33.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابراز ارادت موبد زرتشتیان استان اصفهان به امام رضا علیه السلام
🌺🌸🌺🌸🌺🌸مومن واقعی در کلام امام رئوف ، سلطان طوس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (با تصویر کتاب )🌺🌸🌺🌸🌺🌸
➖➖🔹➖➖➖➖
حارث پسر دلهاث، غلام امام رضا عليه السّلام گفت: شنيدم آن حضرت فرمودند:
مؤمن، مؤمن [واقعى] نيست مگر اين كه در او سه خصلت باشد:
روشى از پروردگارش، روشى از پيامبرش، و روشى از امامش.
🔻امّا روش #پروردگارش: پوشاندن اسرارش مى باشد، (*) چرا كه خداى بزرگ [در قرآن] فرمود: «خداوند، عالم به غيب است و بر غيبش كسى را آگاه نمى كند مگر پيامبرى را كه پسنديده است»
(جنّ- 26)
🔻و اما روش #پيامبرش: سازش و مدارا با مردم است. همانا خداوند به پيامبرش امر فرموده كه با مردم مدارا و سازش نمايد [آنجا كه] مى فرمايد: «عفو و بخشايش را پيشه خود ساز و به خوبى و نيكى امر كن و از جاهلان روى بگردان» (اعراف- 199)
🔻و امّا روش #امامش: صبر كردن بر سختى جنگ با دشمن، و سختى فقر و تنگدستى است. خداى بزرگ [در قرآن] مى فرمايد: «و صبركنندگان در سختى محاربه با دشمن و سختى فقر و تنگدستى» (بقره- 177)
📚 مصنفات الشیخ الصدوق، کتاب صفات الشیعه، ص 172
yon.ir/MuE2o
(*) : منظور اینست که راز زندگی خود را به راحتی با مردم در میان نگذارد؛ در دل نگه دارد. غالباً، افراد در زمان ناراحتی کسی را میخواهند تا با وی درد دل خود را بگویند؛ و سبک شوند؛ اما این راز گویی به نقطه ضعفی در برابر شنونده تبدیل شده، موجب پشیمانی فرد گوینده می گردد.
🎙 حجت الاسلام علوی
🎵 فریادرس شیعیان ؛ ماجرای عنایت امام رضا علیه السلام به خانمی از اهل تبریز
🌼 🌿 🌼 🌿 🌼 🌿 🌼
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 اعتقادات مومن حقیقی در کلام امام رضا علیه السلام(با تصویر کتاب)🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
▪️فضل بن شاذان گفت:
حضرت امام رضا عليه السّلام فرمودند:
👈 هر كس به يگانگى خدا اقرار كند و مشابهت خدا را با خلقش انكار نمايد،
و خدا را از آنچه شايسته او نيست منزّه بدارد و اقرار كند كه او صاحب نيرو، قدرت، اراده، خواست، خلق، امر، قضا و قدر است و افعال بندگان، به گونه خلق تقديرى و نه خلق تكوينى،
مخلوق اوست
👈و گواهى دهد كه محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم رسول خدا و
👈على عليه السّلام و ساير امامان بعد از او عليهم السّلام حجّتهاى خداوند هستند،
👈و دوستان آن ها را دوست بدارد،
👈و دشمنانشان را دشمن بدارد،
👈از گناهان كبيره دورى كند،
👈به رجعت و دو متعه (متعه حجّ و متعه نساء) اقرار كند،
👈به معراج و سؤال [نكير و منكر] در قبر، حوض كوثر، شفاعت، خلق شدن بهشت و دوزخ، پل صراط، ترازوى [سنجش اعمال]،
برانگيخته شدن [از قبر]، دوباره زنده شدن، پاداش [نيك و بد اعمال] و حسابرسى [در روز قيامت] ايمان آورد،
مؤمن حقيقى است
و از شيعيان ما اهل بيت عليهم السّلام مى باشد.
حمد و سپاس از آن خداوندى كه پروردگار جهانيان است و درودهاى [بى پايان] او بر محمّد و آل پاكش باد.
📚 مصنفات الشیخ الصدوق، کتاب صفات الشیعه، ص 185
yon.ir/QoxOk
28.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرامتی از حضرت علی بن موسی الرضا(عليه السلام ) صابر خراسانی
عنایت امام رضا
سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد با موضوع «داستان تقاضای حاج جعفر روحانی از امام رضا»
🌺🌸🌺🌸🌺🌸"جایگاه و منزلت احمد بن موسی بن جعفر(حضرت شاهچراغ علیهالسّلام)🌺🌸🌺🌸🌺🌸
1-مورد عنایت و محبت امام معصوم
منابع اسلامی از احمد بن موسی بن جعفر به بزرگی، تقوا، دیانت و ژرف اندیشی یاد کرده اند به طوری شیخ مفید در توصیف و منزلت ایشان این چنین یاد کرده است: و احمد بن موسى مردى کریم و بزرگوار و پارسا بوده، و حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام او را دوست داشت و مقدم می داشت، و مزرعه خود که معروف بود به بسیره را به او بخشید، و گفتهاند: احمد بن موسى علیهالسّلام در زمان خود هزار بنده آزاد کرد.[1] این نقل شیخ مفید به خوبی گویای این است که جناب احمد بن موسی مورد توجه، محبت و عنایت امام معصوم(علیه السلام) بوده است. بدون شک عنایت و محبت شخصی هر چند ارتباط نسبی هم وجود داشته باشد خالی از حکمت نیست.
2-بصیرت و ولایت مداری
از آنچه در کتب تاریخی در احوالات احمد بن موسی(علیهالسّلام )نقل شده به خوبی می توان بصیرت، آگاهی و ولایت مداری جناب شاه چراغ را اثبات کرد، شتافتن برای دیدار امام معصوم از مدینه به طوس آن هم با مشقت و سختی به خوبی گواه بر محبت و عشق ایشان به مقام ولایت است. در نقل این مسافرت آمده است: « احمد بن موسی(علیهالسّلام) همراه با کاروانی عظیم که جمعیت آن تا پانزده هزار گزارش شده است به ایران مهاجرت کرد.[2] البته در برخی نقل ها این تعداد کمتر گزارش شده است.»، در توصیف ولایت مداری و بصیرت ایشان همین بس که شیفته جاه و مقام و منزلت دنیوی نبود، به طوری که بعد از شهادت پدر بزرگوار خود در حالی که عده ای این چنین می پنداشتند که او به خاطر دیانت، پارسایی و دانش جانشین پدر خود خواهد بود، مردم و دوستان خود را بیعت با امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) دعوت می کنند و امام واجب الطاعه را ایشان می خوانند.
از جمله اوصاف و فضایل اخلاقی و دینی ایشان شجاعت و دلیرمردی است، شجاعتی که در نهایت موجب می شود در مسیر دفاع از مقام ولایت و امامت به مقام شامخ شهادت نایل آیدبرخی کتب تاریخی همچون ملل و نحل در خصوص این واقعه به این مطلب اشاره کرده اند: چون خبر شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) در شهر پیچید مردم بر در خانه «ام احمد» گرد آمدند و حضرت سید میر احمد را به مسجد بردند زیرا از نظر جلالت و قدر و شخصیتی بارز و مطلع بر عبادت و طاعت و نشر شریعت و احکام داشت و همچنین صاحب کرامت و کارهای خارق العاده بود، مردم این چنین می پنداشتند که پس از امام موسی بن جعفر(علیهالسّلام) امام بحق و خلیفه مسلمین فرزندش احمد است،... ولی ایشان با روشنگری و برطرف کردن شبهات به همه اعلام داشتند که من خودم در بیعت برادرم(علی بن موسی) هستم بدانید بعد پدرم برادرم علی بن موسی(علیهالسّلام) امام و خلیفه بحق و ولی خداست، از این رو بر من و بر شما واجب است که امر آن امام را اطاعت کنیم، و به هر چه او امر می کند گردن نهیم، ایشان در آن مجلس به بیان فضایل و مناقب امام علی بن موسی الرضا(علیهالسّلام) می پردازند و مردم را منقاد و مطیع امام می نمایند.[3] سپس همگان با علی بن موسی(علیهالسّلام) بیعت کردند و امام رضا(علیهالسّلام) در حق برادرش دعا کرد[4]
3-شجاعت و دلیرمردی و شهادت
از جمله اوصاف و فضایل اخلاقی و دینی ایشان شجاعت و دلیرمردی است، شجاعتی که در نهایت موجب می شود در مسیر دفاع از مقام ولایت و امامت به مقام شامخ شهادت نایل آید، برخی کتب شرح ماجرای شهادت ایشان را این چنین نقل کرده اند: زمانی که مأمون (لعنت الله علیه) خلیفه عباسی حضرت علی بن موسی(علیه السلام) را به خراسان طلبید، جناب احمد بن موسی(علیهالسّلام )جهت دیدار و ملاقات برادر و امام خود با جمعی از امام زادگان و محبان خاندان عصمت و طهارت راهی طوس می شوند، در نزدیکی شیرازی خبر شهادت امام به جناب احمد بن موسی (علیه السلام )می رسد، از طرفی مأمون نیز که از حرکت امام زادگان به قصد خراسان اطلاع می یابد به جمیع احکام و عمال خود از جمله «قُتلُغ خان»، حاکم شیراز دستور می دهد که هر کجا بنی فاطمه و اولاد پیغمبر را یافتند به قتل برسانند[5]و این ملعون نیز در هشت فرسخی شیراز مانع حرکت امام زادگان می شود.[6] حضرت احمد بن موسی(علیهالسّلام )که وضع را این چنین می بینند، متوجه می شوند که راهی برای بازگشت وجود ندارد، به یاران و همراهان خود این چنین اطلاع می دهد که هدف این لشکر ریختن خود فرزندان علی بن ابی طالب است هر کس از شما مایل است می تواند به مدینه برگردد و جان خود را از این مهلکه نجات دهد ولی من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم.[7]"
[1]. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۴. «وَ کَانَ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى کَرِیماً جَلِیلًا وَرِعاً وَ کَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع یُحِبُّهُ وَ یُقَدِّمُهُ»