زن ها از عادی شدن
از تکراری شدن
از مثل روز اول نبودن می ترسند!
گاهی زن ها را مثل روز اول دوست بدارید
@Aksneveshteheitaa
بوی غربت می دهم اما غریبه نیستم
گر چه می دانم که عمری در غریبی زیستم
مثل رودی بستر این خاک را طی کرده ام
تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم . . .
@Aksneveshteheitaa
لذت خیلی از اتفاقا فقط با افتادنشون با یه نفر خاصه
اون ها رو بذارین واسه کسی که مطمئن هستید ارزشش رو داره!
@Aksneveshteheitaa
خوش به حال اونای که با کسی که دوسش دارن هستن
اینو با دنیا هم نمیشه عوض کرد
@Aksneveshteheitaa
لذت دنیا
داشتن کسی است
که دوست داشتنش
حواسی برای آدم نمی گذارد . . .
@Aksneveshteheitaa
“عشق” یعنی که خیابان به خیابان همه را رد کنی و ،
ناگهان بر سر یک کوچه کمی مکث کنی…!
💖💖💖💖💖💖
@Aksneveshteheitaa
چـقـد حــال میــده……یکــی اونقــد دوســـت داشــتـه
بـاشــه…..کــه بـقـیـه بـهـت حـسـودی کــنـن…
@mosbat_andishi
🍀🍀🍀💖💖💖🍀🍀🍀
یه مدل دوست دارم هست
که گفته نمیشه،
فقط فهمیده میشه
بهش میگن
دوست دارم واقعی
@Aksneveshteheitaa
هرگز برای عاشق شدن.
منتظرِ باران و بابونه نباش!
گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس.
به غنچهای میرسی که زندگیات را روشن میکند.
@Aksneveshteheitaa
🌹🌹🌹💜💜🌹🌹🌹
#سلام_امام_زمانم
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شـب تـار بـر مـلا خـواهـد شـد
در راه، عـزیـزی ست که با آمدنش
هر قطب نما، قبله نما خواهد شـد
#السلامعلیڪیابقیةاللهفیارضه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Aksneveshteheitaa
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_شصت_نهم
نگاه جستجوگرم دور تا دور اتاق می چرخید....
قدم های سنگین و خسته ام را به سمت اتاقی که به نظرم می رسید اتاق خواب باشد برداشتم....
در را پشت سرم بستم و وارد اتاق شدم....
توی اتاق فقط یک میز تحریر با یک تخـ ـت دو نفره و تعدادی عروسک و یک جعبه ی کوچیک چوبی که مشخص نبود چی درش هست ، بود....
از تصور اینکه مامان به یاد جوانی هایش مثل دخترای جوون اتاقش را عروسک باران کرده بود خنده م گرفت....
با لبخند سری تکان دادم و به سمت تخـ ـت حرکت کردم.....
از چیزی که می دیدم جا خوردم.....
صدای تپش های قلـ ـبم را حس می کردم برعکس چند لحظه ی پیش که بی عاطفه خوانده بودمش چقدر دلم برایش تنگ شده بود....
برای صورت مهربانش...
دست های پرمحبتش ...اغـ ـوش گرمش....
صدای نفس های آرام و منظمش به گوش می رسید....
دلم نمی یاد از خواب بیدارش کنم اما اختیار انگشتانم دست خودم نبود....
دست های لرزانم بی اختیار به سمتش نردیک و نزدیک تر می شد.....
معلوم بود حسابی خسته بوده که به این زودی خوابش برده بود...
چون تا انجایی که به یاد دارم به قول بابا ، مامان تا همه اهل محل را خواب نمی کرد خودش به خواب نمی رفت....
با صدای جیغ شدیدی دستم بی اختیار شل شد
☔️☔️☔️☔️💟☔️☔️☔️☔️
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
#لعنت به این خیانت که زندگی رو به کام خیلی ها تلخ کرده😰😰
@Aksneveshteheitaa
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم
و به آوازی گوش میدادم
که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم !
@Aksneveshteheitaa
🌹🌹🌹💖🌹🌹🌹
در دلَم جایی برای هیچ کس غِیر از تو نیست ..
گاه یک دنیا فَقط با یک نفر پُر میشود!
#سعید_صاحب_علم
@Aksneveshteheitaa
تنهایی که ربطی به جسم های کنارمون نداره، همین که کسی نباشه که نگرانی هاتو بهش بگی یعنی تنهایی ...
@Aksneveshteheitaa
بفهم دیگر
شبها دراز نیستند
این تویی که تنهایی !
😰😰😰😰😰
@Aksneveshteheitaa