eitaa logo
قاریان افضل ایران
193 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
159 فایل
خداوندا بفزونی جود و فروغ وجودت، که جان به وی جویا و خرد به وی گویا شده، گویائی ما را توانائی شمار نعمتهای تو ارزانی دار
مشاهده در ایتا
دانلود
کلامی از ✍آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا : اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است ! اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است ! اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند ! اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است ! اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است ! اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست ! و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين ..! لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد ازكسی ترسيد. پس آنچه باشید که دوست دارید ... شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود !
سیّد حسین کوه کمری و شیخ انصاری یکی از مراجع تقلید بزرگ مرحوم آسیّد حسین کوه کمری، این در مسجد ترکا در نجف اشرف درس می گفت. خدا قسمت همه ما کنیم برویم نجف، چند روزی در نجف بمانیم مسجد ترکها را آنجا ببینیم. آنوقت مسجد ترکها محل درس مراجع بود. یک روزی این مرحوم آسیّد حسین کوه کمری زودتر آمد. مثلاً جایی بود و نیم ساعت مانده به درس آمد درس تا اینکه آقایان جمع بشوند. ایشان درس بگوید نشست پای منبر. دید که چهار پنج نفر از شاگردهایش یک گوشه ای دارند درس می خوانند، درس می گویند دید یک شیخی دارد درس می گوید وسه چهار تا شاگرد هم دارد، گوش داد دید به عجب درس پر محتوایی. یک قدری بیشتر گوش داد دید درسش از درس خودش بهتر است. یک مقدار بیشتر گوش داد دید که اگر عوض بشود، استاد بشود شاگرد، شاگرد بشود استاد، بهتر است. خوب آقایان فضلا آمدند مسجد ترکها پر شد، از مجتهدین، از نیمه مجتهدین، از فضلا و از جمله این چهار پنج نفر هم درسشان تمام شد نشستند درس آقا. از شاگردهای آقا بودند ایشان رفتند منبر، گفتند که آقایان من امروز گوش دادم به درس این آشیخ، نمی دونم اسمش چیه. اما دیدم درسش بالاتر منه، محتوایش بیشتر از منه تفهیم و تفهمش بیشتر از منه. بنابراین فردا این آقا استاد، منِ شاگرد می نشینم پای منبر آقا. شیخ انصاری بود. شیخ انصاری از آنجا شد شیخ انصاری. و بالاخره فردا مرحوم شیخ انصاری رفتند منبر، آسیّد حسین کوه کمری نشستند پای منبر او. معلوم است این چه مقامی دارد. معلوم است این همه چیز در مقابلش پوچ است جز نور خدا. دیگه معلوم است توانسته به جایی برسد که درخت رذالت را از دل برکنده، منیّتها، خودیّت ها، تکبّرها، منم و علمم، منم، مالم، منم شهرتم، اینها دیگه کنده شده است. اصلاً ریشه کن شده است.
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی :.. درس‌هایی از سوره حجرات/منشور اخلاقی کتاب خدا سوره مبارکه حجرات از کتاب خدا را «آداب الاخلاق» نامیده‌اند، چرا که رفتار و آداب صحیح حضور در جامعه را به مسلمانان می‌آموزد. )، کتاب خدا، راهنما و دستورالعمل‌هایی است برای سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها فارغ از قیدهای زمان‌مندی و مکان‌مندی. این دستورالعمل‌ها نیز ابتدا ناظر به زندگی دنیوی مردم بر مبنای جامعه محوری است. زنده‌ یاد حاج آقا یگانه ، در گزارشی به بررسی آموزه‌های اخلاقی سوره مبارکه حجرات از کلام الله مجید پرداخته است. این متن را در ادامه بخوانید: سوره حجرات سوره چهل و نهم قرآن کریم است که به گواهی آیات آن، مدنی است. (۱) این سوره مبارکه را «الأخلاق و الآداب» نیز نامیده‌اند؛ چرا که آدابِ رفتار صحیح در جامعه را به مسلمانان می‌آموزد و به مکارم اخلاق و فضیلت کرداری و رفتاری رهنمون می‌کند. (۲) از جمله دستورها و آدابی که خداوند بلند مرتبه در این سوره مبارکه به پیروان مکتب وحی می‌آموزد، فرمانبرداری از خدا و رسول اکرم(ص)، بزرگداشت مقام و جایگاه والای پیامبر(ص) در میان مردم و پرهیز از رذائل اخلاقی و پلشتی‌هایی همانند تمسخر دیگران، سرکشی در کارهای مردم، بدگویی، بدگمانی و... است. از این آیات حرمت مسخره کردن دیگران، دادن القاب زشت و ناپسند، تجسس کردن در کارهای مردم و کشف بدی‌های دیگران و اطلاع یافتن بر آن، بدگویی و فخر فروشی به نسب و گذشتگان، استفاده می‌شود. (۳) خواندن این سوره مبارکه (همراه با تدبر در آیات نورانی آن) از فضیلت بسیاری برخوردار است؛ در روایتی أبیّ بن کَعب از رسول خدا(ص) نقل کرده است که چنین فرمود: «وَ مَن قَرأ سُورَةَ الحُجُراتِ أعطِیَ مِنَ الأجرِ عَشرَ حَسَنَاتٍ بِعَدَدِ کُلِّ مَن أطَاعَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن عَصَاهُ.» (۴) یعنی «و هر کس سوره حجرات را بخواند، ۱۰ پاداش به تعداد همه کسانی که خدا را فرمانبرداری کرده و یا نافرمانی کرده‌اند، به او داده می‌شود.» خداوند بلند مرتبه در این سوره مبارکه که حاوی اصول اخلاقی و تربیتی اسلام است، ابتدا به مومنان دستور می‌دهد از خدا و رسولش(ص) پیشی نگرفته و تقدم نیابند؛ از عبدالله بن عباس روایت است که در تفسیر این آیه چنین گفت: یعنی، برخلاف کتاب و سنت سخنی مگویید. به گفته عوفی منظور آیه این است که در برابر سخن پیامبر(ص) کسی سخنی نگوید و سفیان ثوری نیز گفته است: پیشی نگیرید؛ نه با سخن و نه با رفتار. (۵) خداوند متعال در ادامه این سوره، ادب دیگری را تعلیم می‌دهد و آن، مراعات حضور رسول گرامی اسلام (۶) و شأن والای آن رسول مهربانی(ص) است؛ خداوند می‌فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد صدايتان را بلندتر از آوای پيامبر نیاورید و همچنانكه برخی از شما با برخی ديگر سخن مى‏‌گوييد، با او به صداى بلند سخن مگوييد؛ مبادا بى ‏آنكه بدانيد كرده‌هايتان تباه شود.» (۷) روایت است یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام «ثابت بن قیس بن شماس» صدایی بلند داشت؛ پس از نزول این آیات، وی با خود گفت: من همان کسی هستم که صدایم را بر رسول خدا(ص) بالا بردم؛ عملم از میان رفت و نابود شد. از این رو مدتی در خانه بود و به محضر پیامبر(ص) نمی‌رفت؛ رسول خدا(ص) که مدتی او را ندید، جویای احوال او شد. برخی نزد او رفتند و گفتند: رسول خدا(ص) جویای احوال تو شده است. مشکلی پیش آمده؟ پاسخ داد: من همان کسی هستم که صدایم را بر پیامبر(ص) بالا بردم؛ من از اهل دوزخم. آنان نیز به حضور پیامبر(ص) رفته و سخنان ثابت را بازگو کردند. پیامبر اسلام(ص)  فرمود: نه این گونه نیست؛ او از اهل بهشت است. (۸) خداوند در آیه ششم این سوره، به یک اصل مهم اشاره کرده و آن ضرورت تحقیق و بررسی نسبت به خبری است که فردی فاسق ارائه می‌کند. فاسق به معنای کسی است که از طاعت به سوی معصیت گرایش دارد و از فرمانبرداری الهی، خارج شده است. (۹) در شأن نزول این آیه چنین آمده است: پیامبر اسلام(ص) فردی به نام «ولید بن عُقبة بن أبی مُعِیط» را برای دریافت زکات به قبیله بنی مُصطَلَق اعزام فرمود؛ میان ولید بن عقبة و افراد قبیله بنی مصطلق، پیشتر کدروتی وجود داشته است. از این رو هنگامی که ولید نزد این قبیله آمد، بدون آنکه با آنان سخن بگوید، از نزدشان گریخت و به مدینه بازگشت. سپس به رسول خدا(ص) گزارش داد آنان مرتد شده و حاضر به پرداخت زکات نشدند! در این هنگام این آیات نازل شد. (۱۰) این آیه حاوی درس مهمی برای مسلمانان است و آن لزوم تحقیق درباره سخنان و اخباری است که افراد نااهل به جامعه ارائه می‌دهند؛ این سخن بدان معناست که هنگامی که فرد فاسقی خبری نزد شما می‌آورد، ایمن نباشید که آن سخن دروغ نباشد؛ بلکه این احتمال را بدهید که او سخنی بر خلاف واقع می‌گوید و در خصوص صحت گفتار و خبر وی، لازم است تحقیق کنید. (۱۱) در ادامه، خداوند متعال به یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خویش بر مومنان اشاره کرده
که آن دوستی ایمان و زینت آن در قلب‌های مومنان و بیزاری از کفر، تبهکاری و نافرمانی است. از فضل بن یسار روایت است که گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ امام(ع) فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟ آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «حَبَّبَ إلیکُمُ الإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُم وَ کَرَّهَ الیکُمُ الکُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصیَانَ ...» یعنی اینکه «خداوند ایمان را برایتان محبوب قرار داد و آن را در قلب‌هایتان زینت بخشید و کفر، فسق و نافرمانی را برایتان ناپسند قرار داده است.» پروردگار جهانیان در آیه دهم این سوره مبارکه، می‌فرماید: «إنَّمَا المُؤمِنُونَ إخوَةٌ فَأصلِحُوا بَینَ أخَوَیکُم وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ.» ترجمه آیه چنین است: «جز این نیست که مومنان با یکدیگر برادرند پس میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار نمایید و از خدا پروا کنید؛ باشد که مورد ترحم قرار گیرید.» در این آیه کریمه، قرآن کریم افراد برخوردار از ایمان را برادر خوانده و از همگان خواسته است در صورت بروز ناراحتی، کدورت و تیرگی در جامعه ایمانی، صلح و دوستی برقرار کنند؛ چرا که مومنان یک نوع ارتباط قلبی تنگاتنگی با یکدیگر داشته و در حقیقت برادران ایمانی یکدیگر به شمار می‌روند. در آیه یازدهم این سوره مبارکه، چنین آمده است: «ای کسانی که ایمان آوردید، مبادا گروهی از شما گروه دیگر را مسخره کند؛ شاید آنان [مسخره شوندگان] از آن دسته اول [مسخره کنندگان] بهتر باشند و مبادا زنان نیز نسبت به یکدیگر این کار را به انجام رسانند [این حکم، شامل بانوان جامعه نیز می‌شود] شاید آن [دسته از زنان که مورد تمسخر قرار گرفته‌اند] از آنان بهتر باشند. به یکدیگر [با زبان] طعنه مزنید [و از گفتن سخنان آزار دهنده و نیش دار پرهیز نمایید] و با القاب [زشت و ناپسند] یکدیگر را صدا نکنید. چه بد است نام فسق پس از ایمان [این که افرادی را که به جرگه مومنان پیوستند به بدی‌ها و فسق‌های گذشته بخوانید] هر کس توبه نکند، از ستمگران خواهد بود.» در این آیه کریمه، چند دستور اخلاقی به مومنان داده شده است؛ نخست تحریم تمسخر دیگران است؛ چه زن و چه مرد. دوم دوری از لَمز است؛ لمز یعنی طعنه زدن و با زبان دیگری را آزار دادن. (۱۲) سوم، از دادن القاب ناپسند به دیگران نهی می‌فرماید؛ در این راستا از رسول خدا(ص) روایت است که فرمود: «از جمله حقوق مومن نسبت به برادرش این است که او را با نیکوترین نامها نزد او، صدا کند و بنامد.» (۱۳) خداوند بلند مرتبه در آیه دوازدهم این سوره چنین فرموده است: «یَا أیُّهَا الذَّینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعضَ الظَّنِّ إثمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لایَغتَب بَعضُکُم بَعضاً أیُحِبُّ أحَدُکُم أن یَأکُلَ لَحمَ أخِیهِ مَیتاً فَکَرِهتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.» ترجمه آیه چنین است: «ای کسانی که ایمان آوردید، بسیار از بدگمانی بپرهیزید؛ برخی از گمان‌ها گناه است و [در کار دیگران] تجسس [کنجکاوی منفی] نکنید و برخی از شما غیبت دیگران را نکنند [و از بدگویی نسبت به یکدیگر پرهیز نمایید] آیا یکی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خویش را بخورد؟ حتما از این کار بیزارید؛ پس از خدا پروا کنید. خداوند توبه پذیر و مهربان است.» آیه کریمه فوق نیز چند دستور اخلاقی و آداب اجتماعی بسیار مهم را به مسلمانان ارائه می‌فرماید. یکی از آن دستورها، پرهیز از بدگمانی نسبت به یکدیگر است. بدگمانی که یک بیماری روحی به شمار می‌رود، انسان را به رفتارهای خطرناکی واداشته و فرجام ناپسندی به دنبال دارد. خداوند متعال در این آیه بدگمانی در جامعه ایمانی را تحریم کرده و از آن شدیدا نهی می‌فرماید. از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل است که فرمود: «إنَّ اللهَ تَعَالَی حَرَّمَ مِنَ المُسلِمِ دَمَهُ وَ عِرضَهُ وَ أن یُظَنّ بِهِ ظَنَّ السّوءِ.» (۱۴) یعنی «خداوند بلند مرتبه برای مسلمان سه چیز را حرام کرده است: خون او [که مبادا به ناحق ریخته شود] آبرویش [مبادا دیگران آبروی وی را نادیده انگاشته و به آن بی توجه باشند] و این که به او [مسلمان] گمان بد رود[سوء ظن نسبت به مومن نیز حرام است.] دستور اخلاقی بسیار مهم دیگری که این آیه بدان تصریح فرموده، دوری از غیبت و بدگویی دیگران است؛ غیبت آن است که انسانِ مسلمانی به بدی یاد شود و از این رهگذر، آبرویش به خطر افتد. در اهمیت غیبت و تحریم آن، احادیث بسیاری از خاندان عصمت و طهارت(ع) نقل و روایت شده است؛ به طور نمونه، امیر مومنان علی(ع) به اصحابش چنین فرمود: «إیَّاکُم وَ غِیبَةَ المُسلِمِ، فَإنَّ المُسلِمَ لایَغتَابُ أخَاهُ وَ قَد نَهَی اللهُ أن یَأکُلَ لَحمَ أخِیهِ مَیتاً.» (۱۵) ترجمه روایت چنین است: «از غیبت مسلمان پرهیز کنید؛ چرا که مسلمان از برادرش بدگویی نمی‌کند. خداوند نهی فرموده که او گوشت برادر مرده‌اش را بخورد.» از پ
یامبر اسلام(ص) نیز روایت است که فرمود: «المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ وَ هُوَ عَینُهُ وَ مِرآتُهُ وَ دَلِیلُهُ. لایَخُونُهُ وَ لایَخدَعُهُ وَ لایَظلِمُهُ وَ لایُکَذِّبهُ وَ لایَغتَابُهُ.» (۱۶) ترجمه این حدیث نیز چینین است: «مسلمان، برادر مسلمان است و چشم او، آیینه او و راهنمایش است. مسلمان به برادرش خیانت نمی‌کند، او را فریب نمی‌دهد، به او ستم روا نمی‌دارد و سخنش را تکذیب نمی‌کند و از او بدگویی نمی‌کند.» پروردگار عالمیان در آیه سیزدهم از این سوره حجرات، چنین فرموده است: «یا أیُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ أنثَی وَ جَعَلنَاکُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللهِ أتقَاکُم إنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» یعنی «ای مردم؛ ما شما را از مردی و زنی آفریدیم [همه شما در خلقت با یکدیگر برابر بوده و بسان هم آفریده شدید] شما را ملت‌ها و قبیله‌های [گوناگون و متنوع] قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. خداوند دانا و باخبر [از همه چیز] است.» در این آیه کریمه خداوند یک اصل کلی را بیان فرموده و آن اهمیت پارسایی از منظر پروردگار جهانیان است؛ هر کس از ملکه تقوا (ملکه ای که انسان را هنگام معصیت نگاه داشته و از نافرمانی باز می‌دارد) بیشتر بهرمند باشد، نزد خدا از دیگران گرامی‌تر و والاتر است. خداوند ملاک برتری انسان‌ها نسبت به یکدیگر را تقوا و پارسایی معرفی می‌کند؛ نه امور اعتباری همانند ثروت، زیبایی ظاهری، برخورداری از موقعیت اجتماعی و... آنچه به انسان ارزش می‌دهد، تقوا و ترس از خداوند جبار است. درباره اهمیت تقوا همان ترس از خدا بوده و شامل انجام تکالیف بندگی در برابر پروردگار است، روایات بسیاری در مجامع روایی شیعه و اهل سنت روایت شده است. در این مختصر به دو روایت اشاره می‌شود. امام محمد باقر(ع) به یکی از یارانش به نام سعد الخیر چنین توصیه فرموده و در نامه‌ای به او چنین نگاشته است: «أمَّا بَعدُ، فَإنِّی أوصِیكَ بِتَقوَی اللهِ فَإنَّ فِیها السَّلامَةَ مِنَ التَّلَفِ وَ  الغَنِیمَةَ فِی المُنقَلَبِ، إنَّ اللهَ یَقِی بِالتَّقوَی عَنِ العَبدِ مَا عَزب عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجلِی بِالتَّقوَی عَنهُ عَمَاهُ وَ جَهلُهُ وَ بِالتَّقوَی نَجَا نُوحٌ وَ مَن مَعَهُ فِی السَّفِینَةِ وَ صَالِحٌ وَ مَن مَعَهُ مِنَ الصَّاعِقَةِ وَ بِالتَّقوَی فَازَ الصَّابِرونَ وَ نَجَت تِلكَ العُصَبُ مِنَ المَهَالِكِ.» (۱۷) ترجمه روایت چنین است: «اما پس از [حمد و ثنای الهی] من تو را به تقوای الهی و پارسایی [و انجام فرامین خداوند و ترک نافرمانی او] سفارش می‌کنم؛ چرا که در آن، رهایی از نابودی، سود و بهره در جهان واپسین نهفته است. خداوند با تقوا (به برکت تقوا) از بنده آنچه را که از خردش دور است دور می‌کند و نادانی و جهالتش را مرتفع می‌سازد [و او را کفایت می‌کند] نوح (ع) و کسانی که با او در کشتی همراه شدند، با تقوا [از گردان طوفان ها و عذاب الهی] نجات یافتند و صالح«ع» و کسانی که با او بودند، به وسیله تقوا از صاعقه [و عذاب پروردگار] نجات یافتند و بدین طریق، گروه‌های دیگر از سختی‌ها و گردنه‌های دشوار رها شدند.» پیامبر اسلام(ص) نیز در حدیثی کوتاه چنین فرموده است: «مَن سَرَّهُ أن یَکُونَ أکرَمَ النَّاسِ، فَلیَتَّقِ اللهَ.» (۱۸) ترجمه حدیث چنین است: «هر کس دوست دارد گرامی‌ترین مردم باشد، از خدا پروا نماید [و در زندگی‌اش وظایفش را نسبت به خداوند بلند مرتبه به درستی انجام دهد؛ فرائض را انجام و گناهان را ترک نماید.] خلاصه سخن آنکه سوره حجرات دارای دستورهای اخلاقی ارزنده و انسان سازی است که عمل بدان، مسلمانان را به قرب خداوند رسانده و دستیابی به جامعه نیکو و فاضل را آسان می‌سازد. در این سوره که می‌توان آن را منشور اخلاقی قرآن کریم نامید، به آموزه‌های بلندی همانند مراعات ادب بویژه در برخورد با رسول گرامی اسلام(ص)، اهمیت تقوا و خداترسی، پرهیز از تجسس در کار دیگران، دوری از غیبت و بدگویی، تمسخر دیگران، افراد را با نام‌های زشت صدا کردن و پرهیز از بدگمانی، اشاره شده و مسلمانان را به این رفتارهای پسندیده در جامعه ارزشی فراخوانده است. امید که بتوانیم با عمل به دستورهای والای این سوره مبارکه در گسترش اخلاق نیک در جامعه نقش آفرینی کرده و با رذیلت‌های اخلاقی به مبارزه برخیزیم. پی‌نوشت‌ها ۱. المیزان، ج۱۸ ص۳۳۲ ۲. تفسیر المنیر، ج۲۶ ص۲۱۱ ۳. أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج۵ ص۱۳۱ ۴. نور الثقلین، ج۷ ص۸۷ ۵. تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳ ص۱۳۷ ۶. پیامبر اسلام(ص) که خداوند بلند مرتبه او(ص) را «رحمة للعالمین» توصیف فرموده، در فضیلت‌های اخلاقی و برخورداری از مکارم اخلاقی، بی‌مانند بوده است و قرآن کریم، او (ص) را اسوه و الگویی نیکو برای مومنان معرفی کرده است. از این رو سزاوار است مومنان، از اخلاق والا و برجسته آن پیامبر رحمت(ص) الگوبر
داری کرده و بکوشند اخلاق و رفتارشان با الگو برداری از اخلاق خوش پیامبر رحمت و محبت(ص) تغییر دهند. (ر.ک: چهل حدیث در اخلاق پیامبر رحمت (ص) ص۴- ۳) ۷. سوره حجرات، آیه ۲ ۸. تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳ ص۱۴۰- ۱۳۹ ۹. المیزان، ج۱۸ ص۳۳۸ ۱۰. الکشاف، ج۵ ص۵۶۵؛ المیزان، ج۱۸ ص۳۴۱ ۱۱. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹ ص۳۴۳ ۱۲. الکشاف، ج۵ ص۵۷۶ ۱۳. همان، ص۵۷۶ ۱۴. همان، ص۵۸۰ ۱۵. نور الثقلین، ج۷ ص۱۰۱ ۱۶. همان، ص۹۴ ۱۷. مکاتیب الأئمة، ج۳ ص۲۳۲ ۱۸. الکشاف، ج۵ ص۵۸۵ فهرست منابع ۱- ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، مؤسسة قرطبة ۲۰۰۰ ۲- احمدی میانجی، علی، مکاتیب الأئمة، قم، دار الحدیث ۱۴۲۶ق ۳- جزائری، أبوبکر جابر، أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، دار السلام ۱۹۹۲ ۴- زحیلی، وهبة، تفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر ۱۹۹۸ ۵- زمخشری، جارالله ابوالقاسم محمود بن عمر، الکشاف، ریاض، مکتبة العبیکان ۱۹۹۸ ۶- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۷۹ ۷- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی ۸- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعة، نور الثقلین، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی ۲۰۰۱
🚨 ویژه 📹 ببینید | نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به همسرشان در آخرین پیش از شهادت ✍🏻 بسم الله الرحمن الرحیم ▫️«فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد اذانی و من سرّها فقد سرّنی» ❇️ همسر گرانقدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم سلام علیکم 🔹حقیقتاً مانده‌ام در پیشگاه خداوند که چگونه می‌توانم در این روزهایِ قریبِ رفتن، حقَّ نزدیک به چهل ساله‌ی شما را اداء کنم. 🔹امیدی جز به بخشش و محبّت پیوسته‌ی شما و خداوند سبحان ندارم. 🔹روزت را تبریک می‌گویم و بخاطر این صبرِ چهل ساله دستت را می‌بوسم. 🔹از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از اینکه اوّلین سال را در روز مادر بدون مادر به سر می‌کنی برایت صبر و برای آن مرحومه‌ مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم. 🔸همسر ناتوانت در اداء حق الهی خود ✍🏻 «قاسم» 📝هفتم اسفند ۱۳۹۷ قاریان افضل ایران ‎
ع . فیروزی: 🔴 امام خمینی (ره) : 🔵 این انقلاب امانتی است که باید به دست شما به صاحب اصلی آن سپرده شود. از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر ، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است. 📚 صحیفه نور جلد ۱۲ ص ۱۲۵ 🌺 فرا رسیدن سالروز میلاد فرزند خلف حضرت فاطمه (س) حضرت روح الله و تقارن آن با میلاد مادر بزرگوارش بر همه آزادی خواهان جهان مبارک باد. 🌺 ع . فیروزی: 🔴 امام خمینی (ره) : 🔵 این انقلاب امانتی است که باید به دست شما به صاحب اصلی آن سپرده شود. از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر ، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است. 📚 صحیفه نور جلد ۱۲ ص ۱۲۵ 🌺 فرا رسیدن سالروز میلاد فرزند خلف حضرت فاطمه (س) حضرت روح الله و تقارن آن با میلاد مادر بزرگوارش بر همه آزادی خواهان جهان مبارک باد. 🌺
پلیس همه جا... ماییم فراجا همگی میثم تمار نویسید به دفتر... مستانه می عشق بنوشیم چنان مالک اشتر... ما آمر معروف و همی ناهی منکر همه عمار... ما مرد جهادیم و به شب نور فشانیم چو اختر.. زنده یاد حاج حشمت الله خیرخواه
بعضی از زبان عشق اینگونه است‌: ❤️گاهی زبان عشق، هدیه و مادیات است. یعنی همسرتان با هدیه گرفتن و خرید کردن آرام می‌شود. ❤️گاهی زبان عشق، همگامی در علایق است. یعنی اگر به علاقه‌های همسرت جواب مثبت دهی، توانستی عشق را به او انتقال دهی.
زنده یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... نهج البلاغه... اهتمام به امر نماز و حج و جهاد با مال و جان و زبان و ارتباط با یکدیگر و ترک جدایی ها و امر به معروف و نهی از منکر فرامی خواند. در آخرین بخش، به فرزندان عبدالمطلب تأکید می کند که بعد از شهادت من، خون مسلمانان را نریزید و به بهانه این شهادت، از این و آن انتقام نگیرید. سپس توصیه می کند که «پس از کشتن ابن ملجم بدن او را مثله نکنید و به خاک بسپارید». (مکارم شیرازی، 1390: ج 10: 255 و 256) آنچه در این نوشتار می آید، اشاره ای است به برخی از بخش های این نامه. 1.      تقوا مداری نخستین عبارت واپسین سخنان حضرت علی علیه السلام توصیه به پرهیزکاری است. دعوت به تقوا دو بار در این نامه آمده است: یکی با این عبارت که: «اُوصیکما بتقوی الله؛ شما را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کنم» و دیگری با این عبارت: «اوصیکما وَ جَمیعَ وَلدی وَ اَهْلی وَ مَنْ بَلغَهُ کتابی بِتقوی الله؛ شما دو نفر (حسن و حسین) و همه فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت نامه ام به آنها می رسد به تقوای الهی توصیه می کنم.» در واقع این تکرار، خود بیانگر اهمیت فوق العاده تقوا در زندگی انسان هاست و آن حضرت با تکرار آن، درصدد به تصویر کشیدن والایی جایگاه آن است. «تقوا یعنی احساس مسئولیت درونی در برابر فرمان های الهی که خمیر مایه تمام برنامه های انبیا و اولیاست و بدون آن، کسی نمی تواند از وسوسه های شیطان و هوای نفس رهایی یابد. کلیدِ درِ بهشت، تقواست و مرکب راهوار برای قرب الهی، پرهیزکاری است». (همان: 258) اباذر غفاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورده است که فرمود: «من آیه ای از قرآن شریف نشان دارم که اگر همه انسان ها دست به دامان آن زنند، موجب حلِّ مشکلات آنها و رفع تنگناهای آنان خواهد شد، و آن آیه این است: «وَ مَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ؛ هرکس تقوای الهی پیشه کند، [خدا] برای او راه بیرون شدن [از تنگناها و گرفتاری ها را] قرار می دهد و از جایی که حسابش نمی کند به او روزی می رساند». (طبرسی، 1380: ج 14: 1027) گفتنی است تقوا دارای مراتبی است. برخی به سبب ترس از عذاب دوزخ تقوا پیشه می کنند، و بعضی به علت حیا از خداوند و اینکه چون او را حاضر و ناظر بر رفتار خود می دانند، از گناه پرهیز می کنند. بهترین نوع تقوا و والاترین مرتبه پرهیزکاری همان است که شخص به سبب حیا از خداوند تقوا پیشه کند. سعدی در این باره می نویسد: « بدانکه تقوا بر دو نوع است: تقوای صالحان و تقوای عارفان. تقوای صالحان، از اندیشه در روز قیامت است: «وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ.» و تقوای عارفان، از حیاء رب العالمین است: «وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُم بِمَا تَعْمَلُونَ.» وقتی که صالحان را شیطان، عملی ناپسندیده در نظر بیاراید، و نفسْ میل آن کند، از روز قیامت و حساب که عرصه اولین و آخرین است اندیشه کند. پس، از ننگ چنین موقف بترسند، و دست از گناهان بدارند. این تقوای صالحان است. اما تقوای عارفان آن که اگر ـ عیاذبالله ـ گوشه خاطر ایشان به عملی ناکردنی التفات کند، نه به خاطر ترس از عذاب روز قیامت، که در آن حالشان از خدای عزوجل، شرم اید که واقف و مطّلع است از اعمال، و روا نباشد در نظر بزرگان، افعال قبیح و زشت». (سعدی، 1375: 826، 827) 2.      رویگردانی از جاذبه های دنیا به رغم رویکرد دنیا به شخص یکی از بخش های وصیت نامه حضرت علی علیه السلام، توصیه به پرهیز از دنیا و جاذبه های آن و پرهیز از تأسف خوردن از چیزهایی از امور دنیوی است که شخص آن را از دست داده است. آن حضرت در این باره می فرماید: «اُوصیکما اَلّا تَبْغیا الدُّنیا وَ اِنْ بَغَتْکما، وَ لا تَأسَفا عَلی شَیءٍ مِنْها زُوِی عَنْکما؛ شما را سفارش می کنم که در پی زرق و برق دنیا نباشید، هرچند دنیا به سراغ شما بیاید، و بر آنچه از دنیا از دست می دهید تأسف نخورید» چنان که می دانیم بسیاری از فتنه ها، جنگ ها، مقام پرستی ها، هوس رانی ها، حق گریزی ها و باطل گرایی ها برای دنیا و دست یابی به جاذبه های رنگارنگ و فریبنده آن است. در واقع، کسانی به ناهنجاری های یادشده دست می یازند که تحت تأثیر جاذبه های زودگذر دنیا قرار گرفته، شوق چشیدن مزه این جاذبه ها را در سر دارند. این در حالی است که اگر دل از تعلقات و وابستگی ها نسبت به دنیا رها باشد و شخص دنیا و جاذبه های آن را وانهاده باشد، از تمام آفت ها و ناهنجاری های یادشده ایمن خواهد بود. از همین نکته اهمیت بالای این بخش از سخن حضرت علی علیه السلام که در آن، فرزندان و همه پیروانش را به ترک دلبستگی به دنیا و وانهادن جاذبه های فریبنده آن فرامی خواند، آشکار می شود. اما آن حضرت، در راستای توصیه به ترک دنیا، از تأسف خوردن بر از دست دادن دنیا نیز بازداشته است. «در واقع اینکه آن حضرت می فرماید: به آ
نچه از دست رفت تأسف نخورید، دلیل روشنی دارد؛ زیرا تأسف بر از دست رفته ها چیزی را به انسان بازنمی گرداند، و انسان را از فعالیت های مثبت فکری نیز باز می دارد. در حکایتی آمده است که: مردی با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نماز خواند. هنگامی که نماز تمام شد و آن مرد عازم رفتن بود، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد و فرمود: این مرد از اهل بهشت است. عبدالله بن عمرو که از اصحاب حاضر در جلسه بود گفت: من به دنبال آن مرد رفتم و به او گفتم: میهمان نمی خواهی؟ گفت: آری. دیدم خیمه ای و گوسفندی و نخلی برای امرار معاش دارد. هنگام عصر از خیمه اش بیرون آمد، گوسفند را دوشید و مقداری رطب از نخل چید و پیش روی من گذاشت. با یکدیگر غذا خوردیم، و او به کار روزمره مشغول شد. من سه شبانه روز با او بودم و نه این مدت، جز انجام دادن نمازهای واجب، اعمال مستحبی همانند شب زنده داری، روزه مستحب و... از او ندیدم. به او گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تو فرمود: تو اهل بهشت هستی! در حالی که من علی الظّاهر، کاری مهم و رفتاری خاص از تو ندیدم. بگو ببنیم کار مهم تو چیست؟ گفت: نزد همان کسی که این خبر را به تو داده است برو تا راز این مطلب را برای تو بگشاید. من خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدم و ماجرا را از آن حضرت پرسیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نزد خودش بازگرد و به او بگو تا خودش سرّ این مطلب را بگوید. نزد او آمدم و گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داده است خودت به من خبر دهی. گفت: اکنون مانعی ندارد، می گویم. به نظر من دلیلش این است که اگر تمام دنیا مال من باشد و از من گرفته شود، غمگین نمی شوم و تأسف نمی خورم و اگر هم تمام دنیا را به من بدهند شادی نمی کنم، به اضافه اینکه کینه و حسد کسی در دلم نیست. عبدالله گفت: ولی به خدا سوگند من چنین نیستم. همه شب عبادت می کنم و روزها غالباً روزه دارم؛ اما اگر از مال دنیا گوسفندی به من داده شود، شاد می شم و اگر از من گرفته شود، غمگین می گردم. به همین دلیل است که خداوند تو را بر ما برتری داده است. (همان: 259 و       
🔺استخوان های محکم با تخم مرغ آب پز 🔸تخم مرغ آب پز غنی از ویتامین D است و این ویتامین برای قوی و محکم بودن استخوان ها و دندان ها نیاز است. ویتامین D جذب کلسیم را افزایش داده و میزان کلسیم را در خون شما تنظیم می کند. 🔸شما به 600 واحد ویتامین D در هر روز نیاز دارید.حدود 45 واحد ویتامینD را از یک تخم مرغ آب پز بزرگ به دست می آورید. @ete_om
پپسی مخفف چه جمله ای هست ؟ ارسالی کاربر 👆👆
Akbar khyrkhah: بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت بیست و یکم»» دو روز بعد-لندن پیتر گزارش کاملی از جلسه ای که با سوزان داشت را در جلسه ای با حضور دو نفر از سران حزب مرکزی سلطنت طلبان ارائه داد. پیتر گفت: با وجود تفاوت هایی که در روش های ما با سازمان مجاهدین وجود داره، فکر میکردیم اونا حالا که اسم پیمان نوین میشنوند تغییر فاز میدن و با ما هماهنگ تر میشن. اما از وقتی مریم رجوی اسم آلادپوش را آورد و رابط ما که دختری به نام سوزان هست، با آلادپوش ارتباط گرفت و جلسات دو جانبه گذاشتند، متوجه شدیم که اینم یه جونور وحشی هست لنگه مریم و مسعود. یکی از اون دو نفر که حدودا شصت ساله و لاغر و کوتاه اندام بود و کماندار نام داشت گفت: لابد اینم برداشت کرده که میخوایم ناتوی نظامی علیه رژیم تشکیل بدیم. درسته؟ پیتر جواب داد: اگه به جای مغز تو کله اینا پِشکل گوسفند ریخته بودند، میشد امیدوار بود که تهش یه جاییو سرسبز میکنه. اما از نعمت همینم محرومند. این که مثلا از همشون روشنفکرتره از ما توقع داره بزنیم تو نخِ قیام مسلحانه. میخواد هر چه کِشتیم، یه شبه بر باد بده. کماندار گفت: خب من توقعی به جز همین از اینا نداشتم. صدام کارشو بلد بود که اینا رو گذاشت گوشتِ جلوی چرخ‌گوشت. اینا به درد همون چرخ گوشت میخورن. نفر دوم حرف نمیزد. یه پیر مرد گنده و خیکی با سیبیل های بناگوش در رفته. مشخص بود که یه کم مست کرده و چشماشو میمالوند. کماندار رو کرد به طرف اونو و گفت: نظر شما چیه آقا سیا؟ سیا تا اسم خودشو شنید، پیچی تو تن و بدن خودش انداخت و یه کم راست تر نشست که بگه حالم خوبه و گفت: اولا سیا نه و سیاوش! صد دفعه گفتم به من نگو سیا! کماندار خنده ای کرد و گفت: خیلی خب حالا ... ترش نکن آقا سیاوش! راستی چه کراوات خوش رنگی. سیا که حتی تا یک متری خودشم نمیدید از بس مست بود، دستی به کراواتش کشید و گفت: دیشب برام خریده. آره ... قشنگه ... میخوای بدمش به تو! کماندار گفت: خودم قشنگترش گیرم میاد. یکی مامانِ زری واسم خریده ... ندیدم هنوز اما گفته خیلی قشنگه ... لامصب نمیدونم اینارو از کجا پیدا میکنه! گفته گذاشته واسه جشن تولد دختر آقا رضا! سیا خنده ای از روی مستی کرد و دوباره دستی به کراواتش کشید و گفت: همین بود. اینا ... نگا ... اینو واست خریده بود. کماندار اخمش تو هم رفت و گفت: نکنه دیشب پیش مامان زری بودی؟ سیا قهقهه ای زد و گفت: آره که بودم. اگه الانم میبینی پاتیلِ پاتیلم، بخاطر مزه ای بود که سرِ صبحونه زحمتش کشید. جات خالی ... عجب مامانی داره این زری بلا! کماندار که معلوم بود بهش برخورده و انتظار نداشته سیا پیشِ مامان زری باشه، گفت: ای بابا! تو هم از دوره جوونیت یه تپه آباد نذاشتی برامون! رو هر کی نظر داشتیم... پیتر نذاشت جمله کماندار تمام بشه. کلامشو قطع کرد و گفت: آقایون مگه شما نباید نتیجه جلسه مشورتی امروزو خدمت شاهزاده تقدیم کنید؟ کماندار و سیا خفه خون گرفتند و به حرفای پیتر گوش دادند: ظهر شد و هنوز به نتیجه ای نرسیدیم. جناب سیاوش خان قبلا هم به شما تذکر داده بودم که در کمال صحت عقل و حواس جمعی در جلسه حضور داشته باشید. سیا ترش کرد و گفت: خفه کار کن بینم! دیگه همینم مونده که تویِ بچه فوفول به من بگی چیکار کنم چیکار نکنم. کماندار رو به سیا گفت: خب راس میگه این بی پدر. بذار زِرِشو بزنه ببینیم چی باید بگیم به شاهزاده! پیتر سری از روی تاسف تکون داد و گفت: بذارین ده دقیقه ای جمعش کنم. ببینید ... ما شرایط هزینه نظامی و جنگ داخلی نداریم. این از ما. هیچی. ولی رابطِ ما معتقده که این فرصتو از رجوی و اینا نگیریم. سیا پرسید: اسمِ رابطت چی بود؟ @hadadpour پیتر گفت: سوزان! سیا گردنشو خاروند و گفت: آهان ... همین ... سوزان ... این سوزانه داره آدرس جنگ ترکیبی میده. حواست بهش هست؟ پیتر و کماندار برگشتند و دقیق تر به سیا نگاه کردند و از این جمله اش در مستی تعجب کردند. سیا که متوجه این تعجبشون شد گفت: زهر مار! نِگا میکنن! خب این سوزنه ... سوزانه ... چیه؟ همین، داره ما رو میندازه تو بد مخمصه ای! آمادگیش داریم؟ پیتر گفت: ما نهایتا میگیم کارِ رسانه ای و پوشش جهانیِ کارای مجاهدین با ما! سیا یه آروق بلند زد و گفت: لابد مریمم میگه باشه و دست گلت درد نکنه! هان؟ میخوای آرزوی موفقیت و دو تا دعای خیر هم بدرقه راهشون کنی؟! کماندار رو به پیتر گفت: راس میگه. قبول نمیکنن اینا! ولی اگه قبول کنن که ما عقب وایسیم و فقط پشتیبانی رسانه ای داشته باشیم خیلی عالیه! سیا بازم دهنشو وا کرد و گفت: بعله! مثل همیشه که کارای نایس با ما بوده و کارای گُه کاری هم میدادیم به مریم و توله هاش. کماندار و پیتر به هم نگاه کردند. سیا همونجوری رو مبل دراز کشید. از بس مست بود نتونست کمر راست کنه و درست بشینه. خراب شد رو مبل. قبل از اینکه چشماش ببنده گفت:
حالم خوب نیست. باید یه چرت بزنم. ولی اینقدری که الان عقلم میرسه، یه جای کار میلنگه. از ما گفتن. جلسه پیتر و اون دو تا پیرمرد با چرت زدن سیا و به دستشویی رفتن کماندار تموم شد و پیتر از همیشه کلافه تر، پاشد کُتش انداخت رو دستش و رفت. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷 اما در این طرف ماجرا، سوزان به آلادپوش پیام داد و نوشت: پس فردا باید شما رو ببینم. آلادپوش هم که در اون تاریخ لندن بود جواب داد: بیا آپارتمانم. ساعت ده منتظرتم. سوزان که اولش تردید داشت قبول کنه که به آپارتمان آلادپوش بره یا نه، با خودش کنار اومد. پس فردا شد و سوزان با تیپ همیشگی اما استثنائا اون روز با یه دستکش پلاستیکی و یه گل قرمزِ خاص به خونه آلادپوش رفت. لحظه ای که وارد خونه شد، شاخه گلی که برای آلادپوش آماده کرده بود، بهش داد. آلادپوش هم که اون روز با یه شلوراک و زیر پیراهن آستین حلقه ای منتظر سوزان بود، با دیدن گل سرخ ذوق زده شد و چشماشو بست و یه نفس عمیق از عطر اون گل در سینه هاش جا داد. رفتند نشستند روی مبل. سوزان همین طور که دستکشش رو با احتیاط در می آورد، به آلادپوش گفت: ببین من فقط پنج دقیقه وقت دارم. یه مطلب مهم هست که باید زودتر بهت بگم و برم. آلادپوش با تعجب گفت: کجا میخوای بری؟ ناهار تدارک دیدم. پیشم بمون. سوزان یه نگاه به ساعت انداخت و زود گفت: باشه سر فرصت. ببین. طرحت حرف نداشت. همه خوششون اومد و قرار شده در جلسه نهایی و پیشِ شاهزاده به رای گذاشته بشه. فقط من از یه چیزی نگرانم. آلادپوش که مشغول مالوندن چشماش بود گفت: از چی نگرانی؟ سوزان گفت: از این که اونا همه ظرفیت های شما رو ندونند و فکر کنند تیری تو تاریکی انداختین! از این که فکر کنن چشم بسته حرف زدی و چیزی تو مُشتت نداری. آلادپوش بازم چشماشو مالوند و گفت: خب میتونیم ... بهشون بگیم ... چه ظرفیت های بزرگی داریم. اصلا وایسا ببینم ... مگه بهشون نگفتی قراره ارتش آزاد زنان باشه؟ سوزان: خب چون همینو بهشون گفتم، گفتند حرف قشنگیه اما بعیده رای بیاره. چون زیرساختش نداریم. نه ما و نه شما. مگه اینکه یه چیزی باشه و داشته باشین که ما ندونیم. خب اگه تو یه چیزِ آس داشته باشی که رو کنی و مثلا از یه ظرفیت خاص بتونی پرده برداری کنی، احتمالِ اینکه رای بیاره و با ته بیفتین تو ظرف عسل، خیلی هست و منم میتونم راحتتر مُخ اونا رو بزنم. آلادپوش که دیگه واقعا حالش بد بود و مرتب شقیقه اش میمالوند و چشماش تار میدید به سوزان گفت: چی میخوای ازم؟ وای سوزان چرا اینطوری شدم؟ حالم اصلا خوب نیست. صب تا حالا چیزیم نبود. سوزان که متوجه شد گلی که به نوعی ماده بی هوشی ضعیف شده آغشته کرده، کار خودشو داره میکنه، پاشد اومد نزدیکتر نشست و سرشو جلوتر آورد و گفت: رو کی یا بهتره بگم رو چی تو ایران یا دور و برِ ایران حساب کردین که گفتی میتونم ظرف مدت دو سال، ارتش آزاد زنان تشکیل بدم؟ آلادپوش دیگه جایی نمیدید. گردنش خم شد و سرش داشت میفتاد کنار مبل که سوزان آروم سرشو گذاشت رو مبل. فقط بیست ثانیه وقت داشت که قبل از اینکه کاملا بی هوش بشه، از حالت بی اختیاری که آلادپوش بهش دست داده بود و کنترل زبان و ذهنش دست خودش نبود، چیزی که میخواست بگیره. بخاطر همین فورا سرشو نزدیک دهان آلادپوش آورد و دوباره تا قبل از اینکه کاملا بی هوش بشه پرسید: یه اسم بگو! رو کی حساب کردی؟ آلادپوش که دیگه کنترل زبان و حواسش دست خودش نبود، دو سه تا فحش به خودش داد و حتی یه کم لباش کنار رفت و پوزخندِ بی حالی زد و در پله آخر هوشیاریش زبونش چرخید و یهو گفت: ثریا! @hadadpour آلادپوش اینو گفت و غش کرد. سوزان که دیگه کارِ خودشو کرده بود، از کنار آلادپوش کنار رفت. یه لیوان آب برای خودش ریخت. گوشیشو درآورد و همین طور که داشت آب میخورد، وارد اینستا شد. سراغ یکی از پیج های شلوغ رفت و وسط اون همه کامنت نوشت «ثریا». دقایقی بعد، در تهران، محمد سراغ همون پیج رفت و چشمش به پیام سوزان خورد. لبخندی زد و زیرش یه قلب به نشان لایک گذاشت. سوزان وقتی یک قلب زیر پیامش دید، لبخندی زد و از اینستا اومد بیرون و گوشیشو گذاشت تو کیفش. پاشد و یه دور تو خونه آلادپوش زد. همین طور که چشمش به ساعت بود، از ذره ذره خونه آلادپوش فیلم گرفت. بعدش رفت سراغ سیستمش. همونطور که سیستمش خاموش اما به برق متصل بود، یه فلش خیلی کوچیک از کنار ساعتش درآورد و به سیستم آلادپوش نصب کرد. چراغ قرمز فلش روشن شد و تند تند چشمک میزد. از این طرف، مجید پشت سیستمش نشسته و محمد هم بالا سرش بود. هر دو شاهد دانلود فایل های زیادی بودند که از سیستم آلادپوش به سیستم مجید داشت منتقل میشد. شاید دو دقیقه طول نکشید که چراغ قرمز فلش تبدیل به چراغ سبز شد. سوزان اونو از سیستم آلادپوش جدا کرد و گذاشت کنار ساعتش. بعدش سوزان برگشت جایی که آلادپوش رو مبل غش کرده بود. با نوکِ ناخونش کنار لب خودشو زخم کرد. به طوری که خون روی لب و چونه اش سراز
یر شد. موهاشو نامرتب کرد. گُلی که خودش آورده بود عمیق بویید. بعدش خوابید کفِ زمین. ینی جلوی آلادپوش. با یکی دو متر فاصله. جوری کج خوابید که انگار آلادپوش هُلش داده و سرش خورده به تیزی دیوار. همون طور نگا به ساعتش انداخت و جاگذاری درستِ فلش رو چک کرد. خیالش راحت شد. چند دقیقه همون طوری موند تا اینکه کاملا بی هوش شد. ادامه دارد... @قاریان افضل ایران
از جمله حقوق فرزند بر پدر 👤 💠در روایت داریم که حق فرزند بر پدر این است که مادرش را احترام کند. 🔸فرزند ما از دو جهت حق تکریم دارد: یک مستقیما تکریم خود او، که باید یک انسان با شخصیت به حسابش بیاورید و با روش های مختلف تکریمش کنید. دوم غیر مستقیم، اینکه که باید مادرش را احترام کنید. 🔹پدر باید بداند مادر بزرگترین محبوب بچه است، مادر را که می‌شکنی در نبود تو دیگر مادر نمی‌تواند بچه را مدیریت کند. 🔸بی احترامی به مادر ظلم به بچه است، چرا که در نبود پدر، مادر می‌خواهد برای بچه پدری کند. 🍃🍃🍃قاریان افضل ایران
آموزش ساخت تردمیل خانگی 😂😂