eitaa logo
علامه طباطبایی ره
18.8هزار دنبال‌کننده
415 عکس
73 ویدیو
3 فایل
شرح احوالات و تفکرات عارف و فیلسوف بزرگ قرن حضرت استاد علامه طباطبایی ره شادی روحش #صلوات راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط و تبادل @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 تفسیر آیه 2⃣ و 3⃣ سوره در تفسیر المیزان وَ رَاَیت النَّاسَ يَدخُلونَ فى دين الله اَفواجا2⃣ ✅ راغب در مفردات مى گويد كلمه () به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند، و جمع اين كلمه (افواج) مى آيد. و بنا به گفته وى معناى (داخل شدن مردم در دين خدا افواجا) اين است كه جماعتى بعد از جماعتى ديگر به در آيند، و مراد از دين الله همان اسلام است، چون خداى تعالى به حكم آيه (ان الدين عند الله السلم) غير اسلام را دين نمى داند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 فَسَبّح بحَمد رَبكَ وَاستَغفرهُ انَّه كان تَوابا3⃣ ✅ از آنجايى كه اين نصرت و فتح اذلال خداى تعالى نسبت به شرك، و اعزاز است، و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود كه از جهت اول سخن از تسبيح و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت دوم - كه نعمت بزرگى است - سخن از حمد و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبيح گويد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 البته در اين ميان وجه ديگرى براى توجيه و مناسبت اين دستور هست، و آن اين است كه خداى عزوجل كه رب عالم است، بر بنده اش اين است كه او را با صفات كمالش ذكر كند و همواره بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون فتح مكه باعث شد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن باطل و قطع ريشه فساد داشت فراغتى حاصل كند، دستورش داد كه از اين به بعد كه فراغتت بيشتر است، به ياد جلال خدا - كه تسبيح او است - و جمالش - كه حمد او است و نقص و حاجت خودش، كه استغفار است - بپردازد، و معناى استغفار در مثل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه آمرزيده هست، درخواست ادامه مغفرت است، چون احتياج به از نظر بقاء عينا مثل احتياج به حدوث مغفرت است، دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب تكميل شكرگزارى است. (انه كان توابا) اين جمله دستور به استغفار را تعليل مى كند، و در عين حال تشويق و تأكيد هم هست __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 بحث روايتى سوره در تفسیر المیزان ✅ در مجمع البيان از مقاتل روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را بر اصحابش ‍قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مژده مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد گريه كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: چرا مى گريى عمو؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره خبر مرگ تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: بله اين سوره همان را مى گويد كه تو فهميدى، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين سوره بيش از دو سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را خندان و خوشحال نديد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 : اين معنا در تعدادى از روايات با عباراتى مختلف آمده و بعضى در وجه دلالت سوره بر خبر مرگ آن جناب چنين گفته اند كه: اين سوره دلالت دارد بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از انجام رسالات خود فارغ شده، آنچه بنا بود انجام دهد انجام داده، و دوران تلاش و مجاهدتش به سر رسيده، و معلوم است كه طبق مثل معروف عند الكمال يرقب الزوال، هر چيزى كه به حد كمالش رسيد بايد منتظر زوالش بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 در همان كتاب از ام سلمه روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در اواخر عمرش نمى ايستاد و نمى نشست و نمى آمد و نمى رفت، مگر اينكه مى گفت: سبحان الله و بحمده و استغفرالله و اتوب اليه ما علت اين معنا را پرسيديم، فرمود: من بدين عمل مامور شده ام، آنگاه اين سوره را مى خواند: (اذا جاء نصر الله و الفتح ). 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 : و در اين معنا روايات يكى دو تا نيست، البته در بين آنها در اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چه ذكرى مى گفته اختلاف هست. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 بحث روایتی سوره در تفسیرالمیزان 👈 در عيون به سند خود از حسين بن خالد از حضرت (عليه السلام) روايت آورده كه گفت: من از پدرم شنيدم كه از پدرش ‍ (عليه السلام) حديث كرد كه: سوره اى كه از قرآن نازل شد سوره (بسم الله الرحمن الرحيم اقرا باسم ربك) بود، و آخرين سوره اى كه نازل شد سوره اذا جاء نصر الله بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 : شايد منظور از آخرين سوره دربست و به طور تمام بوده، كه در اين صورت منافات ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها بعد از اين سوره نازل شده باشد. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 بحث روایتی سوره در تفسیرالمیزان ✅ تفصيل داستان فتح : پيمان شكنى مكيان، حركت قواى اسلام، وقايع بين راه، واردشدن به شهر و... 👈 در مجمع البيان در داستان فتح مكه آمده: بعد از آنكه در سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با مشركين قريش ‍صلح نمود، يكى از شرائط صلح اين بود كه هر كس و هر قبيله عرب بخواهد مى تواند داخل در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد قريش گردد، قبيله به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پيوست، و قبيله بنى بكر در عقد و پيمان قريش در آمد، و بين اين دو قبيله از قديم الايام دشمنى بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 در اين بين جنگى ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و قريش بنى بكر را با دادن كمك كردند، ولى آشكارا كمك انسانى ندادند به جز بعضى افراد، از آن جمله عكرمه بن ابى جهل و سهيل بن عمرو كه شبانه و مخفيانه به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير عمرو بن سالم خزاعى سوار بر مركب خود شد و به مدينه نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مساله فتح مكه بر سر زبانها افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در مسجد در بين مردم بود، بن سالم ايستاد و اين اشعار را سرود:  لا هم انى ناشد محمدا حلف ابينا و ابيه الاتلد ان قريشا اخلفوك الموعدا و نقضوا ميثاقك الموكدا و قتلونا ركعا و سجدا 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى عمرو بس است سپس برخاست و به خانه همسرش رفت و فرمود: آبى برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به غسل و شستشوى خود، و مى فرمود: يارى نشوم اگر بنى كعب _خويشاوندان عمرو بن سالم _ را يارى نكنم، آنگاه از خزاعه بديل بن ورقاء با جماعتى حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از بنى بكر و قريش كشيده بودند و مخصوصا يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف برگشتند. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 بحث روایتی سوره 👈 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از پيش خبر داده بود كه گويا مى بينم از طرف قريش به سوى شما مى آيد تا پيمان صلح را تمديد كند و به زودى بديل بن ورقاء را در راه مى بيند. اتفاقا همينطور كه فرموده بود پيش آمد، بديل و همرهانش ابوسفيان را در عسفان ديدند كه از طرف قريش به مدينه مى رود تا پيمان را تمديد و محكم كند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 همينكه ابوسفيان بديل را ديد پرسيد: از كجا مى آيى؟ گفت رفته بودم كنار دريا و اين بيابانهاى اطراف. گفت: مدينه نزد محمد نرفتى؟ پاسخ داد نه. و از هم جدا شدند، بديل به طرف مكه رهسپار شد، ابوسفيان به همراهان خود گفت: اگر بديل مدينه رفته باشد، حتما آذوقه شترش را از هسته خرما داده، برويم ببينيم شترش كجا خوابيده بود، رفتند و آنجا را يافته پشكل شتر بديل را پيدا كردند و شكافتند ديدند هسته خرما در آن هست ابوسفيان گفت به خدا سوگند بديل نزد محمد رفته بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ابوسفيان از آنجا به مدينه آمد و نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفت، عرضه داشت: اى محمد خون قوم و خويشاوندانت را حفظ كن و قريش را پناه بده و مدت پيمان را تمديد كن. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا عليه مسلمانان توطئه كرديد و نيرنگ بكار زديد و پيمان را شكستيد؟ ابوسفيان گفت: نه. فرمود: اگر نشكسته ايد ما بر سر پيمان خود هستيم. ابوسفيان از آنجا بيرون آمد، به ابوبكر برخورد و گفت: قريش را در پناه خود گير. ابوبكر گفت: واى بر تو مگر كسى مى تواند عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كسى را پناه بدهد. از او هم گذشت به عمر بن خطاب برخورد و همان تقاضا را از او كرد و همان جواب را از او شنيد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 از او هم گذشت به منزل دخترش همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفت و خواست تا روى فرش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بنشيند، دخترش خم شد و فرش را جمع كرد، ابوسفيان گفت: دخترم آيا دريغ كردى از اينكه پدرت روى فرش بنشيند. گفت: بله، اين فرش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و تو به خاطر شركت نجس و پليد هستى و نمى توانى روى اين فرش بنشينى. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁بحث روایتی سوره در تفسیرالمیزان 👈 ابوسفیان از آنجا هم بيرون شد و به خانه (عليهاالسلام) رفت و گفت: اى دختر سيد عرب، آيا قريش را پناه مى دهى و مدت پيمان ايشان را تمديد مى كنى؟ اگر چنين كنى گرامى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلام) فرمود جوار من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است. پرسيد: آيا ممكن نيست به دو پسرانت دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا سوگند بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم جوار دهند، علاوه بر اين، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پناه دهد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه رو به بن ابى طالب (عليه السلام) كرد و گفت: اى اباالحسن چاره ام از همه جا قطع شده، از تو مى خواهم برايم خير خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى. على (عليه السلام) فرمود: تو پيرمرد قريشى، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش را در پناه و جوار خود قرار دادم، اين را بگو و به ديار خودت برگرد. ابوسفيان پرسيد: اين كار دردى از من دوا خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند گمان ندارم، وليكن چاره ديگرى برايت سراغ ندارم، ناگزير ابوسفيان برخاست و در مسجد فرياد زد: ايها الناس من قريش را در جوار خود قرار دادم، آنگاه شترش را سوار شد و به طرف رفت. وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند چه خبر آورده اى؟ ابوسفيان قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا سوگند على بن ابى طالب كارى برايت انجام نداده، جز اينكه به بازيت گرفته، و اعلامى كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد. ابوسفيان گفت: نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولى چاره دیگری نداشتم. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁بحث روایتی سوره در تفسیرالمیزان ✅ رسول خدا (صلى الله عليه و آله) عزم خود را براى مكه جزم مى كند. 👈 راوى مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور داد تا مسلمانان براى جنگ با مردم مكه، مجهز و آماده شوند، و آنگاه عرضه داشت بار الها چشم و گوش قريش را از كار ما بپوشان و از رسيدن اخبار ما به ايشان جلوگيرى فرما تا ناگهانى بر سرشان بتازيم و قريش را در شهرشان مكه غافلگير سازيم. در اين هنگام بود كه حاطب بن ابى بلتعه نامه اى به قريش نوشت و به دست آن زن داد تا به مكه برساند، ولى خبر اين خيانتش از به رسول الله رسيد، و على (عليه السلام) و زبير را فرستاد تا نامه را از آن زن بگيرند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در داستان فتح مكه غفارى را جانشين خود در مدينه كرد و ده روز از ماه رمضان گذشته بود كه با ده هزار نفر لشكر از مدينه بيرون آمد، و اين در سال هجرت بود، و از مهاجر و انصار حتى يك نفر تخلف نكرد. از سوى ديگر ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب پسر عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و عبدالله بن اميه بن مغيره، در بين راه در محلى به نام (نيق العقاب ) رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را ديدند، و اجازه ملاقات خواستند، ليكن آنجناب اجازه نداد، همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در وساطت و شفاعت آن دو عرضه داشت: يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يكى از اين دو پسر عموى تو و ديگرى پسر عمه و داماد تو است. فرمود مرا با ايشان كارى نيست، اما پسر عمويم حرمتم كرده، و اما پسر عمه و دامادم همان كسى است كه درباره من در مكه آن سخنان را گفته بود. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 بحث روایتی سوره در تفسیرالمیزان 👈 وقتى خبر اين گفتگو به ايشان رسيد ابوسفيان كه پسر خوانده اى همراهش بود گفت: به خدا سوگند اگر اجازه ملاقاتم ندهد دست اين كودك را مى گيرم و سر به بيابان مى گذارم، آنقدر مى روم تا از گرسنگى و تشنگى بميريم. اين سخن به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد، حضرت دلش سوخت و اجازه ملاقاتشان داد، هر دو به ديدار آن جناب شتافته اسلام آوردند. و چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در بار انداخت، و با اينكه اين محل نزديك مكه است، مردم مكه از حركت آن جناب بكلى بى خبر بودند، در آن شب ابوسفيان بن حرب و حكيم بن حزام و بديل بن ورقاء از مكه بيرون آمدند تا خبرى كسب كنند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 از سوى ديگر عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با خود گفت پناه به خدا، خدا به داد قريش برسد كه دشمنش تا پشت كوههاى مكه رسيده، و كسى نيست به او خبرى بدهد، به خدا اگر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به ناگهانى بر سر قريش ‍بتازد و با شمشير وارد مكه شود، قريش تا آخر دهر نابود شده، اين بى قرارى وادارش كرد همان شبانه بر استر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) سوار شده به راه بيفتد، با خود مى گفت: بروم بلكه لابلاى درخت هاى اراك اقلا به هيزم كشى برخورم، و يا دامدارى را ببينم، و يا به كسى كه از سفر مى رسد و به طرف مكه مى رود برخورد نمايم، به او بگويم به قريش خبر دهد كه لشكر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تا كجا آمده، بلكه بيايند التماس كنند و امان بخواهند تا آن جناب از ريختن خونشان صرفنظر كند. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 در مجمع البيان از مقاتل روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره نازل شد، رسول خدا آن را بر اصحابش ‍قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مژده مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد گريه كرد، رسول خدا پرسيد: چرا مى گريى عمو؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره خبر مرگ تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: بله اين سوره همان را مى گويد كه تو فهميدى، و رسول خدا بعد از نزول اين سوره بيش از دو سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را خندان و خوشحال نديد. __________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁تفسیر سوره در تفسیرالمیزان ✅ ديدار ابوسفيان با پيامبر (صلى الله عليه و آله) و اسلام آوردن او به نقل از عباس 👈 به خدا سوگند در لابلاى درختان اراك دور مى زدم تا شايد به كسى برخورم، كه ناگهان صدايى شنيدم كه چند نفر با هم صحبت مى كردند، خوب گوش دادم صاحبان صدا را شناختم، ابوسفيان بن حرب و حكيم بن حزام و بديل بن ورقاء بودند، و شنيدم ابوسفيان مى گفت به خدا سوگند هيچ شبى در همه عمرم چنين آتشى نديده ام، بديل در پاسخ گفت: به نظر من اين آتشها از قبيله خزاعه باشد، ابوسفيان گفت: خزاعه پست تر از اينند كه چنين لشكرى انبوه فراهم آورند من او را از صدايش شناختم و صدا زدم اى اباحنظله - ابوسفيان - تا صدايم را شنيد شناخت، و گفت ابوالفضل تويى؟ گفتم آرى. گفت: لبيك پدر و مادرم فداى تو باد، چه خبر آورده اى؟ گفتم: اينك رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است با لشكرى آمده كه شما را تاب مقاومت آن نيست، ده هزار نفر از مسلمين است. پرسيد: پس مى گويى چه كنم؟ گفتم: با من سوار شو تا نزد آن جناب برويم تا از حضرتش برايت امان بخواهم، به خدا قسم اگر آن جناب بر تو دست يابد گردنت را مى زند، ابوسفيان با من سوار شد، با شتاب استر را به طرف رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) راندم، از هر اجاق و آتشى رد مى شديم مى گفتند: اين عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و سوار بر استر آن جناب است، تا به آتش عمر بن خطاب رسيديم، صدا زد اى ابا سفيان حمد خداى را كه وقتى به تو دست يافتيم كه هيچ عهد و پيمانى در بين نداريم، آنگاه به عجله به طرف رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دويد، من نيز استر را به شتاب رساندم، به طورى كه عمر و استر من جلو درب قبه راه را به يكديگر بستند، و بالاخره عمر زودتر داخل شد، آنطور كه يك سواره كندرو، از پياده كندرو جلو مى زند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 عمر عرضه داشت : يا رسول الله اين ابو سفيان دشمن خدا است كه خداى تعالى ما را بر او مسلط كرده و اتفاقا عهد و پيمانى هم بين ما و او نيست اجازه بده تا گردنش را بزنم، من عرضه داشتم : يا رسول الله من او را پناه داده ام، و آنگاه بلافاصله نشستم و سر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را - به رسم التماس - گرفتم، و عرضه داشتم به خدا سوگند كسى غير از من امروز در باره او سخن نگويد، ولى عمر اصرار مى ورزيد، به او گفتم : اى عمر آرام بگير، درست است كه اين مرد چنين و چنان كرده، ولى هر چه باشد از آل عبد مناف است، نه از عدى بن كعب - دودمان تو - اگر از دودمان تو بود من وساطتش را نمى كردم. عمر گفت اى عباس، كوتاه بيا، اسلام آوردن تو آن روز كه اسلام آوردى محبوب تر بود براى من از اينكه پدرم خطاب اسلام بياورد. مى خواست بگويد: تعصب دودمانى در كارم نيست، به شهادت اينكه از اسلام تو خوشحال شدم بيش از آنكه پدرم مسلمان مى شد، اگر مى شد. در اين جا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به عمويش عباس فرمود فعلا برو او را امان داديم، فردا صبح او را نزد من آر. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 مى گويد: صبح زود قبل از هر كس ديگر او را نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بردم، همينكه او را ديد فرمود: واى بر تو اى ابا سفيان آيا هنوز وقت آن نشده كه بفهمى جز الله معبودى نيست ؟ عرضه داشت: پدر و مادرم فداى تو كه چقدر پابند رحمى، و چقدر كريم و رحيم و حليمى، به خدا قسم اگر احتمال مى دادم كه با خداى تعالى خداى ديگرى باشد، بايد آن خدا در جنگ بدر و روز احد ياريم مى كرد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: واى بر تو اى ابا سفيان آيا وقت آن نشده كه بفهمى من فرستاده خداى تعالى هستم؟ عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت شود، در اين مساله هنوز شكى در دلم است عباس مى گويد: به او گفتم واى بر تو شهادت بده به حق قبل از اينكه گردنت را بزنند. ابو سفيان بناچار شهادت داد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 در اين هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى عباس برگرد و او را در تنگه دره نگه دار، تا لشكر خدا از پيش روى او بگذرد، و او قدرت خداى تعالى را ببيند، من او را نزديك دماغه كوه، تنگترين نقطه دره نگه داشتم، لشكريان اسلام قبيله قبيله رد مى شدند و او مى پرسيد: اينها كيانند؟ و من پاسخ مى دادم، و مى گفتم مثلا اين قبيله اسلم است، اين جهينه است، اين فلان است، تا در آخر خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در كتيبه خضراء از مهاجرين و انصار عبور كرد، در حالى كه نفرات كتيبه آنچنان غرق آهن شده بودند كه جز حدقه چشم از ايشان پيدا نبود، ابو سفيان پرسيد اينها كيانند : اى ابا الفضل ؟ گفتم اين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه با مهاجرين و الفضل سلطنت برادرزاده ات عظيم شده، گفتم واى بر تو سلطنت و پادشاهى نيست. بلکه نبوت است. گفت: بله حالا که چنین است. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر سوره در تفسیرالمیزان ✅ حركت لشكر اسلام به سوى مكه و فتح مكه حكيم بن حزام و بديل بن ورقاء نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، و اسلام را پذيرفته با آن جناب بيعت كردند، وقتى مراسم بيعت تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن دو را پيشاپيش خود روانه به سوى قريش كرد تا ايشان را به سوى اسلام دعوت كنند و اعلام بدارند هر كس بر خانه ابوسفيان كه بالاى مكه است داخل بشود ايمن است، و هر كس داخل خانه حكيم كه در پايين مكه است بشود او نيز ايمن خواهد بود، و هر كس هم درب خانه خود را بروى خود ببندد و دست به شمشير نزند ايمن است. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 بعد از آنكه ابوسفيان و حكيم بن حزام از نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند و به طرف روانه شدند، رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم) زبير بن عوام را به سركردگى جمعى از سواره نظام مهاجرين مامور فرمود تا بيرق خود را در بلندترين نقطه مكه كه محلى است به نام حجون نصب كند و فرمود از آنجا حركت نكنيد تا من برسم و وقتى خود آن جناب به مكه رسيد، در همين حجون خيمه زد، و سعد بن عباده را به سركردگى كتيبه انصار در مقدمه اش، و خالد بن وليد را با جمعيتى از مسلمانان قضاعه وبنى سليم را دستور داد تا به پايين مكه بروند، و پرچم خود را در آنجا نرسيده به خانه ها نصب كنند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 به ايشان دستور داد كه به هيچ وجه متعرض كسى نشوند و با كسى نجنگند، مگر آنكه ابتدا به جنگ كرده باشد، و دستور داد نفر را هر جا ديدند به قتل برسانند: 1⃣ عبد الله بن سعد بن ابى سرح 2⃣ حويرث بن نفيل 3⃣ ابن خطل 4⃣ مقبس بن ضبابه و نيز دستورشان داد كه نفر مطرب و آوازه خوان را هر جا ديدند بكشند، و اينها كسانى بودند كه با آوازه خوانيهايشان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را هجومى گفتند. و فرمود حتى اگر ديدند دست به پرده كعبه دارند در همان حال به قتلشان برسانند. طبق اين فرمان على (عليه السلام) حويرث بن نفيل و يكى از دو آوازه خوانها را كشت، و آن ديگرى متوارى شد، و نيز مقبس بن ضبابه را در بازار به قتل رسانيد، و ابن خطل را در حالى كه دست به پرده كعبه داشت پيدا كردند، و دو نفر به وى حمله كردند، يكى سعيد بن حريث، و ديگرى عمار بن ياسر، سعيد از عمار سبقت گرفت و او را به قتل رسانيد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ابوسفيان با شتاب خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رسانيده ركاب مركب آن جناب را گرفت و بدان بوسه زد، آنگاه گفت: پدر و مادرم به قربانت. آيا نشنيدى كه سعد گفته:  اليوم يوم الملحمه اليوم تسبى الحرمه 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 حضرت به على (عليه السلام) دستور داد: به عجله خود را به سعد برسان، و پرچم - كه همواره به دست فرمانداران سپرده مى شد - را از او بگير، و تو خودت آن را داخل شهر كن، اما با رفق و مدارا، و على (عليه السلام) پرچم انصار را از سعد بن عباده گرفت، و انصار را همانطور كه فرموده بود با رفق و مدارا داخل شهر كرد. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر سوره در تفسیرالمیزان ✅ خطبه پيامبر (صلى الله عليه و آله) بعد از فتح مكه 👈 بعد از آنكه خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلام) وارد شد، صناديد (بزرگان) قريش داخل كعبه شدند، و به اصطلاح بست نشستند، چون گمان نمى كردند - با آن همه جنايات كه كرده بودند - جان سالم بدر برند، در اين هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد مسجد الحرام شد و تا جلو درب كعبه پيش آمد، در آنجا ايستاده سخن آغاز كرده فرمود: (لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده) معبودى نيست به جز ، تنها او تنها او كه وعده خود به كرسى نشاند و بنده خود را يارى داد، و يك تنه همه حزبهاى مخالفش را از ميدان بدر برد، هان اى مردم هر مال و هر امتياز موروثى و طبقاتى، و هر خونى كه در جاهليت محترم بود، زيرا اين دو پاى من (من امروز همه آنها را لغو اعلام مى كنم ) مگر پرده دارى كعبه و سقايت حاجيان، كه اين دو امتياز را به صاحبانش اگر اهليت داشته باشند بر مى گردانم. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر سوره در تفسیرالمیزان ✅ خطبه پيامبر (صلى الله عليه و آله) بعد از فتح مكه 👈 هان اى مردم، مكه همچنان بلد الحرام است، چون خداى تعالى آن را از ازل حرمت داده، براى احدى قبل از من و براى خود من كشتار در آن حلال نبوده، تنها براى من پاسى از روز حليت داده شده، از آن گذشته تا روزى كه قيامت بپا شود اين بلد، بلد الحرام خواهد بود، گياه و روئيدنيهايش مادامى كه سبز باشد كنده نمى شود، و درختانش قطع نمى گردد، و شكارش مورد تعرض احدى قرار نمى گيرد، گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا فرارى نمى شود) و كسى نمى تواند گم شده اى را بردارد، مگر به منظور اينكه صاحبش را پيدا كند، و گم شده اش را بدو بدهد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه فرمود: هان اى مردم مكه ! براى پيامبر خدا همسايگان بسيار بدى بوديد، نبوت و دعوتش را تكذيب كرديد، و او را از خود رانديد، و از وطن مالوفش بيرون كرديد و آزارش داديد، و به اين اكتفا نكرديد، حتى به محل هجرتم لشكر كشيديد و با من به قتال پرداختيد، با همه اين جنايات برويد كه شما آزاد شدگانيد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 وقتى اين صدا و اين خبر به گوش كفار مكه كه تا آن ساعت در پستوى خانه ها پنهان شده بودند رسيد، مثل اينكه سر از قبر برداشته باشند همه به اسلام گرويدند، و چون مكه با لشكركشى فتح شده بود، و قانونا تمامى مردمش غنيمت و بردگان اسلام بودند، ولى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) همه را آزاد كرد، از اين جهت از آنان تعبير كرد به طلقاء. _____________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر سوره در تفسیرالمیزان ✅ خطبه پيامبر (صلى الله عليه و آله) بعد از فتح مكه 👈 پس از آن ابن الزبعرى شرفياب حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شد، و اسلام آورد و اشعار زير را انشاء نمود: يا رسول الاله ان لسانى  راتق ما فتقت اذا انا بور  اذا ابارى الشيطان فى سنن الغى و من مال ميله مثبور امن اللحم و العظام لربى ثم نفسى الشهيد انت نذير. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 مجمع البيان سپس اضافه مى كند از ابن مسعود روايت شده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در روز فتح داخل مكه شد، در حالى كه پيرامون خانه كعبه سيصد و شصت بت كار گذاشته بودند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با چوبى كه در دست شريف داشت به يك يك آن بت ها مى زد و مى خواند: (جاء الحق و ما يبدى ء الباطل و ما يعيد - حق آمد ديگر باطل را آغاز نمى كند و بر نمى گرداند) و نيز مى خواند: (جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا). 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز از ابن عباس روايت شده كه گفت : وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد مكه شد، حاضر نشد داخل خانه شود، در حالى كه معبودهاى مشركين در آنجا باشد و دستور داد قبل از ورود آن جناب بت ها را بيرون سازند، و نيز مجسمه اى از ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلم) بود كه در دستشان چوبه از لام - كه وسيله اى براى نوعى قمار بود - وجود داشت، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خدا بكشد مشركين را، به خدا سوگند كه خودشان هم مى دانستند كه ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلم) هرگز مرتكب قمار از لام نشدند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 : روايات پيرامون داستان فتح مكه بسيار زياد است، هر كس بخواهد به همه آنها واقف شود بايد به كتب تاريخ و جوامع اخبار مراجعه كند، آنچه ما آورديم به منزله خلاصه اى بود. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وای به روزی که بگردی و یک علامه پیدا نکنی! 🎤خطابه پر معنا و شنیدنی استاد ره درباره معنویت در عصر تکنولوژی __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 ترجمه آيات سوره در تفسیرالمیزان 🍃به نام الله بخشنده به عموم، و مهربان به خواص🍃 بگو هان گروه كفر پيشه 1⃣ من نمى پرستم آنچه را كه شما مى پرستيد 2⃣ و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را كه من مى پرستم 3⃣ من نيز براى هميشه نخواهم پرستيد آنچه را شما مى پرستيد 4⃣ و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را من مى پرستم 5⃣ دين شما براى خودتان و دين من هم براى خودم6⃣ ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 بيان آيات سوره در تفسیرالمیزان ✅ در اين سوره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را دستور مى دهد به اينكه برائت خود از كيش وثنيت آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد كه آنها نيز پذيراى دين وى نيستند، پس نه دين او مورد استفاده ايشان قرار مى گيرد، و نه دين آنان آن جناب را مجذوب خود مى كند، بنابراين نه كفار مى پرستند آنچه را كه آن جناب مى پرستد، و نه تا ابد آن مى پرستد آنچه را كه ايشان مى پرستند، پس كفار بايد براى ابد از سازشكارى و مداهنه آن جناب مايوس باشند. ✅ مفسرين در اينكه اين سوره مورد بحث مكى است و يا مدنى كرده اند، و از ظاهر سياقش بر مى آيد كه در نازل شده باشد. ✅رواياتى راجع به زخم زبان در (يا ايها الكافرون...) به گروهى معهود و معين از كفار بوده و (و لا انتم عابدون ما اعبد) اخبار غيبى از آينده است. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁تفسیر ایات 1⃣ و2⃣ سوره در تفسیرالمیزان قل يااَيُّهَا الكافِرون1⃣ ✅ ظاهرا خطاب به يك طبقه معهود و از كفار است نه تمامى كفار، به دليل اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را مامور كرده از دين آنان بيزارى جويد و خطابشان كند كه شما هم از پذيرفتن دين من امتناع مى ورزيد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁  لا اَعبُدُ ما تَعبُدون2⃣ ✅ از اين آيه تا آخر سوره آن مطلبى است كه در جمله (قل يا ايها الكافرون) مامور به گفتن آن است، و مراد از (ما تعبدون )  است كه كفار مكه مى پرستيدند و مفعول (تعبدون)  ضميرى است كه به ماى موصول بر مى گردد، و با اينكه مى توانست بفرمايد: (ما تعبدونه) اگر ضمير را حذف كرده براى اين بود كه كلام دلالت بر آن مى كرده، حذف كرد تا قافيه آخر آيات هم درست در آيد، و عين اين سؤال و جواب در جمله هاى (اعبد) و (عبدتم) و (اعبد) مى آيد چون در آنها هم بايد می فرمود:  (اعبده) و (عبدتموه ) و (اعبده ). 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 جمله (لا اعبد) نفى است، براى اينكه حرف (لا) مخصوص نفى آينده است، همچنان كه حرف (ما) براى نفى حال است، و معناى آيه اين است كه من ابداً نمى پرستم آنچه را كه شما بت پرستان امروز مى پرستيد. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁تفسیر آیه 3⃣ سوره تفسیرالمیزان وَ لا اَنتُم عابدونَ ما اَعبُد3⃣ ✅ اين جمله نيز نفى استقبالى نسبت به پرستش كفار بر معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، و اين خبرى از اين معنا است كه كفار معهود، در آينده نيز به دين توحيد در نمى آيند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 اين دو آيه (۲و۳ ) با انضمام امر (قل ) كه در آغاز سوره است، اين معنا را به دست مى دهد كه گويا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به كفار فرموده: پروردگار من مرا دستور داده به اينكه به طور او را بپرستم، و اينكه به شما خبر دهم كه شما هرگز و تا ابد او را نمى پرستيد، پس تا ابد اشتراكى بين من و شما در دين واقع نخواهد شد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 بنابر اين آيه شريفه در معناى آيه (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يومنون)، و آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: (ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون ). 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 در آيه مورد بحث جا داشت بفرمايد: (و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهيد پرستيد كسى را كه من مى پرستم)، چون بين معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و معبود بت پرستان فرق بسيار است، يكى اين است كه معبود بت پرستان جماد و بى شعور است، و موصولى كه از آن تعبير مى كند موصول مخصوص بى شعوران يعنى كلمه (ما) است، و موصول مخصوص ‍ صاحبان شعور كلمه (من - كسى كه ) است، پس چرا در آيه مورد بحث بجاى اين كلمه، كلمه (ما) را بكار برده؟ پاسخش اين است كه منظور صرفا اين آيه با آيه (لا اعبد ما تعبدون ) است. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
خطاب پیامبر به کافران عبادت من عبادتى است كه خدا تشريعش كرده، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد. __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁تفسیر ایات 4⃣ و 5⃣ سوره در تفسیرالمیزان و لا انا عابد ما عبدتم4⃣ و لا انتم عابدون ما اعبد5⃣ 🔸اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تأكيد آن تكرار شده، نظير تكرارى كه در آيه (كلا سوف تعلمون ثم كلا سوف تعلمون) آمده، و نيز تكرارى كه در آيه (فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر) آمده است. 🍁🍁🍁 بعضى از مفسرين در توجيه اينكه چرا بين دو موصول فرق نگذاشت، گفته اند: اصلا كلمه  (ما) در دو جمله (ما عبدتم) و (ما اعبد) موصوله نيست، بلكه مصدريه است، و معناى آيه اين است كه: من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستيد، و شما نحوه پرستش مرا نخواهيد پرستيد، و خلاصه نه من شريك شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در عبادت مشتركيم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است، و معبود شما بت است، عبادت من عبادتى است كه خدا تشريعش كرده، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد. 🍁🍁🍁 و بنابر اين توجيه، دو آيه مورد بحث تكرار و تأكيد دو آيه قبل نيستند، ولى عيبى كه در اين توجيه است اين است كه از نظر عبارت آيه بعيد به ذهن مى رسد، و ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده وجهى لطيف براى تكرار دو آيه خواهد آمد. 🍁🍁🍁 بيان اينكه آيه: (لكم دينكم ولى دين) اخبار از اينست كه كافران مخاطب پيامبر (صلى الله عليه و آله) به دين او نخواهند گرويد. __________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁تفسیر آیه 6⃣ سوره در تفسیر المیزان لكم دينكم و لى دين6⃣ 🔸اين آيه به حسب معنا تأكيد مطلب گذشته، يعنى مشترك نبودن پيامبر و مشركين است، و لام در (لكم ) و در (لى) لام اختصاص است، مى فرمايد: دين شما كه همان پرستش بت ها است مخصوص خود شما است، و به من تعدى نمى كند، و دين من نيز مخصوص ‍ خودم است، شما را فرا نمى گيرد. 🍁🍁🍁 در اينجا ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده، مى فرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مى خواهد به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مى كند، چون گفتيم آيه شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقه اى كه قرآن متضمن آن است، اين توهم را دفع مى كند. 🍁🍁🍁 بعضى از مفسرين براى دفع اين توهم گفته اند: كلمه دين در آيه شريفه به معناى مذهب و آئين نيست، بلكه به معناى جزا است مى فرمايد: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است. 🍁🍁🍁 بعضى ديگر گفته اند: در اين آيه مضافى حذف شده، و تقديرش (لكم جزاء دينكم ولى جزاء دينى ) مى باشد، يعنى جزاى دين شما مال شما، و جزاى دين من مال من. ولى اين دو وجه دور از فهم است. __________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
✅بحث روايتى سوره از تفسیر شریف المیزان 🔸در الدر المنثور آمده كه ابن جرير، ابن ابى حاتم، و ابن انبارى در كتاب (المصاحف)، از سعيد بن ميناء مولاى ابى البخترى روايت كرده اند كه گفت: وليد بن مغيره و عاصى بن وائل و اسود بن مطلب و اميه بن خلف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را ديدند و گفتند: اى محمد بيا خدايانمان را روى هم بريزيم، ما خداى تو را بپرستيم و تو خدايان ما را در نتيجه غائله و كدورت بين ما بر طرف شود، همه در پرستش معبودها مشترك باشيم، و بالاخره يا معبود ما حق است و يا معبود تو، اگر معبود ما حق و صحيح تر بود سر تو بى كلاه نمانده، و از عبادت آنها حظى برده اى، و اگر معبود تو حق و صحيح تر از معبود ما باشد سر ما بى كلاه نمانده، از پرستش او بهره مند شده ايم. در پاسخ اين پيشنهاد خداى تعالى اين سوره را نازل كرد كه بگو: هان اى كفار! من هرگز نمى پرستم آنچه را كه شما مى پرستيد، تا آخر سوره. 🍁🍁🍁 مؤلف: مرحوم شيخ در امالى به سند خود از ميناء از عده اى از اصحاب اماميه قريب به اين معنا را روايت كرده. 🍁🍁🍁 و در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير روايت كرده كه گفت: ابو شاكر از ابى جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال كرد، كه مگر يك سخنگوى حكيم اينطور حرف مى زند كه در يك سطر مطلبى را دو بار بگويد و تكرار كند؟ ابى جعفر احول جوابى از اين اشكال نداشت. 🍁🍁🍁 ناگزير به طرف مدينه روان شد، و در مدينه از امام صادق (عليه السلام) پرسيد حضرت فرمود: سبب نزول اين سوره و تكرار مطلبش اين بود كه قريش به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پيشنهاد كرده بود، بيا تا بر سر پرستش خدايان مصالحه اى كنيم، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان عين سخن آنان را يعنى تكرار مطلب را بكار برد، آنها گفته بودند يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود: (لا اعبد ما تعبدون)، آنها گفته بودند و يك سال ما خداى تو را، در پاسخ فرمود (و لا انتم عابدون ما اعبد)، آنها گفته بودند باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود: (و لا انا عابد ما عبدتم)، آنها گفته بودند و يك سال ما خداى تو را در پاسخشان فرمود: و لا انتم عابدون ما اعبد لكم دينكم و لى دين. 🍁🍁🍁 ابوجعفر احول وقتى اين پاسخ را شنيد نزد ابى شاكر رفت، و جواب را بدو گفت، ابوشاكر گفت: اين جواب مال تو نيست اين را شتر از حجاز بدينجا حمل كرده، (يعنى تو نزد جعفر بن محمد رفته اى و پاسخ را از او گرفته اى). 🍁🍁🍁 مؤلف: مفاد تكرار در كلام قريش اين است كه بيا تا به آخر عمر يك سال تو خدايان ما را و يك سال ما خداى تو را بپرستيم __________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880