#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
# علیرضا_خاکساری
از "غلام"خانه اش "مولا" اگر یادی کند
از محالات است "بنده" میل آزادی کند
از "خرابات" است چیزی به رعیت میدهند
حیف از آن که مستمندی قصد "آبادی" کند
رونق سائل یقینا در سماجت کردن است
سائل درمانده حق دارد که فریادی کند
دست خالی را کریمان بیشتر پر میکنند
شکرِ حق ، سائل از این لطف خدادادی کند
به خودش رنگ خزان هرگز نبیند هرکسی
در بهار زندگانی رو به این وادی کند
شیعه باید با غم آل عبا غمگین شود
با سرور و شادی این خاندان شادی کند
شیعه ی زهرا و حیدر بهترینِ امت اند
زینبیون باز هم جشن ولادت دعوت اند
وعده ی کوثر خدا از عرش اعلی داده است
زینب کبری که نه ، زهرا به زهرا داده است
فاطمه سرتابه پا و فاطمه پا تا به سر
راضیه ، مرضیه ، هانیه و حورا داده است
مادری را دختری پرهیزکار و مؤمنه
مادری را دختری در اوج تقوا داده است
هم نفس، هم راه، هم دل، هم نشین و هم زبان
به علی مرتضی ام ابیها داده است
مادر عیسی کجایی !؟ ؛ به علی و فاطمه
حضرت حق مریمی با دو مسیحا داده است
آسمان از برکتش بار دگر جانی گرفت
با غبار مقدمش رونق به دنیا داده است
زین اب خواندش خدا بین تمام دختران
نام زینب زینتی بر نام بابا داده است
گاه میگوید حسین و گاه میگوید حسن
یعنی از بدو تولد دل به آنها داده است
زانوی هرکس در این دنیا رکاب او نشد
پس قدمگاهش عجب شأنی به سقا داده است
در دم و در بازدم هایش برکت جاری است
بانویی که روزی یک عمر ما را داده است
سالها در سایه ی الطاف او آسوده ایم
ریزه خوار عمه ی سادات زینب بوده ایم
به پدر باشد همیشه دختران تاج سر اند
از برادرها بپرسی بی قرار خواهر اند
گرچه همواره پسر باشد عصای دست لیک
اکثر اوقات دخترها وزیر مادر اند
در مقام و شأن و ارج و قرب این مولود بس
ناز این دردانه را زهرا و حیدر می خرند
تا که صورت را به پای او متبرک کنند
دسته دسته انبیا و اولیا پشت در اند
چشم بر روی کسی غیر حسین اش وا نکرد
بسکه این خواهر برادر عاشق یکدیگر اند
این عقیله جای خود ذریه اش هم مثل او
در کرامت فاطمه و در شجاعت حیدر اند
بچه های او ره صد ساله را طی کرده اند
بچه هایش شافعی از شافعان محشر اند
زیر پایش را پیمبر زاده ها جارو کشند
خادمینش یک سر و گردن ز ما بالاتر اند
مثل او شاه نجف دیگر ندارد دختری
"قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری "
مدح او را با غزل با مثنوی باید سرود
نذر او صد مثنوی معنوی باید سرود
بهترین ها را همیشه " بهترینها "لایق اند
بهتر از سعدی و شمس و مولوی باید سرود
شاه بیت آفرینش دختر شیر خداست
در رثایش مصرعی اما قوی باید سرود
از نیاز دنیوی که بی نیازم کرده است
پس به شوق هدیه های اخروی باید سرود
"کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر"
این غزل را پشت مرز خسروی باید سرود
در تمام عمر تسلیم ولایت بوده است
دفتری از این "شکوه پیروی" باید سرود
چادران مادر ما انقلابی زینبی ست
سال ها از فتنه های پهلوی باید سرود
از غروب سرخ عاشورا که روزی بگذریم
از طلوع سبز صبح مهدوی باید سرود
اردبیل اهلینده وار آیری ارادت زینبه
شعر را شیوا به سبک "منزوی" باید سرود
"ان که با عشق حسینی گشته همدم زینب است
ان که با سرّ شهادت بوده محرم زینب است
مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است"
لطف بسیارش گدای آستانم می کند
دست اعجازش سلیمان زمانم می کند
با تولا با تبرا این دو بال عاشقی
شور عشق اش رهسپار آسمانم می کند
"عشق بیماری است یک بیماری فوق جنون"
عاقبت رسوای نزد این و آن ام می کند
عشق گاهی یک چمدان دل شده سوی حرم
عشق کم کم عاشقی بی خانمان ام می کند
عشق سر بندی به پیشانی من می بندد و...
شب به شب در زینبیه دیده بانم می کند
بی گمان مویی که من با عشق او کردم سپید
میرسد روزی که در محشر جوانم می کند
عشق من را حنجره ای کربلایی میدهد
عشق روزی صادق آهنگران ام می کند
عشق من را مینشاند بر فراز منبر و ...
شصت و نه شب نذر زینب روضه خوان ام می کند
کربلا با چشم خود دیده است زینب پیر شد
غصه ی قد کمان آخر کمانم می کند
هر دل آشفته ای که غرق در تاب و تب است
بی قرار روضه ی بی مادری زینب است
@aleyasein
#حضرت_زینب_س_مدح
#محسن_راحت_حق
بانویی که درگهش،فیض دمادم می شود
باعث فخریه ی اولاد آدم می شود
حرمتش بالاست پیغمبر سفارش کرده است
بانوی ما..آیت الله معظم می شود
برترین مدحی که می شد در مقام او سرود
«زینب»است وزینت«سلطان عالم»می شود
«عارفه»«صدیقه ی صغرا»«فهیمه»خوانده اند
بانوی ما..برتر از صدها چو مریم می شود
بی ولای مرتضی،معنا ندارد زندگی
«بی ولای دختر ش»دنیا جهنم می شود
نام«زینب»با حسین و کربلا آمیخته
عشق خواهر با برادر خوب توأم می شود
هرکسی همچون «رسول ترک»دیوانه شده
مورد الطاف این بانو مسلم می شود
نام زینب را بزن بر سر در کاشانه ای
خود به خود بزم عزا آنجا فراهم می شود
روضه های سخت و جانفرسای او،زجرآور است
روضه خوان روضه بخوانددل پر از غم می شود
@aleyasein
کانال رسمی شعر آل یاسین:
به بستر بانویی افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش
کسی از آشنایان هم ، به دیدارش نمی آید
بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش
علی از چشم زهرا ، چشم ، یک دم برنمی دارد
مجسّم می کند ، عشق و فداکاریّ و ایثارش
علی گه در بغل زانو گهی سر بر سر زانوست
تو گویی از جدایی می کند ، یارش خبردارش
کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته
نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش
لبانش می خورد بر هم ، صدا بیرون نمی آید
وگرنه خرمن هستی ، بسوزاند ز گفتارش
به زحمت وا کند پلک و به سختی می نهد بر هم
رمق را برده درد از دیده ی تا صبح ، بیدارش
دوای درد خود تنها ز مرگ خویش می خواهد
که امّت در جوانی از جهان کرده ست ، بیزارش
سروده ی سال ۱۳۶۴ هجری شمسی
#مرثیه_ی_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_علی_انسانی
@aleyasein
بیا که دیده حرام است بی تو دیدارش
بیا که دل شده خون درفراق دلدارش
بیا که دین چو علی مانده استخوان به گلوی
بیاکه رفته حقیقت به دیدهگان، خارش
علی که زادگهش بوده دامن کعبه
هنوز میرسد از این جماعت، آزارش
به غربت حرم و خانه ی خدا بنگر
که نام قاتل زهراست نقش دیوارش
حرم غریب وتومظلوم،شیعهات تنها
سرشکتوست که ریزد زچشم خونبارش
هنوزکعبه سیهپوشمادرتزهراست
هنوزاَشکحرممی چکدبه رُخسارش
بیا و داد علی را از آن خطیب بگیر
که بغض آل علی می دمد زگفتارش
حرم گریست درآنشبکه جدّ مظلومت
زمکّه رفت برون با تمامِ انصارش
بیا که بیت به دور سرت طواف آرد
بیا که کعبه شود باتو،تازه دیدارش
زمهر آل علی دل نمی برد «میثم»
اگر بُرند زبان و کشند بردارش
#مناجات_امام_زمان
#استادسازگار
#فاطمیه
@aleyasein
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مرضیه_عاطفی
حرف از علی(ع) بود و تمام ِ تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت
دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر...
فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت
اما ورق برگشت و آوردند هیزم
کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت
با کینه های کهنه از صفین و خیبر
محکم به در...محکم لگد زد! با وقاحت!
نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت
یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت
بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید
خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت
از دردهای اصلی ات فضه خبر داشت
از بغض های مادرانه در نگاهت
ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها
بالا نمی آمد نفس همراهِ آهت
از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی
با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت
شمشیر نه! گودال نه! ای وای مادر...
در بین آتش؛ پشتِ در...شد قتلگاهت!
@aleyasein_ir
شیخ عباس قمی در بیت الاحزان به نقل از ارشادالقوب از زبان بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها نقل میکند.
زهراعلیهاالسّلام،: فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزْلَ عَلی بابِنا وَ أتَوْا بِالنارِ لِیحْرِقُوهُ وَ یحْرِقُونا، فَوَ قَفْتُ بِعِضادَةِ الْبابِ وَ ناشَدْتُهُمْ بِاللهِ وَ بِأبِی أنْ یکُفُّوا عَنّا وَ ینْصُرُونا.فَأخَذَ عُمَرُ السَوْطَ مِنْ یدِ قُنْفُذٍ ـ مَوْلی أبِیبَکْرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی، فَالْتَوی السَوْطُ عَلی عَضُدِی حَتّی صارَ کَالدُمْلُجِ وَ رَکَلَ الْبابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَی ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَـقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النارُ تَسْعَرُ وَ تَسْـفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیدِهِ حَتّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ اُذُنِی وَ جائَنِی الْمَخاضُ؛ فَأسْـقَطْتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرْمٍ
فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَی؟!! وَ قَدْ تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ وَ تَبَرَّاْتُ مِنْهُمْ. .
بر درب [خانه] ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند که آن را و ما را آتش بزنند. من در چارچوب درب ایستاده بودم و آنها را به خدا و پدرم قسم میدادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. پس عمر، شلّاق را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازویم زد. پس شلّاق، دور بازویم پیچید؛ به گونهای که [دور تا دور] بازویم [ورم کرد و] مثل دُمْلُج ( زیوری از زیورآلات زنانه است همانندالنگو، با این تفاوت که النگو را در مچ دست قرار میدهند؛) ولی دُمْلُج را در بازو. شد ؛ و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من، به عقب راند و باز کرد؛ ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ ، پس به صورت به زمین افتادم، در حالی که آتش شعلهور بود و حرارتش صورتم را میسوزاند. پس با دستش مرا کتک زد به طوری که گوشوارهام تکّهتکّه شده، از گوشم جدا شد. و دردِ زایمان به سراغم آمد و محسن را ـ که بیگناه کشته شد ـ سقط کردم. پس اینها، مردمی هستند که میخواهندبر جنازه من نماز بخوانند؟ و حال آن که خدا و رسولش رشته پیوندِ خود را با آنان گسستهاند [و بین آنها و رسولش هیچ رابطه و پیوندی برقرار نیست] و من [نیز] رشته پیوندم را با آنان گسستهام
بحارالأنوار، ج 30، ص 348 ـ 349، چاپ: دارالرضاعلیهالسّلام
@aleyasein
جریان تازیانه زدن خلیفه دوم به صدیقه اطهر (سلام الله علیها) از زبان خودش
منبع: (بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج30، ص 293)
....فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً.
ترجمه: ...(خلیفه دوم می گوید: به خانة علی رفتم تا از او بخواهم از خانه بیرون بیاید. فاطمه پشت در آمد...) گفتم: اگر علی بیرون نیاید هیزم فراوانی می آورم و خانه را با هر که در آن است می سوزانم تا اینکه برای بیعت بیاید. پس تازیانة قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالد بن ولید گفتم: تو و همرا هانت به سرعت بروید وهیزم جمع کنید و گفتم: آن هیزم ها را آتش خواهم زد.
فاطمه گفت:ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیر المؤمنین!پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم...
@aleyasein
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸آه از این شعله...🔸
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
غربتم را همه دیدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آن روز پر از دیدۀ نامحرم بود
همۀ روضه نهان بین نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من این اول راهِ من و توست
آه از این شعله که خاموش نگردد دیگر
آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
#یوسف_رحیمی
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات
#روح_الله_پیدایی
در بند معصیت باز ,آقا ببین اسیرم
فکری به حال من کن, حالا که سر به زیرم
آقا قبول دارم , دردسرم برایت
اما ردم نکن که , بیچاره وفقیرم
میترسم ازشبی که , توبه نکرده باشم
در حین ارتکاب, جرم و خطا بمیرم
محتاج یک نگاهم , درمانده بین راهم
ای کاش که بیافتد , تنها به تو مسیرم
فرقی نکرده اینجا , بد یا که خوب باشم
در خانه راه دادی , گفتی که می پذیرم
حالا که از فراقت , اشکم دوباره جاریست
پاکم کن وببخشم , ای سرور و امیرم
با اذن مادر تو , در روضه ها نشستم
تا باز هم براتِ , کرببلا بگیرم
@aleyasein