eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بمناسبت درگذشت جانسوز حضرت علامه حسن زاده آملی رحمت الله علیه🔸 سوگنامه... مَردی از جنس آفتاب و بهار مَردی از جنس لاله و دریا مَردی از جنس مهربانی و نور می رود سوی عالَمِ بالا عرشیان میزبان این مَردَند سخنانش تَرَنُمِ حق بود نَفَسَش بوی آسمان می‌داد امتدادِ نگاهِ چشمانش جاده‌ی عرش را نشان می‌داد عاشقی رهسپارِ معشوق است در مسیرِ خدا قدم می‌زد سالِکِ کویِ زُهد و تقوی بود با وجود مبارکش انگار قطعه ای از بهشت، "ایرا"* بود راهیِ آستان جانان شد ذوالفنونی که حولِ اذکارش کهکشان‌ها طواف می‌کردند آن خطیبی که پایِ منبر او واژه‌ها اعتکاف می‌کردند از غمش ایل عشق گریانند شاعری سوگنامه می‌خواند همه گل‌های یاس پژمردند ابرها در مراسمِ تشییع ماه را روی شانه می‌بردند در عزایش فَلَک عزادار است آه از سَردسیرِ این داغ و از خزانِ دیار شالی‌ها گِردبادی که گَردِ غم پاشید بَعدِ هِجرانش این حوالی‌ها رفت و مازندران یتیم شده... *روستای "ایرا" در شهرستان آمل واقع شده‌است که زادگاه، محل زندگی و آرامگاه حضرت علامه حسن زاده‌ آملی رحمت الله علیه می‌باشد. @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ پشت عکسی یادگاری عاقبت خواهم نوشت چند ماه پیش "ایوان حسن" یادش بخیر... @aleyasein
بُغض... مردی از راه دور آمده است بر تنش عطر سبز شالی هاست لهجه اش رنگ عاشقی دارد شک ندارم که از شمالی هاست کوله بار ارادتش‌ بر دوش دست در دستِ نور و آیینه پا به پایِ نسیم می‌آمد توشه‌ی التماس همراهش سوی مردی کریم می‌آمد گره‌ افتاده بود در کارش وسط سردسیرِ شرجی بغض خیس باران شده‌ست چشمانش زائر سمفونیِ هشتم عشق پُرِ پينه‌ست سازِ دستانش گوشه‌ای می‌نواخت دردش را گندمی را که دسترنجش بود نذرِ شوقِ کبوتران کرده از همان روستای دلتنگی با خودش عاشقانه آورده پیرمرد استخوان سبُک می‌کرد وقت شرعیِ پنجره فولاد آسمان از دخیلِ بسته پُر است دامنِ سنگفرش گوهرشاد از هزاران دلِ شکسته پُر است بارعامِ جنابِ سلطان بود دست بر سینه‌‌، روبروی غزل خسته از رنجِ این هیاهوها زیر لب گفت: اَلسلامُ عَلَیک ضامنِ مهربانِ آهوها با امام رئوف خلوت کرد ماه جاری‌ست بر تنِ اشکش غربتی تلخ در نگاهش بود هم‌نوا با نوایِ نقاره غم عالم میان آهَش بود بین لحنِ بهار نارنجش "مِه وَچه بَستِریِ آقاجان نَذر دارمِه، تِه جِه شِفا خوامبِه مِن تِه آقاییِ فِدا بَوِم شِه ریکا رِه مِن از شِما خوامبِه" روضه می‌خواند با زبان‌خودش با صدای اذان به خود آمد خاطرات گذشته دور شدند پسرش مرتضی بزرگ شد و داغ‌ها یک به یک مرور شدند مرتضی جبهه رفت و بازنگشت سر به گوش حرم گذاشت و گفت: که جگرگوشه‌اش شهید شده این خزانِ فراق کاری کرد سروِ قَدش شبیه بید شده باغبانی‌ست داغدارِ گُلش...   @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مَطلعِ زیبائی‌ها... تا رُخ ماه بر ایوان فلک پیدا شد چه بساطی وسط کوچه‌ی شب برپا شد واژه‌ها را به تَنِ قافیه پیوند زدند چینیِ قلبِ قلم را به غزل بند زدند نور لبخند ملائک سَرِ گُل می‌بارد آسمان بوته‌ی باران به زمین می‌کارد کهکشان باده‌ی انگور به کف می‌رقصد ساقیِ میکده تنبور به کف می‌رقصد شورِ دَف‌های حجازی به جهان پیچیده طعمِ شهدِ خبری بین زمان پیچیده در همین لحظه خدا روبروی آینه بود این همان لحظه‌ی مادر شدن آمنه بود دامنت سبز، بهار همه‌ی مادرها باغت آباد گُلِ سرسبدِ عرش خدا چشم‌های پسرت مَطلعِ زیبائی‌هاست نخِ قنداقه‌ی او علت خلقِ دنیاست او که از روز ازل از همه برتر بوده از همان بسترِ گهواره پیمبر بوده نرخ خُم‌های عسل با خَمِ گیسوش شکست طاقِ کسری به دَمِ تیغِ دو ابروش شکست عمقِ آبی نگاهش که صد اقیانوس است با تماشایِ خداوند فقط مأنوس است رَحلِ قرآن لبش شأن نزول رُطب است آیه‌ی گردش چشمش سبب روز و شب است با نفس‌هایِ خودش فصل بهار آورده باغِ فالِ شبِ یلداش، انار آورده آمده معجزه‌ی منجلیِ خود باشد آمده چشم براهِ علیِ خود باشد عرشیان شکرگذارند که احمد دارند هرچه دارند دوعالم زِ محمد دارند      @aleyasein