eitaa logo
اخبار لفور
1.9هزار دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
28.8هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ قصیده برای شهدای لفور : ⭐️ شاعر : عباسقلی محرابی : 🔵 قسمت سوم : به عبـداله و به خسرویِ خسته هم عبـداله شهيـدِ شـهر بصـره چـه آنان هـردو از درزی تـبارند که موسيان خسرو را از ما گرفته شـهيـد خسرو و عبداله درزی عبـداله مسلمی هر سه بورخانی غلامرضا فرجی جنگجـو بـود شلمچـه بهـر او در گفتـگو بـود فـرجـی از نکـا ليک در لفور بود سکـوتش بدتـر از نـار تنـور بود علیرضا امیری مــرد ايمـان شـهيـد ديگـری از غـرب ايران گـزيد او دهلران را مقتل خويش ولـی قلب همـه از بهـر او ريش چو آن گيـلانغرب بر ما گذر شد علـی خبـره هـم مـدّ نظر شـد الـه ای شهر بگـردی تکـه تکـه گـرفتی تو علی محمد خبره ز رحمـانی بگم ای داد و بـيداد شـهيـد راه حـق زنـدان بغـداد هـمانی را کـه نـام او علـی بـود اميـرالمـومنيـن او را ولـی بـود رحمانی،خبره و ديگـر اميری سه ديگـر از شهيـدان بـورخانی رضا و قنبر علی صباغی دو مرد جبـهه ای هر دو سپاهی رضـا گشتـه شهيـد در فکه امـا علی گشتـه شهيـد از شيميـائی آرائی قاسم هم در خط سـومار فـداکـاری نـمـوده کـرده ايـثار نشـان کـرد او زمانی دشمنان را گهـی بر زخمـيان بوده پـرستار دو صـباغـی رضــا و قـنبر علی قاسـم آرائـی نـيـز دهـکـلانـی شعبانعلی نجفی در طبــق شد در آن پاسگاه زيد او مردحق شد بـغــريد و بــزد او دشـمنـان را همه در هم بريخت پاسگاهيان را شعبان دادمهر چست و چـالاک عجب از تير دشمن رفت در خاک سوسنـگرد قسمتش بوده شـهادت شـهـادت بـوده بـهـر او ولادت جوان نـازنيـن قباد فرهادی جوانی سر به زير او بوده خاکی صـفـای سنـگر همسنگـران او همه همسنـگران را بود هـادی شـعبـان نجـفی قـباد فرهـادی ز مرزيـدره دادمهـر هم آلاشتی حشمت داودی در مـوقع خواب بشد مجروح ز تيـر مردی ناپاک هماندم دست و پايش را به بستند شهـادت نامه را بهـرش نـوشتنـد داودی از رئيـسـکلا بـپا خـاست ز خونش موی فرقش را بياراست دگر برگشته ام من سوی دجله ببينـم تا ز يـارانـم کـه مـانده درویشی بوده او اسفنديار نـام که از سر تا به پايـش تير باران ز روستـای کيـا سلـطان طلـوعش به شرق دجله کرديم جستجويش صَفر آقایی  مـرد خــدا بـود شهـادت را خريد او از جوانـرود برزو بـود در جزيـره همچو مجنون چه مجنونی که از سر تا به پا خون او درويـشـی ز درگاه خدا بود خريـدار شهادت گشت او زود صفر و برزو هـم از شاهکلايند يقين هم سفره سلطان کيايند حسین عابدی از فـاو رسيـده گلـو و صـورتش ترکش بريده تمــام پيـکر او گـشت زخمی گلی ديگر از اين گلشـن رسيده شهيد عابدی هـم شـاهکلايي نـمـايـي از صـفـا و بـا وفايي مهران نوذری چه جنگجو بود تمـام ميمک از او گـفتگو بود چو دشمن نام او را می شنيدند همه ناگـه ز ترسش می رميدند که خرمشهر را ديدم پر از خون علیزاده به خونش گشت گلگون همان بابا که نامش چون پدر بود به سنگر يکه و يکتـا گـوهـر بود بـابـا و مهران جنگ نـاخدايند شـهيدان از ده ميـرار کـلاينـد يـاد شجاع ادیانی بـخير بـاد همـان انصـار حسينی بخير باد شـهـيـد کـربـلا چـهـار ايـران صفـا و مهربـانيش بـخيـر بـاد اسماعیل میرزایی درشهر بستان فـداکاری نـمـوده از دل و جـان چنان جنگيد تا خود رفته از هوش شـهـادت را گـرفتـه او در آغـوش بـه شـهرِ بستــانِ خستـه رفتـم اسماعيل ميرزايي را هم شناختم در آن شهری که کرکس بوده بسيار کبـوتــر بـچـگان را تـوی منـقــار محمد صادق آمـد ام الرصـاص دم مردن همی خواندسورة ناس رضــايي داشــت ايمـان فـراوان شهـادت را خدا داده است ارزان از آن گالـشـکلا مــردان لايــق شجاع واسماعيل، اسحاق وصادق علیرضا احمدی مـرد راز اسـت ز ظاهـر های دنيا بی نيـاز است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار لفور بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اخبار لفور
⛰ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت - روستای دهکلان ⭐️ قسمت اول ⭐️ ⛰ موقعیت جغرافیایی روستا: 🏡
⛰ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت - روستای ⭐️ قسمت دوم ⭐️ ⛰ جمعیت و بافت روستا : ⛰ جمعیّت این روستای پُرآوازه بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال۱٣۵۵ تعداد ۶۰۰ نفر بوده است و در سرشماری سال۱٣٩۵ به ۱۵٢ نفر و ٧۴ خانوار کاهش یافته است. ⛰ روستای از یک آبادی یکپارچه تشکیل شده و بر روی تپه ای با شیب نسبتا ملایم واقع شده است. ⛰ وجود میان لایه های گچی و آهکی، آثار و دیرینه فعالیت آهک پزی و کوره پخت گچ و آهک در این منطقه از لفور نشان می دهد که در گذشته های دور دیرینه ی فعالیت آهک پزی و کوره پخت گچ و آهک در روستاهای و که یکی از روستای همجوار آن است، وجود داشته است. 🔵 ادامه دارد.. ✍محمد اصغری 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
اخبار لفور
✳️ قصیده‌ شهدای لفور : 🔵 قسمت اول : ســلام ای والـدين ســرفــرازان سـلام سـازنـدگان اين شهيـدان   
✳️ قصیده‌ شهدای لفور : 🔵 قسمت دوم :  را روزی ديدم ز پــستــی زمـان از او شنـيـدم به گفـت دنيا نمـی ارزد به کاهی شـهـادت هست نمـای بی ريائی را که بــود ممـلو ز ايمـان تـولـد گشـت روستـای  در دفتــر کـار شـده درگيـر بمب قــوم بـدکـار ز تيـر و تـرکـش او ترسی نـدارد شهيـد است و زمرگ ترسی ندارد شهيد مجلـس اسـت بر او مبارک شـده چشـمـان او باز در  دائم به فکـر جبـهه ها بـود ولـی بـود و لبـش ذکـر خدا بود شـده درگيــر با ستمکار خـريـداری شـده خونش به بازار دانـشـجــوی آن شهدا بـود قـبـول از مـردم بـود  اهــل وفـا بـود ز جـانبـازی شـهـيـد کربلا شد داود در آمـد به دنيـا شـهـادت را خـريد بر اهـل دنيا  هم يک جوان بود تـوی او يک قهرمان بود نـمـوده جـان خـود را آنجا اهداء خـداونـدا بـيـامـرزش خـدايــا جـوان مـه جبين نســل گالش شـهـادت را بـخـون داده نوازش  هـم بود خستـه شهيـدش کرده اند مرز بـوده اسـت منزلـگه او سخنهايش چو درويشان به ياهو  يــاورش بـود سـرِپل ذهـاب همسنگرش بود شهيد شد بوالحسن در نوجوانی ز آمـده و از  شـد قطعه قطعه دم صبــح در کنـار شرق دجله آمـد بـه دنـيـا نشـد تسليـم زرق و بـرق دنيا  می گفت يا رب يقين او خواند نماز عصر يا شب از آمد به ميدان به دشمن کرد هجوم تا دادنِ جان که در گرديد خامـوش هماغوش است با افشـار هماغوش دگـر پيـری ابـوذر وار مـرام است ورا  نيـز نـام است ميـان او مجـروح گـرديـد همانجـا طاقت او هم تمام است به همراهش دو شير و دو پسر داشت دو تا گـوش جـگـر نـور بصـر داشت  در سنندج گشت پرپر  در هــور شنـاور نه در اکبـری داشت نه عين خود ياوری داشت سـه مرد جنگـجو سه مرد سرحال مـرادی هـا شـهيـدان  خـط شـده آمـاج تيـر قـوم عـدوان ز شهر پرواز کـرده ايـن نام شهيـد تشنـه کـام  خـط سبـوئی از شهـادت سر کشيده نـظر و تـقـی و رضا هاشمی سـه ديـگـر از محـلـی مـرادی  نـام بــوده که در قدش خميده از شهميرزاد آمـد اينجا شد قبـول در توی دنيا ز آمـده عمر او شـد جـاودانی از آن کـه هردم ياد کردی مـحـل قتـل  زمـانـی بــاز تـو فـاو را يـاد آور       را يــاد آور شـهيـد شهـرک بسـيارنـد از آن ديارنـد  مأمـور حق بود شهيد صادق بیِ زرق و برق بود دگـر برگشته ام من خط که تا دشمن ببينم ذلت و خوار  را نديدم به عشق از عشق سـرودم و ، ، شهيـد از نيز اينها نامش بياد است شهيد ديگری از شهر است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار لفور بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ شعر قصیده شهدای لفور : 🔵 قسمت سوم : به و به خسته هم عبـداله شهيـدِ شـهر بصـره چـه آنان هـر دو از تـبارند که خسرو را از ما گرفته شـهيـد  و هر سه جنگجـو بـود بهـر او در گفتـگو بـود فـرجـی از ليک در لفور بود سکـوتش بدتـر از نـار تنـور بود  مــرد ايمـان شـهيـد ديگـری از غـرب ايران گـزيد او را مقتل خويش ولـی قلب همـه از بهـر او ريش چو آن  بر ما گذر شد هـم مـدّ نظر شـد الـه ای شهر بگـردی تکـه تکـه گـرفتی تو ز بگم ای داد و بـيداد شـهيـد راه حـق زنـدان بغـداد هـمانی را کـه نـام او علـی بـود او را ولـی بـود ، و ديگـر سه ديگـر از شهيـدان و دو مرد جبـهه ای هر دو سپاهی گشتـه شهيـد در امـا علی گشتـه شهيـد از شيميـائی  هم در خط فـداکـاری نـمـوده کـرده ايـثار نشـان کـرد او زمانی دشمنان را گهـی بر زخمـيان بوده پـرستار دو و قاسـم آرائـی نـيـز  در طبــق شد در آن او مردحق شد بـغــريد و بــزد او دشـمنـان را همه در هم بريخت پاسگاهيان را  چست و چـالاک عجب از تير دشمن رفت در خاک قسمتش بوده شـهادت شـهـادت بـوده بـهـر او ولادت جوان نـازنيـن جوانی سر به زير او بوده خاکی صـفـای سنـگر همسنگـران او همه همسنـگران را بود هـادی ز هم آلاشتی  در مـوقع خواب بشد مجروح ز تيـر مردی ناپاک هماندم دست و پايش را به بستند شهـادت نامه را بهـرش نـوشتنـد از بـپا خـاست ز خونش موی فرقش را بياراست دگر برگشته ام من سوی دجله ببينـم تا ز يـارانـم کـه مـانده  بوده او نـام که از سر تا به پايـش تير باران ز روستـای طلـوعش به شرق دجله کرديم جستجويش   مـرد خــدا بـود شهـادت را خريد او از جوانـرود  بـود در جزيـره همچو مجنون چه مجنونی که از سر تا به پا خون او ز درگاه خدا بود خريـدار شهادت گشت او زود و هـم از يقين هم سفره سلطان کيايند  از رسيـده گلـو و صـورتش ترکش بريده تمــام پيـکر او گـشت زخمی گلی ديگر از اين گلشـن رسيده هـم نـمـايـي از صـفـا و بـا وفايي  چه جنگجو بود تمـام از او گـفتگو بود چو دشمن نام او را می شنيدند همه ناگـه ز ترسش می رميدند که را ديدم پر از خون  به خونش گشت گلگون همان بابا که نامش چون پدر بود به سنگر يکه و يکتـا گـوهـر بود و جنگ نـاخدايند شـهيدان از ده يـاد  بـخير بـاد همـان انصـار حسينی بخير باد شـهـيـد کـربـلا چـهـار ايـران صفـا و مهربـانيش بـخيـر بـاد  درشهر بستان فـداکاری نـمـوده از دل و جـان چنان جنگيد تا خود رفته از هوش شـهـادت را گـرفتـه او در آغـوش بـه شـهرِ خستـه رفتـم را هم شناختم در آن شهری که کرکس بوده بسيار کبـوتــر بـچـگان را تـوی منـقــار  آمـد ام الرصـاص دم مردن همی خواند سوره ناس داشــت ايمـان فـراوان شهـادت را خدا داده است ارزان از آن مــردان لايــق و، و  مـرد راز اسـت ز ظاهـرهای دنيا بی نيـاز است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇👇 @eakhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
24.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌾🌾 نشا کشاورزان سوادکوهی 📌اینجا یه خداقوت برای همه عزیزان کشاورز زحمتکش بنویسید🥰🙏 📸 نرگس 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🏴 به مناسبت شهادت جانگداز ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و همراهان با همکاری و و و مراسمی در شب جمعه مورخ 1403/3/3 بعد از نماز مغرب و عشا به صرف شام در روستای برگزار میگردد. 💌 لذا از همه سروران گرامی در این مراسم معنوی دعوت به عمل می‌آید از طرف : پایگاه مقاومت بسیج و دهیاری و شورای اسلامی و هیئت امنای مسجد روستای دهکلان لفور 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🌹 به مناسبت شهادت جانگداز حضرت و همراهان ایشان با همکاری شورای اسلامی و و دهیاری و پایگاه مقاومت بسیج و هیئت امنای مسجد مراسمی در روز پنجشنبه مورخ 1403/3/3 بعد از نماز مغرب و عشا با سخنرانی برادر پاسدار جناب سرهنگ جعفری معاون سیاسی سپاه کربلا و با مداحی کربلایی نصرالله صباغی در روستای به صرف شام برگزار میگردد. لذا از همه سروران گرامی در این مراسم معنوی دعوت به عمل می‌آید از طرف: پایگاه مقاومت بسیج و دهیاری و شورای اسلامی و هیئت امنای مسجد روستای 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
کانال اخبار لفور دهکلان.mp3
زمان: حجم: 34.11M
🏴 مداحی هیئت عزاداران حسینی روستای دهکلان لفور در آستان مقدس امام‌زاده سیدعلی کیاسلطان روستای امامکلا لفور محرم ۱۴۰۳ 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
✳️ قصیده‌ شهدای لفور : 🔵 قسمت دوم :  را روزی ديدم ز پــستــی زمـان از او شنـيـدم به گفـت دنيا نمـی ارزد به کاهی شـهـادت هست نمـای بی ريائی را که بــود ممـلو ز ايمـان تـولـد گشـت روستـای  در دفتــر کـار شـده درگيـر بمب قــوم بـدکـار ز تيـر و تـرکـش او ترسی نـدارد شهيـد است و زمرگ ترسی ندارد شهيد مجلـس اسـت بر او مبارک شـده چشـمـان او باز در  دائم به فکـر جبـهه ها بـود ولـی بـود و لبـش ذکـر خدا بود شـده درگيــر با ستمکار خـريـداری شـده خونش به بازار دانـشـجــوی آن شهدا بـود قـبـول از مـردم بـود  اهــل وفـا بـود ز جـانبـازی شـهـيـد کربلا شد داود در آمـد به دنيـا شـهـادت را خـريد بر اهـل دنيا  هم يک جوان بود تـوی او يک قهرمان بود نـمـوده جـان خـود را آنجا اهداء خـداونـدا بـيـامـرزش خـدايــا جـوان مـه جبين نســل گالش شـهـادت را بـخـون داده نوازش  هـم بود خستـه شهيـدش کرده اند مرز بـوده اسـت منزلـگه او سخنهايش چو درويشان به ياهو  يــاورش بـود سـرِپل ذهـاب همسنگرش بود شهيد شد بوالحسن در نوجوانی ز آمـده و از  شـد قطعه قطعه دم صبــح در کنـار شرق دجله آمـد بـه دنـيـا نشـد تسليـم زرق و بـرق دنيا  می گفت يا رب يقين او خواند نماز عصر يا شب از آمد به ميدان به دشمن کرد هجوم تا دادنِ جان که در گرديد خامـوش هماغوش است با افشـار هماغوش دگـر پيـری ابـوذر وار مـرام است ورا  نيـز نـام است ميـان او مجـروح گـرديـد همانجـا طاقت او هم تمام است به همراهش دو شير و دو پسر داشت دو تا گـوش جـگـر نـور بصـر داشت  در سنندج گشت پرپر  در هــور شنـاور نه در اکبـری داشت نه عين خود ياوری داشت سـه مرد جنگـجو سه مرد سرحال مـرادی هـا شـهيـدان  خـط شـده آمـاج تيـر قـوم عـدوان ز شهر پرواز کـرده ايـن نام شهيـد تشنـه کـام  خـط سبـوئی از شهـادت سر کشيده نـظر و تـقـی و رضا هاشمی سـه ديـگـر از محـلـی مـرادی  نـام بــوده که در قدش خميده از شهميرزاد آمـد اينجا شد قبـول در توی دنيا ز آمـده عمر او شـد جـاودانی از آن کـه هردم ياد کردی مـحـل قتـل  زمـانـی بــاز تـو فـاو را يـاد آور       را يــاد آور شـهيـد شهـرک بسـيارنـد از آن ديارنـد  مأمـور حق بود شهيد صادق بیِ زرق و برق بود دگـر برگشته ام من خط که تا دشمن ببينم ذلت و خوار  را نديدم به عشق از عشق سـرودم و ، ، شهيـد از نيز اينها نامش بياد است شهيد ديگری از شهر است 🔵 ادامه دارد..... ✍ عباسعلی محرابی 🔷 نشر بمناسبت هفته دفاع مقدس ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ شعر قصیده شهدای لفور : 🔵 قسمت سوم : به و به خسته هم عبـداله شهيـدِ شـهر بصـره چـه آنان هـر دو از تـبارند که خسرو را از ما گرفته شـهيـد  و هر سه جنگجـو بـود بهـر او در گفتـگو بـود فـرجـی از ليک در لفور بود سکـوتش بدتـر از نـار تنـور بود  مــرد ايمـان شـهيـد ديگـری از غـرب ايران گـزيد او را مقتل خويش ولـی قلب همـه از بهـر او ريش چو آن  بر ما گذر شد هـم مـدّ نظر شـد الـه ای شهر بگـردی تکـه تکـه گـرفتی تو ز بگم ای داد و بـيداد شـهيـد راه حـق زنـدان بغـداد هـمانی را کـه نـام او علـی بـود او را ولـی بـود ، و ديگـر سه ديگـر از شهيـدان و دو مرد جبـهه ای هر دو سپاهی گشتـه شهيـد در امـا علی گشتـه شهيـد از شيميـائی  هم در خط فـداکـاری نـمـوده کـرده ايـثار نشـان کـرد او زمانی دشمنان را گهـی بر زخمـيان بوده پـرستار دو و قاسـم آرائـی نـيـز  در طبــق شد در آن او مردحق شد بـغــريد و بــزد او دشـمنـان را همه در هم بريخت پاسگاهيان را  چست و چـالاک عجب از تير دشمن رفت در خاک قسمتش بوده شـهادت شـهـادت بـوده بـهـر او ولادت جوان نـازنيـن جوانی سر به زير او بوده خاکی صـفـای سنـگر همسنگـران او همه همسنـگران را بود هـادی ز هم آلاشتی  در مـوقع خواب بشد مجروح ز تيـر مردی ناپاک هماندم دست و پايش را به بستند شهـادت نامه را بهـرش نـوشتنـد از بـپا خـاست ز خونش موی فرقش را بياراست دگر برگشته ام من سوی دجله ببينـم تا ز يـارانـم کـه مـانده  بوده او نـام که از سر تا به پايـش تير باران ز روستـای طلـوعش به شرق دجله کرديم جستجويش   مـرد خــدا بـود شهـادت را خريد او از جوانـرود  بـود در جزيـره همچو مجنون چه مجنونی که از سر تا به پا خون او ز درگاه خدا بود خريـدار شهادت گشت او زود و هـم از يقين هم سفره سلطان کيايند  از رسيـده گلـو و صـورتش ترکش بريده تمــام پيـکر او گـشت زخمی گلی ديگر از اين گلشـن رسيده هـم نـمـايـي از صـفـا و بـا وفايي  چه جنگجو بود تمـام از او گـفتگو بود چو دشمن نام او را می شنيدند همه ناگـه ز ترسش می رميدند که را ديدم پر از خون  به خونش گشت گلگون همان بابا که نامش چون پدر بود به سنگر يکه و يکتـا گـوهـر بود و جنگ نـاخدايند شـهيدان از ده يـاد  بـخير بـاد همـان انصـار حسينی بخير باد شـهـيـد کـربـلا چـهـار ايـران صفـا و مهربـانيش بـخيـر بـاد  درشهر بستان فـداکاری نـمـوده از دل و جـان چنان جنگيد تا خود رفته از هوش شـهـادت را گـرفتـه او در آغـوش بـه شـهرِ خستـه رفتـم را هم شناختم در آن شهری که کرکس بوده بسيار کبـوتــر بـچـگان را تـوی منـقــار  آمـد ام الرصـاص دم مردن همی خواند سوره ناس داشــت ايمـان فـراوان شهـادت را خدا داده است ارزان از آن مــردان لايــق و، و  مـرد راز اسـت ز ظاهـرهای دنيا بی نيـاز است 🔵 ادامه دارد..... ✍ عباسعلی محرابی 🔷 نشر بمناسبت هفته دفاع مقدس ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇👇 @eakhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔷 منظومه شاباجی به منطقه سوادکوه تعلق دارد." " بین سال های 1255 تا 1260 شمسی در روستای " " به دنیا آمد. در ییلاق گالشی به نام " ملاخان جان حیدری" دلباخته شاه باجی می شود. در همین گیر و دار " عبدالعلی خان پهلوان" به خواستگاری باجی می آید. شاباجی جا افتاده به عقد پسری 16 ساله در می آید. تفاوت سنی این دو نفر سبب می شود که بعدها شوهر باجی ازدواج کند. منظومه عاشقانه شاباجی سروده همان گالش عاشق است. ملاخان حیدری در سال 1258 هجری شمسی در آلاشت به دنیا آمد و به پدرش حاجی خانگل در کار رسیدگی به کشاورزی و دامداری کمک می کرد. آنها هنگام ییلاق در مّیِمن زیر روستای لرزنه آلاشت سکنی داشتند، و قشلاق آنها در کاردیکلای مازندران بود. دیدار ملاخان و شاباجی می بایست در لرزنه روی داده باشد و اشعار منظومه شاباجی نیز آن را تایید می کند. پدر ملاخان می خواست خواهر زاده اش را برای وی به همسری برگزیند، اما سرانجام بر خلاف میل باطنی ملاخان، وی با دختر عموی خود ازدواج می کند. منظومه شاباجی داستان دلدادگی و شیدایی عاشقی است که مانند بسیاری دیگر از عشاق داستانهای ایرانی به محبوب و معشوق خود نمیرسد. اگر لیلی و مجنون، فرهاد و شیرین و دیگر عشاق مشهور و نامی به شهرت رسیدند، شاید عامل اصلی‌اش شکست آنها و نرسیدن به مرادشان باشد. شکی نیست داستانهایی که در دیوانها و منظومه ها شکل می گیرند و حتی پایدار می مانند: در وهله اول موضوع آنها ناکامی است و سپس شیرین زبانیهای شاعران یا گاه خود عاشقان است که به انحای مختلف با تصویرگری های شاعران یا گاه خود عاشقان است که به انحای مختلف با تصویرگری های شاعرانه و تخیل عاشقانه حکایت را خواندنی و شیرین می کنند. ای دادا بیدادآ ای برادرون شاه باجی ناز دارا چنه مهربون اسپه دس بال آ صورت شیر و خون قد بلن بالا ا مه چنگ مِیون کمند گیس آ درستِ مازرون من اسپه گندم ته اسپه آرد نون 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ در سوگ عروج ملکوتی شهید والامقام، مدافع امنیت، مجاهد خاموش و سرباز گمنام امام عصر(عج) که در سن ۳۴ سالگی، در حین انجام ماموریت در شیروان، به ندای حق لبیک گفت و به کاروان شهیدان پیوست، به خانواده‌ی محترمش، به ویژه همسر گرامی و فرزند دلبندش ریحانه‌ی چهارساله، همچنین به پدر و مادر بزرگوار و همرزمان عزیز شهید، تسلیت عرض می‌نماییم. ◄ مراسم تشییع و وداع: - مراسم وداع: شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، پس از نماز مغرب و عشاء، در حسینیه عاشقان کربلای ساری - تشییع پیکر مطهر: یکشنبه ۳۱ فروردین (جزئیات دقیق متعاقباً اعلام می‌شود) - پخش زنده: مراسم از طریق رسانه‌های استانی پخش خواهد شد. او اصالتا اهل روستای و ساکن ساری بود. ◄ دعای فرج: خداوند متعال به بازماندگان این شهید، صبری جزیل عنایت فرماید و برای آن عزیز سفرکرده، مغفرت، رحمت و مقام شفاعت در کنار اولیای الهی را مقرر بدارد. اللهمَّ اجعَلْهُ مِنْ شُفَعَاءِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ الصَّبْرَ وَ السَّلَامَةَ والسَّلامُ عَلَى الْأَیَّامَى وَ التَّرَابِی وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.