دارالتحفیظ الهادی علیهالسلام
#ناگفته_های_گفتنی
#ناگفته_های_گفتنی
❇ در این بخش تلاش داریم تا خاطرات و اتفاقات قابل توصیف ( در طول چند سال فعالیت دارالتحفیظ الهادی علیه السلام ) را از زبان قران پژوهان و افراد قابل اعتماد بشنویم. 🙏🌹
✴️2⃣✴️
💢 به نقل از یکی از اساتید دارالتحفیظ الهادی علیه السلام :
🛤 یه روز از طرف موسسه بچه ها رو دعوت کردن اردو بیرون از شهر(جهرم) . حالا مسئولین خودشون مونده بودن بچه ها رو کجا ببرن ، چون روز قبلش هر چه باغ ها یا جاهای تفریحی اطراف از جمله شهر خفر رو زیر و رو کرده بودن جای مناسبی پیدا نکرده بودن و موقع اذان مغرب خسته و دست خالی رفتن یکی از مساجد خفر تا نماز بخونن وبرگردن جهرم 🙁
تا اینکه داخل مسجد یه طلبه رو دیدن که گویا باهاشون یه آشنایی قبلی داشتن .
موضوع رو باهاش در میان گذاشتن و ایشونم بهشون کلید یه باغ رو داد که برا خودش یا یکی از بستگان نزدیکش بود.
گفته بود که یه باغ معمولی هست.
بعد از هماهنگی، خوشحال برگشتن جهرم.
فرداش یکی دوتا اتوبوس عازم شهر تفریحی خفر شد☺
وقتی به باغ رسیدن هرچه کلید انداختن دیدن در باز نمیشه.زنگ زدن به صاحب باغ، اون فرد گفت فکر کنم کلید اشتباهی دادم .😏
بیایید کلید رو بگیرید.
چونکه آشنا بود آقایون از در بالا رفتن و در رو باز کردن ☺️ بعد تماس گرفتن که کلید نمیخوایم دیگه ؛ خودمون در رو بازکردیم.
بچه ها وارد باغ شدن ، باغ که نبود ، بهشت بود😃
تصورش کنید باغی پر از درخت هایی باشکوفه های سفید وصورتی که با یه تاب خوشکل و وسایل دیگه زیباتر شده بود....
خلاصه من که لذت بردم .
تا اینکه بعد از یکی دوساعت که نشسته بودیم ، دیدم یه آقایی با تعجب و کمی اخم اومد داخل پرسید شما کی هستین؟😠...اینجا تو باغ من چه میکنین؟...کی بهتون اجازه داده؟😡
آقایون قضیه رو تعریف کردن .
بعد معلوم شدکه اشتباهی کلید رو در باغ کناری انداختن.
👌 این باغ از بهترین باغ تشریفات و مجالس شهر تفریحی خفر بوده که اون روز میزبان بچه های حافظ قرآن شده بود.
وخلاصه صاحب باغ هم بعد از اینکه متوجه قضیه شد ، اجازه داد حفاظ قرآن اون روز در باغش بمونن.🌹
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
وعده ما چهارشنبه شب ها با بخش #ناگفته_های_گفتنی در کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
با ما همراه باشید 👇🏻
کانال گپ:
https://gap.im/alhaadi
کانال سروش :
https://sapp.ir/alhaadi
کانال ایتا:
https://eitaa.com/alhaadi
دارالتحفیظ الهادی علیهالسلام
#ناگفته_های_گفتنی
#ناگفته_های_گفتنی
❇ در این بخش تلاش داریم تا خاطرات و اتفاقات قابل توصیف ( در طول چند سال فعالیت دارالتحفیظ الهادی علیه السلام ) را از زبان قران پژوهان و افراد قابل اعتماد بشنویم. 🙏🌹
✴️4⃣✴️
💢 به نقل از یکی از حافظان کل دارالتحفیظ الهادی علیه السلام :
👨💼 عروسی یکی از اقوام نزدیک مون بود .، همراه با سازو آواز و معصیت .
اون شب تصمیم گرفتم که شرکت نکنم اما نمیدونستم کارم درسته یا غلط ، به همین خاطر یه استخاره گرفتم .، آیه عذاب اومد . دیگه مطمئن شدم که تصمیمم درسته .
📖خلاصه شرکت نکردم در عوض مقداری قران مرور کردم تا اینکه اخرای شب بود . خانواده و اقوام از عروسی برگشتن . منم خوابیدم .، 😴 خواب دیدم یه جایی هست حالت گودال مانند ، پر از استخون آدم ، ميخواستم برم اونجا. بهم گفتند : اینجا جای تو نیست باید بری جلو تر رفتم جلو تر ، یه بیابون بود تعدادی از اقوام همون جا بودن خواستم برم تو جمعشون ، بازم بهم گفتن : اینجا هم جای تو نیست ، باید بری جلوتر . رفتم جلوتر ، 🏡 یه ساختمان بود که بالای اون یه تابلو نصب کرده بودن .
تابلو همون بود که سر در موسسه نصب بود .، روی اون نوشته شده بود دارالتحفیظ الهادی علیه السلام .
ساختمان یه حیاط داشت .، مقداری گل و گیاه داخل حیاط بود و یه حوض ، بچه ها ی موسسه هم اونجا بودن بهم گفتند : جای تو اینجا هست میتونی اینجا بمونی و یه موسسه بزرگتری هم جلوتره میتونی اونجا هم بری که از خواب بیدار شدم .
مطمئن شدم کار دیشبم درست بوده .😌☺️
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
وعده ما چهارشنبه شب ها با بخش #ناگفته_ های _گفتنی در کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
با ما همراه باشید 👇🏻
کانال گپ:
https://gap.im/alhaadi
کانال سروش :
https://sapp.ir/alhaadi
کانال ایتا:
https://eitaa.com/alhaadi
دارالتحفیظ الهادی علیهالسلام
#ناگفته_های_گفتنی
حس ميڪنم ايڹ روزا
هيچڪس نمـیـدونہ
تو دٍِلَم چۍ ميگذره
جز طُ...🙂
+ خودت گفتے:
اِنَّ اللہَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِہ:)♥️
اصلا فکرش رو نمیکردم یه جشن بتواند من رو زیر و رو کند☺داستان از یه جشن شروع میشه شب جشن ولادت امام هادی (علیه السلام) وتجلیل از 60 حافظ کل دارالتحفیظ الهادی علیه السلام.
من به خاطر دوستم توی این مراسم بزرگ شرکت کردم با وجود اینکه همون شب، جشن تولد دعوت بودم ولی چون دوستم جز حافظان اون مراسم بود، من برا گفتن تبریک بهش در این مراسم حاضر شدم🤗به محض ورود به جشن حالو هواام کلا عوض شد انگار لحظه به لحظه ی اون قلبم را جانی و روحی تازه میبخشید خلاصه اون جشن با همه خوبیاش گذشت ولی کی میدونست قراره چه اتفاقی برا من بیفته؟؟!
بعد از جشن سعی کردم خودمو به تولد برسونم برخلاف تصور همه حتی خودم ؛ حس وحال دیگه ای داشتم و اون شب رو تا صبح فکر میکردم🤔
خلاصه فرداش با دوستم که دیشب جشن داشت تماس گرفتم و از اون درخواست کردم که باهاش بیام موسسه در اونجا با خیلیاا اشنا شدم 😍 اما موسسه هم حال و هوااای عجیبی داشت انگااار من رو هر لحظه به سمت خودش فرو میکشید دگرگونی حاالم حتی در رخسارم نمایان بود حس عجیبی تمام وجودم را فراگرفته بود انگار کسی من رو به سمت آغوش خودش نزدیک تر میکرد🤩🙂(نحن اقرب من حب الورید)
اما مداام در گوشم گویاا ندایی زمزمه میشید
ألم یأن للذین امنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق
آیا آنگاه نرسیده است که دلهای مؤمنان (ظاهری) در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده است، خاشع گردد و به دل توجه کنند؟
آن شب تصمیم گرفتم که تغییری بزرررررگ در زندگی ام ایجاد کنم وتصمیم به حفظ قرآن گرفتم اما دوستم گفت از مهلت ثبت نام گذشته وباید تا سال آینده صبر کنم اما من تصمیمم جدی بوود قرار شد تا شروع ثبت نام حفظ قرآن را شروع کنم 🙃
اون شب یه شب سرنوشت سازی برای من رقم خورد
حتی عقاااید زندگیم را تغییر داد ومن را هر لحظه به خدااا نزدیک کرد واین اولین گام من برای رسیدن به آغوش پر مهر و گرم خداابود🤩
🔸🔸🔸🔸🔸🔸
وعده ما چهارشنبه شب ها با بخش #ناگفته_های_گفتنی در کانال رسمی دارالتحفیظ الهادی علیه السلام
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
با ما همراه باشید👇
کانال گپ:
https://gap.im/alhaadi
کانال سروش:
https://sapp.ir/alhaadi
کانال ایتا:
https://eitaa.com/alhaadi