#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹زین العابدین🔹
به چشمانت نمیآید که اهل این زمین باشی
گمانم شهروند آسمان چندمین باشی
برایت فرشهای پیش پا افتاده ناچیزند
تو با این منزلت باید که سجادهنشین باشی
تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده
بنا شد آنچنان باشی، بنا شد اینچنین باشی
خدا میخواست تا دین را به دستان تو بسپارد
به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی
به لطف آن همه داغی که در کربوبلا دیدی
تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی
برای من نخی از رشتۀ سجادهات کافیست
سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی
تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده
فقط شایستهات این است «زین العابدین» باشی
📝 #سیده_تکتم_حسینی
@aleyasein
#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹فرزند زمزم🔹
ای خالق راز و نیاز عاشقانه
در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه
ای آسمان پیشانیات، ای ابر ای کوه
سجادۀ تو دشتهای بیکرانه
دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت
گنجشکهای بیشماری آشیانه
تسبیح میگویی تمام خلوت شب
با رودها با اشکهایت دانه دانه
فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟
در چشمهایت داری از کوثر نشانه
فریاد عاشوراست موج پرچمی که
وادی به وادی میبری بر روی شانه
وقتی که در حال مرور کربلایی
عالم سراسر میشود پروانهخانه
این بیت آخر با خودش دارد درودی
بر مادرت، آن شهربانوی زمانه
📝 #اعظم_سعادتمند
@aleyasein
پایان ماه روضه شده، غم گرفته ام
هیئت تمام گشته و ماتم گرفته ام
بعد از دو ماه گرفت صدا های ذاكران
تازه دلم شكسته شده دم گرفته ام
بعد از دو ماه كه در مطبت هستم ای طبیب
از درد عشق گفتم و مرهم گرفته ام
مرهم برای درد دلم اشك روضه بود
اینگونه بوده اشك دمادم گرفته ام
شبها چقدر گم شده ام بین كوچه ها
وقتی سراغ هیئت و پرچم گرفته ام
از مادرت بپرس ، نوكریم را قبول كرد ؟
آیا برات كرببلا هم گرفته ام ؟
افسوس می خورم كه زخیرات سفره ات
از دست مهر مادرتان كم گرفته ام
دلتنگ می شوم به خدا بر محرمت
خرده مگیریم زچه ماتم گرفته ام
***
ای روضه خوان ادامه بده اشك و آه را
شعر وداع نه ..... شور محرم گرفته ام
#پایان_ماه_صفر
#یاسر_مسافر
@aleyasein_ir
خاطرم را با دعایش جمع کرد
دور هم ما را خدایش جمع کرد
سفره ای که این دوماهه فیض داد
پهن کرد زهرا رضایش جمع کرد
#پایان_ماه_صفر
#اسماعیل_شبرنگ
@aleyasein_ir
معراج من یعنی که غمخوار تو باشم
آواره ی کوی علمدار تو باشم
گفتم سگ کوی تو هستم تا کمی هم
در زندگانی ام وفادار تو باشم
در این دو ماهه زیر و رو کردی دلم را
آوردی ام در روضه تا یار تو باشم
آقا اگر سربار تو بودم ببخشید
می خواستم من هم عزادار تو باشم
من را چه کار اصلا به مزدِ این دو ماهه
کاری نکردم که طلبکار تو باشم
یک خواهشی دارم فقط، جان رقیه
بگذار تا آخر گرفتار تو باشم
#پایان_ماه_صفر
#محمدجواد_شیرازی
@aleyasein_ir
اشک در دیدگان من تنهاست
ناله زندانی و سخن تنهاست
آسمان مدینه اشک بریز
ماه زهرا در انجمن تنهاست
ماهیان هم به بحر می گریند
بر غریبی که در وطن تنهاست
با توام ای مدینه پاسخ گوی
با که گویم امام من تنهاست
در دیوار شهر می گویند
امّت مصطفی، حسن تنهاست
وارث غربت پدر حسن است
از برادر غریب تر حسن است
ای سراپا حسن، امام حسن
ماه هر انجمن، امام حسن
گریه بر قلب پارهپارۀ توست
حاصل عمر من، امام حسن
بعد جدّت به پیکر تو شدند
تیرها، بوسه ْزن امام حسن
بدنت، بس که تیرباران شد
شد یکی با کفن امام حسن
هر کجا خلق، عبد دنیایند
هادیان طریق، تنهایند
یا حسن! صبر چون پدر کردی
حفظ دین پیامبر کردی
مشتِ نابستهء معاویه را
در برِ خلق بازتر کردی
پیش تر از قیام کرب و بلا
تو به پا نهضتی دگر کردی
به محرّم حیات بخشیدی
تا به ماه صفر سفر کردی
صبر تو از قیام سخت تر است
شاهدم پاره پارهء جگر است
غیر پروردگار دادگرت
کس نداند چه آمده به سرت
بسکه زخم زبان زدند ترا
زهرناخورده، بود خون جگرت
سالها از جفای دشمن و دوست
خون روان بود از دو چشمِ ترت
آن ستمگر که مادرت را زد
باز دشنام داد بر پدرت
از شب دفن مادرت زهرا
همه دیدند ریخت بال و پرت
امشب از سوز سینه می گریم
در هوای مدینه می گریم
پدرِ اقتدار پرورِ تو
همسری داشت مثل مادر تو
یک جهان عاطفه رباب که بود
یار و هم سنگر برادر تو
این تویی ای غریب خانهء خویش
که تو را زهر داد همسر تو
طفل بودی که مادرت زهرا
گشت نقش زمین برابر تو
جگرت پاره شد دمی که شکست
گوشواره به گوش مادر تو
این تو بودی که سالها بنشست
جعده چون جغدِ شوم بر در تو
جگر شیعیان از این غم سوخت
که تو را بر یزید پست فروخت
خون دلهای عمر پرمحنت
دم آخر چکید از دهنت
پیکرت مثل شمع سوخته ای
آب شد در درون پیرهنت
جگر اهل بیت می سوزد
تا قیامت به یاد سوختنت
گه جفا در جواب مهر و وفا
گاه دشنام پاسخ سخنت
تیرها بر تو گریه می کردند
اشکشان بود جاری از کفنت
همه در حیرتم چگونه کشید
تیرها را برادر از بدنت
داغ بر داغ اهل بیت فزود
کاش عبّاس در بقیع نبود
دخت زهرا مه صفر دیده
داغ مرگِ پیامبر دیده
در کنار دو طشت، خونِ دلش
از دو چشمش روانه گردیده
در یکی دیده راس پاک حسین
در یکی پارهء جگر دیده
چوبهء خیزران به دست یزید
لب و دندان و طشت زر دیده
رنج از رنج بیشتر برده
داغ از داغ سخت تر دیده
او که در قتلگه ز پا ننشست
داد اینجا زمام صبر از دست...
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#غلامرضا_سازگار
@aleyasein_ir
#السلام_علیک_یا_حسن_ابن_علی
مولای ما کریم ولیکن غریب بود
او دست گیر خلق ولی بی حبیب بود
با او مدینه شد وطن بی نیازها
بعد از خدا سخاوت او بی رقیب بود
غیر از نمک به زخم دل خود دوا نداشت
با آنکه بر تمامی عالم طبیب بود
از دشمنان که کینه ی بسیار دیده است
در بین دوستان خودش هم غریب بود
در کوچه زخم خورده ی لبخند قنفذ و...
در خانه هم اسیر زنی نانجیب بود
شرحش هزار روضه ی مکشوفه می شود
در محضر امام مغیره خطیب بود
کابوس کوچه موی سرش را سفید کرد
از کودکی ز حادثه ای بی شکیب بود
دستی سیاه زندگی اش را سیاه کرد
دستی که از مروت دل بی نصیب بود
دل خونِ روزگار که در آخرین نفس
پیش حسین راویِ شیب الخضیب بود
#امام_حسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
@aleyasein_ir
مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
#السلام_علیک_یا_حسن_ابن_علی
زهری پلید بر جگرش کارگر شده
آقای غصه ها نفسش مختصر شده
کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش آب میشود
خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد
از شعله های خون لبش در شراره شد
میدید زخم کوچه دهان باز کرده است
راز مگوی کوچه زبان باز کرده است
از عهد کودکی جگرش پاره پاره است
"او کشته ی شکستن یک گوشواره است"
در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت
یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت
از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست
همراه گوشواره غرور پسر شکست
دیوار را هنوز به یادش می آورد
مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد
سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در
#امام_حسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
@aleyasein_ir
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار
ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار
اسلام در مصیبت تو می شود یتیم
دین در فراق روی تو بی تاب، بیقرار
ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر
تا روی گنبدت بنشینیم چون غبار
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود
چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار
رفتی و از مدینه ی تو رفت دلخوشی
کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار
سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان
از امت تو آنچه نمی رفت انتظار
هرچند از تو غیر محبت ندیده بود
اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار
گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در
یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار
گر می گرفت آتش کینه به خانه و
می رفت سمت پهلوی گل دست های خار
آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد
انداخت دور گردن مولا طناب دار
در بین کوچه باز همان دست آمد و
دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار
#محمدعلي_بياباني
"برای شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله"
@aleyasein_ir
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر،
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل،
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند،
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد،
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشسته ست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد،
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیده سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#قاسم_صرافان
@aleyasein_ir
خواستم سر بگذارم به ضریحت اما
نه ضریحی،نه دری بود، نه صحنت اما
همه جا صحن و شبستان و حریمِ تو شده
پس حرم در حرم از توست حقیقت اما
خواستی چون حرم فاطمه مخفی باشد
حرمِ محترمت، از روی غربت اما
مادری، هستی و کاری نتوان کرد حسن
هر چه عشق است گرفته ز تو نَشأت اما
خواستی باز غریب همه عالم باشی
پس غریبِ همه عالم شده نامت اما
ضربِ شَستَت مددِ حیدر کرار چه کرد
نهروان،دین خدا شد ز تو نصرت اما
هر چه کردی بتو کفار تلافی کردند
خسته هرگز نشدی مَظهر غیرت! اما
همه دانند که صفّین، نبودی تو اگر
کس نمی بُرد پِی از قدرتِ تیغت اما
در جمل بود که بازوی تو را فهمیدند
ناقۀ عایشه پی شد ز هجومت اما
کینه هایی که گرفتند به دل اهلِ جمل
سرِ قاسم شده خالی به حقیقت اما
وای بر دست و سر و صورتِ عبداللهِ تو
که تلافی شده هر حمله به ضربت اما
خوب دانستی و«لایَوم کَیَومک»گفتی
که چه آمد بِسر و روی حسینَت اما
خواهرت دید، دگر جا تهِ گودال نبود
زان همه نیزه و شمشیرِ عداوت اما
در شب یازدهم خیمۀ سوزان بود و
کعب نی بود و تن بانوی عصمت اما…
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#محمود_ژوليده
@aleyasein_ir