#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
سوگند میخورم به خداوند فاطمه
اصلاً نبوده، نیست همانند فاطمه
یا فاطرُ بِفاطمَه یعنی که فرق نیست
جز این که او خدا بْوَد و بنده ، فاطمه
مشکات خانواده ی مولاست نور او
نور بهشت ، جلوه ی لبخند فاطمه
جودش میان اهل مدینه زبانزد است
بانوی آسمانی و بخشنده ، فاطمه
او جای خود ، وسایل او هم مقدس است
چادر نماز یا که گلوبند فاطمه
بیخود که نیست سینه ی ما تیر میکشد
باشد شریک فاطمه ، فرزند فاطمه
آری غرور چادر زهرا لگد شده
بعدش علی خجل شد و شرمنده فاطمه
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
@aleyasein
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
زنی از خاک، از خورشید، از دریا قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمیتر
که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
.
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد
.
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را می ستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش
جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش
ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش
.
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
.
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پَر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
🔸شاعر ّ
#سیدحمیدرضا_برقعی
@aleyasein
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
ما زنده از آنیم که بهر تو بمیریم
اصلاً به همین عشق به دام تو اسیریم
تو عرش نشین هستی و تو خیر کثیری
ما خاک نشینیم و گدائیم و فقیریم
ای زهره ی الله که منظومه ی نوری
باران بزن این ظلمت ما را که کویریم
ای کاش که در جمع "محبان" تو باشیم
با این که چو یک "دانه ی خردیم"، حقیریم
این آروزی ماست که فردای قیامت
در زمره ی عشاق شما جای بگیریم
در عرصه ی محشر به همه فاش بگوییم
ما مست می کوثر و صهبای غدیریم
مایی که سری پر ز تمنای تو داریم
جز در کنف لطف تو سامان نپذیریم
تا جود تو در کوچه هوادار فقیر است
ما رهگذر دائم این کوی و مسیریم
🔸شاعر:
#امیرحسین_حیدری
@aleyasein
چه کربلاست ! که عالم به هوش می آید
هنوز ناله ی زینب به گوش می آید
چه موقفی ست ؟ که برتر ز کعبه می دانند
ملائکند که اذن دخول می خوانند
چه کعبه ای ست ؟ که حاجی شکسته است این جا
به سوی قبله اش احرام بسته است این جا
چه عرصه ای ست ؟ که دل ، تَرک خواب می گوید
هنوز ، تشنه لبی آب آب می گوید
چه چشمه ای ست ؟ که خون ، جای اشک می جوشد
هنوز ، اشک ز چشمان مشک می جوشد
چه محشری ست ؟ که هر دل ، ز سینه آواره ست
هنوز ، مادر اصغر کنار گهواره ست
چه منزلی ست ؟ که هر گوشه بیت الاحزان است
هنوز ، موی همه نخل ها پریشان است
چه مضجعی ست ؟ که آید ملَک به سوی زمین
هنوز ، ناطق قرآن فتاده روی زمین
تو گویی اشک ، ز چشمان ماه می آید
صدای مادری از قتلگاه می آید
ز خاک ، لاله و از سینه ناله می آید
هنوز ، خون ز دو پای سه ساله می آید
چه ساعتی ست ؟ فلق با سپیده می گوید
چرا اذان ، سرِ از تن بریده می گوید ؟
سری به نیزه به خواهر نظاره ای دارد
به طفلِ مانده به صحرا اشاره ای دارد
#شب_زیارتی_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#سرزمین_کربلا
#حاج_علی_انسانی
@aleyasein
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
به درگه احدی خم نمی کنم سر را
مگر به جز تو که داری هوای نوکر را
رسد به هرچه که خیراست بی برو برگرد
هرآنکه بر کرم تو سپرد باور را
تو دست خیر خدایی برای جملهٔ خلق
کشانده تا به حرم رحمت تو کافر را
معرفم به همه ، پای ثابت روضه
نوشته اند کنار حرم ، کبوتر را
هوای صحن دلم حال روضه می گیرد
رسید پنجه گرفت از سه ساله زیور را
برای آنکه نگاهش همیشه بود ،حسین
چه مشکل است ببیند حسین بی سر را
نوشتن از عطشت صفحه مرا سوزاند
حرارت لب تو خشک کرده جوهر را
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
@aleyasein
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
زائری دیدم که دارد چشمِ تر میآورد
یک نفر هم نذر پاهای تو سر میآورد
کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت
نذر چوبِ جاروی صحن تو پر میآورد
مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان
بین صحن تو زبانِ نوحهگر میآورد
خواب ، چشمم را که میبندم به پابوسی تو
میبرد روح مرا ؛ وقتِ سحر میآورد
من یقین دارم نسیمی که به پرچم میخورد
از دلِ تنگم برای تو خبر میآورد
رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد
بوی خاک کربلا هم گریه در میآورد
دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست
با طنابِ روضهات خونِ جگر میآورد
نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زادهایم
میرود دیوانهای ؛ دیوانهتر میآورد
شاد خواهد شد؛ چرا که سینهزن آورده است
از تبارِ نوکران هر کس پسر میآورد
زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ...
باد ، از خاکم غباری مختصر میآورد
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#امام_حسین_ع_مناجات
#محمود_ژولیده
شکرِلله که حق را به من آموخت حسین
شعلۀ حُبِ علی ،در دلم اَفروخت حسین
هر کسی عبد حسین است ،همان عبد خداست
با خدا حرف زدن را به من آموخت حسین
آری از روز ازل بود، که با دستِ خودش
مِحنتِ فاطمه را در دلم اَندوخت حسین
با صدای سخنِ عشق ، به دنیا فرمود:
ذره ای دینِ خدا را به تو نفروخت حسین
با ستمکار ، سخن از درِ تذلیل نگفت
ذلت و خواری و لبخند ! نیاموخت حسین
تَهِ گودال اگر زمزمۀ یارب داشت
زیرِ شمشیر و سنان ، دیده به ما دوخت حسین
کهنه پیراهنِ او هم به خدا غارت رفت
بر تنِ خویش به جز نیزه نَیاَندوخت حسین
آتشِ عشقِ خدا و عطشِ کشته شدن
آنقدَر داشت ،که لب تا جگرش سوخت حسین
کربلایی نشود ، هر که فدایی نشود
بر سرِ نیزه چو خورشید، بَر اَفروخت حسین
@aleyasein
#امام_حسین_ع_مناجات
#میلاد_عرفان_پور
به انتظار نشستیم کربلا بشود
که پیش مرگی مولا نصیب ما بشود
به جان کرببلا عطر عید قربان است
خوشا کسی که چنین در منا فدا بشود
سر تعارفمان نیست با حسین ولی
کجا به دادن سر دین ما ادا بشود
بدا به نامۀ اعمال ما به روز حساب
نماز صبح شهادت اگر قضا بشود
خدا نبخشدمان گر دمی که جان داریم
خیام دوست، گذر گاه اشقیا بشود
خدا نبخشدمان گر دمی که ما هستیم
سه شعبه در گلوی شیرخواره جا بشود
خوشا که جان بدهیم و به لحظه ای نرسیم
که جسم اکبر او جمع در عبا بشود
به قطعه قطعه شدن در هوای عشق حسین
رضا دهیم، خداوند اگر رضا بشود
@aleyasein