاشيد من معتقدم كه شايد اختلافات پايان پذيرد. ن والقلم و ما يسطرون. اين قلم امانتی است كه به دست شما سپرده شده است.»
#معرفی_شهید
#شهید_ترور_انقلاب
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
نذر روزه برای دفاع از حرم
🔹وقتی شهید مصطفی صدرزاده سوریه رفت، سجاد خیلی بی تاب شد. چند روزی دنبال مدارک شناسنامه و کپی گرفتن بود و یک روز گفت: «مامان می شود من برای جنگ با داعش به عراق بروم؟ گفتم: نمیدانم از پدرت بپرس. پدر سجاد به خواسته فرزندنش جواب منفی نمیدهد و من را واسطه می کرد، و دوباره از پدرش پرسید. پدر گفت: دخترت سنا خیلی کوچک است و سجاد در جواب گفت: آن زمان که شما رفتی جنگ پدر بزرگ در مقابل رفتن شما مقاومت میکرد؟ نگران نباشید سنا آرام میگیرد. دو بار به مدت یک ماه به عراق رفت و وقتی آمد ماجرای شهادت آقا مصطفی اتفاق افتاد و سجاد واقعا از خود بیخود شد. دو هفته نذر روزه کرد و در نهایت با رفتن سجاد به سوریه موافقت شد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
احساس مسئولیت نسبت به خانواده
🔹مادر شهید مسعود عسگری در خصوص خاطرات آخرین ماه رمضانی که فرزندش در خانواده حضور داشت، تصریح میکند: " یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۴ مسعود پس از خوردن سحری به پارکینگ رفت و تا افطار مشغول تمیز کردن آن شد. پارکینگ مثل سمساری بود، مسعود تمام وسایلها را از پارکینگ به انباری پشتبام منتقل کرد. تنها با زبان روزه چندین مرتبه این پنج طبقه را طی کرد. ما برای مراسم ختم یکی از اقوام دعوت بودیم. به مسعود گفتم، «مسعود جان خورشت را گذاشتهام، اگر توانستی برنج را شما بگذار» زمانیکه برگشتیم نزدیک افطار بود. هم پارکینگ تمیز شده بود و هم غذا آماده بود. حتی برگهای درختان حیاط را تمیز کرده بود و شیشههای پارکینگ را پاک کرده بود تا جای قطرات آب روی آن نمانده باشد."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
بخشی از زندگینامه و خصوصیات شهید سربندی
🔹امين سربندی جوانی متبسم، خوش خلق و خوش محضر بود و هميشه در حضور والدين خويش تبسمی بر لب داشت که بسيار معصومانه و دوست داشتنی بود. وی در انجام فرايض دينی و نيكی به مردم و رعايت اخلاق و ادب از هيچ نكته ای فروگذاری نمیكرد و به والدين خود حرمت مینهاد و در انجام امورات زندگب ياری رسان خانواده و ديگران بود.
🔹سربندی راه خويش را در پرورش روح و رسيدن به كمال انسانی يافته بود و در انجام امور خير و كمک به ديگران از هيچ كوششی دريغ نمیورزيد، به شركت در مراسم مذهبی به ويژه عزاداری سرور و سالار شهيدان امام حسين(ع) و به كمک در امر اقامه نماز جماعت و برپایی سفره افطاری ماه مبارک رمضان در منزلشان، كه در اين ماه مبارک منزلشان حسينيه بود با علاقه وافر اهتمام و همت میگماردند.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
نگاهی به زندگینامه شهید جهادگر
🔹زمانی که دشمن بعثی ایران؛ یعنی عراق به کشور ما حمله کرد، منصور به همراه دیگر مهاجرین جنگ تحمیلی به اردکان آمد و در سال ۱۳۵۹ درروستای “سرچاه وراعون” از توابع عقدای اردکان با دختری از خانواده ای مذهبی ازدواج کرد که ثمرۀ این ازدواج دو فرزند پسر بود که یکی از آنها بر اثر عقرب گزیدگی فوت کرد و اکنون یک پسر به عنوان یادگار از آن شهید عزیز باقی مانده است.
🔹منصور پس از تشکیل جهاد سازندگی وارد جهاد سازندگی شد و در جهاد سازندگی استان هرمزگان به خدمت مشغول شد. زمانی که احساس کرد جبهههای جنگ تحمیلی به وجود او نیاز دارد، زن و فرزند و خانه و کاشانه خویش را رها کرد و راهی جبهه شد و به عنوان جهادگر مشغول سنگر سازی و پشتیبانی از رزمندگان اسلام شد و به عنوان رانندۀ بلدوزر مشغول خدمت گردید.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
شهیدی که جراحت مانع از بازگشتش به جبهه نشد
🔹پدر این شهید شب گذشته به فرزند شهیدش پیوست.
#معرفی_شهید
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori