eitaa logo
خیمه گاه امام زمان عجل الله تعالی
218 دنبال‌کننده
7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
134 فایل
فرهنگی ؛ اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
. [✨] [🕊روز آزادی را فراموش نمیکنم. یکی از افسران زندان آمد و خبر آزادی را به ما داد. با همدیگر خدا حافظی کردیم. من به سوی خیابان رفتم و آن مسیر را با گامهایی تند به سوی منزلمان طی کردم. 💛 در حالی که عازم خانه بودم احساس خاصی بر من مستولی شده بود، که آمیزه ای بود از شوق و بیم. بیم از این داشتم که والدینم شاید بگویند: چرا در مسائلی دخالت کردی که به زندان بیفتی؟! 🥺 وقتی به خانه رسیدم خانواده به گرم ترین وجهی از من استقبال کردند. از دیدن من خوشحالی کردند وقتی برای صرف چای نشستم، نخستین حرفی که مادرم (رحمة الله علیها) به من زد این بود من به پسری مانند تو افتخار میکنم که چنین کاری را در راه خدا انجام میدهد.». 🌿 نفسی به راحتی کشیدم و خدا را شکر کردم این سخن مادرم در فعالیتهایی که من در این راه داشتم، تأثیری بسزا داشت.] •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________ 💌~ آقاجان! ما هم شبیه مادرتان به سیدجوانی که خط روشنگری و مبارزه را کنار هم پیش می‌برد افتخار میکنیم...🌼 به طلبه‌ای که هم بهشتی است و هم نواب صفوی! و در متن تمام این غوغاها بیم این دارد که نکند مادرم از زندان افتادنم دچار رنجش خاطر بشود✨ ___________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت✨
. [✨] [ 🍃 به محض اینکه به نماز جماعت ایستادیم، نظر مردم روستا به ما جلب شد. •چون عموم مردم و بویژه روستاییان، سادات» و «روحانیون» و مظلومان» و «مخالفان رژیم حاکم آن زمان» را دوست میداشتند. 🥲 و همه ی این ویژگی ها در عمامه ی سیاه و لباس روحانی من و حضور پلیس طاغوت در پشت سرم به چشم میخورد. 💎 وقتی نماز تمام شد، کنار جاده، گروهی از روستاییان تجمع کرده بودند و با شگفتی و تحسین به ما مینگریستند. ] •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________ 💌~ آقاجان! آن روز مردم آن روستای کوچک، تمام دوست داشتنی هایشان را در شما پیدا کردند... و امروز یک دنیا، از جوانان جمهوری اسلامی گرفته تا بسیج دانشجویی آمریکا و اروپا، شما را مظهر بلندترین آرزوهایشان می‌دانند. سایه تان بر سر همه ما مستدام❤️‍🩹 ___________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت✨
. [✨] [ 🍂بسیار سخت است که انسان دیدار و مصاحبتی را که چند روز با آن انس گرفته و لذت جان و آسایش تن خود را در آن یافته، ترک کند؛ _ بویژه که من تنها ، کرمان را ترک میکردم و برای رویارویی با سرنوشتی نامعلوم - که از عواقب آن بی خبر بودم - رهسپار جایی میشدم که هیچ سابقه و آشنایی قبلی با آن نداشتم. ❤️‍🩹هنگام خداحافظی با برادران، دلم را اندوهی سخت میفشرد. هنوز هم وقتی آن لحظه های غم انگیز را به یاد می آورم، دلم میگیرد...] •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________ 💌~ آقاجان! آن روز از کرمان، با همین سختی که توصیف کردید جدا شدید و ۴۰ سال بعد سردار کرمانی‌تان، سلیمانی عزیز، از شما جدا شد... سختی‌اش اینبار وصف ناپذیر بود، اما شما مثل کوه ایستادید🥺 ما هم فرزندان شماییم، استقامت میکنیم و کار را به پایان می‌رسانیم! ___________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت✨
. [✨] [ به او گفتم قبلاً مرا در بیرجند دستگیر کردند و به نزد رئیس پلیس بردند. حرفی را که آنجا زدم برای شما هم تکرار میکنم. به او گفتم: شما مأموريد و من هم مأمورم . من موظفم رسالت دینی خود را انجام دهم، شما هم میتوانید وظیفه ای را که بر عهده دارید انجام دهید. شما کاری بیش از کشتن من از دستتان برنمی آید و من خود را برای کشته شدن آماده کرده ام؛ پس مرا از چه میترسانید ⁉️ تأثیر چنین سخنی روی اهل دنیا مانند تأثیر صاعقه است. آنها از کلمه ی «مرگ» وحشت دارند. 🌪 این افسر که جوانی خود را هم گذرانده بود، از مرگ میترسید؛ و اینک میدید جوانی در سرآغاز راه زندگی، به او میگوید: من خود را برای مرگ آماده کرده ام و از آن نمیترسم!💖 سرش را برگرداند، حیرت زده شد و فرو ریخت... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________ 💌~ آقا جان! این استقامت،❤️‍🩹 این روحیه مبارزه برای حق،✊ این شهامت و شهادت طلبی تان💌 آنهم در اوایل جوانی، برای ما جوانان قوت قلب و الگویی بینظیر است... به راستی فکر کردن به آماده لقاء الهی بودن، قلب انسان را میلرزاند...❣️✨ فرزندانتان امروز با تاسی به همین روحیه مبارزاتی و آن شجاعت های بی مانند، قله را فتح خواهند کرد، ان‌شاءالله... دعایمان کنید تا ماهم آماده آماده باشیم به معنای حقیقی کلمه🩸🕊️ ___________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت✨
. [✨] [ در هواپیما مجله ای برداشتم و به ورق زدن آن پرداختم. چشمم به غزلی افتاد که از آن خوشم آمد. من عادت داشتم که هر شعری را می پسندیدم، در دفتر خاصی که سفینه ی غزل نامیده بودم مینوشتم.💌 دیدم دو مأمور همراه من از دو طرف گردن میکشند تا ببینند من چه مینویسم. بدون توجه به فضولی آنها به نوشتن ادامه میدادم آنها هم به نگاه کردن ادامه میدادند.👀 وقتی شعر را نوشتم، ذیل آن این عبارت را هم افزودم این ابیات را در هواپیمایی که مرا به همراهی دو مأمور خوش اخلاق از زاهدان به جای نامعلومی میبرد، نوشتم .! 🌿 این عبارت اثر مثبتی بر هر دوی آنها گذاشت.💖 •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________ 💌~ آقای ما پیامبرگونه، در راه حق، از هر فرصتی برای تالیف قلب ها بهره میبردند✨ آقای ما، در اوج سختی ها و حتی تبعید به جایی نامعلوم ، روحیه ای قوی دارند که از ایمانی سرشار نشئت میگیرد...❣️ ایشان که خود بیت الغزلند، در همان حال شعر های مورد پسندشان را در سفینه غزل مینویسند... سایه‌تان مستندام آقا جان...🌸 ___________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت✨
. [✨] [همان شب پس از بازگشت به منزل برای تشرف به زیارت حضرت رضا علیه السلام و نماز در مسجد گوهرشاد به حرم رفتم. دیر وقت بود و صحن تقریباً خالی بود، اما از دور دو تن از دوستان و همدرسهای خود را دیدم که با یکی از آنها علقه ی خاصی دارم. از این تصادف بسیار خوشحال شدم؛ با شوق دیدار چهره هایی که زندان، میان من و آنها فاصله انداخته بود به سوی آن دو رفتم. انتظار داشتم آنها هم به محض دیدن من به سویم بیایند و بعد از این مدت جدایی از دیدار من خوشحال شوند. به طرف آنها رفتم و نزدیکشان رسیدم میخواستم سلام کنم که دیدم از من رو میگردانند... گویی یکی از آن دو به دیگری گفته بود. او اکنون از زندان خارج شده و شاید تحت نظر است پس از او دوری کنیم. این برخورد، مرا سخت متاثر کرد.... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] _____ 💌~ سهم فرزندان علی و فاطمه، هنگام اقامه حق و مبارزه با طاغوت زمان، تنهایی و بی مهری چشیدن از مردمانی است که در مقابل ظلم ساکت بوده اند... اما نعره باطل رفتنی است و حق ادامه دارد و در آخر فقط علی و فاطمه میمانند و فرزندان بر حق شان... امشب همصدا با حضرت مادر، با ولایت تجدید عهد میکنیم... آقا جان ما پای شما هستیم تا آخرین قطره خون❤️‍🩹🩸 [ میرسه آخر یه روز مهدی موعود ما ✨ ] ___________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ در اواخر شب جمعه به مشهد رسیدیم. من در نماز جماعت در هر رکعتی پس از حمد، یکی از سوره های جزء سی ام قرآن را میخواندم؛ چون بنا بر فقه اهل بیت (علیهم السلام)، نمازگزار پس از حمد یک سوره ی کامل میخواند. معمولاً هم مردم پس از حمد، سوره ی توحید قدر و امثال آن یا سوره های کوتاه تر را میخوانند. ولی من پس از حمد، سوره هایی را انتخاب میکردم که دارای جنبه های انقلابی و جنبشی است و در جهت شکل دهی محتوای درونی و ساختن شخصیت اسلامی قرار میگیرد. در عصر آن روز جمعه آیات سوره ی مطففین را با خود تکرار میکردم تا برای خواندن آن در نماز آماده شوم... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________________________ 💌~ آقا جان شما با هر لحظه زندگی کردن خود به ما آموختید که «انما الحیاة عقیدة و جهاد.» اینطور به هدفی دل بستن، آرمانی را پذیرفتن و در راه آن مجاهدت کردن...✊✨ مراقبت از خود و جامعه، برای لحظه ای از هدف والای اسلام دور نشدن... تلاش خالصانه و مخلصانه‌ برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به آن هدف، حتی در انتخاب محتوای سوره ای که با تکرارش هدف برای روح یاداوری شود...💖🌿 ___________________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ مقامات زندان در نهایت بی رحمی و خشونت به سرکوب و شکنجه ی زندانیان مسلمان میپرداختند. با این همه در این زندان متوجه پدیده ی شگفت آوری شدم و آن «عزت اسلام» بود. یعنی علی رغم آنکه پیروان اسلام مستضعف بودند و دشمنان اسلام نیرومند به شمار می آمدند، این عزت به چشم میخورد. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ___________________________________ 💌~ «وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ» اگر مؤمن باشند، باید عزیز باشند؛ ما به برکت این انقلاب، در عالم عزیز شدیم... با جهاد و مبارزه در راه حق عزت اسلامی به ملت ایران برگردانده شد... عزت تان روز افزون آقا جان✨ ___________________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [شور و شوق دلم را فرا گرفت و گفتم من هم توکل به خدا کنم و به محل اقامت امام بروم؛ شاید به من هم اجازه ی ملاقات بدهند. آدرس را به دست آوردم و به محل اقامت امام رفتم. من به خانه ی امام نزدیک شدم. نگهبانان تمام اطراف خانه را گرفته بودند.بالاخره توافق کردند که به من اجازه دهند فقط برای چند دقیقه وارد شوم. در زدم. حاج آقا مصطفی در را باز کرد و از دیدن من دچار شگفتی شد. از من پرسید کی آزاد شدید؟ گفتم: دو روز پیش. وارد یکی از اتاقها شدم و آقا را در برابر خود یافتم. احساساتی که در دلم محبوس مانده بود غلیان کرد. عواطفم در برابر امام سرریز شد. برای آقا وضع امت و دوستان را در غیاب ایشان بیان کردم و اظهار داشتم که موسم رمضان امسال بدون بازده به هدر رفت و لذا باید از هم اکنون برای موسم محرم برنامه ریزی کنیم.... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] __________ 💌~ در روایت روزهای مبارزه، هیچ لحظه ای شیرین تر از ملاقات ولیّ و بیان عواطفی که در دل نهان داشتی نیست... ما که در جهاد به گرد پایتان نمیرسیم اما، از قاب تلویزیون، در هر بار دیدنتان، احساسات در دل مانده مان اشک میشود.. به امید آن روز که پرچم از دستتان به دست مبارک ولی الله الاعظم برسد و آنروز دوباره برایمان از شیرینی دیدار ولیّ در اوج سختی مبارزه روایت کنید. ❤️‍🩹 ___________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ در همان نخستین روزهای زندان ماه محرم سال ۱۳۸۷ قمری فرا رسید. قاسمی با من برای برپایی شعائر اسلامی در زندان همکاری میکرد. زندانیان را به برپایی نماز جماعت ترغیب میکرد. من امام جماعت نظامیان زندانی بودم و پس از نماز، برایشان سخنرانی و وعظ میکردم. قاسمی هم بعد از من روضه میخواند... چند شبی وضع به همین منوال ادامه یافت یک شب افسر مسئول زندان وارد شد و دید نظامیان زندانی پشت سر یک زندانی سیاسی نماز میخوانند انتظار داشت وقتی وارد زندان میشود سربازان به حال آماده باش بایستند و به او سلام نظامی بدهند؛ اما همه رویشان به سوی قبله بود و هیچ کس به او اعتنائی نکرد مشاهده ی این صحنه بر او گران آمد و خشمگین از زندان بیرون رفت... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ برپایی نماز جماعت و منبر حسینی در زندان، آنهم توسط یک زندانی سیاسی، یعنی مبارزه و جهاد در تمام لحظات حیات جاری است و تمام شرایط را به فرصت اقامه حق تبدیل میکنیم... از حق گفتن و دشمنان را خشمگین کردن و در دل و در محاسبه‌ی الهی، شاد و خشنود بودن؛ عمل طبق آنچه که وظیفه‌ بوده، و حرکت به سمت آن اهداف عالی، این، آن چیزی است که مبارزه‌ی ملت ایران را شکل داد و امروز هم این مبارزه همچنان ادامه دارد✌️🇮🇷 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ یک روز پسرم مصطفی را که دوساله بود به زندان آوردند. یکی از سربازان دوان دوان آمد و گفت: پسر شما را آورده اند. دیدم یکی از افسران مصطفی را بغل گرفته و به سوی من می آید. مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک به علت اینکه مدتی طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت؛ لذا با چهره ای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من مینگریست ! سپس زد زیر گریه.. بشدت میگریست. نتوانستم او را آرام کنم. لذا او را دوباره به افسر دادم تا به همسرم و بقیه که اجازه ی دیدار با من را نداشتند بازگرداند. این امر به قدری مرا متأثر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل آزرده بودم... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ میگویند کودکان از شش ماهگی تا دو سالگی، غریبی میکنند... راستی از چند ماهگی اش، به خاطر زندان رفتن های پی در پی کودکتان را ندیده بودید؟ به فدای دل آرزده تان... میدانیم این این روز ها هم دل آزرده اید... کاش کمی از غصه هایتان را ما متحمل میشدیم... و ما این روز ها چقدر بیشتر جایگاه شما را در هدایت این کشور و انقلاب درک میکنیم... خدایا ما نیز مثل سید حسن می‌گوییم که بقیه عمر مارا به عمر سیدنا القائد ببخش.✨❣️ چرا که امروز ایشان عمود استوار خیمه مقابله با فتنه‌ها هستند. _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ در یکی از شبهای تابستان آن سال نشسته بودم و به رادیو صدای فلسطین گوش میدادم آن ایام مقارن با «سپتامبر سیاه» بود که فلسطینی ها در اردن به شکل فجیعی قتل عام شدند. آن حادثه حادثه ای بزرگ و فاجعه ای عظیم بود...در قبال آن جریان، جز این کاری از دست ما برنمی آمد که با دلی خونین به صدای فلسطین بچسبیم و آخرین اخبار قتل عام را از آن رادیو بشنویم. هنوز برخی جملات این تلگرام را - به خاطر تأثیر شدیدی که در من گذاشت - به یاد دارم، این عبارت ها را :«دریایی از خون ... و ۲۰ هزار نفر کشته و زخمی ..... که یاسر عرفات : گفت بلکه ۲۵ هزار کشته و زخمی..» •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ صدای فلسطین هنوز هم بلندترین صدای تاریخ است... هنوز هم با دلی خونین به صدای فلسطین گوش میسپاریم این روز ها "دریایی از خون" را دیگر نه تنها شنیدیم بلکه به چشم دیدیم💔 امروز اما با آن روزها یک تفاوت بزرگ داریم... تاریخ امروز آخرین صفحات نابودی رژیم صهیونیستی را ثبت میکند و اما مقاومت پیروز میدان است. امروز در سایه ولایت شما، ما نزدیک قله ایم❤️‍🩹 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ پنج شش ماه پس از پیروزی انقلاب طی مأموریتی از تهران به شهر خودم مشهد آمدم. در آن هنگام عضو شورای انقلاب، و نماینده ی شورای انقلاب در وزارت دفاع و نماینده ی امام در تعدادی از سازمانهای کشور بودم. خدای متعال خواست که پس از سالهای سخت ستم و آزار و اذیت واستضعاف، با احساس عزت اسلام و مسلمین و سربلندی مجاهدین راه خدا وارد این شهر شوم. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقا جان خدای متعال خواست امروز با شما و در این انقلاب عزیز، عزت اسلامی را احساس کنیم.❤️‍🩹 امروز ما پای تک تک کلمات دقیق و آینده سازتان مینشینیم، جملات فوق العاده حکیمانه و تاریخی تان را به جان میشنویم و جز به سخنان دو لب مبارک شما به جایی توجه نمیکنیم.💎 شما همواره در بزنگاه های بزرگ و مهم نه تنها کشور را حفظ فرمودید بلکه در ساحت جهانی و منطقه ای معادلات را تغییر دادید. به شکرانه این نعمت، چه کنیم که شایسته باشد؟🌿 جان ناقابلی داریم و کاش حق تعالی آن را در راه ولایت از ما بپذیرد...💌 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ مرا نزد افسر جوانی با درجه ستوانی بردند. او با لحن جدی و تند و با رگ های گردن برآمده، به سرزنش و توبیخ من پرداخت. با آرامش پاسخ دادم:«بیش از اعدام من نمی‌توانی انجام دهی. صلاحیت اعدام مرا هم نداری. آنچه در اختیار توست کمتر از اعدام کردن است. پس هر کاری میخواهی بکن من آماده ام. زیرا وقتی از خانه بیرون آمدم، خود را برای مرگ آماده کردم لذا خودت را خسته نکن!😄» آن افسر انتظار چنین پاسخی نداشت، لذا متعجب و بهت زده شد. خشم و خروشش فرو نشست و لحن خود را تغییر داد🌱 •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ بعضی ها تفسیر میگویند و بعضی هم خودشان میشوند تفسیر قرآن🪴 آقای شجاعِ ما! شما تفسیر همان یقین مؤمنانه‌ به «احدی الحسنین» بودید و هستید✨ همان اعتقاد راسخی که بچه هایتان را یک روز _ که دیر هم نیست_ به صحن مسجد‌الاقصی خواهد رساند تا پشت سر شما نماز اقامه کنند🥺✌️ _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ (در خواب دیدم) به پایین پا نزدیک شدم تا در حالی که چهره ی حضرت امام را میبینم، با او وداع کنم. وقتی کنار پا ایستادم به چهره ی امام که در تابوت آرمیده بود، مینگریستم. ناگهان دیدم دست راست ایشان که انگشت سبابه ی آن به حالت اشاره بود به سمت بالا حرکت میکند. حیرت شدیدی سراپایم را گرفت. سپس دیدم امام با چشمان بسته شروع کرد به حرکت برای نشستن تا اینکه انگشت اشاره اش به پیشانی من رسید و آن را لمس کرد یا نزدیک بود لمس کند. من در این حال با شگفتی و حیرت نگاه میکردم. بعد لبهایش را گشود و دو بار گفت تو یوسف میشوی ... تو یوسف میشوی! •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ داستان یوسف را شنیده ایم... داستان رسیدن به حکومت الهی پس از زنجیره‌ای از تلاش ها و رنج های به هم پیوسته. آقاجان چقدر شبیه یوسف هستید. مژده که پایان داستان حضرت یوسف، پایان فراق بود و دیدار با پدر بزرگوارشان. میدانم که نمیدانم چقدر دلتنگ دیدار پدرتان صاحب الزمان هستید. مژده که با ظهور مولا، پایان این دلتنگی دیر نخواهد بود.❣️✨ _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ او شروع کرد به تیمم کردن، و هم زمان با آهنگی شبیه دعا خواندن؛ که هرکس بشنود و عربی نداند خیال کند که او مشغول دعا خواندن است! با من صحبت کرد. به عربی میگفت: آقا .... السلام عليك ورحمة الله و بركاته ... شما نمیدانید من چه عذابی میکشم .... آیا اگر در این وضع بمیرم، شهید به حساب می آیم؟ من شروع کردم به جواب دادن به زبان عربی و با همان آهنگ دعایی و گفتم: صبر کن ای سید بزرگوار...صبر کن ... تا این جنایتکاران از تو نومید شوند. چیزی نگو که حتماً خدا تو را نجات میدهد. به صحبت با او ادامه دادم تا اینکه روحیه گرفت و به سلولش بازگشت. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! نگاهِ توحیدی شما از سلول های تنگ و تاریک ساواک تا این روزها در دوران اوج جمهوری اسلامی، ادامه پیدا کرده است...💫 شبیه آن جوان انقلابی، امروز هم نویدِ بیانات شما گرمابخش قلب های پر اضطراب ماست، و عزممان را برای حرکت در این مسیر محکم میکند.❤️‍🩹 با ما بیش از اینها سخن بگویید...💕 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] ✂️ سوار قطاری شدیم که عازم تهران بود. علاوه بر دو مأمور، سه مسافر عادی هم با ما بودند؛ این دو مأمور سعی کردند دربرابر مسافران وانمود کنند که ما سه نفر هم مسافران معمولی هستیم. اما من نگران مسافران بودم که مبادا با من صحبت هایی بکنند که برایشان مشکل سیاسی درست شود. 🔻البته این بعید نمی‌نمود، زیرا مردم معمولا شکوه و گلایه‌ های خود را درباره‌ی اوضاع بدی که داشتند با روحانیون_ بویژه روحانیون جوان_ در میان می‌گذاشتند. به همین جهت با لبخند و آرامش و چهره‌ای گشاده، رو به مسافران کردم و گفتم:«این دو نفر مأمورند و من در بازداشت آنها هستم، میخواهند مرا در تهران به ساواک تحویل دهند!» •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! مردم همیشه برای شما خیلی مهم بودند... آنقدر که حتی غم های خود را فراموش کنید و درست در لحظه های پر اضطرابی که آینده‌ای مبهم در زندان های ساواک در انتظار شماست، به امنیت آنها فکر کنید✨ به خاطر همین هاست که محبت عمیق شما همیشه در قلب های مردم واقعی بوده، هست و خواهد بود💖 مردمی ترین رهبر دنیا سایه تان مستدام! _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ برای سخنرانی در سراسر کشور، از جمله تهران دعوت میشدم. برخی از آن ها را میپذیرفتم، ولی از پذیرفتن بیشتر آنها به خاطر کمبود وقت، عذر میخواستم🌻✨ از جمله دعوت‌هایی که قبول کردم، دعوت شهید مفتح برای سخنرانی به مناسبت وفات امام صادق علیه‌السلام بود، مرحوم مفتح پس از بازگشت من از تهران، بازداشت شد؛ و این را پیش‌بینی میکردم...❤️‍🩹 •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! احتمالا هر سال بیست و هفتم آذر که میشود، یاد آن روزها میکنید و دلتان برای صدای رفیقتان تنگ میشود که بیاید و شما را برای سخنرانی دعوت کند🥲 درست است که شهید مفتح رفت اما این روزها به برکت حضرت امام و شما، هزاران شهید مفتحِ جوان داریم که دل به دل دانشجویان مؤمنِ انقلابی داده‌اند، و مصمم هستند که به قله تمدن نوین اسلامی برسند...⛰✨ ان شاءالله _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ از جمله خاطرات دردناک من در این زندان این بود که شاهد شکنجه‌ی برخی شاگردانم بودم😔 از جمله‌ی این افراد سید عباس موسوی قوچانی بود.(او بعدا در جنگ تحمیلی به شهادت رسید) من شب و روز فریاد و ناله‌ای او را می‌شنیدم و با هر ناله‌ای که میکرد، دلم آتش می‌گرفت. شکنجه‌ی او ددمنشی نفرت انگیزی بود که نظیر نداشت. تنها تسلای خاطر موسوی در این زندان این بود که وقتی از اتاق شکنجه برمیگشت، صدای مرا می‌شنید که آیاتی از قرآن را تلاوت میکردم✨ و من عمدا آیاتی را انتخاب میکردم که مرهمی بر زخم‌هایش و آرامشی برای قلبش باشد و عزمش را راسخ تر کند. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! به قربان دل رنج‌دیده شما...❤️‍🔥 شما که بارها شاهد شکنجه و شهادت فرزندانتان در راه خدا بوده اید. پدر شهیدی، که نه یکبار و دو بار، که شهادت نسل های مختلفی از فرزندانش را دیده و خود بر پیکرشان نماز اقامه کرده است؛ اما همچنان مثل کوه ایستاده و برایمان همان آیات آن سال ها را میخواند که مرهم زخم ها، آرامش قلب ها و استوار کننده عزم هایمان باشد🌿 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ در این زندان، آشکارا شاهد فاجعه‌ی اخلاقی در میان زندانیان نظامی بودم؛ این فاجعه پیش از آنکه نشانه‌‌ی بی‌توجهی بوده باشد، حاکی از وجود یک برنامه‌ریزی بود! با آنکه ورود هر چیز به زندان بدون بازرسی و کنترل شدید ممنوع بود، اما دیدم که مواد مخدر چگونه میان نظامیان زندانی رواج داشت! یک جوان سالم وقتی وارد این زندان ها میشد به ناچار فاسد میگردید؛ به جز کسانی که خداوند به آنها رحم کند... بدین جهت من ضمن تلاش هایم در داخل زندان، تلاش میکردم تا در این جو سراسر آلوده، هر کس را بشود نجاد داد، نجات دهم. کمی مانده به ماه رمضان زندانیان را جمع کردم، برایشان وضع کردم و مرگ و آخرت و حساب قیامت را به یادشان آوردم. آنها به من قول دادند و قسم خوردند که روزه بگیرند. واقعا هم روز اول روزه گرفتند؛ روز دوم هم تا ظهر تحمل کردند، اما در اثر جو فاسد زندان اراده آنها سست شد و روزه ی خود را خوردند. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان آنها جسم شما را زندانی میکردند اما روح بلند و اندیشه شما هیچ گاه مغلوب سیاست های آنها نشد! بله! زندان، مسجد یا مدرسه، چه فرقی میکند؛ سید علی خامنه‌ای، هر کجا که باشد تأثیر گذار خواهد بود...✨🌿 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ یک روز، روشنی اندکی که توانسته بود از همه تیرگی‌ها و غبارهای بالای روزنه سلول بگذرد و به داخل سلول نفوذ کند، توجهم را جلب کرد. از شادی نتوانستم خودم را کنترل کنم. فریاد زدم: آهای ... مژده... آفتاب ... آفتاب ...! چشم‌های ما به این نور که ما را با گستره فضای آزاد و رها پیوند می‌داد، دوخته شد. به مدت نیم ساعت یا کمتر، همچنان با خوشحالی به آن نگاه می‌کردیم تا اینکه ناپدید شد. روز بعد این شعاع نور بیشتر شد و مدت بیشتری دوام آورد. تا آنکه خورشید در زاویه‌ای قرار گرفت که دیگر این عطیه ناچیزش به ما نمی‌رسید!💔 •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! در روزگاری که مدرنیته جهان را تیره و تار کرده بود و چشمان ناامید جهانیان به دنبال کورسوی امیدی میگشت...❤️‍🩹 امام و فرزندان با وفایشان، مژده آفتاب را به دنیا دادند و نگاهشان را از کنج زندان خوف انگیز تمدن غربی به گرمای خورشید حکومت اسلامی روشن کردند✨ و شما آقاجان، از همان سالها تا به امروز در صف مقدم این مبارزه بزرگ برای نجات جهان بودید؛ سایه شما از سر مردم جهان کم نشود! _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ یکه و تنها از آنجا بیرون آمدم و سراغ مسجدی را گرفتم مرا به مسجد آل‌الرسول راهنمایی کردند و مطلع شدم که این تنها مسجد شیعیان شهر است. مسجدی که به آن وارد شدم در نهایت زیبایی و شکوه بود و در حیاط آن درختان بلند و جوی آب شیرینی بود‌. احساس نوعی شادی و خوشی به من دست داد زیرا هوای شهر گرم و لطیف بود و با طبیعت بدن من که سازگاری داشت. منظره شهر هم باشکوه و زیبا بود. وضو گرفتم و به نماز ایستادم. حالت انقطاعی به من دست داد که هنوز هم شیرینی ان در مذاقم باقی است. چون در آن ساعات از خانواده و فرزندان و دوستان منقطع شده بودم و با همه وجود رو به سوی خداوند متعال داشتم. چنین احساسی آنقدر لذت دارد که بیش از آن به تصور نمی‌آید.✨🕊️ •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ______________ آقاجان! سختی ها که از حد میگذرد، تازه شیرینی ها شروع میشود... آنجا که تمام واسطه ها گم میشوند، تازه میشود خدا را دید؛🪞 خدا را دید و با همین خدابینی، تمام مشکلات را پشت سر گذاشت و به قله ها رسید.🤍✨ و انقلاب ما نه ثمره آدم های معمولی، امکانات معمولی و نتایج معمولی، که میوه‌ی درخت همین حال انقطاع مجسمی است که در تمام این سالها در وجود مبارک شما مشاهده کردیم._______________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ روزها گذشت و ماه مبارک رمضان نزدیک شد. من شنیدم که رئیس بازجوها در راهرو رفت‌وآمد می‌کند. وقتی صدای گام‌هایش به سلولم نزدیک شد، صدایش زدم. در را باز کرد و حالم را پرسید. به او گفتم ماه رمضان نزدیک است و من نمی‌توانم اعمال این ماه مبارک، اعمّ از نماز و روزه و دعا را در این سلول انجام دهم؛ پس مرا در این ماه آزاد کنید...می‌دانستم که مرا آزاد نمی‌کند،‌اما من خواسته بزرگی از او طلب کردم تا خواسته کوچک را بپذیرد. گفتم: پس اجازه بده من یک قرآن داشته باشم. گفت: اشکالی ندارد. خواندن قرآن در تاریکی شدید غیر ممکن بود. به نگهبان گفتم: می‌خواهم قرآن بخوانم؛ در را برایم کمی باز کنید. اجازه دادند که در به اندازه ده سانیتمتر باز گذاشته شود. و همین برای خواندن کافی بود. لذا در این ماه خیلی قرآن خواندم و خیلی هم حفظ کردم. البته توأم شدن شکنجه با تلاوت و روزه، چشم مرا ضعیف‌تر کرد. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] __________________ 💌~ رهبر قرآنی ما! امام سجاد عليه السلام فرموده اند که «اگر همه آنها كه بين مشرق و مغرب هستند، بميرند، تا وقتى قرآن با من باشد، احساس تنهایى نمیكنم.» شما هم فرزند همان آقا هستید و همدمتان در سخت ترین روزهای زندان، آیات نورانی قرآن است؛ همان قرآنی که لحظه شماری میکنیم تا تفسیرش را از بیان دلنشین شما بشنویم و غرق نور علی نور بشویم💚✨ _________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ وضع همه ی جوانان با ایمان ایران این گونه بود. آنها علمای انقلابی فداکاری را که رویاروی قدرت حاکمه با پایداری می ایستادند دوست میداشتند و از کسی که مطابق دلخواه آنها نمی اندیشید و یا آنگونه که آنها دوست داشتند دست به تحرک نمیزد حتی اگر قلباً نسبت به نهضت اسلامی احساسات مثبتی هم میداشت خوششان نمی آمد. جوانان تنها به احساسات و عواطف علما قانع نمیشدند، بلکه از آنها توقع، تحرک فداکاری و ایستادگی داشتند... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! شما همیشه و تا به ابد در ذهن و قلب و جان ما جوانان هستید💛 اصلا شما خودتان جوان تر از همه مایید؛ به قول آن شاعر خوش ذوق «سرشارم از جوانی هرچند پیر دهرم/چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم» بله! ما جوانِ مؤمن انقلابی بودن را باید از شما یاد بگیریم✨ _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ شبها شبهای ماه رمضان بود برادران خوزستانی پس از افطار در راهروی زندان جمع میشدند، پتو می انداختند و چای درست میکردند. من از داخل سلول آنها را نگاه میکردم. بعداً که به من هم اجازه ی بیرون آمدن در راهرو را دادند، در برنامه های آنها شرکت میکردم. قرار شد هر شب برای آنها صحبت کنم؛ بعد هم سید کاظم که صدای خوبی داشت به مداحی و مرثیه خوانی بپردازد و طبق معمول به ذکر مصیبت امام حسین (علیه السلام) برسد. صحبتهای من به صورت غیر صریح متضمن محکوم سازی رژیم حاکم بود. درباره ی زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) و عدالت آن حضرت، و نیز ویژگی های حاکم اسلامی، سخن میگفتم آنها از این سخنان، خشنود و خوشحال میشدند. تعجبی هم نداشت؛ زیرا این سخنان متناسب با آرمانهای آنها و امیدها و رنجهایشان بود. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] _____________________ آقاجان! خوشبحال ما نوکرهای ارباب ارواحنافداه، کنج زندان هم که باشیم باز هم روضه آقا به دادمان می‌رسد❤️‍🔥 ولی خداوکیلی بعضی روضه ها خاص ترند، شبیه همان هیئتِ زندان، که شما منبرش را می‌گفتید و سید کاظم هم روضه میخواند... چقدر بودن در این روضه برایمان غبطه برانگیز است! شیرینی هایش زیاد است و از جمله آنها اینکه، حتی آنجا هم حواستان بود که هیئت باید سیاسی باشد💎 ______________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ هواپیما شبانه به آسمان تهران رسید. منظره ی درخشش چراغهای شهر دل انگیز بود دیدم مأموران همراه من خیلی به دیدن چشم انداز تهران علاقه مندند و از اینکه به پایتخت رسیده اند احساس خوشحالی میکنند؛ بویژه یکی از آن دو خیلی ابراز خوشحالی میکرد. به او گفتم: قدر مرا بدان! چون به خاطر من با هواپیما به تهران آمدی اگر بازداشتی کس دیگری جز من بود تو را با اتومبیل به خاش میفرستادند و میبایستی شب تا صبح بیابانهای برهوت را طی میکردی؛ ولی خب حالا شب خوشی را در تهران خواهی گذراند. خنده ای از ته دل کرد که برخاسته از احساس کامل خوشبختی و رضایت بود. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! توحید فقط همان که شما بالای منبر مسجد امام حسن علیه‌السلام برای دانشجویان می‌گفتید و در عمل آن را در لحظه لحظه‌ی زندگی تان جاری میکنید...💚 وگرنه مگر میشود انسان درحالیکه بازداشت است و به سوی سرنوشتی نا معلوم میرود، آنچنان آرام باشد که بتواند با بغل دستی اش که از قضا مأمور بازداشت او هم هست ، شوخی کند؟! بله! این است معجزه‌ توحید🌿✨ _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ این مرد (سید قطب) به مدد قلم ادیبانه، رنج‌ها و سختی های عملی و اندیشه‌ی پر فروغ قرآنی خود، اسلام را با چهره ای پویا و انقلابی و برخوردار از چشم اندازهای گسترده به گونه‌ای معرفی کرد که در نتیجه ی آن: انسان مسلمان نسبت به دین خود احساس غرور و مباهات میکند و شأن خود را از امور بی ارزشی که مردمان را مشغول ساخته بالاتر می یابد. همچنین در تفسیر خود به یک زبان اسلامی پویا سخن میگوید که فرد مسلمان از هر مذهب که باشد در آن تعارضی با عقاید مذهبی خود نمی یابد. البته به استثنای بعضی چیزها... •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! از قلم گفتید و از اینکه میتواند پویا و انقلابی باشد...🌊 شما گفتید و ما این را در سطر سطر طرح کلی شما خواندیم و دیدیم که انقلابی نوشتن یعنی چه! نه آن جوانان قبل از انقلابِ پای درس شما که حتی ما نسل سومی ها، هر چند وقت یکبار نیاز داریم که «طرح کلی» بخوانیم و روح و ذهن مان را برای مقاومتی که باید متن زندگی مان باشد آماده کنیم✌️✨ کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآنِ» استاد سید علی خامنه‌ای هیچ گاه برای ما تکراری نخواهد شد... هیچ گاه! _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ ناگهان مأموری مرا صدا زد و گفت: شما را در دفتر میخواهند. عبایم را روی دوش انداختم و به دفتررفتم. وقتی مرا دید گفت شما آزاد هستی؛ وسایل خود را جمع کن و برو بیرون. با دلی لبریز از خوشحالی به سلول برگشتم. این خوشحالی با قدری تأسف هم توأم بود؛ تأسف از جدایی از برادرانی که در پی آن معاشرت دلپذیر شبانه روزی زندان خیلی با آنها انس گرفته بودم. در حال جمع و جور کردن وسایلم بودم که دیدم مأموری در داخل زندان با صدای بلند گفت فلانی آزاد شد. همه ی زندانیان از سلولهایشان بیرون ریختند و مرا در جمع آوری وسایل مانند پتو و غیره کمک کردند. مأمور، آن وسایل را برداشت و بیرون برد. بعد برادران عرب جمع شدند و به شیوه ی عربها «هوسه» کردند و تکرار میکردند: «یا سید جدك ويانا» یعنی آقا سید جدت با ماست! •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! زندان، دیگر زندان نیست اگر جمع مؤمنینی باشد و نور ولایتشان به هم پیوند بخورد...💫 آخر پیوند های ایمانی از تمام زنجیرهای مادی و معنوی شیاطین عالم محکم ترند. محکم ترند که زیر سایه حضرت امام و شما، در جمهوری اسلامی ابر انسان ساختیم تا اول شیاطین درون و بعد بر شیاطین بیرون را ضربه فنی کند.✊⭐ _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ فعالیت اسلامی اقتضا میکند که همه ی نیروها با قابلیتها و سلیقه های گوناگون جذب شوند. مردم در این زمینه با هم متفاوتند. در حدیث مأثور آمده: الو عليمَ النَّاسُ كَيفَ خَلَقَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى هَذَا الخَلَقَ لَمْ يَكُمْ أَحَدُ أَحَداً ، واين با اصل اختیار منافاتی ندارد بلکه بر وجود اختلاف در طبیعت افراد بشر تأکید دارد. به عقیده ی من اگر فعالیت آگاهانه ی فکری اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود، خشک و بی روح میشود. روح مبارزه ی دینی هم اگر از آگاهی و اندیشه عاری گردد، دچار ارتجاع و تحجر میگردد. ترکیب مقاومت با آگاهی بخشی و رشد فکری، خط انقلاب اسلامی را تشکیل میدهد •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقای هنرمند ما! این شاید بزرگترین هنر عالم باشد که بتوانی در عین اینکه در میدان یک مبارزه عملی جدی هستی، از آگاهی نسبت به عمق مفاهیم اسلامی غافل نشوی. فقط یک عالم انقلابی، شبیه شما میتواند اینچنین هنرمند باشد...💕 میدانم که امروز حتی بیش از گذشته برای تداوم انقلاب نیاز به این خط اصیل هست، دعایمان کنید هر دو بال را با هم داشته باشیم و حق جهاد را ادا کنیم.❤️‍🩹 _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
. [✨] [ یکی دیگر از چیزهایی که از این زندان هنوز هم غالبا در خاطر من هست، صدای اذان صبح است که با صدایی بسیار ضعیف به گوش می‌رسید و قطعا از راه دوری می‌آمد. امواج این اذان توانسته بود با استفاده از فرصت سکوت و آرامش شهرو هوای صاف سپیده‌دمان، به درون سلول رخنه کند، تا گوش من با شوق تمام آن را دریافت نماید و لذتی درجانم  برانگیزد که هنوز هم هرگاه به یاد می‌آورم، برایم شعف‌انگیز است به خاطر دوری فاصله، برخی کلمات به گوش نمی‌رسید؛ اما هر روز هنگام سپیده دم بدون استثنا منتظرش بودم و به آن گوش می‌سپردم. •از کتاب: [خون دلی که لعل شد📚] ____________________________ 💌~ آقاجان! استادِ مقاومت تا رسیدن به هدف! اذان همیشه برای آنها که دل به توحید و ولایت داده اند، دلنشین است، اما بعضی اذان ها ویژه ترند... شبیه همان اذان آن روزهای زندان که نوید روزهای خوش آزادی شما از زندان و آزادی ملت از زندان طاغوت بود... شبیه اذانی که قرار است به لطف رهبری امام عزیز و شما، از مأذنه های مسجد الاقصی بشنویم و در قدسی که آزاد است نماز بخوانیم... _____________________________ دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون: [ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ] + به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت