دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
💢 سلسله یادداشت های بررسی و تحلیل نظریات فقه نظام ✅ #بخش_سوم: اندیشهها و رویّههای رقیب و مختار در
💢 سلسله یادداشت های بررسی و تحلیل نظریات فقه نظام
✅ #بخش_چهارم: بررسی آثار و نتایج نظریات موجود درباره فقه نظام
🔰 آیتالله ابوالقاسم علیدوست در یادداشتی مطرح کرد؛
1️⃣ گسست فقاهت نظامات با فقه حکومتی و فقه حکومت و نظام: فقه نظامات ربطی به «فقه حکومتی» ندارد. فقه حکومتی یعنی فقاهت با انگاره قبول حکومت ولی نظامات یا نظام در فقه نظامات مضاف الیه فقه است.
2️⃣ آثار اعتقاد به نظامات فقهی و کشاندن آن به صحن استنباط: به نظر ما ثمره قائل شدن به فقه نظامات در جای جای فقه به ویژه در استنباط احکام تعینات و موضوعات اجتماعی و سیاسی خود را نشان میدهد.
3️⃣ نظام در فرآیند قانونگذاری و نقد رویّه موجود قانونگذاری: در فرض اول، قانون گذار نظامی را در نظر میگیرد و اجزایی را در چارچوب آن نظام یا نظامها به تصویب میرساند، در حالی که در فرض دوم بدون نقشه راه و برنامه، روزمره و به اقتضاءات مناسبتهای عاجل، قوانینی را کنار هم قرار میدهد، بدون اینکه بتواند یا بخواهد به نتیجه کار فکر کند!
4️⃣ آسیبشناسی عدم انضباط نظری فقه نظامها: ضرورت فقاهت بر بنیان باور به وجود نظامها در شریعت مطهر در صورت عدم انضباط نظری آن، آسیبهایی را با خود به همراه میآورد که فقیه فقه نظامها باید مواظب آن آسیبها باشد و از آنها فاصله بگیرد.
📘 متن کامل: http://meftaah.com/?p=21989
#فقه_نظام
#بخش_چهارم
✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
💢 گزارشی از دومین نشست از سلسله برنامههای چشماندازی به سوی شرق با حضور آیتالله ابوالقاسم علیدوست(
#بخش_چهارم
پاسخ پروفسور النعیم: توصیه من این است که مانند این وبینار که چند نفر از علما با هم گفتگو میکنند، اقداماتی صورت بگیرد. استقبال من از این است که همدیگر را بپذیریم و مدارا کنیم مانند اوایل دوران اسلام که مسلمانان در مسجد جمع میشدند و بدون هیچ تسامحی بحث میکردند. استاد بنده میفرمود آزادی برای ما و برای همه آنهایی که غیر از ما هستند.
پاسخ آیت الله علیدوست: امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «اِضرِبُوا بعضَ الرأیِ ببعضٍ یَتَوَلَّدْ مِنهُ الصَّوابُ». رایزنى کنید تا اندیشه درست متولّد شود. ما در تاریخ اسلام با دانشگاه امام صادق علیه السلام مواجه هستیم که من الاسلام است اما للانسان؛ از این رو جنسیت خاص، دین خاص و سن خاص ملغا میشود و زمینه را برای مطرح شدن علوم مختلف در آن دانشگاه فراهم میکند. ما با امثال آقای النعیم بر این باور هستیم که موضع گیری ما باید به گونهای نشود که نه بزرگ به تراث بگوییم. ما باید تراث را اتخاذ و با اعتماد به آن و طرح های نو ایجاد کنیم. بر اساسا احترام به تراث نظر بدهیم و حفرههای تئوریک را پر کنیم.
سوال: آیا مصلحت و فقه میتوانند توسط کارهای مانند مقاصد الشریعه یا متدولوژی مقاصد در بازسازی علم اسلامی و تمدن اسلامی تاثیر گذار باشند؟
پاسخ پروفسور النعیم: در نظر گرفتن تراث امری قابل قبول است اما در عصر کنونی باید به زبان امروز سخن گفت و نیازهای امروز را بررسی کرد. اینکه نگاه ما همیشه به عقب باشد، صحیح نیست. ما میخواهیم به سمت جلو حرکت کنیم. هر چند باید تاریخ را در نظر گرفت اما نباید در آن متوقف شد؛ به عنوان مثال غربی بودن حکومت سکولار نباید دلیل بر رد آن باشد. بلکه باید آن را به بحث بگذاریم و نکات خوب آن را احصا کنیم. اینکه این بحث کنونی را در یک کشور غربی و سکولار انجام میدهیم، نشان از این دارد که نکات خوبی در سکولاریزم وجود دارد.
پاسخ آیت الله علیدوست: اولا باید از مقاصد در استنباط احکام استفاده کرد. برخی از بخشهای کتاب حکومت و مصلحت، اختصاص به روش شناسی و متدولوژی نحوه استفاده از نصوص مبین مقاصد در استنابط، میباشد؛ بنابراین مقاصد در استنباط احکام و در ساخت تمدن و پیشرفت تفکر مسلمین نقش دارد.
النعیم: یکی از مقاصد دین، حفاظت از دین است اما کدام دین؟ آیا همه دینها را باید محافظت کند؟ گاهی نگاه ما خاص شیعه یا سنی یا دینهای مختلف است. اگر بحث شیعه را می کنیم که برای مثال شما فرمودید توجه به تراث، تراث و سنت یک تعریفی در شیعه دارد که لزوما نباید به این فهم اولویتی داده شود. اگر این گونه باشیم آینده برای ما است. ما باید این اختلافات را کنار بگذاریم.
🔰 موضوع: جایگاه مصلحت در فقه (#بخش_چهارم)
▪️جایگاه مصلحت در فقه
اگر این بحثهای مفهومی را صغرا حساب کنیم، باید برویم سراغ کبرای قضیه و آن مصلحت در فقه است. بنا شد که مصلحت در فقه و در شریعت را از هم جدا نکنیم و به طور کلی بپرسیم که مصلحت در فقه چه جایگاهی دارد؟
مستحضرید که بعضیها از میان فقهای مسلمان و منسوب به اسلام، برای مصلحت هیچ جایگاهی قائل نیستند؛ اینها میگویند اساساً احکام تابع مصالح و مفاسد نیست. نه اینکه اصل احکام تابع مصلحت و مفسده است و ما آن را نمیفهمیم، بلکه میگویند اصلاً احکام تابع مصلحت و مفسده نیست. جالب است بدانید که اینها وقتی مصلحت را انکار میکنند، عدالت را هم انکار میکنند. اینها میگویند اصلاً در شریعت چیزی به نام مصلحت نداریم. معلوم است که اگر چیزی را در شریعت نداشتیم، در فقه هم نداریم. من در کتاب فقه و عقل حرف برخی از اشاعره را در این زمینه آوردهام. بعضیها فکر میکنند که اشاعره معتقدند که عقل ما مصالح و مفاسد را درک نمیکند، نه، آنها معتقدند که اصلاً مصالح و مفاسدی در وجود ندارد و احکام تابع مصالح و مفاسد نیست. منیرالدین اسکندری که یک اشعری است، بر کشاف زمخشری معتزلی حاشیه دارد وقتی در بحث مصالح و مفاسد میرسد این دو تا به جانهم میافتد؛ زمخشری احکام را تابع مصالح و مفاسد میداند، اما اسکندری نمیداند. زمخشری میگوید خدای متعال احکام را برای اغراضی انجام میدهد، اما اسکندری میگوید وای، از این کفر! هرکس برای خدا هدفی تعیین کند کافر است: لایسئل عما یفعل و هم یسئلون. ابن حزم ظاهری نیز کتابی دارد که در آن میگوید خدای متعال برای هیچ جهت خاصی احکام را آورده است. بعد به یک مشکلی برمیخورد که خود قرآن به خدا گفته حکیم: ان الله عزیز حکیم. حکیم یعنی کسی که کارهایش روی غرض و حکمت است. میگوید اشتباه نکن، این حکیم در قرآن برای خدا عَلَم است، نه وصف مشتق. عین عبارت و آدرسش در کتاب فقه و مصلحت است، ببینید. میگوید: عَلَمٌ لا وصفٌ مشتق. درست مثل این است که شما بچهدار میشوید اگر دختر است اسمش را میگذارید نرگس خانم، اگر پسر است، میگذارید محمود آقا. شما فقط اسم میگذارید و ما هم برای خدا اسم گذاشتیم. اینجا هم خود خدا برای خودش اسم حکیم را گذاشته است و حکیم وصف مشتق نیست. ببیند، تا اینجا ایستادهاند که واضحات ادبیات، لغت و تفسیر را انکار بکنند ولی آن زخم را نمیپذیرند که گفته بشود احکام تابع مصالح و مفاسد است. اگر ما این اندیشه را داشته باشیم، دیگر جایگاه مصلحت معنا ندارد و اصلاً مصلحت منتفی است؛ چون احکام تابع هیچچیزی نیست؛ تابع مصلحت نیست، چنانچه تابع حکمت و عدالت هم نیست.
ولی اگر پذیرفتیم که احکام تابع مصالح و مفاسد است و بهاصطلاح دانش کلام، عدلیه شدیم، اینجا بحث مصالح و مفاسد مطرح میشود و دیگر کار به اشاعره نداریم. میدانید که طیفی وسیعی از اندیشمندان شیعه معتقدند که ما احکام را تابع مصالح و مفاسد میدانیم، ولی اگر خود شارع در جایی تصریح به مصلحت کرد، همان درست است ولی اگر در جایی تصریح نکرد، عقل ما به ملاکات احکام نمیرسد. شما فضلا و علما این جمله را اولین بار در صفحه 11 –اگر اشتباه نکنم- فرائد الاصول شیخ انصاری خواندید که «الانصاف ان الرکون الی العقل فی فهم مناطات الاحکام مشکلٌ». البته بذرش این اندیشه توسط شیخ انصاری پاشیده شد که ایکاش پاشیده نمیشد. بعد هم توسط شاگردان ایشان و شاگردانِ شاگردان ایشان بالا آمد و الآن تبدیل به یک اندیشه شده است. هرچه هم میگویید بابا این شبهه جواب داده شده است؛ آن را ببینید و به آن مراجعه کنید، اما باز همان حرف را تکرار میکنند! مثلاینکه مطالعه آثار جدید مشکل دارد و نباید مطالعه بشود.
ولی اگر گفتیم که مصالح و مفاسد شریعت تحت شرایطی قابل ادراک است –که کتابهای فقه و عقل و فقه و مصلحت ما میخواهد این گزینه را اثبات کند- این سؤال مطرح میشود که جایگاه مصلحت در فقه، یا جایگاه مصلحت در شریعت چیست؟ من کاری به شیخ انصاری بزرگوار ندارم، ولو اینکه سر سفره ایشان نشستهایم و از سرتاپا مدیون ایشان هستیم، ولی میدانید که اندیشه بزرگان ما قبل از ایشان روی محوریت مصلحت بوده است. شما اگر کلمه مصلحت را سرچ کنید، میبینید که در بسیاری از جاها از همین کلمه استفاده میکنند؛ نمونه بارزش در احکام حکومتی است.
#نشست_علمی
#مصلحت
#امام_خمینی
✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh