در باب شیطان باید گفت: وجود شیطان نه یک نعمت است و نه صاحب قدرت، چون اگر نعمت بود خداوند او را از بندگان مخلص اش دور نمی کرد، بلکه مثل ترمزی برای خودرو یک ضرورت است؛ و هرگز صاحب قدرت نیست، چون اگر صاحب قدرت بود همه بندگان را فریب می داد و نفوذ اش بر همه بندگان یکسان بود بلکه یک موجود صاحب اختیار تا حدّ بسیار است برای بندگانی که از او دور می شوند تا عذاب شان دهد به سمت توحید و پیمان الست خود برگردند. پس کسی اگر بر شیطان قدرتی بداند شرک کرده است.
شیطان از طریق زنان وارد می شود. اکثر مشتری های ساحران و دعانویسان که باب های شرک هستند زنان اند. زنان با جلابیب شان مردان را گمراه می کنند، زنان با تمایل به تجملات باعث خلط مال حرام و حلال از سوی شوهر می شوند، زنان با حسادت باعث قطع ارحام و عاق والدینی مردان می شوند. آنچه که ذکر شد هرچند به طور مطلق نیست و مردان هم گاهی شیطانی برای زنان می شوند ولی درصد نفوذ شیاطین به زنان فوق العاده بالاست که در تدبر أطَمثْ مدد الهی به علت اراده خدا بر این امر پرداخته ایم. شیاطین در وجود انسان وارد شده او را دچار شکم درد و... می کنند، و سراغ دعا نویس می فرستند. وقتی که رفت، از بدن او خارج می شوند تا او را مشرک کنند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
@akhlagh_marefat4_6048622929950808636.mp3
زمان:
حجم:
43.6M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: ترفندهای گمراهی شیطان در قرآن (۱)
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۲۹
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا (۲۷_مریم)
🌟مراد از شَيْئًا فَرِيًّا چیست؟
فَرِيًّا از ریشه فَرَر است. یعنی انسان کاری کند که باید از شرم آن کار از گردن گرفتن آن کار فرار کند.
مثال کودکی در زمان بازی در خانه با توپ شیشه ای را می شکند. وقتی از او می پرسند: تو بودی؟ از دادن پاسخ واقعی فرار می کند؛ یا کسی که جاسوسی کسی را کرده و سبب ضرر و زیان به کسی شده است زمان بازداشت می گوید: «من نکرده ام و از گردن گرفتن خطای خود فرار می کند»
آیه اشاره دارد قوم مریم به او گفتند: «ای مریم! در دست خود فرزندی آورده ای که باید آن را در جایی می کشتی و از آن فرار می کردی تا رسوا نشوی... در حالی که آن کودک نامشروع را در دستان خود گرفته و آورده ای و فرار شرم بار از گناه خود نمی کنی....»
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_پند_یک_معرفت
اگر نافله ای در راه خدا و برای رضای خدا کردی که دیگران آن را نمی کنند و ملامت شنیدی، هرگز غم بر خود راه مده؛ یقین نما روزی خدایِ تو هم برای تو کاری خواهد کرد که برای دیگران نخواهد کرد......
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۰۵
پیرمردی رو به موت نزد حقیر آمد و سؤال کرد: فرزندانم به من رسیدگی نمی کنند و مرا رها کرده اند، من هم می خواهم وصیت کنم بعد از مرگ ام یک سوم مال ام را به فقرا بدهند، نظرت چیست؟!
گفتم: با این کار نزد خدا هیچ اجری نمی بری، چون برای رضای خدا چنین کاری نکرده ای و برای رضای نفس خودت کرده ای که تو را آرام کند، تا با این کار از بی مهری فرزندان ات انتقام گرفته باشی...
اگر برای رضای خداست و می توانی انجام بدهی که بسیار بعید می دانم توفیق اش را داشته باشی، خانه ات را بفروش و در حیات ات به نیازمندان بده، و در این واپسین سال های عمر در مستأجری زندگی کن. مستأجری که نقل مکان به خانه آخرت اش بسیار نزدیک است....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹ترفندهای گمراهی شیطان در قرآن (بخش دوم)
📆۱۴۰۳/۰۷/۲۲
🌟تَبَسُّل:
منسوب کردن علت اصلی و نهایی هر کسب در دنیا به کسی غیر از خدا را گویند.
وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ (۷۰_انعام)
برای درک معنای بَسَل باید نخست معنای کسب را بدانیم:
کسب چیزی است که انسان حاصل می کند که یا از شرّ و بدی بوده و یا نیکی است.
وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ (۳۰_شوری)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
پس مصیبت و سختی چیزی است که انسان به خاطر گناهان خود حاصل می کند.
وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا (۳۲_ نساء)
در این آیه مراد از کسب، حاصل کردن نیکی ها از فضل الهی بر بنده است.
اگر انسان آنچه را که از شرّ و نیکی به او می رسد آن را از ذات حق تعالی خارج و به نفس دیگری منتسب کند تَبَسُّل کرده است.
به فرض مثال، من در خیابان می روم و ماشینی به من می خورد و پای من می شکند هرچند از نظر اسلام می توانم از راننده دیه بگیرم ولی از نظر معرفت نباید او را متهم به بی احتیاطی و سبب این مصیبت خود بدانم که همانا اراده خدا در این امر بوده و راننده اراده ای نداشته است. اگر او را متهم خالص بدانم و گمان کنم که اگر او دقت کرده بود من این مصیبت را نمی دیدم پس او را ولی و سرپرست خود در دفع این مصیبت دانسته و تَبَسُّل به نفس کرده ام. یا در مثال نیکی، قصد خرید خودرویی داشته ام که یکی از بستگان خودروی مناسبی برای من خریده است اگر گمان کنم او علت اصلی و سبب این نیکی در من بوده است تَبَسُّل به نفس غیر کرده ام.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق تَبَسُّل با شرک چیست؟
تَبَسُّل در مفهوم به شرک بسیار نزدیک است، اما دو تفاوت عمده با آن دارد:
در شرک انسان قبل از کسب چیزی ممکن است کسی را مطلق شریک خدا قرار دهد و چیزی از او بخواهد. مثل بت پرست که شرک جلّی گویند، یا به طور نسبی شریک خدا قرار دهد که شرک خفی گویند.
مثال، بیماری که به دنبال پزشک خیلی ماهر است چون باور دارد اگر پزشک ماهری نیابد درمان او حتمی نخواهد شد پس او برای کسب بهبودی، نفسی را شریک خدا در تحقق اراده اش برای بهبودی خویش می داند، پس به دنبال دکتر زبده بودن، شرک نیست و لازم است؛ ولی چنین نیتی داشتن حرام و شرک است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اما تَبَسُّل بعد از کسب است. انسان بت پرست بعد از رفع مشکل اش آن را مطلق از اراده بت می داند و بر او قربانی برای تشکر می کند؛ یا انسان بیمار، مطلق بهبودی خود را مدیون پزشک خاصی می داند و فقط از او تشکر می کند.
این موضوع در موارد بسیاری ممکن است دامان ما را بگیرد که خود در باب آن باید اندیشه کنیم. مثال در روستایی سید مؤمنی وجود دارد و مردم آن روستا برای رفع مشکل و کسب حاجت وقتی نزد او می روند و حاجات خود به دست او بر آورده می بینند پس به او تَبَسُّل می کنند.
وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ (۷۰_انعام)
رها کن کسانی را که دین شان را بازیچه می گیرند و زندگی دنیا مشغول و گمراه شان ساخته است و آن را یادآوری کن که دوری کنند از تَبَسُّل به هر نفسی (غیر از خدا) در آنچه کسب می کنند (بدانند) غیر از خدا هیچ کس سرپرست (علت کسب آنان نیست) و کسی شفیع (پذیرنده عذرشان) نخواهد بود هرچه از اعمال نیک خود بخواهند برای جبران این باور غلط خود در قیامت جابجا کنند (بدهند تا این گناه شان بخشوده شود) از آنان پذیرفته نخواهد گشت. آنان کسانی هستند که تَبسل کرده اند (در کسب شان علت اصلی را نسبت به غیر خدا داده اند) در آنچه (از شر و نیکی به آنان رسیده است) بر آنان نوشیدنی از آب گرم و جوشان و عذاب الیم است بخاطر آنچه از حقیقت پوشانده اند.
واژه تَبَسُّل تنها در آیه ۷۰ سوره انعام در قرآن آمده است و آیه بعدی آن به وضوح محل شاهدی برای اثبات این معنا از رحمت الهی است.
قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (۷۱_ انعام)
اگر کسی شاگردی عالِمی را کند و هدایت از طریق او کسب کند و بگوید: فلانی مرا هدایت کرد، تَبَسُّل کرده؛ و اگر در محضر عالِم نمای گمراهی بنشیند و ببیند گمراه شده و بگوید: فلانی مرا گمراه کرد، باز هم تَبَسُّل نموده است، چرا که سبب هدایت انسان مجاهدت او در راه خداست و سبب گمراهی اش مجاهدت او در کسب دنیاست و هدایت و گمراهی فقط از جانب خداست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در الامالی شیخ طوسی از امام صادق (ع) آمده است: هرگاه یکی از شما بخواهد که هرچه از خدا طلب می کند به او عطاء نماید بایستی از تمام مردم مأیوس شود و هیچ امیدی به جز خداوند والا مقام به کسی نداشته باشد، پس هنگامی که خدا این حالت را در قلب کسی ببیند آن بنده چیزی از خدا طلب نمی کند مگر حق تعالی بر او آن را عنایت می کند.
حدیث فوق اشاره به شرک دارد. یعنی مثال وقتی زنی نازاست و پزشک متخصص و متبحری به او وعده بارداری داده است سرسوزنی زمان دعا برای فرزند دار شدن نباید بر حرف او حساب کند و شاد به وعده او شود که همان شرک خفی است.
عنایت داشته باشیم در انجام یک عمل، یک علت فعلی و یک علت فاعلی داریم. مثال اگر کسی، کسی را بکشد علت فاعلی است و کسی که کشته می شود علت فعلی از خداست؛ چون خدا اگر می خواست او را نمی توانست بکشد، لذا علت فاعلی باید مجازات شود چون اگر چنین نشود مردم یکدیگر را می کشند و می گویند خواست خداوند بوده است. از طرفی دیگر قاتل یا همان علت فاعلی هم، مانند مقتول به حکمتی از خدا بر او اصابت مصیبت به خاطر اعمال اش شده است. پس تَبَسُّل هم به نوعی مشرک شدن است اما مشرک شدن بعد از کسب حاجت یا مصیبت......
چنانچه گفتیم تَبَسُّل به معنای شرک بسیار نزدیک است. معمولاً کلماتی که در کلام وحی یک بار در یک آیه آمده اند بسیار عمیق و عجیب هستند. مثل واژه های ضَنْکاً، وَطَراً و.....) که پیشتر مدد الهی و از رحمت اش تدبر این لغات عنایت شد.
تَبَسُّل یعنی این که انسان موحد که در زمان حاجت جز خدا امیدش به کسی برای برآورده شدن اش نیست باید بعد از کسب حاجت باز هم از شرک بترسد، یعنی شرک هم قبل از خواستن حاجت است و هم بعد از کسب حاجت که به آن تَبَسُّل گفته می شود.
مثال، داستان کسی که شترش گم شد و نذر کرد پس خدا را برای حاجت خود شریک قرار نداد، ولی ساعتی بعد شترش را دید در کنج طویله خواب است. چون به کسب حاجت رسید تَبَسُّل کرد و گفت: شترم در کنج خانه بود و من بی جهت از خدا طلب حاجت کردم که اگر درست گشته بودم آن را یافته بودم. پس نفس اش پس از کسب حاجت به حق تعالی تَبَسُّل نمود و مشرک شد.
در بحث کسب مصیبت هم همان است، کسی دزدی کرده لذا دچار مصیب الهی شده و سرمایه اش را سارق برده است، پس کسب سوء کرده؛ به او می گویند: این کار نتیجه دزدی توست که حق تعالی وعده فرموده مال ربا و دزدی را محو کند. او می گوید: من بی احتیاطی کردم که دزد برد، اینجا خدا کجا بود؟ این یک خاطر شیطانی است تا او درک مصیبت نکند تا توبه کند و بار بعد دوباره دزدی کند و ربا دهد چون این کسب سیئه را ناشی از خدا نمی داند بلکه از بی احتیاطی خود می داند که قابل رفع است، پس نفس خویش به خدا تَبَسُّل کرده و بعد از مصیبت شریک قرار داده است. اکثر ما دچار شرک و تَبَسُّل هستیم مثال، زمان بیماری برای کسب بهبود به جای ترک گناه در کنار طبابت، استفاده از طبابت و دارو را برای شفاء حدّ کافی می بینم.
أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ (۷۷_قصص)
همان طور که خدا به تو احسان کرده تو نیز احسان کن.
یکی از علت هایی که حق تعالی شرک را خط قرمز معرفی کرده آن است که در شرک به خدا، انسان بجای آن که نعمات الهی را، احسان خدا در حق خود ببیند آن را ناشی از تلاش و عقل خود چون قارون می پندارد.
🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقیدر الامالی شیخ طوسی از امام صادق (ع) آمده است: هرگاه یکی از شما بخواهد که هرچه از خدا طلب می کند به او عطاء نماید بایستی از تمام مردم مأیوس شود و هیچ امیدی به جز خداوند والا مقام به کسی نداشته باشد، پس هنگامی که خدا این حالت را در قلب کسی ببیند آن بنده چیزی از خدا طلب نمی کند مگر حق تعالی بر او آن را عنایت می کند.
حدیث فوق اشاره به شرک دارد. یعنی مثال وقتی زنی نازاست و پزشک متخصص و متبحری به او وعده بارداری داده است سرسوزنی زمان دعا برای فرزند دار شدن نباید بر حرف او حساب کند و شاد به وعده او شود که همان شرک خفی است.
عنایت داشته باشیم در انجام یک عمل، یک علت فعلی و یک علت فاعلی داریم. مثال اگر کسی، کسی را بکشد علت فاعلی است و کسی که کشته می شود علت فعلی از خداست؛ چون خدا اگر می خواست او را نمی توانست بکشد، لذا علت فاعلی باید مجازات شود چون اگر چنین نشود مردم یکدیگر را می کشند و می گویند خواست خداوند بوده است. از طرفی دیگر قاتل یا همان علت فاعلی هم، مانند مقتول به حکمتی از خدا بر او اصابت مصیبت به خاطر اعمال اش شده است. پس تَبَسُّل هم به نوعی مشرک شدن است اما مشرک شدن بعد از کسب حاجت یا مصیبت......
چنانچه گفتیم تَبَسُّل به معنای شرک بسیار نزدیک است. معمولاً کلماتی که در کلام وحی یک بار در یک آیه آمده اند بسیار عمیق و عجیب هستند. مثل واژه های ضَنْکاً، وَطَراً و.....) که پیشتر مدد الهی و از رحمت اش تدبر این لغات عنایت شد.
تَبَسُّل یعنی این که انسان موحد که در زمان حاجت جز خدا امیدش به کسی برای برآورده شدن اش نیست باید بعد از کسب حاجت باز هم از شرک بترسد، یعنی شرک هم قبل از خواستن حاجت است و هم بعد از کسب حاجت که به آن تَبَسُّل گفته می شود.
مثال، داستان کسی که شترش گم شد و نذر کرد پس خدا را برای حاجت خود شریک قرار نداد، ولی ساعتی بعد شترش را دید در کنج طویله خواب است. چون به کسب حاجت رسید تَبَسُّل کرد و گفت: شترم در کنج خانه بود و من بی جهت از خدا طلب حاجت کردم که اگر درست گشته بودم آن را یافته بودم. پس نفس اش پس از کسب حاجت به حق تعالی تَبَسُّل نمود و مشرک شد.
در بحث کسب مصیبت هم همان است، کسی دزدی کرده لذا دچار مصیب الهی شده و سرمایه اش را سارق برده است، پس کسب سوء کرده؛ به او می گویند: این کار نتیجه دزدی توست که حق تعالی وعده فرموده مال ربا و دزدی را محو کند. او می گوید: من بی احتیاطی کردم که دزد برد، اینجا خدا کجا بود؟ این یک خاطر شیطانی است تا او درک مصیبت نکند تا توبه کند و بار بعد دوباره دزدی کند و ربا دهد چون این کسب سیئه را ناشی از خدا نمی داند بلکه از بی احتیاطی خود می داند که قابل رفع است، پس نفس خویش به خدا تَبَسُّل کرده و بعد از مصیبت شریک قرار داده است. اکثر ما دچار شرک و تَبَسُّل هستیم مثال، زمان بیماری برای کسب بهبود به جای ترک گناه در کنار طبابت، استفاده از طبابت و دارو را برای شفاء حدّ کافی می بینم.
أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ (۷۷_قصص)
همان طور که خدا به تو احسان کرده تو نیز احسان کن.
یکی از علت هایی که حق تعالی شرک را خط قرمز معرفی کرده آن است که در شرک به خدا، انسان بجای آن که نعمات الهی را، احسان خدا در حق خود ببیند آن را ناشی از تلاش و عقل خود چون قارون می پندارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی