eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
2هزار دنبال‌کننده
595 عکس
205 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 با عرض سلام و ادای احترام ▫️این کانال، مجالی است برای انتشار مطالبی در خصوص 🔹انقلاب اسلامی اگر می خواهد حرکت بالنده‌ی خویش را استمرار بخشد، بی‌تردید نیازمند یافتن عقلی متناسب با ارزش‌های الهی و در وزان آرمان‌های تمدنی خود است. 🔹البته عقلانیت انقلاب اسلامی، سابقه‌ای به موازات امتداد تاریخی خود انقلاب اسلامی از صدر اسلام تا کنون دارد. 🔹برای دولت‌سازی و جامعه‌سازی به مثابه آینده‌ی انقلاب اسلامی، راهی جز تلاش برای تفصیلی کردن این عقل نیست؛ عقلی که گذشته و حال و آینده انقلاب اسلامی را به وحدت می‌رساند و به صورت خودآگاه، تکامل انقلاب اسلامی و پیشرفت جامعه دینی را در ذیل سنت‌ها و وعده‌های حقه خدای متعال به مؤمنین قرار می‌دهد.
🔰دیدگاه علامه مصباح یزدی دربارۀ طب اسلامی آیت الله مصباح یزدی در زمینه طب اسلامی چنین می نویسد: 🔸 آيا پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) در زمينه «طب»؛ مطلب جديدي آورده‌اند يا آنچه نقل شده[مثلاً در کتاب‌های طب النبی و طب الرضا]، كم و بيش در كتاب‏هاي پيشينيان و هم دوره‏هاي آنان هست؟ 🔸آيا آنها [منقولات از پیامبر اکرم و اهل بیت]همان دستوراتي است كه در طب‏هاي قديم باستاني نظير طب يوناني، طب ايراني، هندي و چيني مطرح بوده است،...به هر حال نخستين پرسش در اين باب اين است كه بين آنچه در روايات اهل بيت(ع) راجع به مسايل طبي آمده، با آنچه در كتب يوناني يا كتب ايراني يا ساير تمدن‏هاي كهن وجود داشته، چه تفاوتي است؟ 🔸اگر قرار است به مسأله طب اسلامي بها دهيم، و آن را بكاويم و بررسي كنيم كه در اين ميراث ديني، چه چيزهايي وجود دارد كه مي‏توان از آن استفاده كرد، بايد طرح تحقيقي عالمانه‏اي براي اين كار طراحي كنيم. 🔸صرف قرائت چند آيه و روايت و نقل يك داستان، مشكل ما را در تحقيق طب اسلامي يا طب نبوي حل نمي‏كند. روايات در دسترس است، كتاب‏هايي هم نوشته شده و شرح‏هايي نيز براي آن، نگاشته‏اند، اين‏ها اگر كارآيي داشت، تا به حال از آن استفاده مي‏كردند. 🔸 آيا تعريف از طب بوعلي و محمدبن زكريا رازي، مفهوم طب النبي را شرح مي‏كند؟ آيا طب النبي همان است كه آنها گفته‏اند؟! درحالي كه : 🔸بيشتر مطالب آنان[طب بوعلی و رازی] از يونانيان گرفته شده و براساس نظر و روش آنها پيش رفته و تحقيق شده است. مباني طب بوعلي همان اصول موضوع يونانيان است. مطالبي از قبيل: عناصر اربعه و اخلاط اربعه كه در بدن موجود است مثل: خون، صفرا، بلغم و سودا در طب يوناني و طب باستاني وجود دارد. 🔸پس نمي‏توان مطالب ذكر شده را طب اسلامي ناميد؛ چرا كه در آن‏ها نه از اسلام اثري پيداست، نه وحي در آن مطالب نازل شده و نه بر تحقيقاتي كه ديگران كرده‌اند مطلب خاصي اضافه شده است. گاهي مفاهيم براي ما خلط مي‏شود. 🔸اگر گفتيم طب اسلامي همان طب يوناني است ــ يا چيزي شبيه آن يا با يكي از طب‏هاي باستاني شباهت دارد ـ تحقيق درباره طب اسلامي (به عنوان اسلامي) ديگر جايگاهي نخواهد داشت، و اگر بخواهيم تحقيق كنيم بايد در همان طب سنتي تحقيق كنيم. 🔸وقتي مي‏توانيم طب اسلامي را به عنوان يك موضوع ويژه تحقيق كنيم كه، بر اين باور باشيم اسلام موارد خاصي را در اين زمينه آورده است و اين مي‏تواند پيش‏فرض تحقيق باشد، يعني بدانيم كه اسلام مطلب جديدي را در اين زمينه آورده كه بايد آن را كشف كرد. براي مثال صرف اين كه روايتي را پيدا كنيم كه مسأله‏اي را مورد تأكيد قرار داده كه هم در قانون بوعلي، هم در كتاب جالينوس، هم در كتاب بقراط و... نشانه‏اي از اشاره به آن مسأله ديده مي‏شود نمي‏توان اظهار داشت كه آن را اسلام آورده است. 🔸مرتبه و شأن پيغمبر(ص) هيچ وقت بيان مطالب طبي يا مطالب فيزيكي نبوده، بلكه شأن او هدايت است. دليلي كه ما براي نبوت اقامه مي‏كنيم اين نيست كه نيازهاي مادي بشر را رفع كند. بشر با تحقيقات علمي خود و به همراه انگيزه‏هايي كه در نهان دارد، مي‏تواند راه زندگي دنيايي و راه تأمين سلامتي خود را كسب كند. 🔸اگر پيغمبر اكرم و ائمه اطهار مطالبي را در اين زمينه‏ها فرموده‏اند، براي اين نبوده كه وظيفه نبوت و رسالت آنان اقتضاء مي‏كرده است؛ بلكه آن مسايل مصالحي بوده از روي تفضل و كمك به مردم، عنايت مي‏فرمودند، بيان و راهنمايي مي‏كردند. وظيفه‏ي اسلام اين نيست كه مطالب طبي بيان كند. 🔸در حقيقت، ما اگر طبي به عنوان طب اسلامي نداشته باشيم، هيچ نقصي در دين اسلام يا در انجام وظيفه پيغمبري نيست. اگر در اين زمينه مي‏خواهيم تحقيقي كنيم، براي دانستن اين مهم است كه بدانيم پيامبر و امامان علاوه بر وظيفه نبوت و رسالت چه كمك‏هايي به انسانيت كردند و چه مواريث علمي و گرانبهايي براي ما جهت بهره‏گيري برجا گذاشتند. پس اولين اصلي كه ما بايد به عنوان يك اصل و پيش‏فرض تحقيق دربارة طب اسلامي يا طب النبي بپذيريم اين است كه پيغمبر مطالب جديدي آورده باشد. منبع: استاد محمد تقی مصباح یزدی، پيش‌فرض‌هاي طب اسلامي: ‌پرسش‌‌هايي براي پژوهش، همايش طب‌النبي(ص) _ سالن همايش‌هاي رازي دانشگاه علوم پزشكي تهران _85/12/10
🔰 چهار انگاره در معنای علم دینی، بخش اول به نظر حقیر، لااقل چهار انگاره کلان نسبت به علم دینی به طور عام، و علوم انسانی به طور خاص وجود دارد که این چهار انگاره در موارد زیادی حتی توسط صاحبان اندیشه و بزرگان خلط می شود. 🔹 انگاره اول، انگاره ای است که علم دینی را علم کاشف از حقیقت می داند و اساساً مناط علم بودن و دینی بودن را واحد می داند. لذا علمی بودن، مساوق است (وحدت حیثیت دارد) با دینی بودن. 🔹انگاره دوم، این انگاره است که علم دینی، علمی است که میزان اخبار و مستندات شرعی در خصوص موضوع آن چه لحاظ تعداد اسناد و چه از لحاظ دلالت، به حدی باشد که بتوان بر اساس آن مدعی شد که علم جدیدی به غیر از علوم رقیب و مسبوق به آن، پدید می آید. در این تلقی، ما می توانیم ادعای فقه اسلامی کنیم، چرا که تعداد اخبار مستند و همچنین استحکام دلالتهای آیات و روایات فقهی به حدی است که می توان مدعی شد که علم فقه موجود در غیاب آنها، اساساً به این صورت و محتوا شکل نمی گرفت. باید دقت بسیار کرد که قائلین به این جریان وقتی درباره اقتصاد اسلامی یا جامعه شناسی دینی یا روان شناسی دینی هم صحبت می کنند، به پشت‌گرمی تراکم دلیلیت و دلالت آیات و روایات، به خصوص در بخش تجویزی و هنجاری چنین حرفی میزنند و معمولاً در خصوص بخش مشاهداتی ـ توصیفی علوم انسانی موجود یا اساساً تصوری ندارند و یا بزرگواری مانند شهید صدر به صراحت بخش توصیفی اقتصاد را (علم اقتصاد) را از دایره اتصاف به اسلامیت و عدم اسلامیت خارج می کند. (فعلا وارد دعوای صغروی این مسئله نمی خواهم بشوم که آیا شهید صدر علم اقتصاد را هم تقسیم به اسلامی و غیر اسلامی کرده یا نه که سرجای خودش باید بررسی دقیق شود.) این انگاره، به دینی بودن یک علم، نگاه گزاره ای دارد و پرطرفدار ترین تقریر از علم دینی در میان فقهای ماست. 🔹انگاره سوم: کسانی است که اتصاف یک علم به اسلامیت را نه از طریق اول و نه از طریق دوم، بلکه از طریق اسلامی بودن مبانی و بنیان‌های یک علم دنبال می کنند و معتقدند که اگر بنیان انسان شناسی علوم انسانی مادی است که هست، ما نمی توانیم علوم انسانی مدرن را اسلامی بدانیم. این نگاه، با تمام تقریرهای متعددی که می تواند داشته باشد، از ابتدا علم را به بخش توصیف و تجویز تقسیم نمی کند، بلکه این نکته را گوشزد می کند که مشاهده گر در مقام توصیف مشاهده خودش هم که هست، بر بستر امکانی ایستاده است که بنیانهای نظری و متافیزیکی او برایش فراهم کرده است. لذا در این نگاه هرچند ممکن است بین هست ها و بایدها، رابطه توالدی و منطقی نباشد، ولی هست ها و بایدها در یک و همچنین سطوح مختلف هست از بنیانهای نظری گرفته تا مشاهدات جزیی در هم حضور دارند و به هم متقوم هستند. (البته اینجا کسانی که تلقی به هم پیوسته تری از رابطه علم و جامعه دارند و علاوه بر تقوم حیطه های مختلف علم، علم و جامعه را نیز به هم متقوم می دانند، مانند دکتر داوری، قدری مسئله بغرنج تر می شود.) بر اساس این انگاره اگر نگاه کنیم، مسئله لزوم اسلامی سازی علوم از علوم انسانی فراتر می رود و به علوم پزشکی، زیستی و حتی طبیعی هم به راحتی کشیده می شود. لذا در این نگاه لازم نیست برای اینکه «طب اسلامی» داشته باشیم، حتما روایات فراوانی بیابیم، گاهی یک یا دو یا چند آیه و روایت که ناظر به بنیانهای تکوین یک موضوع پرداخته است، می تواند سرنوشت تفسیر و توضیح هزاران مشاهده تجربی را تغییر دهد. بخش دوم ⬇️
🔰 چهار انگاره در معنای علم دینی، بخش دوم 🔹انگاره چهارم، انگاره توجه به اسلامیت فرایند تکون یک شناخت در مواجهه با یک موضوع است. این انگاره که به نظر حقیر که تکامل یافته انگاره سوم است، تلاش می کند تا آنچه را که از ضرورت جریان مبنا در مفاهیم پایین دست تری مانند تبیین مشاهده در انگاره سوم گفته شده است، در قالب یک «الگوی مفهومی» و «هندسه و طبقه بندی علوم» توضیح دهد. قائلین به این انگاره، تلاش می کنند تا در یک ساخت‌واره مفهومی، نه تنها علوم عقلی، نقلی، تجربی را از هم تفکیک و تمیز دهند، بلکه «نسبت میان آنها» و «نحوه تأثیر و تأثر آنها» را توضیح دهند. این انگاره که امروزه بسیاری از صاحب نظران علم دینی بدان قائل هستند، دقیقاً نقطه مقابل «جدا انگاری و لزوم عدم تداخل حیطه های علوم عقلی، نقلی و تجربی» است که مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه المیزان و هم چنین در ذیل آیه 13 و 14 سوره مائده و آیت الله جوادی آملی در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی بیان می کند. این انگاره بر آن نیست، که علوم عقلی، نقلی و تجربی با یکدیگر مرز ندارند و باید هر یک در همه جا دخالت مستقیم داشته باشد، بلکه معتقد است که هر یک از علوم مختلف، حیطه و محدوده مشخصی دارند ولی این حیطه ها از هم انفصال و گسستگی مطلق ندارند و بر فیلسوف است که بر اساس طرحی که از هستی و معرفت دارد، محدوده هریک از این حیطه ها و نحوه داد و ستد آنها را مشخص کند. امروزه اساتیدی مانند پارسانیا، میرباقری، خسروپناه، واسطی، هادوی و ...به دنبال دست یابی به این الگوی مفهومی که مبنای طبقه بندی جدیدی در علوم است، می باشند. بر اساس این انگاره نیز ما حتماً «طب اسلامی» خواهیم داشت، ولی نه به معنای اینکه هر آنچه که مطمئن شویم علم طب امروز به واقع رسیده را اسلامی بنامیم (انگاره اول) و نه به معنای اینکه قائل شویم که آنقدر آیه و روایت طبی داریم که یک علم طب جدید تأسیس کنیم (انگاره دوم)، بلکه به معنای ایجاد یک نظام جامع تحقیقات نظری، کتابخانه ای، تاریخی، میدانی و اجرایی که می تواند بستر جریان مفاهیم بنیادین و ارزشی دین، تا لایه مشاهداتی و تجویزی خُرد باشد. 🔸پی‌نوشت: باید توجه داشت که انگاره دوم خودش عرض عریضی دارد. مرحوم شهید صدر از این لحاظ که در خود بخش مذهب که آن را متصف به اسلامیت می داند، از گزاره ها فراتر می رود و از روبنا به سمت زیربنا و پرسش های بنیادین سیر می کند و هم از لحاظ اینکه از طریق نقش مفاهیم، تلاش می کند که توصیفات این عناوین مندرج در قرآن و روایات را نیز از خود کتاب و سنت استخراج کند، به انگاره سوم نزدیک است. ولی ایشان در پذیرش انفصال روش کشف مکتب از روش علم که اولی تجویزی است و دومی توصیفی، در همان انگاره دوم جای می گیرد. درباره اتصاف علم به اسلامیت، ایشان به معنای اینکه «علم اقتصاد» در جامعه دینی از «واقعیت دینی» صحبت می کند و به تعبیر دیگر، موضوعش اسلامی است، این اتصاف را درست می داند، ولی آنچه که بنده تاکنون از مباحث ایشان برایم حاصل آمده، این است که ایشان فرقی بین «روش توصیف علم اقتصاد» در جامعه دینی و غیردینی قائل نیست. البته فیش‌هایی در تأیید و نقض این مطلب هست که ان شاء الله با کمک دوستان خوبم به زودی همه را گرد می‌آوریم و جمع بندی می‌کنیم . در هر صورت اگر ارتباط و به هم پیوستگی این بخش مذهب و علم را در مباحث مرحوم شهید صدر اثبات کردیم، ایشان در انگاره سوم و حتی انگاره چهارم جای می گیرند... https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
🔰 مسیر فرهنگستان با دو راهبرد، بخش اول 🔹اشاره: آنچه عرض می کنم نه از باب این است که بخواهم گذشته ای را از درون مجموعه ای مانند فرهنگستان بیان کنم که اگر چنین بود، احتمالاً اهمیت ویژه‌ای نمی یافت. آنچه عرض می کنم صورت مسئله‌هایی است که احتمالاً به نحوی در مقابل همه جریان‌های فکری انقلاب اسلامی قرار دارد. توجه به مجموعه این مسائل و پاسخ‌های علی‌المبنایی که با آن داده می‌شود، می تواند تا حدود «تئوری نهاد علم» و «مدل سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی علمی» را برای هر جریان فکری مشخص نماید. عدم توجه به مسئله «نهادعلم» و «مدل سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای سازمان تحقیقات» به نظر حقیر یکی از ریشه های عدم موفقیت کامل جریان فکری انقلاب اسلامی در خدمت رسانی حداکثری به نظام مقدس جمهوری اسلامی است. 🔹کدام راهبرد برای پیش‌برد مباحث فرهنگستان؟ ➖در تلقی بنیانهای فکری فرهنگستان جناب آقای میرباقری و جناب مرحوم صدوق تفاوت چندانی نداشتند. هم جناب آقای میرباقری و هم مرحوم صدوق، در پذیرش مبنای فلسفه نظام ولایت و هم لزوم طراحی منطقهای سه گانه‌ی «روش تفقه»، «روش معادله سازی» و «مدل برنامه ریزی» و لزوم هماهنگی آنها بر بنیاد فلسفه نظام ولایت، متفق بودند. ➖عمده اختلاف بر سر شیوه پیگیری مباحث فرهنگستان برای تثبیت اجتماعی آن بود. ▪️اختلاف اول: مرحوم صدوق، با توجه به تفاوت منطقی فرهنگستان با ارتکازات متداول حوزه و دانشگاه، نقطه عزیمت را فعل «تطبیق» می دانست و معتقد بود که تا مباحث فرهنگستان، ترجمه منطقی نشود، کار تفاهم به سامان نخواهد رسید. ایشان در این کار تلاش می کرد که تا در مواجهه با علوم حوزوی مانند منطق، اصول، فلسفه و تفسیر و ... این ترجمه را انجام دهد. از طرفی جناب آقای میرباقری علی رغم اینکه ضرورت «تطبیق» مباحث فرهنگستان را می پذیرفت و طریق انتقال مطالب فرهنگستان به جامعه نخبگانی را فقط از طریق «تطبیق» ممکن می دانست، ولی معتقد بود برای اینکار باید ابتداء زیرساخت‌های آن از جمله «آموزش منابع انسانی» و «تدوین مباحث مرحوم حسینی» را انجام داد. لذا ایشان راهبرد «آموزش» و «تدوین» را از باب مقدمیّت، دارای اولویت ( و به تعبیری اولیّت) می دانستند و بیان میداشتند که نبود این دو زیرساخت، موجب بالا رفتن ضریب خطای تطبیق و در نتیجه افزایش سوءتفاهم با دلسوزان و نخبگان انقلاب اسلامی خواهد شد. این در حالی بود که جناب مرحوم صدوق، معتقد بود که ما نباید «فعل اصلی» را تعطیل کنیم و باید با هرچه بضاعت داریم کار را شروع کنیم و منتظر عِدّه و عُدّه نباشیم؛ خدای متعال در صورت صلاحدید خودش نصرت و امداد خواهد کرد. بخش دوم ⬇️
🔰 مسیر فرهنگستان با دو راهبرد، بخش دوم ▪️اختلاف دوم: مرحوم صدوق به نحوی قائل به اولویت کار با ساختارهای حکومتی برای ارائه نظریات کارشناسی بود و معتقد بود که تا فرهنگستان نتواند در عرصه کارشناسی اداره کشور، برتری خود را در برابر نظرات کارشناسی موجود اثبات نکند، نهادهای علم مانند دانشگاه و حوزه، عزم جدی برای خواندن و نقادی فرهنگستان پیدا نخواهند کرد. به تعبیر دیگر ایشان، نشان دادن قدرت و ظرفیت دستگاه فکری فرهنگستان در نسبت با «عینیت و اداره انقلاب اسلامی»، زمینه توجه جامعه انقلابی ـ نخبگانی؛ اعم از حوزوی و دانشگاهی را به آثار و از این طریق به عمق و بنیاد مباحث فرهنگستان فراهم آورد. از اینرو بخشی زیادی از تمرکز علمی ایشان بر مباحث ناظر به «عقلانیت اداره کشور» و در نقد و نقض عقلانیت توسعه صرف می شد که دو کتاب «انقلاب اسلامی» و «سبک زندگی» که آثار بسیار خواندنی ایشان است. جناب آقای میرباقری هرچند با ورود به مسئله عقلانیت انقلاب اسلامی مخالف نبود و آن را ضروری هم می‌دانست، ولی لااقل دو موضوع را مقدم بر آن می دانست؛ یکی موضوع «کلام عمومی یا الهیات اجتماعی» و دوم، «تفاهم با حوزه علمیه به خصوص جریان فقاهت و مرجعیت». از اینرو مشی جناب آقای میرباقری حضور در منابر و هیأت‌ها برای ارتقاء الهیات اجتماعی بر توضیح جایگاه ولایت تاریخی معصومین علیهم السلام بود. استدلال ایشان هم این بود که اگر ما صرفا به کار نخبگانی بپردازیم و نتوانیم احساسات و عقلانیت فطری و تاریخی ای را که در عموم مردم در نسبت با معصومین علیهم السلام به خصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام وجود دارد، برانگیخته‌تر کنیم و این حب و بغض تاریخی را تا «اکنونِ درگیری جبهه حق و باطل»؛ یعنی تقابل همه جانبه انقلاب اسلامی با تمدن مدرن امتداد ندهیم، جامعه، سرمایه‌ی روانی و فکری ای برای عبور از بت پرستی مدرن نخواهد داشت و در برابر هیبت تمدن غربی زمینگیر خواهد شد. همچنین ایشان تفاهم با حوزه علمیه را نه صرفا به صورت علمی، بلکه بیش از هر چیز از طریق همراهی با هنجارها و ارزشهای عمومی آن می دانستند که توسط بزرگان و مرجعیت حفاظت می شود؛ لذا لازمه تفاهم با حوزه را برخورداری از زیست حوزویِ به‌هنجار می دانست. ♦️این اختلافات و شاید موارد دیگر، موجب شکل گیری دو منهج برای پیگیری مباحث مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی شد. البته اگر دقت شود این اختلافات به این دو منهج خلاصه نمی‌شود و اختلافاتی دیگر نیز در سایر اعضای فرهنگستان دیده می شود؛ اختلافاتی راهبردی که در شاگردان مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم شهید صدر هم به وضوح قابل مشاهده است. به نظرم صورت‌بندی این اختلافات، می تواند سرمایه‌ای عظیم فراروی نسل جوان‌تر جبهه فکری انقلاب اسلامی و عمل پخته‌تر آنها فراهم آورد. https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
🔰 اختلاف حضرت امام(ره) و آیت الله منتظری از منظر فقه حکومتی به مناسبت سالروز تنظیم نامه عزل از قائم مقامی در 1368/1/6 🔹در خصوص اختلاف حضرت امام ره و آیت الله منتظری، یکی از مباحث مهمی که پرداخته نشده است، ریشه اختلاف نظر این دو نفر است. اساساً ما برای این اتفاقات تاریخی، هزینه زیادی می دهیم ولی متأسفانه نمی توانیم آن را تبدیل به یک درک تفصیلی و تجربه ماندگار کنیم و صرفاً با تحلیلهای سیاسی در سالگرد این حادثه ها، زخمهای کهنه را تازه می‌کنیم، بدون اینکه بر «عقل جامعه» بیفزاییم. 🔹همین ماجرا برای اختلافات فی مابین مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی نیز تکرار شد و ما نتوانستیم، درکی تفصیلی و صورتی مفهومی به این اختلاف بدهیم. و لذا این می شود که هرسال در سالگرد وفات ایشان، یک عده فحش‌نامه می نویسند و جریان دیگر نکوداشت و بزرگداشت برگزار می کند! 🔹در خصوص اختلاف حضرت امام ره و آیت الله منتظری، عمدتاً ما حزب اللهی‌ها وقتی خواسته ایم این اختلاف را ریشه یابی کنیم، آن را به ساده لوحی شخصیتیِ آیت الله منتظری و در برخی مواقع هم به حب نفس و شهوت عملیه‌ی ایشان ارجاع داده‌ایم. 🔹در مقابل جریان نزدیک به آیت الله منتظری در یک دهه گذشته تلاش کرده این اختلاف را در صورت‌بندی علمی و جدیدی تحلیل کند که در نهایت، ماجرا به نفع آیت الله منتظری خواهد بود. در این صورت بندی، «روش اجتهاد» حضرت امام ره، روش نوپدیدی در فقه شیعه توصیف می شود که در آن قرار نیست که فقیه در استنباط حکم شرعی به نصوص و خطابات پای‌بندباشد، بلکه فقیه در صورت «به مصلحت ندیدن اجرای حکمی واجب» از آن رفع ید میکند و یا فقیه در صورت «به مصلحت دیدن انجام حکمی حرام» آن را تجویز می کند؛ به تعبیر دیگر روش اجتهاد حضرت امام ره روشی «مصلحت محور» معرفی می شود که اتفاقاً با فقه اهل تسنن قرابت زیادی پیدا میکند، در مقابل روش اجتهاد آیت الله منتظری، روش «نص محور» که متعارف و متداول فقه شیعه است، معرفی می شود. شاید بهترین منابع برای دیدن این پروژه نزدیکان آیت الله منتظری را بتوان در مصاحبه آقای احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری، با مجله عصر جدید و جناب فضلی نژاد و یادداشت آقای سیدمصطفی محقق داماد در همان شماره مجله عصر جدید مشاهده کرد. 🔹این در حالی است که مروری بر مواضع حضرت امام ره در خصوص آیت الله منتظری و همچنین دیدگاه های حضرت امام ره درباره تحول فقاهت، گواه این است که ریشه اختلافات حضرت امام ره و آیت الله منتظری، در روش «حکم شناسی» که اساساً در «موضوع‌شناسی» است. توضیح اجمالی اینکه حضرت امام ره در خصوص موضوع شناسی چندین مدعای مهم دارند که هر یک سر جای خودش باید بررسی شود. ➖یکی معرفی «عرف دقّی» به عنوان مرجع تشخیص مفاهیم و مصادیق ➖دوم عدم نیاز به تنفیذ فقیه در تطبیق عناوین ثانویه حتی در مصادیق کلان کشوری توسط نمایندگان مجلس ➖سوم تمام نبودن اجتهاد در مسائل اجتماعی و حکومتی به وسیله اجتهاد مصطلح و معهود حوزه های علمیه و نیازمندی فقیه به شناخت موضوعی از جامعه و حکومت به نظر حقیر، ریشه اختلاف حضرت امام ره و آیت الله منتظری به همین محور سوم برمیگردد. آیت الله منتظری به هر دلیل که می تواند ساده لوحی ایشان یا چیز دیگری باشد، شناخت درستی از «جامعه» و «حکومت» ندارد و همین ریشه اختلاف دیدگاه های ایشان با حضرت امام ره است. حضرت امام ره در نامه مهم منشور برادری می نویسد: « ولى مهم است كه بر اساس آن نظام اسلامى بتواند به برنامه‏ريزى كند كه ضرورى است و همين جا است كه در حوزه‏ها كافى نمى‏باشد بلكه يك فرد اگر در علوم معهود حوزه‏ها هم باشد ولى نتواند را تشخيص دهد و يا نتواند را از تشخيص دهد و به طور كلى در زمينه اجتماعى و سياسى فاقد و ‏گيرى باشد، اين فرد در مسائل اجتماعى و حكومتى و را به دست گيرد. https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
🔰19 فروردین؛ سالگرد شهادت مظلومانه شهید سید محمدباقر صدر 🔹شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر، حقیقتاً از علمایی است که رایحه ایثار و مجاهدتِ انبیاء، از اخلاق و منش‌اش به مشام می‌رسد و انس با حیات سراسر وقف لله‌اش، دریچه‌ای از حیات معنوی و اجتماعی اولیای الهی ، در برابر انسان می گشاید.. 🔹سالهاست با سرگذشت و آثارش گره خورده‌ام و هرچه می‌گذرد داغ فقدانش برایم بیشتر می‌شود؛ نابغه‌ی مجاهدی که انصافاً تمام‌نشدنی است و در هر عرصه‌ای از فلسفه و اخلاق و تفسیر و منطق و اصول فقه و فقه نظام سازی و .... ورود پیدا کرده ، اثری در خور توجه و ممتاز به یادگار گذاشته است. 🔹اگر دست خائن و خبیث صدام، این عالم وارسته و کم‌نظیر را از جهان اسلام نمی‌گرفت و چراغ حیات دنیایی و ظاهری ایشان را در 46 سالگی خاموش نمی‌کرد، امروز ما می توانستیم شاهد پیوندی متفاوتی میان «حکومت» و «حوزه علمیه» باشیم؛ همانطور که حضرت امام ره، فصل جدیدی در «حکمرانی دینی» در مقابل دیدگاه بشریت امروز ایجاد نمود، ایشان نیز می توانست فصل جدیدی در «مرجعیت انقلابی» برای امروز ما به ارمغان بیاورد؛ ارمغانی که ثمره‌ی مبارکش، میان بود. 🔹ایشان برای پاسخگویی به نیازهای انقلاب اسلامی، درس خارج خود را تعطیل کرد و برای آماده کردن دلها و افکار مردم مسلمان برای پیوستن به انقلاب اسلامی، به ارائه مفاهیم شورانگیز، حماسی و اجتماعی قرآنی روی آورد که متأسفانه بیش از 14 جلسه ادامه نیافت و با محاصره شش ماه و بعد شهادت مظلومانه ایشان، این مسیر ناتمام ماند. 🔹حضرت امام خمینی ره، دردمندانه در پیامی به مناسبت شهادت ایشان و خواهر مکرمه‌شان بنت‌الهدی صدر در 2 اردیبهشت 1359، نوشت: "شهادت ارثى است كه امثال اين شخصيتهاى عزيز از مواليان خود برده‌اند؛ و جنايت و ستمكارى نيز ارثى است كه امثال اين جنايتكاران تاريخ از اسلاف ستم پيشه خود می‌برند. شهادت اين بزرگواران كه عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده‌اند به دست اشخاص جنايتكارى كه عمرى به خونخوارى و ستم‏پيشگى گذرانده‌اند عجيب نيست؛ عجب آن است كه مجاهدان راه حق در بستر بميرند و ستمگران جنايت پيشه، دست خبيث خود را به خون آنان آغشته نكنند. عجب نيست كه مرحوم صدر و همشيره مظلومه‌اش به شهادت نايل شدند؛ عجب آن است كه ملتهاى اسلامى و خصوصاً ملت شريف عراق و عشاير دجله و فرات و جوانان غيور دانشگاهها و ساير جوانان عزيز عراق از كنار اين مصايب بزرگ كه به اسلام و اهل بيت رسول اللَّه ـ صلى اللَّه عليه و آله ـ وارد مى‏شود بى‌تفاوت بگذرند." ▪️خدای متعال بر علو درجات ایشان و خواهر شهیده‌شان بیت الهدی صدر بیفزاید و میهمان دائمی خوانِ عالَم‌گسترِ سیدالشهداء علیه‌السلام قرارشان دهد. 🔹خواندن کتاب «الاسلام یقود الحیاه» (با ترجمه اسلام، راهبر زندگی) و همیچنین کتاب «المدرسة القرآنیة» (با ترجمه پژوهش‌های قرآنی) را به همه دوستان انقلابی پیشنهاد می‌کنم. علی محمدی ـ 19 فروردین 1399 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢جای خالی سید💢 🔹سلام سیدجان ➖می نویسم برایت نه برای بزرگداشتت، که کسی را که خدا عزیز بدارد، چه حاجب بدان. ➖یادت را زنده نگه بدارم؛ نه! چگونه چنین کنم که نسل ما بخشی از حیات عاشورایی و انقلابی اش را از و تو به یادگار دارد. ➖چقدر جایت خالی است سید! دلمان چقدر تنگ شده برای کسی که از ما بر ما بخواند و حالمان را بهتر کند. ➖ کسی که بگوید که هستیم و چه نیستیم، از کدام قبیله و تباریم و از چه دور دست‌هایی با کاروان حسین علیه‌السلام در تاریخ رهسپاریم. ➖از قله‌های سربه فلک کشیده‌ی سر راه‌مان بگوید، و از لزوم گرم کردن آفاق وسیع دل، با آفتاب بی‌غروب توکل. ➖ خیالمان را راحت کند که راه حق، محفوف به بلایا و دشواری‌هاست، و کربلا را به همین دلیل، کربلا نامیده‌اند. ➖ تکلیفمان را با اجبار و اختیار روشن کند که این مسیر پای اختیار می خواهد و سرهای بریده، و به اسرارش جز از این طریق، راهی نیست. 🔹سید جان! ➖ راستش را بخواهی، ما جنگ و رزمنده هاش را و انقلاب و سربازانش را در آینه‌ی تو دیده‌ایم، و مگر غیر از این توقع است که «المؤمنُ مراة المؤمن». ➖ شاید در این ایام بیماری و قرنطینه و به هم ریختن تمامی معادلاتِ بشرِ پرادعایِ خاکی، و تجلی میدان‌داری روح‌های بزرگ و برخوردار از حیات ولایی و معنوی، کسی را می خواستیم که اسرار فاش کند و به ما یادآور شود که انس حضور، اَجر آوارگی برای حق است و تا کسی از شهر ـ که مهبط عادات است ـ ، کوچ نکند، بدان نائل نیاید.... 🔹سید عزیز من! ➖ خیالت راحت باشد که انقلاب از هر زمانی بالنده‌تر است، و سربازان خمینی و خامنه‌ای، در این ایام بیماری نشان دادند که از همیشه سر زنده‌تر و پا به رکاب‌تر اند. 🔹ولی سیدجان جایت خیلی خالی است، ما کسی را می خواهیم که از ما بر ما بگوید و حالمان را بهتر کند. چقدر جایت خالی است؛ سید شهیدان اهل قلم!🥀🥀 20 فروردین 1399 ـ سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢عصر ظهور؛ نقطه غَلَیانِ همه فعالیت‌های مسلمین در طول تاریخ💢 《از بیانات شهید بهشتی به مناسبت نیمه شعبان یک هفته قبل از شهادت》 🔹مبارک باد بر همۀ شما ميلاد فرخندۀ ولی عصر و امام زمان سلام الله عليه و توفيق خداوندى يارتان باد كه بتوانيد از كسانى باشيد كه به حق، او امام شان است! 🔹يك آموزش مستمر لطيف و زيبا و پُركِشش در عصر غيبت ولی عصر سلام الله عليه وجود دارد و آن اين که ما هميشه خودمان را با امامى و رهبرى و پيشوا و الگو و اسو هاى مقايسه می كنيم كه معلوم است و هميشه چشم به زمان امامت و رهبرى معصومى می دوزيم كه قرار است بر همۀ موانعِ تحققِ انسانيت و عدالت پيروز شود. قرار نيست ديگر با موانع سر و كله بزند. پيغمبرْ معصوم است، على عليه السلام معصوم است، امامان ديگر معصوم اند، اما همۀ آن ها با موانع سر و كله می زنند. پيغمبر مجبور بود اوضاع و احوال را قدرى رعايت بكند، على عليه السلام مجبور بود اوضاع و احوال را رعايت بكند، ائمۀ ديگر مجبور بودند اوضاع و احوال را رعايت بكنند. او در زمان ظهورش، كوبندۀ همۀ موانع است. می آيد تا همۀ موانع تحقق جامعۀ نمونه را از بين ببرد؛ در زمانى كه مردم و شرايط اجتماعى اين آمادگى را به‌ وجود آورده اند. 🔹بنابراين، درست همان جلوۀ والاى الهى كه وقتى انسان به خودِ خدا معتقد است و دل بسته است و عشق می ورزد به آن كمال مطلق، به آن قدرت مطلق، به آن علم مطلق عشق می ورزد، به آن خير مطلق، به آن عدل مطلق قلباً معتقد است و عشق می ورزد، چه طور او براى انسان جاذبه دارد كه منِ انسان آغازگرِ راه را آن عشق می تواند پيش ببرد؟ همين طور توجه به رهبرى و الگو و اسوه بودنِ امامى كه خودش پاك و كامل و معصوم و انسان ساخته شده بر فراز اسلام است و حتى حكومتش عالی ترين درجۀ تحقق حكومت است، يعنى حكومتى كه موانع را از سر راه برداشته است البته نه برداشتن يك روزه، بلكه برداشتنى كه نظير به جوش آمدن آب است و پس از مدتى گرم كردن آب يعنى در نقطۀ غلیان ایجاد می شود نقطۀ غلَيان همۀ كارهایی است كه مسلمانها در طول تاريخ خواهند كرد. به همين دليل، حركت همۀ ما می تواند جزو عوامل تعجيل و تسريع در آن نقطۀ غليان باشد، ان شاءالله. 🔹بر همگان اين روز و اين ايمان و اين اميد و اين انتظار مبارك باد! منبع : ، کتاب حزب جمهوري اسلامي گفتارها، گفتگوها، نوشتارها صفحات 225 و 226 نقل شده (به جز تیتر)، از کنال «از بهشتی برای امروز» در پیام‌رسان بله به آدرس زیر @shahiddoctorbeheshti 21 فروردین 1399 ـ نیمه شعبان مبارک باد 🌺 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/