پس مصیبت و سختی چیزی است که انسان به خاطر گناهان خود حاصل می کند.
وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا (۳۲_ نساء)
در این آیه مراد از کسب، حاصل کردن نیکی ها از فضل الهی بر بنده است.
اگر انسان آنچه را که از شرّ و نیکی به او می رسد آن را از ذات حق تعالی خارج و به نفس دیگری منتسب کند تَبَسُّل کرده است.
به فرض مثال، من در خیابان می روم و ماشینی به من می خورد و پای من می شکند هرچند از نظر اسلام می توانم از راننده دیه بگیرم ولی از نظر معرفت نباید او را متهم به بی احتیاطی و سبب این مصیبت خود بدانم که همانا اراده خدا در این امر بوده و راننده اراده ای نداشته است. اگر او را متهم خالص بدانم و گمان کنم که اگر او دقت کرده بود من این مصیبت را نمی دیدم پس او را ولی و سرپرست خود در دفع این مصیبت دانسته و تَبَسُّل به نفس کرده ام. یا در مثال نیکی، قصد خرید خودرویی داشته ام که یکی از بستگان خودروی مناسبی برای من خریده است اگر گمان کنم او علت اصلی و سبب این نیکی در من بوده است تَبَسُّل به نفس غیر کرده ام.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق تَبَسُّل با شرک چیست؟
تَبَسُّل در مفهوم به شرک بسیار نزدیک است، اما دو تفاوت عمده با آن دارد:
در شرک انسان قبل از کسب چیزی ممکن است کسی را مطلق شریک خدا قرار دهد و چیزی از او بخواهد. مثل بت پرست که شرک جلّی گویند، یا به طور نسبی شریک خدا قرار دهد که شرک خفی گویند.
مثال، بیماری که به دنبال پزشک خیلی ماهر است چون باور دارد اگر پزشک ماهری نیابد درمان او حتمی نخواهد شد پس او برای کسب بهبودی، نفسی را شریک خدا در تحقق اراده اش برای بهبودی خویش می داند، پس به دنبال دکتر زبده بودن، شرک نیست و لازم است؛ ولی چنین نیتی داشتن حرام و شرک است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اما تَبَسُّل بعد از کسب است. انسان بت پرست بعد از رفع مشکل اش آن را مطلق از اراده بت می داند و بر او قربانی برای تشکر می کند؛ یا انسان بیمار، مطلق بهبودی خود را مدیون پزشک خاصی می داند و فقط از او تشکر می کند.
این موضوع در موارد بسیاری ممکن است دامان ما را بگیرد که خود در باب آن باید اندیشه کنیم. مثال در روستایی سید مؤمنی وجود دارد و مردم آن روستا برای رفع مشکل و کسب حاجت وقتی نزد او می روند و حاجات خود به دست او بر آورده می بینند پس به او تَبَسُّل می کنند.
وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ (۷۰_انعام)
رها کن کسانی را که دین شان را بازیچه می گیرند و زندگی دنیا مشغول و گمراه شان ساخته است و آن را یادآوری کن که دوری کنند از تَبَسُّل به هر نفسی (غیر از خدا) در آنچه کسب می کنند (بدانند) غیر از خدا هیچ کس سرپرست (علت کسب آنان نیست) و کسی شفیع (پذیرنده عذرشان) نخواهد بود هرچه از اعمال نیک خود بخواهند برای جبران این باور غلط خود در قیامت جابجا کنند (بدهند تا این گناه شان بخشوده شود) از آنان پذیرفته نخواهد گشت. آنان کسانی هستند که تَبسل کرده اند (در کسب شان علت اصلی را نسبت به غیر خدا داده اند) در آنچه (از شر و نیکی به آنان رسیده است) بر آنان نوشیدنی از آب گرم و جوشان و عذاب الیم است بخاطر آنچه از حقیقت پوشانده اند.
واژه تَبَسُّل تنها در آیه ۷۰ سوره انعام در قرآن آمده است و آیه بعدی آن به وضوح محل شاهدی برای اثبات این معنا از رحمت الهی است.
قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (۷۱_ انعام)
اگر کسی شاگردی عالِمی را کند و هدایت از طریق او کسب کند و بگوید: فلانی مرا هدایت کرد، تَبَسُّل کرده؛ و اگر در محضر عالِم نمای گمراهی بنشیند و ببیند گمراه شده و بگوید: فلانی مرا گمراه کرد، باز هم تَبَسُّل نموده است، چرا که سبب هدایت انسان مجاهدت او در راه خداست و سبب گمراهی اش مجاهدت او در کسب دنیاست و هدایت و گمراهی فقط از جانب خداست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در الامالی شیخ طوسی از امام صادق (ع) آمده است: هرگاه یکی از شما بخواهد که هرچه از خدا طلب می کند به او عطاء نماید بایستی از تمام مردم مأیوس شود و هیچ امیدی به جز خداوند والا مقام به کسی نداشته باشد، پس هنگامی که خدا این حالت را در قلب کسی ببیند آن بنده چیزی از خدا طلب نمی کند مگر حق تعالی بر او آن را عنایت می کند.
حدیث فوق اشاره به شرک دارد. یعنی مثال وقتی زنی نازاست و پزشک متخصص و متبحری به او وعده بارداری داده است سرسوزنی زمان دعا برای فرزند دار شدن نباید بر حرف او حساب کند و شاد به وعده او شود که همان شرک خفی است.
عنایت داشته باشیم در انجام یک عمل، یک علت فعلی و یک علت فاعلی داریم. مثال اگر کسی، کسی را بکشد علت فاعلی است و کسی که کشته می شود علت فعلی از خداست؛ چون خدا اگر می خواست او را نمی توانست بکشد، لذا علت فاعلی باید مجازات شود چون اگر چنین نشود مردم یکدیگر را می کشند و می گویند خواست خداوند بوده است. از طرفی دیگر قاتل یا همان علت فاعلی هم، مانند مقتول به حکمتی از خدا بر او اصابت مصیبت به خاطر اعمال اش شده است. پس تَبَسُّل هم به نوعی مشرک شدن است اما مشرک شدن بعد از کسب حاجت یا مصیبت......
چنانچه گفتیم تَبَسُّل به معنای شرک بسیار نزدیک است. معمولاً کلماتی که در کلام وحی یک بار در یک آیه آمده اند بسیار عمیق و عجیب هستند. مثل واژه های ضَنْکاً، وَطَراً و.....) که پیشتر مدد الهی و از رحمت اش تدبر این لغات عنایت شد.
تَبَسُّل یعنی این که انسان موحد که در زمان حاجت جز خدا امیدش به کسی برای برآورده شدن اش نیست باید بعد از کسب حاجت باز هم از شرک بترسد، یعنی شرک هم قبل از خواستن حاجت است و هم بعد از کسب حاجت که به آن تَبَسُّل گفته می شود.
مثال، داستان کسی که شترش گم شد و نذر کرد پس خدا را برای حاجت خود شریک قرار نداد، ولی ساعتی بعد شترش را دید در کنج طویله خواب است. چون به کسب حاجت رسید تَبَسُّل کرد و گفت: شترم در کنج خانه بود و من بی جهت از خدا طلب حاجت کردم که اگر درست گشته بودم آن را یافته بودم. پس نفس اش پس از کسب حاجت به حق تعالی تَبَسُّل نمود و مشرک شد.
