#تسلیت به مناسبت فوت ناگهانی و جانسوز جوان عزیزی که شام عروسی اش به شام عزا تبدیل شد و دل همه مردم دلسوز سریش آباد وهمکارانش را عزا دار کرد اینجانب ضمن عرض تسلیت اصالتا از طرف خودم و نیابتا از طرف فرماندهی و پرسنل لشگر عملیاتی ۲۲ بیت المقدس به خانواده محترم ،اقوام،عموم همشهریان عزیز،برای امیرحسین عزیز آرزوی علو درجات و برای بازماندگان صبر و اجر مسألت میدارم. و این قطعه شعر رو که بادلی غمبار زمزمه کردم را تقدیم می کنم تقدیر چنین بود،چو فرهاد بمیرم پروانه محفل شده، داماد بمیرم هر کس که بمیرد، رود ازیاد ولی من آن سان که بمانم ،همه در یاد بمیرم تقدیر اگر سوختن خرمن عمر است شمعی شده ،در رهگذر باد بمیرم چون قوی اگر آواز نخواندم به دم مرگ تا ساکت و بی ناله و فریاد بمیرم تقدیر چنین بود که در اوج جوانی زین محبس خاکی ، شوم آزاد بمیرم شریک غم جعفر غفاریان #شاعر #داغ_جوان @akhbareserishabad

🖤عرض تسلیت شاعرانه 🖤به پدر داغدیده امیر حسین تقدیم با عشق به هم محله ای عزیزم استاد صمد زحمتکش که در شب دامادی جگرگوشه اش رخت عزا بر تن کرده و همچون شمع می سوزد و شعله می کشد. اُستاد صمد! آمدم از درد بگویم از آنچه اجل با تو و من کرد بگویم اُستاد صمد! پینه ی دستت به من آموخت بی واهمه از غیرتِ یک مرد بگویم مجبور شدم بینِ خبرهای عروسی از آنچه اجل بر سرت آوَرد بگویم وقتی که شنیدی خبرش را چه کشیدی؟ بایست که با یک غزل سرد بگویم داماد همان گُل پسرت پیشِ خدا رفت این شد که غمت را منِ شبگرد بگویم یک قو هدف آنست که آزاد بمیرد ناکام پسر داخلِ غم شاد بمیرد تلخ است چه تلخی! که در اثنای عروسی با دستِ حنا داشته داماد بمیرد شریک غمتان حجت مومنی #شاعر #تسلیت #داغ_جوان @akhbareserishabad