#مقام_صاحب_الرمان سلام الله علیه
🔻سال ها قبل چندین نفر از مومنان اهل عبادت شوشتر چله ای گرفتند و جهت به جا آوردن عبادت خود همه روزه به طرف تپه های پشت بقعه سید محمد گلابی(مکان فعلی مقام صاحب الزمان سلام الله علیه) می رفتند. و یکی از تپه های آن جا را برای خود در نظر گرفته و مشغول عبادت می شدند و پس از انجام اعمال به شهر مراجعت می کردند.و هر روز یکی از آن ها نهار مختصری همراه خود می برد.یک روز وقت نهار که دستمال های خود را پهن نموده و مشغول صرف غذا شده بودند، در آن اثنا مشاهده کردند شخصی با لباس ساده نزدیک آن ها ایستاده است.تصور کردند که رهگذری فقیر یا سائلی است که برای اینکه به او کمکی بکنند یا غذایی بدهند آنجا آمده و ایستاده، به او تعارف کردند، اجابت نمود.نشست و با آنان از غذایشان تناول نمود. بعد از صرف غذا آن شخص برخاست برود. به آنها روی نمود و فرمود:
شما مرا دعوت کردید و من هم اجابت کردم حال من هم شما را دعوت می کنم.که همه شما فردا برای نهار در همین جا میهمان من باشید.من فردا همین وقت منتظر شما هستم.
آنها با خود فکر کردند که مبادا آن شخص چون از غذای آنها خورده محذور واقع شده و در عین حال که از پذیرایی آن ها برنمی آید از آنان دعوت نموده است.لذا در اجابت مردد بودند ، اما اجابت نمودند.بعد با خود گفتند که فردا می آییم اگر خبری بود فبها والا برمی گردیم.
روز بعد صبح از شهر به مقصد همان محل حرکت نمودند وقتی به گردنه(بعدها نام آن گردنه الله اکبر شد) که مشرف به آن صحرا و تپه هاست رسیدند و نگاهشان به آن محل افتاد ، در آنجا خیمه ها و سراپرده های ملوکانه مشاهده کردند و از روی تعجب الله اکبر گفتند.و رفتند تا وارد شدند.دیدند همان شخص بزرگوار هم در زیر آن سراپرده تشریف دارند، وارد شدند و نشستند.موقع صرف غذا آن بزرگوار صدا زد غذا بیاورید.بلافاصله چند تن از خدمه سفره پهن کردند.(برخلاف آنچه در آن زمان متداول بود که اعیان و اشراف غذا را داخل خوانچه جلوی میهمان می بردند اما آنها طبق دستور شرع سفره پهن کردند)غذا آوردند و اینطور به نظر آن جمع رسید که غذا ها و چیزها را از داخل دره واقع در پشت آن تپه می آورند.غذاهایی عالی بود و متناسب با آن سفره ملوکانه.
پس از صرف غذا برخاسته و خداحافظی نموده و به طرف شهر حرکت کردند. رسیدند به همان گردنه (الله اکبر) ، آنگاه به خود آمدند و با یکدیگر گفتند که در آن بیابان آن همه دستگاه سلطنتی و خیمه های مجلل و فرش های نیکو و غذاهای بسیار خوب از کجا آمده و که چنین تمکنی دارد.متوجه شدند که قضیه یک امر غیبی است. به یک بار به پشت سر خود نگاه کردند و هیچ آثاری از آن چیزها مشاهده ننمودند.کم کم این قضیه را برای مردم نقل کردند.لذا مردم شهر آن مکان را محل تیمن و تبرک و عبادت برای خود قرار دادند.بعد از مدتی کسانی از اهل خیر، در آن مکان، ساختمانی بنا نمودند و بعدا کم کم توسعه بیشتری پیدا کرد.
"به نقل از آیت الله جزائری رحمه الله علیه"
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49