در بحث کسب مصیبت هم همان است، کسی دزدی کرده لذا دچار مصیب الهی شده و سرمایه اش را سارق برده است، پس کسب سوء کرده؛ به او می گویند: این کار نتیجه دزدی توست که حق تعالی وعده فرموده مال ربا و دزدی را محو کند. او می گوید: من بی احتیاطی کردم که دزد برد، اینجا خدا کجا بود؟ این یک خاطر شیطانی است تا او درک مصیبت نکند تا توبه کند و بار بعد دوباره دزدی کند و ربا دهد چون این کسب سیئه را ناشی از خدا نمی داند بلکه از بی احتیاطی خود می داند که قابل رفع است، پس نفس خویش به خدا تَبَسُّل کرده و بعد از مصیبت شریک قرار داده است. اکثر ما دچار شرک و تَبَسُّل هستیم مثال، زمان بیماری برای کسب بهبود به جای ترک گناه در کنار طبابت، استفاده از طبابت و دارو را برای شفاء حدّ کافی می بینم.
أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ (۷۷_قصص)
همان طور که خدا به تو احسان کرده تو نیز احسان کن.
یکی از علت هایی که حق تعالی شرک را خط قرمز معرفی کرده آن است که در شرک به خدا، انسان بجای آن که نعمات الهی را، احسان خدا در حق خود ببیند آن را ناشی از تلاش و عقل خود چون قارون می پندارد.
🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقیدر الامالی شیخ طوسی از امام صادق (ع) آمده است: هرگاه یکی از شما بخواهد که هرچه از خدا طلب می کند به او عطاء نماید بایستی از تمام مردم مأیوس شود و هیچ امیدی به جز خداوند والا مقام به کسی نداشته باشد، پس هنگامی که خدا این حالت را در قلب کسی ببیند آن بنده چیزی از خدا طلب نمی کند مگر حق تعالی بر او آن را عنایت می کند.
حدیث فوق اشاره به شرک دارد. یعنی مثال وقتی زنی نازاست و پزشک متخصص و متبحری به او وعده بارداری داده است سرسوزنی زمان دعا برای فرزند دار شدن نباید بر حرف او حساب کند و شاد به وعده او شود که همان شرک خفی است.
عنایت داشته باشیم در انجام یک عمل، یک علت فعلی و یک علت فاعلی داریم. مثال اگر کسی، کسی را بکشد علت فاعلی است و کسی که کشته می شود علت فعلی از خداست؛ چون خدا اگر می خواست او را نمی توانست بکشد، لذا علت فاعلی باید مجازات شود چون اگر چنین نشود مردم یکدیگر را می کشند و می گویند خواست خداوند بوده است. از طرفی دیگر قاتل یا همان علت فاعلی هم، مانند مقتول به حکمتی از خدا بر او اصابت مصیبت به خاطر اعمال اش شده است. پس تَبَسُّل هم به نوعی مشرک شدن است اما مشرک شدن بعد از کسب حاجت یا مصیبت......
چنانچه گفتیم تَبَسُّل به معنای شرک بسیار نزدیک است. معمولاً کلماتی که در کلام وحی یک بار در یک آیه آمده اند بسیار عمیق و عجیب هستند. مثل واژه های ضَنْکاً، وَطَراً و.....) که پیشتر مدد الهی و از رحمت اش تدبر این لغات عنایت شد.
تَبَسُّل یعنی این که انسان موحد که در زمان حاجت جز خدا امیدش به کسی برای برآورده شدن اش نیست باید بعد از کسب حاجت باز هم از شرک بترسد، یعنی شرک هم قبل از خواستن حاجت است و هم بعد از کسب حاجت که به آن تَبَسُّل گفته می شود.
مثال، داستان کسی که شترش گم شد و نذر کرد پس خدا را برای حاجت خود شریک قرار نداد، ولی ساعتی بعد شترش را دید در کنج طویله خواب است. چون به کسب حاجت رسید تَبَسُّل کرد و گفت: شترم در کنج خانه بود و من بی جهت از خدا طلب حاجت کردم که اگر درست گشته بودم آن را یافته بودم. پس نفس اش پس از کسب حاجت به حق تعالی تَبَسُّل نمود و مشرک شد.
در بحث کسب مصیبت هم همان است، کسی دزدی کرده لذا دچار مصیب الهی شده و سرمایه اش را سارق برده است، پس کسب سوء کرده؛ به او می گویند: این کار نتیجه دزدی توست که حق تعالی وعده فرموده مال ربا و دزدی را محو کند. او می گوید: من بی احتیاطی کردم که دزد برد، اینجا خدا کجا بود؟ این یک خاطر شیطانی است تا او درک مصیبت نکند تا توبه کند و بار بعد دوباره دزدی کند و ربا دهد چون این کسب سیئه را ناشی از خدا نمی داند بلکه از بی احتیاطی خود می داند که قابل رفع است، پس نفس خویش به خدا تَبَسُّل کرده و بعد از مصیبت شریک قرار داده است. اکثر ما دچار شرک و تَبَسُّل هستیم مثال، زمان بیماری برای کسب بهبود به جای ترک گناه در کنار طبابت، استفاده از طبابت و دارو را برای شفاء حدّ کافی می بینم.
أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ (۷۷_قصص)
همان طور که خدا به تو احسان کرده تو نیز احسان کن.
یکی از علت هایی که حق تعالی شرک را خط قرمز معرفی کرده آن است که در شرک به خدا، انسان بجای آن که نعمات الهی را، احسان خدا در حق خود ببیند آن را ناشی از تلاش و عقل خود چون قارون می پندارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در الامالی شیخ طوسی از امام صادق (ع) آمده است: هرگاه یکی از شما بخواهد که هرچه از خدا طلب می کند به او عطاء نماید بایستی از تمام مردم مأیوس شود و هیچ امیدی به جز خداوند والا مقام به کسی نداشته باشد، پس هنگامی که خدا این حالت را در قلب کسی ببیند آن بنده چیزی از خدا طلب نمی کند مگر حق تعالی بر او آن را عنایت می کند.
حدیث فوق اشاره به شرک دارد. یعنی مثال وقتی زنی نازاست و پزشک متخصص و متبحری به او وعده بارداری داده است سرسوزنی زمان دعا برای فرزند دار شدن نباید بر حرف او حساب کند و شاد به وعده او شود که همان شرک خفی است.
عنایت داشته باشیم در انجام یک عمل، یک علت فعلی و یک علت فاعلی داریم. مثال اگر کسی، کسی را بکشد علت فاعلی است و کسی که کشته می شود علت فعلی از خداست؛ چون خدا اگر می خواست او را نمی توانست بکشد، لذا علت فاعلی باید مجازات شود چون اگر چنین نشود مردم یکدیگر را می کشند و می گویند خواست خداوند بوده است. از طرفی دیگر قاتل یا همان علت فاعلی هم، مانند مقتول به حکمتی از خدا بر او اصابت مصیبت به خاطر اعمال اش شده است. پس تَبَسُّل هم به نوعی مشرک شدن است اما مشرک شدن بعد از کسب حاجت یا مصیبت......
چنانچه گفتیم تَبَسُّل به معنای شرک بسیار نزدیک است. معمولاً کلماتی که در کلام وحی یک بار در یک آیه آمده اند بسیار عمیق و عجیب هستند. مثل واژه های ضَنْکاً، وَطَراً و.....) که پیشتر مدد الهی و از رحمت اش تدبر این لغات عنایت شد.
تَبَسُّل یعنی این که انسان موحد که در زمان حاجت جز خدا امیدش به کسی برای برآورده شدن اش نیست باید بعد از کسب حاجت باز هم از شرک بترسد، یعنی شرک هم قبل از خواستن حاجت است و هم بعد از کسب حاجت که به آن تَبَسُّل گفته می شود.
مثال، داستان کسی که شترش گم شد و نذر کرد پس خدا را برای حاجت خود شریک قرار نداد، ولی ساعتی بعد شترش را دید در کنج طویله خواب است. چون به کسب حاجت رسید تَبَسُّل کرد و گفت: شترم در کنج خانه بود و من بی جهت از خدا طلب حاجت کردم که اگر درست گشته بودم آن را یافته بودم. پس نفس اش پس از کسب حاجت به حق تعالی تَبَسُّل نمود و مشرک شد.
در بحث کسب مصیبت هم همان است، کسی دزدی کرده لذا دچار مصیب الهی شده و سرمایه اش را سارق برده است، پس کسب سوء کرده؛ به او می گویند: این کار نتیجه دزدی توست که حق تعالی وعده فرموده مال ربا و دزدی را محو کند. او می گوید: من بی احتیاطی کردم که دزد برد، اینجا خدا کجا بود؟ این یک خاطر شیطانی است تا او درک مصیبت نکند تا توبه کند و بار بعد دوباره دزدی کند و ربا دهد چون این کسب سیئه را ناشی از خدا نمی داند بلکه از بی احتیاطی خود می داند که قابل رفع است، پس نفس خویش به خدا تَبَسُّل کرده و بعد از مصیبت شریک قرار داده است. اکثر ما دچار شرک و تَبَسُّل هستیم مثال، زمان بیماری برای کسب بهبود به جای ترک گناه در کنار طبابت، استفاده از طبابت و دارو را برای شفاء حدّ کافی می بینم.
أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ (۷۷_قصص)
همان طور که خدا به تو احسان کرده تو نیز احسان کن.
یکی از علت هایی که حق تعالی شرک را خط قرمز معرفی کرده آن است که در شرک به خدا، انسان بجای آن که نعمات الهی را، احسان خدا در حق خود ببیند آن را ناشی از تلاش و عقل خود چون قارون می پندارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۰۶
به یاد دارم روزی با یکی از دوستان که قصد خرید خیارشور از یکی از روستاهای شهر سراب را داشت به خواست او همراه اش شدم. مرد روستایی که خیارشورها را از صفر تا صد آن تهیه و محصول خود او بود از انباری خانه دبه های خیارشور را بیرون گذاشت و به او فروخت.
بر اثر افزایش قیمت کالاهای عمومی مبلغی را به قیمت خیارشور افزوده بود که دوستم تمایلی به پرداخت اضافه بهاء نداشت. او را گفتم: چنانچه خداوند در حق تو نیکی کرده و مشتری هایی به تو در تبریز رسانده که کالاهای تو را به قیمت پیشنهادی تو می خرند پس در برابر احسان خدا در حق خودت تو نیز احسان در حق این مرد زحمتکش روستایی را فراموش نکن و قیمت پیشنهادی عادلانه او را بپذیر.
این شرط انصاف نیست که مردم تورم را در قیمت خود دخالت دادند ولی تو در حق این روستایی زحمتکش حق او را دریغ کنی.....
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وقتی حق تعالی می فرماید: نعمت های مرا بشمارید، یعنی نیکی های مرا در حق خود ببینید و اگر نیکی های مرا در حق خود ببینید به دیگران بخاطر شکر نعمت های من نیکی خواهید کرد.
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ (۶۰_الرحمن)
آیا جزای احسان جز احسان می تواند باشد.
یعنی وقتی من در حق تو نیکی کرده ام آیا نیکی من در حق تو آن نیست که تو هم در حق دیگر بندگان من نیکی کنی......؟!
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ (۷۹_نساء)
در این آیه دقت کنیم کل مِرصاد شیطان بر ما در دو زمان است: الف) اگر دچار مصیتبی شدیم مثال تصادف کردیم دیگران را متهم کنیم و بگوییم اگر فلانی سرعت نمی آمد ما چنین مصیبتی دچار نشده بودیم. پس دنبال گناه خود نگردیم تا توبه کنیم و در غفلت از گناه آن را ادامه دهیم. در حالی که خداوند تمام مصایب را علت اش را خود ما معرفی می کند. من اگر مال حرام نخورده بودم آن خودرو که سرعت می رفت خدا مرا وقفه ای حاصل می کرد از من دور شود و آن خَیْرالحَافِظین بودن حق تعالی است، و این به آن معنا نیست که از فرد خاطی حق خود نگیریم بلکه به این معناست نفس و گناه خود را سبب آن مصیبت بدانیم.
ب) کمین دیگر شیطان آن است که اگر خیری از جانب خدا بر ما رسید ما آن را از خود یا غیر خدا بدانیم. مثال خانه ای خدا رساند بگوییم: خودم تلاش کردم یا اگر فلانی نبود من این خانه را نداشتم.
مثالی دیگر می زنیم؛ اگر کسی در کلاس تدبر وارد شد و گمراه شد حق ندارد بگوید: استاد تدبر مرا گمراه کرد، چرا که حتی اگر استاد کلاس گمراه کننده بود خدا نوری به او می داد تا استاد را می شناخت و دور می شد، و در مقابل اگر سمت قرآن رفت هم حق ندارد بگوید: استاد کلاس بود، بلکه به خاطر ورود به آتش الهی از سوی خودش و رحمت خدا در حق او بوده است. برای همین در قیامت هیچ عذر و بهانه ای نزد خداوند متعال قابل قبول نیست که کسی بگوید: فلانی مرا گمراه کرد و نجات یابد.
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (۶۷_احزاب)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹حال به تدبر نکاتی مفید و جالب از آیات سوره جن می رویم:
تنها عصیان مشترک بین انسان و جن شریک قرار دادن هر دو گروه به خداست.
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (۲_جن)
جن چگونه خود را شریک خدا می کند؟
می دانیم طبق قرآن دایره اختیارات اجنه بسی فراتر از انسان است، از قبیل: نامرئی بودن، حرکت سریع و آنی و دور شدن، قابلیت نجوا کردن در گوش انسان، انتقال اشیاء، آگاهی به غیب انسان در حدّ محدود و باذن اللّه و....
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ (۱۲_جن)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
این اختیارات اجنه علاوه بر اختیارشان بر گمراهی انسان، او را دچار هوای نفس می کند که از این اختیارات برای ناتوان کردن انسان در زمین از عبادت الهی هم تلاش کنند و هم با این کار خود را شریک خدا در قدرت اش بدانند و سمت هر کسی برای گمراهی او تا می توانند حرکت کنند، و کسانی که به هر عنوان از انسان با آنان ارتباط بگیرد این اختیارات را به آنان می دهند که اصطلاحا "موکّل" خوانده می شود و آن انسان را شریک خدا می کنند.
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (۶_جن)
این افراد إنس به عنوان پناهگاهی برای تابعین شیطان هستند که در زمان بلاء به جای صبر در آن و اندیشه به عصیانی که سبب آن شده اند آنان را شریک خدا در حل مشکلات خود قرار می دهند و کافی است انسان در زمان مشکلات حتی نفس خود شریک خدا در حلّ آن کند. گاهی این شرک به اندازه ای خفی است که کسی که دستمزدی بابت کار خود نمی گیرد شیطان بر او وجهه مثبت و توحیدی و نیت مخلصانه می بخشد تا ما را سمت شرک برد.
در سنت نبوی (ص) و سیره علوی علیه السَّلام اگر دقت کنیم هیچ کاری مشابه این اعمال از آنان در زندگی شان نمی بینیم.
آری! شیطان از کسی که از خدا می گوید او را چنان از فقر می ترساند که دستمزدی برای این امر مقرر می کند که نباید بکند، و از کسی که در راه خود اوست چنان او را دلگرمی می دهد که دستمزدی نگیرد تا هم خود او احساس کسب بر شغل خود نکند و کار خویش نیک بیند و هم پیروان اش سمت او روانه کند. در حالی که نمی دانیم خود شیطان برای گمراهی انسان نه از بنده دستمزدی می گیرد نه از خدا.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۷۹
🌟شَطّ:
یکی از ابزارهای شیطان در گمراهی است شَطَط اوست. شَطَط از شَطّ است. شَطّ به کنار رود گویند که در آن هر چیزی که قرار بگیرد حرکت نمی کند. یعنی به جای آن که در وسط رود که مسیر حرکت و هدایت و صراط مستقیم است انسان را وارد کند، بلکه مانع آن می شود و انسان در کناره های رود به این طرف و آن طرف می کوبد.
تصور کنید کسانی که برای پیدا کردن مفقودی به نزد دعانویس می روند چیزی عایدشان نمی شود جز آنچه پول خود هدر می دهند و در کناره های یک رود بر ساحل آن کوبیده می شوند. و از قرار گرفتن در وسط رود و هدایت آنان را باز می دارد، هر چند وسط رود تلاطم است ولی همراه حرکت کنار شَطّ سکون و بی حرکتی و مرگ است.
قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (۱۶_اعراف)
وعده اش بر انسان عملی می سازد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا (۱۹_جن)
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند.
آیه تصریح می کنند حتی اجنه مؤمن بعد از تلاوت کلام خدا می خواستند بر پیامبر یاری کنند ولی پاسخ حضرت از سوی خدا به آنان این آیه بود.
قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا (۲۰_جن)
یعنی من کسی به قدرت خدای خود شریک نمی کنم تا از قدرت شما بهره برم، در حالی که برخی مؤمنین با نیت خالص و صادق استفاده از قدرت اجنه برای رفع مشکلات مؤمنین را امری روا می پندارند.
در حالات نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: شتر آن حضرت روزی در بیابان گم شد و حضرت از آن که از محل شتر بی خبر بود مورد طعنه مسلمانان قرار گرفت که چگونه از خدا می گوید ولی محل شتر خویش نمی داند؟ حضرت گفتند: خداوند آنچه به من داده بسی ارزشمند تر از شتری است که از من گرفته است؛ یعنی من برای یافتن محل شتر به علم غیب اجنه متوسل نمی شوم؛ تا آن که جبرئیل محل آن شتر در بیابان بر حضرت نشان داد.
گاهی مشکلات انسان کوره ای از آتش الهی برای اعتلای اوست، ولی شیطان می خواهد این فرصت را از او بگیرد. چنانچه امام حسین علیه السَّلام راضی به کمک ضعفر جنی در کربلاء نشد.
پس شَطَط به گفتار پراکنده گویند که از سوی شیطان انسان را از رفتن به توحید باز دارد و شریک خدا کند. لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا (۱۴_کهف)
چنانچه در ماجرای قضاوت داود نبی، فرشتگان در قالب انسان ظاهر شدند و از او خواستند. فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ (۲۲_ص)
پس به هر گفتار و دعوت خارج از صراط مستقیم شَطَط گفته می شود. مهمترین ابزار شیطان شَطَط اوست که در آخر تدبر به آن مدد خدا خواهیم پرداخت.
در ادامه آیات خطاب به اجنه مؤمن می فرماید: قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (۲۲_جن)
یعنی حتی توسّل من به شما باعث خشم خدا بر من شده و بی پناهم می گذارد و باعث الحاد من می گردد.
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (۱۸_جن)
آیه تصریح می کند که انسان مؤمن در مسجد و در زمان دعا گاهی همراه خدا کسی را می خواند و دعا می کند و سمت او رو می کند که به غیر خداست.
و در آیه بعد می فرماید: وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا (۱۹_جن)
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند. یعنی شیاطین منتظرند انسان در زمان دعا قلب اش متمایل به کس دیگری شود سریع بر او خواطر می زنند تا آنان را با توجه به قدرت وسیع شان شریک خدا کنند.
از امام صادق علیه السَّلام در امالی طوسی آمده است: کسی در زمان دعا بداند جز خدا کسی نمی تواند او را کمک کند و کسی را زمان رفع حاجت خویش شریک خدا نکند حق تعالی هر حاجتی داشته باشد روا می دارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی