eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
136 ویدیو
5 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹يقين در قرآن ۸۹۴ 📆۱۴۰۴/۰۹/۳۰ به مدد و عنایت الهی این فایل مقدمه ای برای تمامی تدبرات و فایل های صوتی قرآنی در آینده پیرامون (علم معرفة النفس، عبادت الهی، توحید و عدل الهی، نفع و ضر، مبحث علم کلام در قرآن، و...) خواهد بود که به نوعی این مبحث یقین در قرآن برای همه تدبراتی که ذکر گردید در آینده به عنوان نوعی تدبر پایه و مبنا از رحمت الهی قرار خواهد گرفت. آنچه من بعد به عنایت خداوند پیرامون شرک به خدا گفته خواهد شد همان شرک خفی است و این امر برای ما شرک خفی را از شرک جلی و آشکار تفکیک خواهد کرد و تمام مباحث ما در باب لغت مَثْنیٰ و نفس امّاره پیرامون این لغت خواهد بود. حال به مدد الهی به بحث اصلی در اینجا خواهیم پرداخت. 🌟تَقَن: به ماهیت و باوری گویند که تحت هیچ شرایطی کوچکترین تغییری در آن ایجاد نمی شود. صُنْعَ اللَّـهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ (۸۸_نمل) سازنده، خدایی است که هر چیزی را بر یقین ساخته است یعنی در خلقت حق تعالی هیچ شئ ای وجود ندارد که در ماهیت آن کوچکترین تغییر خارج از اراده خدا رخ بدهد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
برای مثال، در خلقت آتش ماهیت آن سوزاندن است و تحت هیچ شرایط کسی نمی تواند ماهیت سوزاندن را از آن بگیرد مگر به اذن صانع آن که حق تعالی است و در ماهیت آهن حق تعالی سنگینی و فشار را قرار داده است، پس وجه الیقین آتش، سوزاندن و وجه الیقین آهن، نابود کردن است. حق تعالی می تواند ماهیت و وجه الیقین اشیاء را از آنان سلب کند که به آن سَلبُ الیقین گویند. ‌وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ (۱۷۱_اعراف) آیه اشاره به بالا بردن کوه طور توسط حق تعالی بر سر قوم موسی نبی دارد، یعنی اتقان و استواری کوه که در میخ شدن آن بر زمین است وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (۷_نبا) حق تعالی می تواند اتقان کوه را از آن سلب و بدون عمودی بر فراز آسمان نگه دارد و اتقان و فرو رفتگی کوه در زمین را از کوه سلب کند چنانچه وجه الیقین آتش در سوزاندن است ولی حق تعالی در داستان ابراهیم نبی وجه الیقین آتش را از آن گرفت و سلب الیقین نمود. قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلی‌ إِبْراهِيمَ (۶۹_انبیاء) یقین همان زدودن مَثنیٰ (پوشیده های پنهان نفس) و شرک خفی است که به فرمایش نبی مکرم اسلام (ص) از مور سیاه بر روی سنگ سیاه در شبی تاریک نامرئی تر است که ان شاءالله با همراهی شما خواننده گرامی در ادامه به تفصیل و شرح در این مورد خواهیم پرداخت. یکی از شبهاتی که امروزه در این امر بسیار وارد می کنند این است که بوسیدن مضجع و قبور مطهر نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه اطهار (س) شرک است که به عنایت و مدد الهی در ادامه خواهیم گفت که بوسیدن، هیچ گونه شرک نیست بلکه شرک در نیت انسان است نه در ظاهر عمل... برای مثال، اگر نانی از روی زمین پیدا کنیم آن را می بوسیم و بر کنار دیواری می گذاریم پس آیا می توان گفت که در اینجا بوسیدن نان شرک است؟ یا نان را واسط رزق مان از خداوند می دانیم و آن را وسیله رفع جوع و گرسنگی خود می دانیم و بوسیدن آن را به عنوان تشکر و شکرگزاری از خداوند و در جهت عدم کفران نعمات خداوند انجام می دهیم و در حقیقت از خداوند تشکر می کنیم پس کسی که مضجع شریف و قبور ائمه و اهل بیت سلام الله علیهم را می بوسد به نوعی به آن وسیله احترام می گذارد نه این که آن را شریکی برای خداوند قرار دهد.‌ (در عین حال منکر این هم نیستیم که برخی از عقول هم جاهل هستند و آن حرکت مور سیاه بر روی سنگ سیاه در تاریکی شب (شرک خفی) را نمی توانند تشخیص دهند و تفکیک کنند) ولی عمل فی نفسه، عمل شرکی نیست. ثانیا شرک در تمام ادیان توحیدی رخنه کرده است و هیچ مذهب و دینی تاکنون از شرک برّی نبوده است و به هر لطایف الحیل در تمام ادیان توحیدی که هدف پرستش خداوند بوده است شرک وجود دارد، پس اراده خداوند بر آن است که انسان با وسیله به خدا برسد و شرک را کنار بگذارد و تنها خدا را در هر امری ببیند و به او رسد که ان شاءالله در ادامه این بحث را به تفصیل شرح خواهیم داد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹وجود مَثنیٰ در قلوب مؤمنین و امر خدا به رِجْل آن آیات زیادی در کلام وحی اشاره به وجود مَثنیٰ در قلوب مؤمنین می کند که حق تعالی امر می کند آن را زیر پا بگذارید و رِجْل کنید، به عنوان نمونه وقتی مسلمانان مکه را فتح کردند با آن که از مشرکان بیزار بودند ولی دچار مَثْنیٰ و شرک خفی بودند که اگر مشرکان را از مکه بیرون کنند کسب و کارشان ضربه ببیند که حق تعالی می فرماید: مشرکان مثل سگ نجس هستند آنان فقط دنبال منافع مادی خود در مکه هستند آنان را از مکه بیرون کنید و هرگز در معیشت خود در این امر نترسید که خداوند از محل دیگری شما را غنی خواهد کرد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۲۸_توبه) 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
برای مثال، گاهی زن مومنی برای امرار معاش نزد مرد بی دین و فاجری کار می کند که دین آن زن در کنار معیشت او در خطر است، او اگر بترسد که کار کردن در کنار او را ترک کند از گرسنگی خواهد مرد، او چون در شرک است و وارد آتش الهی نمی تواند بشود بی تردید هرگز اجازه نخواهد داد خداوند بر او قدرت و عظمت خود را نشان دهد و از کسب دیگری او را غنی سازد پس هر کس مَثنیٰ داشته باشد مشرک نیست بلکه ایمان دارد ولی هر کس بتواند رِجْل مَثنیٰ کند از ایمان به یقین (یُوقِنُون) می رسد، پس آن زن که مثل سگ، مشرک است نزد آن فاجر به اندک حقوقی کار خواهد کرد و از ترس صاحب اش به هر خواسته او تن خواهد داد. (یعنی آن زن ایمان دارد و ایمان اش خدشه دار نیست ولی صاحب یقین نیست چرا که در آتش الهی وارد نشده بلکه باید آن کار را ترک کند و بداند که خداوند از جایی که گمان نمی کند بر او روزی می دهد و می فهمد کاری که خداوند امر کرده است اگر انجام دهد خداوند کمک اش خواهد کرد.) وقتی حق تعالی می فرماید: اکثر ایمان آورندگان مشرک هستند یعنی وارد آتش من نشده اند و به مقام یقین نرسیده اند پس برای دیدن مَثنیٰ و شرک خفی در قلب، نور بسیاری از هدایت الهی لازم است که آدمی متوجه آن شود چنانچه حق تعالی می فرماید: قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنی‌ وَ فُرادی‌ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ (۴۶_سبا) این آیه پیشتر در باب شرک خفی و مَثنیٰ به تفصیل تدبر شده است که در اینجا تنها به خلاصه ای به این تدبر به مدد الهی اشاره خواهیم کرد پس معنای بطن آیه می شود، یعنی بدانید در زمان اقامه هر عبادتی شما با مَثنیٰ یا شرک خفی و همان پنهان شده نامرئی در درون خود در حال عبادت هستید یا بدون مَثنیٰ و فرد، پس بعد از هر عبادتی تفکر کنید که مبادا در زمان انجام آن عبادت که برای خدا قیام کرده بودید همنشین جن و پوشیده نفس شما یا مَثنیٰ همراه تان بوده و خبر نداشته اید، پس اگر دیدید سریع استغفار کنید. مَثنیٰ در انسان فهم نمی شود مگر آدمی به نور یقین در دل خود از خدا تجهیز شده باشد، جهاد اکبر که سخت ترین جهاد و اقامه جهاد است و جهاد با نفس است مراد همان جهاد با مَثنیٰ است (که همان رسیدن ایمان به یقین است) که به فرمایش نبی مکرم اسلام (ص) از جهاد کردن در میدان جنگ سنگین تر و سخت تر است. من بعد در مباحث ما به مدد الهی از کلمه شرک بیشتر استفاده خواهد شد و این به آن معنی نیست که مؤمن نباشیم، بلکه مؤمن هستیم اما به مرحله یقین نرسیده ایم که هدف از ذکر این مطالب برای افزودن یقین خواننده و رسیدن به مرحله رشد و یقین است چنانچه به فرمایش نبی مکرم اسلام (ص) کسانی که در جنگ بدر در کنار نبی مکرم اسلام (ص) مؤمن بودند و به خدا ایمان داشتند، و مشرک و بت پرست نبودند ولی در مقابل نفس اماره شان به قیام و جنگ نایستاده بودند که همان جهاد اکبر است تا مؤمن از ایمان به یقین برسد، تمام صحابه نبی مکرم اسلام (ص) در جنگ ها ایمان داشتند ولی عدم یقین شان سبب شد در وادی قدرت و ثروت و شهرت و... گمراه شوند، مثنی شاید برای یک انسان عادی و عوام تاثیر زیاد چندانی در گمراهی او نداشته باشد ولی برای کسی که صاحب قدرت و ثروت و شهرت و... کوچکترین مثنی و شرک خفی به اندازه زاویه بسیار زیادی انسان را از توحید و معرفت دور می کند و ویرانگر است. وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّـهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌ (۱۰۶_یوسف) مراد از شرک در این جا مَثنیٰ و شرک خفی است که مانع نیل و رسیدن به مقام یقین است. وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّی يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‌ (۹۹_حجر) و جهاد با آن، همان جهاد اکبر است که آیه اشاره می کند اکثر مؤمنان بر خدا به مقام یقین نرسیده اند و در شرک خفی و مَثنیٰ گرفتار می میرند. مَثنیٰ به فرمایش امام صادق (ع) گناهی قابل عفو است (زیرا به یقین رسیدن کار بسیار دشواری است) ولی بزرگترین مانع رشد و تباه کننده و کاهنده ثقل اعمال صالح و حجاب نورانی است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹رسیدن به مقام یقین با ورود به آتش های الهی مقام یقین یا ترک شرک خفی و مَثنیٰ امری نیست که با تفکر و تصمیم حاصل شود بلکه طبق کلام وحی طی مرحله عبادت و بندگی حاصل می شود و با ورود به آتش های الهی است که آدمی قدرت خدا را چون ابراهیم نبی در سرد کردن آتش بر خود می بیند و به یقین می رسد. امام صادق (ع) در اصول کافی می فرماید: «نهایت یقین آن است که با وجود خداوند از هیچ چیز نترسی و این بالاترین مرتبهٔ توکّل محسوب می‌شود.» (پس انسان هرگز به یقین نمی رسد مگر این که وارد آتش الهی شود) اکنون همه ما این را می دانیم آیا می توانیم وارد آتش خدا شویم؟ هرگز! آیا می توانیم مانند ابراهیم وارد آتش نمرود شویم؟! هرگز! چون ایمان به خدا داریم اما به یقین نرسیده ایم و از صدق وعده الهی در سرد شدن آتش در صورت امر او و ورود ما به آتش بخاطر نفس و مثنی مان در تردید هستیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
يكى از یاران امام صادق (ع) حكايت مي‌كند که در منزل آن حضرت بودم كه شخصى وارد شد و سلام كرد و پس از آن كه نشست، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت: يابن رسول اللّه! شما بيش از حدّ عطوفت و مهربانى داريد، شما اهل بيت امامت و ولايت هستيد، چه چيز مانع شده است كه قيام نمى كنيد و حقّ خود را از غاصبين و ظالمين باز پس نمى گيريد، با اين كه بيش از يك صد هزار شمشير زن آماده جهاد و فداكارى در ركاب شما هستند؟ امام صادق (ع) فرمود: آرام باش، خدا حقّ تو را نگه دارد و سپس به يكى از پيش خدمتتان خود فرمود تنور را آتش كن همين كه آتش تنور روشن شد و شعله هاى آتش زبانه كشيد امام عليه السلام به آن شخص خطاب كرد که برخيز و برو داخل تنور آتش بنشين. او گفت اى سرور و مولايم! مرا در آتش، عذاب مگردان و مرا مورد عفو و بخشش خويش قرار بده خداوند شما را مورد رحمت واسعه خويش قرار دهد. در همين لحظات شخص ديگرى به نام هارون مكّى در حالى كه كفش هاى خود را به دست گرفته بود وارد شد و سلام كرد حضرت امام صادق (ع)، پس از جواب سلام به او فرمود: اى هارون! كفش هايت را زمين بگذار و حركت كن برو درون تنور آتش و بنشين، هارون مكّى كفش هاى خود را بر زمين نهاد و بدون چون و چرا و بهانه اى داخل تنور رفت و در ميان شعله هاى آتش نشست، آن گاه امام (ع) با آن مرد مشغول مذاكره و صحبت شد پس از گذشت ساعتى حضرت فرمود: بلند شو، برو ببين در تنور چه خبر است؟ همين كه كنار تنور آمد، ديد هارون مكّى چهار زانو روى آتش‌ها نشسته است پس از آن امام (ع) به هارون مکی اشاره نمود و فرمود: بلند شو بيا؛ و هارون هم از تنور بيرون آمد بعد از آن حضرت خطاب به آن مرد كرد و اظهار داشت: در خراسان شما چند نفر مخلص و اهل یقین مانند اين شخص هارون كه مطيع ما مى باشد پيدا مى شود؟ آن مرد پاسخ داد هيچ، به خدا سوگند! حتّى يك نفر هم اين چنين وجود ندارد. پس عنایت کنیم به نوعی همگی درگیر مَثنیٰ و شرک خفی هستیم چون می ترسیم آتش ما را بسوزاند، انفاق می کنیم می ترسیم گرسنه بمانیم، چون صاحب یقین نیستیم. گفتیم وجه الیقین آتش، سوزاندن است، ابراهیم به سلب الیقین خدا از آتش رسیده بود که وارد آتش نمرود شد و حتی کمک جبرئیل امین بر خود نپذیرفت. پس رسیدن به یقین و ترک شرک خفی به فرمایش حضرت علی علیه السَّلام در حکمت ۹۷ نهج البلاغه: «نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ، خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکّ، خواب توأم با يقين و ايمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد.» امام صادق علیه السَّلام می فرماید: «چون به مرحله یقین رسیدی هر عملی کنی کم و یا زیاد خداوند از تو می پذیرد و قبول می کند.» یقین بدون ورود به آتش الهی ممکن نیست و این همه در احادیث تأکید شده است که حق تعالی هر گناهی را با دوری از شرک می بخشد باید حساب کار دست مان بیاید که ترک شرک خفی چه اندازه سخت که حق تعالی فرموده است: إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ (۴۸_نساء)، دوری از شرک بدون ورود به آتش الهی چون ابراهیم نبی ممکن نیست. کسی که گرسنه است وقتی غذای حرامی را به راحتی در اختیار او برای خوردن است باید بر آتش گرسنگی وارد شود و از آن لقمه ای نخورد که خداوند خود را بر او نشان دهد چنانچه در سوره انسان خداوند می فرماید: اهل بیت (ع) سه روز روزه گرفتند و غذایی نخوردند و غذای خود به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خداوند خود را در آتش بر آنان نشان داد و در روایت است که بر نبی مکرم اسلام (ص) مائده آسمانی فرود آمد. کسی که مادر و خواهر تهیدستی دارد در حالی که خود هم تهیدست است پس باید بر آتش الهی وارد شود که خواهر و مادر خود را رسیدگی کند تا در این آتش است که به یقین برسد که خداوند را چون ابراهیم می بیند که آتش را بر او سرد کرد و از جایی که گمان نمی کرد او را به روزی کثیر رسانید. وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّـهُ لا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّـهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً (۷_طلاق) پس دور شدن از مَثنیٰ و شرک خفی بدون نزدیک شدن به آتش الهی امری محال است و صرفاً با یک تصمیم و اراده محقق نمی شود چنان که که بر نبی مکرم اسلام (ص) می فرماید: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّی يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‌ (۹۹_حجر) بر عبادت خداوند استمرار بورز تا یقین بر تو "أتیٰ" گردد پس یقین مقامی ٰأتَیٰ و عطاء شدنی بوده و کسب شدنی به اراده آن فرد نیست، چنانچه‌ در باب ابراهیم خلیل می فرماید: پس از دیدن سلب الیقین خداوند از آتش بود که صاحب یقین شد. وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (۷۵_انعام) 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹آیات و نشانه ها را صاحبان یقین با نور می توانند ببینند. یقین بسان مرگ است و کسی که صاحب یقین بعد از مرحله ایمان می شود، حَتَّی يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‌ (۹۹_حجر) گویی با چشم دل تمام وعده های صدق الهی را در این دنیا و جهان پس از مرگ می بیند بسان مرده ای است که از زیر خاک برخاسته و به این دنیا آمده است و او به تمام وعده های صدق الهی یقین دارد چون آن ها را با چشم دیده است ولی کسی که در مرحله ایمان است آن ها را نمی بیند بلکه باورش می دارد. یقین آن است که آدمی چون با چشم چیزی را می بیند آنچه را که در پشت پرده است محیط می شود به آنچه صاحب ایمان بر آن محیط نیست چنانچه خداوند از باب هدهد می فرماید: فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ‌ (۲۲_نمل) چرا که هدهد با چشم سر اوصاف قوم سبأ و بلقیس را دیده بود و یقین داشت، در حالی که کسانی که آن را ندیده بودند تنها به گفته هدهد ایمان داشتند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
همه ما باور داریم بمب اتم بسیار وحشتناک است پس در مرحله ایمان هستیم اما اگر یک انفجار هسته ای را از نزدیک ببینیم صاحب یقین می شویم و یا کسی که یک زلزله ۷ ریشتری را از تلویزیون دیده است به آن ایمان دارد ولی کسی که در مکان آن زلزله در زمان وقوع اش بوده است بر آن یقین پیدا می کند چون آن را با چشم سر دیده است پس او با کوچکترین تکانه زمین و پس لرزه وحشت وجودش را خواهد گرفت در حالی که اگر مسافری در آن شهر پس از زلزله اصلی باشد هرگز از آن زلزله به اندازه صاحب یقین نخواهد ترسید، پس کسی که به یقین برسد خوف او از خداوند به مراتب بیشتر از کسی است که در مقام ایمان است. کسی که به وعده جایگزینی انفاق خداوند ایمان دارد در زمان انفاق مَثنیٰ خواهد داشت که چگونه خدا آن را برگشت خواهد داد؟!(برای همین در آیات قرآن خداوند می فرماید: الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (۱۱۸_بقره) چرا که این نشانه ها و آیات را فقط صاحبان یقین می توانند ببینند چون نور دارند) پس مَثنیٰ او را مانع در زمان انفاق خواهد شد ولی کسی که در آتش نافله بوده است زمان انفاق برگشت آن و صدق وعده خدا را با چشم می بیند و خوفی بر دل او نیست، نه دست اش می لرزد و نه انتظاری از کسی دارد. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ‌ (۳_نمل) خداوند در این آیه شرط ایقان و رسیدن به یقین را بعد از نماز، زکات در کنار نماز ذکر می کند‌. در اصول کافی آمده است که روزی مردی نزد امام کاظم علیه السَّلام آمد و گفت مرا سفارشی فرما! امام (ع) فرمودند: تو را به تقوای الهی سفارش می‌کنم و سکوت کردند. مرد از تنگدستی خود ناله کرد و گفت به خدا سوگند برهنه‌ام، و برهنگی مرا به جایی رسانده که فردی لباس از تن خود در آورده و به من داده است. امام (ع) فرمودند: روزه بگیر و صدقه بده، مرد سؤال کرد من از شدّت نیازمندی صدقه می‌گیرم، آیا صدقه دهم؟! امام (ع) فرمودند: آنچه را خداوند روزیِ تو می‌کند صدقه بده هر چند خود، نیازمند آن باشی. پس نمی شود زکات نداد ولی به مقام یقین رسید، یعنی چنین کسی محلی برای برگشت وعده صدق الهی و پر کردن محل زکات باقی نمی گذارد چون زکاتی نداده است. کسی که به مقام یقین برسد از کسی جز خدا نمی هراسد چون یقین دارد اگر خدا نخواهد جز خدا هیچ کسی قدرت ضرر و نفع به او را نخواهد داشت. فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ (۶۰_روم) یعنی صبر کن بر وعده یاری خداوند که حق است و همانا به خوف از دیگران نمی افتند مگر کسانی که صاحب یقین هستند. کسی که صاحب یقین شود به خدا و قدرت او در حق خود یقین دارد که خداوند اعمال و حالات او را شاهد است و یاری گر اوست. در الخصال شیخ صدوق از امام صادق (ع) آمده است: «صاحبِ یقین در همه چیز زیرکانه می‌نگرد، واقعیت‌ها را حکیمانه می‌بیند و از سرگذشت مردم عبرت می‌گیرد.» وَ اتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلی‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيداً (۵۵_احزاب) یعنی به خدا یقین کنید و او را ببینید همانطوری که خداوند همه حالات شما را شاهد است و می بیند. از امام صادق (ع) در اصول کافی آمده است: «قلب سلیم به قلبی گویند که خداوند بر او القاء کند در حالی که غیر از او در آن نباشد. چنین کسی چون ابراهیم نبی در زمان ورود به آتش الهی از چیزی نخواهد ترسید‌.» کسی که در ایمان باشد آیات متشابه او را گرفتار می کند، تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ (۱۱۸_بقره) خداوند وعده داده است آیات خود را با نور هدایت بر کسی تبیین کند که صاحب یقین است که در ادامه آیه می فرماید: قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (۱۱۸_بقره) برای مثال، کسی که در ایمان است دچار مَثْنیٰ است اگر به خاطر معصیت اش ضرری بر او رسد آن را از خطای دیگران و اگر نفعی برسد باز از نفس خود و یا از نفس دیگران آن را خواهد گرفت چون او به نوعی نفس خود را مشرک به خداوند قرار داده که دارای مَثنیٰ است که باید با آن جهاد اکبر کند. مثالی دیگر، کسی سائلی را خوار کرده و بعد تصادف کرده است، به علت شرک خفی و مثنی در زمان تصادف علت را به بی احتیاطی راننده مقابل نسبت خواهد داد ولی صاحب یقین با نور خود خواهد دید علت این ابتلا از ردّ کردن سائل به دست اوست. مثالی دیگر، اگر بر کسی که صاحب یقین نیست و در مرحله ایمان است روزی وامی بر او رسد آن را از رحمت رئیس خود خواهد دانست و نه از اعطای الهی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در باب موسی نبی زمانی که از او جوانی فتوایی خواست و سؤالی را پرسید که نیاز به شفاعت و علم بلاجهل داشت او سفر دنیا برای آخرت کرد و بر خود در راه خدا سختی و مجاهدت نمود و در این سفر و نوافل بود که خداوند خضر نبی را به او رساند پس کسی که دارای نافله نباشد و نخواهد به خداوند به مقام یقین برسد خداوند هرگز آنان که به یقین رسیده اند و خضر های زمان هستند آنان را در برابر او قرار نخواهد داد. موسی نبی برای آخرت خود در دنیا جهاد نمود تا علمی کسب کند چنانچه گفتیم الغداء رزق و روزی است که از عبادت شبانه و سحرگاهی به انسان داده می شود و علم یکی از مصادیق آن است که موسی نبی می فرماید: فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (۶۲_کهف) وقتی موسی نبی در این سفر دچار سختی شد نصیبی بر او از علم به خاطر نور آن مجاهدت عنایت شد که مراد از "لَقَدْ لَقِينا" یعنی بر من در پاسخ سوال تو یقین القاء شد که کنون می توانم پاسخ تو را بدهم. نکته مهم در پایان در برخی مومنان به علت نور ایمان، مَثْنیٰ قابل تشخیص است ولی بجای درمان آن، از آن فرار می کنند یعنی بجای ورود به آتش الهی و ایستادن و جهاد با نفس اماره که جلوی آن باید ایستاد و بر آن شمشیر کشید ولی از آن فرار می کنند که این روش سبب از بین رفتن شرک نخواهد شد و غیر سودمند است‌. برای مثال، کسی که اهل علم است باید علم خود در اختیار طالبان آن قرار دهد و از پرداخت زکات علم خود در میان افراد طفره نرود، او پیروزی را فرار می بیند در حالی که قرآن می فرماید: أنْ تَقُومُوا لِلَّه (۴۶_سبا) یعنی در برابر نفس باید در آتش الهی وارد شوی و با آن بجنگی و با آن مبارزه کنی،  ممکن است کسی که بجای رِجْل مَثْنیٰ، از مثنی فرار کند، حتی در نماز جماعت هم شرکت نکند و دشمنان اسلام را در قلّت نمازگزاران در طمع بیندازند که به مسلمانان آسیب برسانند و نمازگزاران را مورد شماتت قرار دهند پس هر کجا که دیدیم مَثنی آزارمان می دهد بجای آن که از آن فرار کنیم جلوی آن بایستیم و آن را رِجْل کنیم و با آن بجنگیم که به مدد الهی در بحث های آینده بیشتر به این مهم خواهیم پرداخت و این بحث تنها مقدمه و مبنایی برای ورود به شناخت شرک خفی و رِجْل مَثْنیٰ بود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌟غزل فرودستان فرو دستان این دنیا فرا دستان عُقبی اند بسی پیچیده در ثروت که بعد از مرگ تنهایند بسی عالِم به خلوت ها که عریان از زر و تزویر بسی عریان ز هر فضلی که با شهرت سَرِ پای اند بسی صاحب ز حکمت را که مُهری بر دهان اوست بسی واعظ به دل ظلمت چو شیادان به دنیایند ز چشم افتاده در دنیا برای فقر و ناداری بسی در چشم این مردم که محتاجان فردایند بسی مظلوم در خشکی که در تاوانِ ظلم خود بسی ظالم که بر کشتی به روی موج دریایند بسی اَبله که روزی را شمارش از کف اش رفته بسی دانا به مُشتی نان به گرما و به سَرمایند بسی در صُوم و در محراب که جنت زان خود بینند بسی در میکده مستان ولی در خوف و پروایند بسی چون نایر اندر قال به خلوت در پی عصیان که گمراهان ز قول او چو از مایند که با مایند ✍️حسین جعفری خویی (نایر خویی) 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
دو جوان شاگرد تاجری بودند. یکی از آن ها به طمع خواست که با وعده دروغ ازدواج، جواهرات دختر اربابش بگیرد، سپس به بهانه سفر تجاری فرار کند. او به دوستش گفت هر وقت که ثروتمند شد توبه خواهد کرد و چند برابر جواهرات را به دختر بر می‌گرداند تا جبران گناه کند. دوست دانا گفت: توبه یعنی برگشت، بدان در یک دو راهی اگر آدمی خطا رود چون بداند خطا رفته و قصد برگشت کند راه بر او بسی دشوارتر شود. اگر که با خیانت تو، آن دختر برای همیشه به همه مردان بی‌اعتماد شود و عمرش در تنهایی و رنج بگذرد، وقتی سال‌ها بعد برگردی و او را تنها و پیر دختری ببینی، آیا می‌توانی با پول جوانی و اعتماد او را دوباره برگردانی؟ بدان توبه برگشتی سخت است، و آدمی با نیت توبه به همان لحظه که گناه نکرده بود بر نمی گردد. برای همین خدا بعد از توبه عمل صالح را واجب کرد که همان برگشتی برای راه خطایی باشد که آدمی در زمان معصیت پیموده است. هرگز مبر گمان که توبه آسان است بر سمع حقیقت همه را آذان است راهی که خطا رفتی بایست که برگردی نفسی که شود سرکش، دشوار به فرمان است حسین جعفری خویی (نایر) 🆔 @akhlagh_marefat داستان ها و پندهای اخلاقی