eitaa logo
دارالتحفیظ الهادی علیه‌السلام
3.3هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
💢 کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام،بزرگترین مرکز تخصصی حفظ و تثبیت روزانه قرآن در جنوب کشور اخبار و فعالیت های مجموعه ازجمله ثبت نام، کلاسها و دیگر مطالب فرهنگی قرآنی در این کانال انتشار می یابد پل ارتباطی👇 @admin_alhaadi 📞 ۰۹۹۱۰۹۹۱۷۹۱
مشاهده در ایتا
دانلود
دارالتحفیظ الهادی علیه‌السلام
#ناگفته-های-گفتنی
❇ در این بخش تلاش داریم تا خاطرات و اتفاقات قابل توصیف ( در طول چند سال فعالیت دارالتحفیظ الهادی علیه السلام ) را از زبان قران پژوهان و افراد قابل اعتماد بشنویم. 🙏🌹 ✴️3⃣✴️ 🔑 توسل ،کلیدی طلایی در حل مشکلات . 💢 به نقل از یکی از حافظان کل قران دارالتحفیظ الهادی علیه السلام : ☀بسم الله الرحمن الرحیم ☀ 🧕 حقیر ورودی 94 بودم . وقتی شروع کردم برا حفظ قران ، آیه ها خیلی برام سنگین بود . فکر میکردم اصلاً نمیتونم حفظ کنم . آیه ها اصلا توی ذهنم جا نمیگرفت . 👩‍⚕ اون زمان من بیمارستان مشغول کار بودم هر چی وقت از کارم اضاف می آوردم سریع کارهای خونه انجام میدادم بعد به حفظ می پرداختم . با این وجود فقط میتونستم حفظ جدید انجام بدم و دو درس رو مرور کنم . حفظ جدید خیلی خیلی از من زمان میگرفت دیگه اصلا وقت نداشتم محفوظات قبل رو مرور کنم . سر کلاس هم موقع تحویل دادن خیلی بد تحویل میدادم . 😭 تا اینکه یک روز خسته شدم قرآن رو دست گرفتم ، وسط خونه بلند بلند شروع کردم گریه کردن . با قرآن حرف میزدم میگفتم تو به من سعادت حفظ کردن نمیدی 😔. اما بعد از اون روز محفوظاتم کم کم خوب شد تا اینکه حفظ کردن خیلی برام آسون ، راحت و شیرین شد .🤩 🤩 ✅ [ ایشون از پرستاران بیمارستان شهرستان جهرم بوده و در سال 96 موفق به حفظ کل قرآن کریم شدند] 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 وعده ما چهارشنبه شب ها با بخش های _گفتنی در کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 با ما همراه باشید 👇🏻 کانال گپ: https://gap.im/alhaadi کانال سروش : https://sapp.ir/alhaadi کانال ایتا: https://eitaa.com/alhaadi؛
دارالتحفیظ الهادی علیه‌السلام
#ناگفته_های_گفتنی
❇ در این بخش تلاش داریم تا خاطرات و اتفاقات قابل توصیف ( در طول چند سال فعالیت دارالتحفیظ الهادی علیه السلام ) را از زبان قران پژوهان و افراد قابل اعتماد بشنویم. 🙏🌹 ✴️4⃣✴️ 💢 به نقل از یکی از حافظان کل دارالتحفیظ الهادی علیه السلام : 👨‍💼 عروسی یکی از اقوام نزدیک مون بود .، همراه با سازو آواز و معصیت . اون شب تصمیم گرفتم که شرکت نکنم اما نمیدونستم کارم درسته یا غلط ، به همین خاطر یه استخاره گرفتم .، آیه عذاب اومد . دیگه مطمئن شدم که تصمیمم درسته . 📖خلاصه شرکت نکردم در عوض مقداری قران مرور کردم تا اینکه اخرای شب بود . خانواده و اقوام از عروسی برگشتن . منم خوابیدم .، 😴 خواب دیدم یه جایی هست حالت گودال مانند ، پر از استخون آدم ، ميخواستم برم اونجا. بهم گفتند : اینجا جای تو نیست باید بری جلو تر رفتم جلو تر ، یه بیابون بود تعدادی از اقوام همون جا بودن خواستم برم تو جمعشون ، بازم بهم گفتن : اینجا هم جای تو نیست ، باید بری جلوتر . رفتم جلوتر ، 🏡 یه ساختمان بود که بالای اون یه تابلو نصب کرده بودن . تابلو همون بود که سر در موسسه نصب بود .، روی اون نوشته شده بود دارالتحفیظ الهادی علیه السلام . ساختمان یه حیاط داشت .، مقداری گل و گیاه داخل حیاط بود و یه حوض ، بچه ها ی موسسه هم اونجا بودن بهم گفتند : جای تو اینجا هست میتونی اینجا بمونی و یه موسسه بزرگتری هم جلوتره میتونی اونجا هم بری که از خواب بیدار شدم . مطمئن شدم کار دیشبم درست بوده .😌☺️ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 وعده ما چهارشنبه شب ها با بخش های _گفتنی در کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 با ما همراه باشید 👇🏻 کانال گپ: https://gap.im/alhaadi کانال سروش : https://sapp.ir/alhaadi کانال ایتا: https://eitaa.com/alhaadi
دارالتحفیظ الهادی علیه‌السلام
#ناگفته_های_گفتنی
❇ در این بخش تلاش داریم تا خاطرات و اتفاقات قابل توصیف ( در طول چند سال فعالیت دارالتحفیظ الهادی علیه السلام ) را از زبان قران پژوهان و افراد قابل اعتماد بشنویم. 🙏🌹 ✴️5⃣✴️ 💢 به نقل از یکی از حفاظ دارالتحفیظ الهادی علیه السلام : 👩‍⚕ بیمارستان مشغول کار بودم .، شیفتم صبح و شب بود یعنی صبح از ساعت 7 تا 2 عصر و مجددا شب ساعت 7 تا فردا صبح . مابین شیفت صبح و عصر کلاس حفظ قرآن داشتم . شیفت صبح که تمام شد ، یه کم کارای خونه انجام دادم بعد رفتم موسسه و بلافاصله بعد تموم شدن کلاسم مجدداً رفتم بیمارستان چون شیفت شب شروع شده بود. اون شب توی بخشی که ما بودیم خیلی کار بود و شیفت شلوغ . 😴 خدمتتون که عرض شود پرستاران توی شیفت شب دو ساعت وقت بهشون میدن تا بخوابند یا استراحت کنند که این دو ساعت معمولاً از ساعت 2 نیمه شب به بعد هست . خلاصه منم اون روز از صبح تا شب یه تیکه در گیر بودم و خیلی هم خسته تا این که موقع استراحت شد . ، همکارم بهم گفت برو بخواب ، دو ساعت دیگه برگرد . ما دوتا اتاق داشتیم برای استراحت کردن یکی از اتاقها قفل درش خراب بود و برای اینکه در بسته بشه از داخل اتاق ، پشت در صندلی میذاشتیم . داخل اتاق قبل از استراحت ، گفتم یه نگاهی به حفظ و دو درسم بندازم یا یه مقدار 8 درسم مرور کنم . یه چند تا آیه خوندم دیدم خیلی خسته ام ، چشمام خیلی درد میکنه نمیتونم ادامه بدم ،گفتم : یه کم چشمام رو هم میذارم این سوزش چشمم که بهتر شد ، نمیخوابم بعد ادامه مرورم انجام میدم . رو تخت دراز کشیدم .، لامپ اتاق روشن بود در هم باز بود صندلی پشتش نگذاشتم چون قصد خوابیدن نداشتم قرآن هم باز بود رو صورتم گذاشتم تا نور اتاق اذیتم نکنه ، چشمام یه کم استراحت کنه با اجازه تون خوابم برده بود وقتی بیدار شدم دیدم دقیقا دو ساعت خوابیدم و لامپ اتاق خاموشه . در از داخل بسته شده و از داخل صندلی پشتش گذاشته شده و قرآنی که روی صورتم بود بسته شده و بالای سرم هست خیلی تعجب کردم مات و مبهوت بودم اومدم بیرون از همکارم پرسیدم تو نیومدی سمت اتاق من ؟ گفت : نه از کمکی بخش پرسیدم : گفتند هیچ کس سمت اتاق تو نیومده .😳 این بود یکی از خاطرات سالهای تحفیظی من . ☺️😌 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 وعده ما چهارشنبه شب ها با بخش های _گفتنی در کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 با ما همراه باشید👇 کانال گپ: https://gap.im/alhaadi کانال سروش: https://sapp.ir/alhaadi کانال ایتا: https://eitaa.com/alhaadi