ادامه از پست قبل.....
حال سؤال این است که؛ اگر گفته می شود که، علم و یقین پایگاه حجیت نظرات دینی و اجتهاد است، آیا مقصود آن علمی است که از هوش انسانی با تعریف عصب شناختی، به دست می آید و یا اینکه مقصود، یقینی است که از اتصال و پیوند روحی انسان به عالم غیب و عملکرد ذهنی او به دست می آید؟ کدام یک مدنظر است؟ روشن و واضح است که، اگر هوش به معنای عصب شناختی آن پایگاه تولید علم و یقین باشد، هیچ منعی در جایگزینی هوش مصنوعی به جای فقیه و تولید و تکوین #فقیهمصنوعی وجود ندارد. و چه بسا به زعم برخی از نویسندگان حوزوی که در این زمینه مقالاتی نیز نگاشته اند، آن خطاها و اشتباهاتی که هر انسانی امکان وقوع در آنها را دارد، هوش مصنوعی نداشته باشد، از پیش داوری و قضاوت در یک مسئله ای بری و عاری باشد و اینها سبب گردد که نتیجه حاصله از استنباط فقهی هوش مصنوعی از حجیت لازم برخوردار باشد. در همین موضع لازم است که به نکته ای بسیار مهم تذکر داده شود و آن اینکه، یکی از مهمترین مسائلی که در مباحث علم اصول یا فلسفه اصول ذیل #حجیتعلم باید مورد توجه قرار بگیرد «مبانی معرفت شناختی» است و اتخاذ مبنا در تعریف علم و یقین. اگر این مسئله بسیار مهم مورد غفلت و اهمال قرار بگیرد و درباره آن عرفی گرایی شود، اثرات سوء عدم توجه عمیق به آن، در برخی مواضع از جمله در مواجهه با هوش مصنوعی، بروز خواهد کرد.
3⃣ یکی از نکاتی که موافقان استفاده از هوش مصنوعی در علوم اسلامی به آن تصریح داشته و بسیار بر آن تأکید دارند، حیث #ابزاریبودن هوش مصنوعی است. ایشان باید درباره این حیث به چند سؤال اساسی پاسخ دهند؛ آیا درباره هوش مصنوعی احراز کرده اند که، هوش مصنوعی صرفاً به عنوان ابزار در اختیار فقیه قرار می گیرد و فراتر از ابزار عمل نمیکند؟ یعنی احراز کرده اند که، هوش مصنوعی کاملاً در اختیار پژوهشگر فقه قرار می گیرد و هرگونه که او اراده نماید عمل می کند یا اینکه، امکانات هوش مصنوعی به گونه ای است که می تواند بر فرآیند استنباط او تأثیرگذاشته و او را به مسیری خاص سوق دهد؟ آیا ماهیت ابزاری تکنولوژیهایی که تاکنون وارد جهان اسلام شده اند، به همان تلقی ساده ابزاری خود باقی مانده اند یا اینکه، چرخه استنباط فقیه را نیز متأثر ساخته و آنها متبوع و فقه تابع آنها گشته است؟ چه تحلیلی از ماهیت تکنولوژی دارند؟ چرا در میان تحلیلهایی که از ماهیت تکنولوژی ارائه می شود، فقط ایده ابزاری بودن را برگزیده اند؟ چه نقد و ردیه ای بر سایر ایده ها مانند جهتداری تکنولوژی صورت گرفته است؟ آیا آنها را براساس مبانی فلسفی رد و انکار نموده اند؟ بسیار واضح است که نگارنده، اصرار بر مبنایی خاص در تحلیل ماهیت تکنولوژی ندارد، بلکه تمام سخن بر سر این است که، چرا مواجهه ای نقادانه و از موضعی بنیادین با تکنولوژی و از جمله هوش مصنوعی صورت نگرفته و فقط ایده ابزاری بودن آن مورد توجه ایشان قرار می گیرد؟ همه حرف آن است که، چرا بدون طرح تحلیلهای بنیادین و یکسویه نگرانه، هوش مصنوعی را در حد ابزار تصور نموده اند؟
4⃣ برخی از اساتید حوزه، اینگونه میاندیشند که یکی از موضوعات مهمی که در امر اجتهاد باید مورد توجه قرار بگیرد #روششناسیاجتهاد است. این دغدغه بسیار مبارک است و آثار و برکات خوبی در تربیت طلاب و انگیزه سازی برای آنان و جلوگیری از اتلاف عمر آنها دارد. لیکن این امر مبارک تا آنجایی می تواند ثمرات خوبی داشته باشد که، اجتهاد را به #الگوریتم قابل محاسبه کمی تبدیل نکند. اگر فرآیند اجتهاد تبدیل به حرکت قدم به قدمی شد که در آن همه جزئیات، مکان ها و زمان ها مشخصند و به صورت خودکار بعد از طرح مسئله، این فرآیند آغاز می شود و به صورت خودکار نیز به نتیحه میرسد، در این صورت تنزل مجتهد در منزلت هوش مصنوعی و ارتقاء هوش مصنوعی به جای فقیه و مستنبط صورت خواهد پذیرفت. به زعم ایشان، اگر فرآیند اجتهاد قابل محاسبه کمی و امری #خودکار است، پس نباید ابایی از جایگزینی هوش مصنوعی به جای فقیه در امر اجتهاد داشته باشند، چرا که هوش مصنوعی در دستیابی به چنین ویژگی، پیشرفته تر از انسان میتواند عمل کند. مع الاسف باید گفت، تعریف ایشان از اجتهاد و روششناسی آن، بسان مواجهه روان شناسان غربی با تفکر در وجود انسان است که زمینه تکوین مفهوم هوش را فراهم ساخته و بستر ساز شکلگیری هوش مصنوعی گردیده است.
@alfigh_alosul
💥این راه به بیراهه است... دوباره بوی انفعال حوزه در برابر تکنولوژیهای غرب میآید. بدون اندک نقادی و با آغوش باز به استقبال هوش مصنوعی رفتن خطاست...
@alfigh_alosul
#یادداشت
💥اشارهای به تطورات معنای "حجیت" در علم اصول
✅موضوع «حجیت» یکی از اساسی ترین موضوعات علم اصول است که سهم تأثیر بالایی در عملیات استنباط و تفقه دارد. در بیان نقش بی بدیل این موضوع همین مقدار کافی است که بدانیم، احراز مشروعیت یک نظر و استناد فتوایی به شارع، متوقف بر تعریف مختار ما و تفسیر گستره و دامنه حجیت است. به عنوان مثال، یکی از منازعات روز که میان نخبگان فقهی مطرح می شود مسئله «طب اسلامی» است. این مسئله از زوایای مختلفی بررسی شده و پاسخ های متعددی پیدا می کند. یکی از پاسخهای متداول از زاویه حجیت داده می شود:«حجیت به معنای «تنجیز و تعذیر» نمی تواند بر «علم طب» تطبیق کند، پس باید از دایره استنباطات فقهی بیرون گذاشته شود، فلذا نمی توان از «فقه الطب» سخن گفت». این امر نشان از وزن خاص «حجیت» در نظام مسائل علم اصول و تأثیر آن در فقاهت دارد. نگاهی به تطورات تاریخی این موضوع، زاویه دیدی روشن از آن به دست پژوهشگر اصولی خواهد داد و بسیار احتمال دارد که بتواند زمینه ساز تحول مفهومی در موضوع حجیت و مسائل پیرامونی آن باشد.
آنچه ارائه می شود چکیدهای است از یک پژوهش تفصیلی که سیر تطوری معنا و مفهوم حجیت را در متون اصولی از کتاب شیخ مفید تا دوران معاصر ملاحظه کرده و طبقهبندی کرده است.
👇👇👇
http://monir110.blogfa.com/post/20/
🆔https://eitaa.com/monir110
#پروندهعلمی
#هوشمصنوعی_اجتهاد
1⃣ یکی از مشکلات حادی که بر سر راه ارتباط حوزه علمیه - علی الخصوص بخش فقهی آن- با موضوع هوش مصنوعی دارد، #موضوعشناسی ناقص و ناکارآمدی است که منجر به توصیههایی خام و سطحی میگردد. پیشتر در طی مباحثی به این موضوعشناسی ناقص اشاره کردیم، اما با توجه به سؤالاتی که مطرح میشود نیاز به تفصیل بیشتر مباحث وجود دارد.
2⃣ از سوی دیگر، آنچه که مورد توجه اساتید و پژوهشگران فقه قرار میگیرد، حجیت عملکرد هوش مصنوعی در فرآیند اجتهاد و استنباط است. فلذا این موضوع را باید از زاویه حجیت نیز مورد بررسی قرار داد.
3⃣ پروژه #نجف یا همان «ناصر جامع فقیه» که از سوی مدیریت حوزه علمیه مورد حمایت قرار میگیرد و مدعی آن است که هوش مصنوعی میتواند #فقیهیار خوبی برای استنباطات فقهی باشد، موضوعی جدی و مهم است که نیازمند تأملات دقیق و نقادانه است. شاید در انتهای این مباحث به پروژه نجف نیز اشاراتی صورت بگیرد. بعونه تبارک و تعالی.
↩ از باب نمونه به یکی از توصیههایی که نه چندان هوشمندانه به نظر میرسد، اشاره.ای میگردد تا زمینهای ذهنی برای عزیزان فراهم شود جهت ورود در این مباحث.
👇👇👇
http://ijtihadnet.ir/%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%a8%d8%a7%d8%b7%e2%80%8c%d9%87%d8
استنباطهای فقهی توسط هوش مصنوعی دور از انتظار نیست/ فقه از فناوری عقب است.
@alfigh_alosul
#هوشمصنوعی_اجتهاد
#یادداشت_1
💥فرآینداستنباط و هوشمصنوعی
1⃣این امر مسلم است که امر استنباط دارای فرآیند و مراحلی است. یعنی از نقطهای آغاز میشود و در نقطهای به اتمام میرسد. در تبیین این فرآیند، اختلافاتی مطرح است، لیکن قدرمتیقنی که مورد اتفاق عموم فقها باشد وجود دارد. آن قدرمتیقن عبارت است از: تحلیل مسئله و تبیین موضوع، بیان اقوال فقها در مسئله و طبقهبندی آنها، احصاء ادله در مقام، بررسی ادله، نقد و نقض آراء فقها، بیان نظریه مختار. این عناوین با تقدم و تأخری که در برخی از روششناسیها پیدا میکنند، مورد اتفاق عموم فقها قرار گرفته است. حال سؤال این است که هوش مصنوعی در کدام یک از این مراحل ورود میکند یا اینکه آیا در همه مراحل میتواند وارد شود؟
2⃣ برای پاسخ به این سؤال ضروری است که درباره هرکدام از این مراحل، تبیین تفصیلی صورت بگیرد و ماهیت هوش مصنوعی به صورت #واقعی تحلیل گردد تا در نهایت، بتوان نسبت میان کارکرد هوش مصنوعی و مراحل استنباط را دریافت.
✳ مرحله اول؛ تحلیل مسئله و تبیین موضوع
هر پژوهش واقعی با مسئله آغاز میشود. تاریخ فقه نیز نشان داده است که ارجاع مسائل متعدد به فقها زمینهساز شکلگیری پژوهشهای نوین و عرصههای بدیع فقهی بوده است. از آنجا که فقیه در پاسخ به مسئله باید مراجعه به منابع فقهی نموده و جواب متناسب را پیدا کند، تحلیل مسئله امری مهم تلقی میگردد. چرا که اگر او تحلیلی متفاوت یا اشتباه داشته باشد، به ادله متناسب مراجعه نکرده و پاسخی غلط یا ناقص را ارائه خواهد داد.
عمده بار تحلیل مسئله نیز بر روی دوش تبیین موضوع یا #موضوعشناسی است. به عنوان مثال؛ آیا تغییر جنسیت جائز است؟ این مسئله که ذیل خود میتواند پرسشهای متعددی را داشته باشد، از یک موضوعشناسی برخوردار است؛ تغییر جنسیت. تبیین موضوع، دامنه مراجعات فقیه به منابع و اقامه ادله را تحدید و مشخص میسازد. اگر او تغییر جنسیت را امری شخصی و فردی بداند به همان میزان از ادله مفروضه بهرهبرداری میکند و اگر آن را امری اجتماعی و برخوردار از آثار و تبعات فرهنگی بداند به گونهای دیگر با آن مواجهه پیدا کرده و ادله متفاوتی را اقامه خواهد کرد. با این وصف، دو نوع موضوعشناسی از یک عنوان تغییر جنسیت به دست میآید که دو نوع فتوا را نتیجه میدهد. تفاوت جوهری میان این دو موضوعشناسی در چیست؟
به نظر میرسد پاسخ چنین باشد؛ تفاوت جوهری در دو موضوع شناسی فردی و اجتماعی، #روششناسی موضوعات است. با نظر به اینکه با چه روشی موضوعات و پدیدهها را شناسایی میکنیم، اندازه و حدود موضوعات، مشخص میگردد. همان مثال تغییر جنسیت را در نظر بگیرید. اگر فقیهی با ملاحظه #تجزیهنگرانه این موضوع را به اجزاء خردتری تجزیه نماید و صرفاً به دنبال درک مفهوم تغییر و جنسیت باشد، در نهایت به درکی شخصی و فردی از این موضوع منتهی میشود اما اگر فقیهی دیگر با روششناسی #کلنگرانه، حقیقت این موضوع را در ارتباط و پیوند با سایر موضوعات بداند، به یک سیستم کلان اجتماعی راه مییابد و درکی اجتماعی از موضوع پیدا میکند.
ادامه دارد....
👇👇👇
ادامه از پست قبل....
↩ حال سؤال این است که؛ آیا هوش مصنوعی در مرحله تحلیل مسئله و موضوعشناسی میتواند کمک نماید؟
شاید پاسخ این باشد که میتوان روششناسی مذکور را در قالب برنامههایی به هوش مصنوعی ارائه داد تا بتواند موضوعات را در هر دو ساحت فردی و اجتماعی تحلیل نماید. این پاسخ در بادی امر، به نظر میآید درست باشد اما #غلفت از حقیقتی در آن وجود دارد.
توضیح اینکه؛ هرچند موضوعشناسی دارای روشهای مختلفی است که نتایج متفاوتی را بروز میدهد، لیکن آن روششناسیها به #درکهایمفهومی منتهی میشود که از دامنه توان هوش مصنوعی بیرون است. مثلاً در روششناسی تجزیهنگر که به ذات مفاهیم توجه میکند، ادراکی مفهومی و عمیق از ذوات با بهرهگیری از لغات، عرف عامه، عرف متخصص، عرف متشرعه و اصطلاح شارع صورت میگیرد. این ادراک مفهومی به نظام فکری، قدرت ذهنی، علایق و سلایق افراد وابستگی تام و تمامی دارد. و صرفاً با یک الگوریتم عددی نمیتوان از عهده آن برآمد. همچنین در روش کلنگرانه که به ارتباط مفاهیم و عناوین با سایر مفاهیم و عناوین توجه دارد، ملاحظه این روابط که موضوع و عنوان مسئله با چه عنوانی مرتبط است و با چه عنوانی مرتبط نیست؟ با کدام عنوان ارتباط وثیق و تنگاتنگی دارد و با کدام یک کمتر؟ موضوع مورد نظر در نظام روابط اجتماعی، چقدر وزن و سهم تأثیر دارد؟ و.....این پرسشها متوقف بر ادراکات جامعهشناسانه و در برخی موارد روانشناسانه از موضوعات است و برخی از امور نیز هویت فلسفی به خود میگیرند. با این وصف، روشن است که #مبانیفکری افراد در این حوزهها زمینهساز شکلگیری موضوعشناسی خاص آنها خواهد بود و این امر با توان هوش مصنوعی بیگانه است. این در حالی است که هوش مصنوعی صرفاً ماشین محاسبهگر است.
و سخن نهایی اینکه؛ گزینش یکی از دو روش موضوعشناسی امری کاملاً #انسانی است نه ماشینی، زیرا حقیقت آن گزینش، #انتخاب است که به هیچ وجه درباره هوش مصنوعی امکان وقوعی آن هم مطرح نیست، چه برسد به اینکه واقع شود.
🆔https://eitaa.com/alfigh_alosul
✋🏻 ای #امام_پنجم! تو همان کسی هستی که عقل کل، ختم رسل، به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «سلام مرا به آن کسی برسان که #علوم_نبیین را میشکافد.»
🔍 اهل نظر خوب دقت کنید؛ (النبیّین) جمع مُحلّی به (ال) است.
⁉️ علوم نبیّین چه خبر است؟
حالا در سینهی نوح چه خبر است؟
در قلب موسی بن عمران با آن آیات تسع چه خبر است؟
در روح عیسی بن مریم با اسم اعظم و ابراء اکمه و ابرص و احیاء موتی باز چه خبر است؟
بعد در اقیانوس بیپایانِ قلبِ عقلِ کلِ #خاتم_النبیین چه خبر است؟
❇️ مهم این است که اعیان سنی و شیعه همه نقل کردند: آن کسی که همهی این علوم را میشکافد #محمد_بن_علی_الباقر علیهماالسلام است؛ این منصب اوست، مقام اوست که قابل درک نیست.
🎙 حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
📆 ۲۰/ آذر/ ۱۳۸۶
◻️ #کلام_فقیه #امام_باقر علیهالسلام
☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
#هوشمصنوعی_اجتهاد
#یادداشت_۲
💥فرآینداستنباط و هوشمصنوعی
✳ مرحله دوم: احصاء اقوال فقها و طبقهبندی آنها
🔸بعد از تحلیل مسئله و تبیین موضوع یا موضوعشناسی، موقف نزاع روشن میگردد و پژوهشگر فقه میداند که به کدام یک از ابواب فقهی باید مراجعه نماید و اقوال فقها پیرامون آن مسئله را به دست آورد. در احصاء اقوال دو حالت مطرح است: 1) مسأله پیشروی مسبوق به سابقه در متون فقهی است. 2) مسبوق به سابقه نیست و از سری موضوعات مستحدثه است.
1⃣ در حالت اول؛ که باب مشخصی برای بیان مسئله وجود دارد، هیچ مشکلی برای پژوهشگر مطرح نیست، اما زمانی که مسأله قدیمی است لیکن باب مشخصی ندارد و نیاز به #جستجو در متون فقهی است، آغاز مشکل پژوهش است. این مشکل نیز در دو سطح قابل طرح است: 1) جستجوی لفظی. 2) جستجوی معنایی. در جستجوی لفظی میتوان از ظرفیت هوش مصنوعی بهره برد همانطور که این جستجو با نرمافزارهای پایینتر از سطح هوش مصنوعی نیز امکانپذیر است. اما در باب جستجوی معنایی که نرم افزارها نمیتوانند آن را انجام بدهند و نیاز به برخورداری از سطحی از ادراک است که، بتواند #معنا را درک کرده و آنچه را که پژوهشگر در مسئله خویش، به دنبال حل آن است با واژگان مختلف و متفاوت یافته و در اختیار او بگذارد، آیا هوش مصنوعی میتواند چنین نقشی را ایفا نماید؟ ادعای مدافعین این است که هوش مصنوعی امکان ادراک معنایی را نیز دارد و این امر برای آن میسر است، لیکن به نظر میرسد که چنین دیدگاهی مبتنی بر #تقلیل معنای معنا است و هوش مصنوعی از چنین امکانی برخوردار نیست. زیرا آن معنا و مفهومی که محقق و پژوهشگر از مسئله فقهی دریافت میکند، یا باید به صورت الگوریتم محاسباتی در ماشین برنامهریزی شده باشد و او بتواند براساس آنها به معانی مورد نظر دسترسی یابد یا اینکه بدون چنین پشتیبانی برنامهریزی، مستقلاً چنین کاری را انجام دهد. صورت دوم که قطعاً برای ماشین محال است و از ویژگیهای انسان است، صورت اول نیز هرچند با برنامهنویسی میتوان تا حدودی معانی را تبدیل به زبان کامپیوتری کرد، لیکن با توجه به اینکه ادراکات انسانی از معانی، خلق الساعهای است و اینگونه نیست که هرآنچه که به ذهن برنامهریز رسیده است همان هم به ذهن دیگران رسیده باشد و لاغیر، پس نمیتوان توقع آن را داشت که حتماً ماشین هوش مصنوعی بتواند چنین کاری را انجام دهد. یعنی حتماً اینگونه است که معانی و مفاهیمی به ذهن پژوهشگر میرسد که در برنامههای کامپیوتری ملاحظه نشده است. چون هر پژوهشگری برخوردار از حساسیتها، افکار و پیش فرضهای خاصی است که زمینه #وجودیابی معانی متفاوتی در ذهن او میگردد و دامنه #خلق این معانی به گستردگی اذهان انسانهاست که امکان جمع آنها در برنامههای هوش مصنوعی وجود ندارد.
2⃣ در حالت دوم؛ آنچه که درباره جستجوی معنایی گفته شد، درباره #موضوعاتمستحدثه نیز میتوان گفت. موضوع مستحدثه یعنی آن موضوعی که در حیات اجتماعی مسلمانان وجود نداشته، به آن نیاندیشیده و برای آن عنوان و بابی را در متون فقهی نگشودهاند. پس موضوع مستحدثه اساساً همراه خود ذهنیت و اندیشه جدیدی را میآورد. به نظر میرسد که هوش مصنوعی از چنین امکانی برخوردار نیست که بدون برنامهریزی پیشینی، ادراکی مستقل از موضوع مستحدثه داشته باشد.
↩ از آنچه گفته شد، روشن میشود که فقط در یک صورت میتوان از هوش مصنوعی بهره برد و آن هم درباره موضوعات قدیمی و آن هم با جستجوی لفظی و واژگانی. اما آیا هوش مصنوعی میتواند بعد از احصاء اقوال، آنها را #طبقهبندی نماید؟ یعنی اقوال فقها را در چند دسته مختلف تقسیم کرده و مواضع اشتراک و اختلاف آنها را بیان کند؟ یا اگر اجماعی و شهرتی در اقوال وجود دارد بعد از احصاء آنها، اشاره به اجماع نماید؟
بعید نیست که هوش مصنوعی بعد از احصاء اقوال از طریق جستجوی لفظی، بتواند آنها را طبقهبندی نماید. لیکن این امر نیز منوط به آن است که این طبقهبندی اقوال فقها که از متون آنها صورت میگیرد وابسته به درک #مقصود ایشان نباشد. چه بسا ایشان الفاظی متفاوت را به کاربگیرند و معنایی خاص از آن اراده نمایند و همین امر سبب شود که نوع طبقهبندی اقوال متفاوت شود. اگر این طبقهبندی در سطح الفاظ باقی بماند یعنی هوش مصنوعی به الفاظ واجب و حرام توجه کند و براساس آن الفاظ، اقوال را طبقهبندی نماید مانعی وجود ندارد، اما ممکن است فقیهی ادبیات مختص به خود را داشته باشد که نیازمند ملاحظه قرائن کلامی او و در برخی موارد، متوقف بر شناخت شخصیت فقیه و روششناسی فقهی و مبانی او است، که این شناخت از امکانات هوش مصنوعی بیرون است و اگر چنین ادعایی هم شود، #نادرست است.
🆔https://eitaa.com/alfigh_alosul
2.jpg
54.7K
#یادداشت
💥مفتون غیرعمیق مدرنیته
✳ آقای مهدی نصیری، درباره برنامه دیدار آیت الله سیستانی(دامظلهالوارف) با پاپ رهبر کاتولیک های جهانی، توئیتی را نوشته که واکنشهای متعددی را برانگیخته است. متن خوبی نیز توسط دوستان سایت مباحثات نگاشته شده است که مطالعه آن خالی از فایده نخواهد بود. میخواهم در این یادداشت، آن توئیت را فارغ از نگارنده آن مورد بررسی قرار دهم و نکاتی که به دست میآید را گزارش کنم.....
👇👇
http://monir110.blogfa.com/post/24/
🆔https://eitaa.com/alfigh_alosul
#یادداشت
💥مفتون غیرعمیق مدرنیته
✅آقای مهدی نصیری، درباره برنامه دیدار آیت الله سیستانی(دام ظله الوارف) با پاپ رهبر کاتولیک های جهانی، توئیتی را نوشته که واکنشهای متعددی را برانگیخته است. متن خوبی نیز توسط دوستان سایت #مباحثات نگاشته شده است که مطالعه آن خالی از فایده نخواهد بود. میخواهم در این یادداشت، آن توئیت را فارغ از نگارنده آن مورد بررسی قرار دهم و نکاتی که به دست میآید را گزارش کنم.
1⃣اولین نکتهای که در این توئیت برجستگی پیدا میکند، #وزن و اندازهای است که نگارنده آن به دیدار مرجعیت نجف با پاپ داده است. در وراء ذهن او این دیدار، متفاوت از سایر دیدارهاست، نه از جهت منزلتی که مرجعیت نجف دارد بلکه بدان خاطر که مرجعیت قرار است با مقامی بالاتر مواجهه پیدا کند که رهبرکاتولیکهای جهان است. اهمیت این دیدار به #رتبهطرفین بازگشت میکند نه #موضوع آن که دیپلماسی الهیاتی باشد. چرا که اگر موضوع این دیدار فارغ از طرفین آن مهم باشد، از این گفتگوها در حوزه قم فراوان صورت میگیرد و دامنه روابط بین الملل حوزه قم از جهات مختلفی گسترده و روبه افزایش است. پس آنچه که مهم است توجه به طرفین دیدار است و در این میان نیز مرجعیت در موقعیتی بالاتر قرار نگرفته است بلکه ادنی از مرتبه پاپ است، زیرا به حوزه قم طعنه زده می شود که، چرا نمیتواند با پاپ دیدار کند.
2⃣نکته دیگری که برجستگی دارد، تلقی ماتن از حوزه قم است. او نزاع موجود در حوزه قم را درگیری دوگانه انقلابی و سکولار میداند. از آنجا که این نزاع را در کنار اقدامات بین المللی حوزه نجف قرار میدهد، به آن نمره مردودی میدهد. پس نشان میدهد که دوگانه انقلابی و سکولار یا برای ماتن #مقبول و مهم نیست یا اینکه او هیچ دوگانه مورد نزاعی را در حوزه به رسمیت نمیشناسد. خروج از هرگونه تقابل و نزاع، و ورود در عرصهای که هیچ تقابلی نباشد نشان از نظام فکری #صلحکلی دارد که اولین درگیری چنین تفکری با #اسلامفقاهتی است که دوگانههای مختلفی را بنیان گذاشته است از جمله؛ مؤمن و کافر. تقابل انقلابی و سکولار نیز ریشه در همان اندیشه فقهی دارد که متعهد به امتدادیابی تعبد و ایمان در مرتبه عمل و عینیت است که در برابر اندیشه #سکولار قرار میگیرد و نافی آن است. و از قضا یکی از کسانی که در این ایام دغدغه اندیشه جهانی پیدا کرده است و سوابقی هم در حوزه فقه و حقوق دارد، دائماً به این نکته اصرار میورزد که باید از دوگانه مومن و کافر رفع ید کنیم و انسانها را به دو بخش تقسیم نکنیم. و اینها تعبیری دیگر از #اسلامرحمانی که به عنوان پروژهای مهم در حال جریان است و در بیان و بنان برخی از اهل سیاست و اندیشه ابراز میشود.
3⃣تعبیری که در متن درباره حوزه نجف و حوزه قم آمده است، نظر مخاطب را نیز به خود جلب میکند؛ حوزه سنتی نجف، حوزه مدرن، فربه و رسمی قم. این تعابیر در درون متن حاوی نکاتی است. اینکه؛ حوزه نجف با وجود سنتی و غیررسمی بودن اندیشهای جهانی دارد، اما حوزه قم مدرن است و فربه و رسمی و لیکن درگیر منازعات خرد و درونی است. تلقی ماتن از #سنت و #مدرنیته که اصلیترین وصف دو حوزه نجف و قم در این متن است، نه تنها عمیق نیست بلکه ریشه در پایگاه فکری مدرنیته نیز دارد. یعنی اینگونه نیست که این تقابل از درون اندیشه اسلامی برخاسته باشد، بلکه تقابلی ریشهدار در منازعات داخلی #جهانتجدد است. در اندیشه اسلامی، قدیم و جدید اولویت ندارد و اصلی نیست بلکه جهتگیری افکار و افعال انسانها مهم است، یعنی تقابل ایمان و کفر. در امتداد این تقابل اصلی و اصیل میتوان از دوگانه قدیم و جدید نیز سخن راند که عبارت دیگری از اقتضائات زمانی و مکانی است.
↩️نهایت اینکه؛ با التفات به متن و قرائنی که در آن وجود دارد، میتوان گفت نویسنده متن مفتون غیرعمیق مدرنیته است و لایهای روئین از غرب را دریافت کرده و دلبسته آن گشته است. و پرواضح بود که #افتتانبهغرب، انسان را به #عصرحیرت میکشاند.
@alfigh_alosul