🌺 تفسیر آیه 9⃣سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰إِنَّمَا يَنهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَتَلُوكُمْ فى الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكم مِّن دِيَرِكُمْ وَ ظهَرُوا عَلى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ...9⃣
🔸منظور از (الذين قاتلوكم ...) مشركين مكه اند. و معناى (ظاهروا على اخراجكم ) اين است كه يكديگر را در بيرون كردن شما كمك كردند. و جمله (ان تولوهم) بدل است از جمله (الذين قاتلوكم ).
🔸و در جمله (و من يتولهم فاولئك هم الظالمون ) قصر افراد به كار رفته (يعنى حكم كلى) (لا تتخذوا عدوى ...)، را كه به اطلاقش شامل دوستى با همه كفار مى شد، منحصر كرد در يك طائفه از كفار، يعنى كفار مشرك مكّه و ياوران ايشان )، در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: دوستداران مشركين مكّه و دوستداران ياران مشركين كه عليه مسلمين آنها را كمك كردند، تنها آنان ستمكار و متمردان از نهى خدايند، نه مطلق دوستداران كفار. ممكن هم هست جمله مورد بحث از باب قصر و حصر نباشد، بلكه تنها براى نهى (لا تتخذوا عدوى ...) باشد.
_________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات1⃣تا9⃣ سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى
🔸در تفسير قمى درذيل آيه شريفه (يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء...) مى گويد: اين آيه در شأن حاطب ابن ابى بلتعه نازل شده، هر چند لفظ آيه عام است، و ليكن معنايش خاص به اين شخص است، و داستانش بدين قرار بود كه: حاطب ابن ابى بلتعه در مكّه مسلمان شد، و به مدينه هجرت كرد، در حالى كه عيالش در مكّه مانده بودند. از سوى ديگر كفار قريش ترس آن را داشتند كه لشگر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر سر آنان بتازد
ناچار نزد عيال حاطب رفته، از اين خانواده خواستند تا نامه اى به حاطب بنويسند، و از وى خبر محمد (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را بپرسند كه آيا تصميم دارد با مردم مكّه جنگ كند يا نه ؟
خانواده حاطب نامه اى به او نوشته، جوياى وضع شدند. او در پاسخ نوشت: آرى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) چنين قصدى دارد، و نامه را به دست زنى به نام صفيه داد، و او نامه را در لاى گيسوان خود پنهان نموده به راه افتاد. در همين ميان جبرئيل نازل شد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را از ماجرا خبر داد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) و زبير بن عوام را به طلب آن زن فرستاد، اين دو تن خود را به او رساندند. اميرالمؤمنين پرسيد: نامه كجاست؟ صفيه گفت: نزد من چيزى نيست. حضرت على و زبير زن را تفتيش كردند، و چيزى همراه او نيافتند. زبير گفت: حال كه چيزى نيافتيم برگرديم. اميرالمؤمنين فرمود: به خدا سوگند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم به ما دروغ نگفته، و جبرئيل هم به آن جناب دروغ نگفته، و او هم به جبرئيل دروغ نمى بندد، و جبرئيل هم به خدا دروغ نمى بندد، و به خدا سوگند اى زن يا نامه را در مى آورى و مى دهى، و يا سر بريده ات را نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى برم. صفيه گفت: پس از من دور شويد تا در آورم. آنگاه نامه را از لاى گيسوانش درآورد. اميرالمؤمنين نامه را گرفت و نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آورد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از حاطب پرسيد: اين چكارى است؟ حاطب عرضه داشت: يا رسول اللّه ! به خدا سوگند اين كار را از روى نفاق نكردم، و چيزى تغيير و تبديل ندادم، و من شهادت مى دهم به جز خدا معبودى نيست، و اينكه تو رسول بر حق اويى، و ليكن اهل و عيال من از مكّه به من نوشتند كه قريش با ما خوشرفتارى مى كنند، من خواستم در حقيقت حسن معاشرت آنان را با خدمتى تلافى كرده باشم . بعد از سخنان حاطب خداى تعالى اين آيه را فرستاد: (يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء... و اللّه بما تعملون بصير).
🔸و در الدر المنثور است كه احمد، حميدى، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابوداوود، ترمذى، نسائى، ابوعوانه، ابن حيان، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، بيهقى، و ابونعيم - هر دو در كتاب دلائل - از على (عليه السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) من و زبير و مقداد را مأموريت داد،
و فرمود: راه بيفتيد تا برسيد، به روضه خاخ، در آنجا به زن مسافر بر مى خوريد، نامه اى با او است از او بگيريد و برايم بياوريد.
ما از مدينه بيرون شديم، و تا روضه رفتيم، در آنجا به آن زن مسافر برخورديم، و گفتيم نامه را بيرون بياو، گفت: نامه اى با من نيست. گفتيم نامه را بيرون بياور و گرنه مجبورت مى كنيم لباسهايت را بكنى. او نامه را از لاى گيسوى خويش در آورد.
نامه را نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آورديم، ديديم حاطب در نامه اش پاره اى از تصميمات رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را به جمعى از مشركين گزارش داده. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به حاطب فرمود: اين چكارى بود كه كردى؟ عرضه داشت: عليه من اقدام فورى مفرما يا رسول اللّه! من مردى هستم كه با قريش سخت پيوستگى دارم، ولى از آنان نيستم، و در ميان مهاجرينى كه با تو هستند افرادى هستند كه در مكّه خويشاوندانى مشرك دارند، و به وسيله آنان از مال و اولادى در مكه دارند حمايت مى كنند، من نيز خواستم اين موقعيت را از دست ندهم ، و به خويشاوندان مشركم احسانى كنم تا آنان متقابلا خانواده ام را مورد حمايت قرار دهند، اين نامه به اين انگيزه نوشته شده، نه اينكه انگيزه اش كفر و يا ارتداد من از دينم باشد. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم او را تصديق كرد، و فرمود راست مى گويد.
🔸ادامه دارد👇
⏮ادامه بحث روایتی2⃣
🔸عمر گفت: يا رسول اللّه اجازه بده تا گردنش را بزنم، حضرت فرمود: او در جنگ بدر شركت داشت، و تو چه مى دانى، شايد خداى تعالى نسبت به اهل بدر عنايت خاصى داشته باشد، و فرموده باشد: هر چه مى خواهيد بكنيد، كه شما را آمرزيده ام، پس آيه شريفه (يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالموده) نازل شد.
🔸مؤلف : اين معنا در تعدادى از روايات از چند نفر از صحابه مانند انس، جابر، عمر، ابن عباس، و جمعى از تابعين از قبيل حسن، و غيره آمده. ليكن از نظر متن خالى از اشكال نيست.
براى اينكه اولا از ظاهر آن - بلكه صريح آن - برمى آيد كه حاطب ابن ابى بلتعه به خاطر عملى كه كرده بود مستحق اعدام و يا كيفرى ديگر كمتر از اعدام بوده، و تنها به خاطر شركتش در جنگ بدر مجازات نشده، چون بدريها در برابر هيچ گناهى مجازات نمى شوند، براى اينكه بر حسب اين روايت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به عمر فرمود: (او در جنگ بدر شركت داشته ). و در روايت حسن آمده كه فرمود: اينها اهل بدرند از اهل بدر حذر كن.
در حالى كه روايات وارده در داستان افك معارض آنند، چون در آن روايات آمده بعد از آنكه آيه شريفه در برائت عايشه نازل شد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) يكى از تهمت زنندگان به عايشه، يعنى مسطح بن اثاثه، را حد زد و كيفر كرد، با اينكه اين مرد از سابقين اولين است، و از مهاجرين و از شركت كنندگان در جنگ بدر است، و اين روايات در صحيح بخارى و مسلم، و در روايات بى شمارى كه در تفسير آيات افك رسيده آمده است.
و ثانيا اينكه در اين حديث آمده كه خداى تعالى به اهل بدر فرموده هر چه مى خواهيد بكنيد، كه من شما را آمرزيده ام با هيچ منطقى درست در نمى آيد، چون از اين جمله فهميده مى شود كه اهل بدر هر گناهى كه بكنند آمرزيده اند و اين حرف مستلزم آن است كه اهل بدر هيچ تكليف و وظيفه اى دينى نداشته باشند، نه چيزى بر آنان واجب باشد، و نه چيزى حرام و نه مستحب و نه مكروه ، براى اينكه وقتى مخالفت تكليف عقاب نداشته باشد، و انجام و ترك آن برابر باشد، تكليف معنا ندارد، و اصلا جمله مزبور صريح است در اينكه تمامى اعمال براى اهل بدر مباح است.
و لازمه اين حرف اين است كه آمرزش اهل بدر شامل همه گناهان حتى گناهانى كه عقل آنها را جز با توبه قابل عفو نمى داند بگردد، مانند بت پرستى، و رد بر خدا و رسول، و تكذيب رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم )، و افتراء بر خدا و رسول ، و مسخره كردن دين و احكام ضرورى آن، و گناهانى ديگر مثل آن، همچون كشتن يك انسان بى گناه از روى ظلم و فساد در زمين، و تباه ساختن حرث و نسل، و مباح دانستن جان و عرض و مال مردم خواهيد گفت: خداوند اهل بدر را از ارتكاب چنين گناهانى حفظ فرموده.
🔸در پاسخ مى گوييم بحث ما درباره فعليت اين گونه اعمال نبود تا بگويى اهل بدر چنين گناهانى مرتكب نشدند، و خدا آنان را از امثال آن گناهان حفظ كرده، بلكه درباره امكان آمرزش امثال اين گناهان در فرض ارتكاب است.
و ثانيا كلام خداى تعالى اگر فرموده باشد: هر چه مى خواهيد بكنيد بايد تمامى عمومات را كه در تمامى احكام شرعى يعنى عبادات و معاملات وارد شده، تخصيص بزند، و هيچ يك از آن عمومات شامل اهل بدر نشود، و اگر چنين چيزى وجود مى داشت بايد در بين صحابه معروف مى شد، و براى آنان مسلم مى بود اين دسته از صحابه كه در جنگ بدر شركت داشتند از تمامى تكاليف دينى هر قدر هم اهميت داشته باشد آزادند، و حداقل بايد در بين خود اهل بدر معروف باشد،
و حال آنكه در روايات وارده درباره اخبار اهل بدر، و سرگذشت آنان، اثرى از آن ديده نمى شود، بلكه از سيره اهل بدر، و مخصوصا روشى كه در فتنه هاى بعد از رحلت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) اتفاق افتاد، خلاف آن ديده مى شود احدى نمى تواند آن را انكار كند.
از همه اينها كه بگذريم آزاد شدن يك گروه از بين همه مسلمانان و رهايى آنان از قيد تكليف، به طورى كه هر كارى خواستند بكنند و هر مخالفتى را با خدا و رسول بتوانند مرتكب شوند هر قدر هم عظيم باشد، مناقض با مصلحتى است كه دعوت دينى و فريضه امر به معروف و نهى از منكر و نشر معارف الهى از راه نشر روايات صادره از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر اساس تأمين آن مصلحت بنا شده است، چون وقتى مردم بدانند كه اصحاب جنگ بدر در گفتن هر نوع دروغ و افتراء و ارتكاب زشت ترين گناه و فحشاء آزادند، ديگر چگونه دعوت آنان به سوى دين را بپذيرند، و با چه تأمينى به گفته ها و نقل احاديث آنان اعتماد كنند.
🔸ادامه دارد 👇
⏮ادامه بحث روایتی3⃣
🔸عین اين اشكال در مورد شخص رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هم وارد مى شود، به اين بيان كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) سيد و سرور اهل بدر بود و خدا او را به عنوان شاهد و مبشر و نذير فرستاد، و به حكم آيه 45 و 46 سوره احزاب داعى به سوى خدا به اذن خدا و سراج منير بوده ، و اگر قرار باشد اهل بدر هر كارى بخواهند بكنند و مسئوليتى نداشته باشند، يكى از اهل بدر شخص آن جناب بود، پس بايد به حكم روايت آن جناب هم در ارتكاب هر كذب و افتراء و فحشاء و منكرى آزاد باشد، و اگر اين طور باشد دلها و نفوس بشر چگونه بپذيرد كه چنين شخصى شاهد و نذير و مبشر و داعى الى اللّه و سراج منير است، و چگونه حكمت خدا اجازه مى دهد پست شهادت و دعوت را به كسى واگذار كند كه در هيچ حال و يا گفتارش امنيتى ندارد، و چگونه چنين كسى را سراج منير خوانده، با اينكه به او اجازه داده كه باطل را احياء كند، همان طور كه حق را روشن مى سازد، و اذنش داده كه همان طور كه مردم را هدايت مى كند گمراه هم بكند، و خلاصه هر كارى دلش خواست بكند، چه خوب و چه بد، و اين از حكمت خدا به دور است، و آيات كريمه قرآن هم كه متعرض عصمت انبياء عليهم السلام و متعرض حفظ وحى و قرآن است با چنين چيزهايى نمى سازد
از اين هم كه بگذريم اصلا چنين حرفى خطابهاى الهى را در بيشتر آياتى كه در آن به صحابه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم و مومنين عتاب شده - العياذ باللّه - خطابهايى بيهوده مى سازد،
زيرا صحابه اى كه خود خدا اجازه داده هر گناهى خواستند بكنند، ديگر نبايد به خاطر بعضى تخلفاتشان در آياتى نظير آيات مربوط به داستان بدر، احزاب، حنين، و امثال آنها مورد عتاب قرار دهد كه چرا فرار كرديد، و آنان را در مقابل فرار از جنگ به آتش دوزخ تهديد كند. يكى از روشن ترين آيات در اين باب، آيات مربوط به داستان افك است، يكى از آنها كه مرتكب شده بودند مسطح بن اثاثه بوده كه خود يكى از شركت كنندگان در جنگ بدر بوده، و در اين آيات مى خوانيم: (لكل امرى ء منهم ما اكتسب من الاثم ) و احدى از مرتكبين را استثناء نكرد، و نفرمود: جز آن كسى كه در جنگ بدر شركت داشته. و نيز مى خوانيم (و هو عند اللّه عظيم ) و باز مى خوانيم: (يعظكم اللّه ان تعودوا لمثله ابدا ان كنتم مؤمنين ) يعنى مرتكب چنين كارى ايمان ندارد، هر چند در جنگ بدر شركت داشته باشد.
🔸و باز از روشن ترين آياتى كه اين احاديث را رد مى كند و لوازم معناى آنها را نمى پذيرد، خود آياتى است كه روايات مذكور در شأن نزول آنها وارد شده، براى اينكه در اين آيات در باره دوستى با كفار مى خوانيم (و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل ) و مى خوانيم (و من يت ولهم فاولئك هم الظالمون ).
🔸پس معلوم مى شود اگر آيات مورد بحث خطاب و عتاب را متوجه به عموم مؤمنين كرده، و همه را در برابر روابط پنهانى با كفار عتاب مى كند به اعتبار اين بوده كه اين عمل از بعضى از آنان - يعنى حاطب بن ابى بلتعه - سرزده ، و به اسلام و مسلمانان خيانت كرده، و آيات شريفه عمل بعضى را به همه نسبت داده، و تهديد را هم متوجه همه كرده، (تا بدانند عمل بد براى همه بد است، نه تنها براى شخص معينى ).
و اگر حاطب به خاطر اينكه بدرى است در چنين عملى آزاد بوده، و قلم تكليف را از او برداشته بودند،
و به او فرموده بودند: هر چه مى خواهى بكن كه تو آمرزيده اى ديگر چرا بايد اورا راه گم كرده و ظالم بخوانند، و مورد عتاب و تهديد قرار دهند، بقيه مسلمانان هم كه چنين كارى نكرده بودند، پس اصلا چرا بايد اين آيات نازل شده باشد، و در آن عمل ناشايستى را كه اگر از غير حاطب سرزده بود ناشايست مى شد و چون از او سر زده هيچ ناشايستگى ندارد، به همه مؤمنين نسبت دهند، و همه را مورد تهديد قرار دهند.
و كلام خداى عزوجل ، اءجل از اين است كه مردم را به خاطر عملى كه نكرده اند، بلكه شخصى كرده كه او هم اجازه داشته مورد عتاب و تهديد قرار دهد.
🔸باز در همان كتاب است كه بخارى، ابن منذر، نحاس و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از اسماء دختر ابى بكر روايت كرده كه گفت: مادرم كه زنى مشرك بود و در عهد مشركين قريش و پيمان ايشان با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) قرار داشت، به ديدنم آمده بود من از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پرسيدم آيا اجازه هست به ديدنش بروم، و صله رحم كنم ؟ در پاسخ من بود كه آيه شريفه (لا ينهيكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين ) نازل شد، و حضرت فرمود: بله بديدنش برو و صله كن.
🔸ادامه دارد👇
⏮ ادامه بحث روایتی4⃣
🔸 و نيز در همان كتاب آمده كه ابو داوود در تاريخ خود، و ابن منذر از قتاده روايت كرده اند كه گفته است: آيه شريفه (لا ينهيكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين )، به وسيله آيه (اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم ) نسخ شده است.
🔸مؤلف: خواننده عزيز توجه فرمود كه گفتيم اين حرف درست نيست، براى اينكه نسخ در جائى است كه دو آيه دو دلالت ضد هم داشته باشند، و دو آيه هيچ ضديتى با هم ندارند، و هر يك در جاى خودش درست است.
🔸و در كافى به سند خود از سعيد اعرج از امام صادق عليه السلام روايت آورده كه گفت: امام فرمود: از محكم ترين دست آويرهاى ايمان يكى اين است كه به خاطر خدا و در راه او دوستى كنى، و در راه او دشمنى كنى، در راه او بدهى، و در راه او از عطاء دريغ نمايى.
🔸و قمى به سند خود از اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت آورده كه فرمود: هر كسى را ديديد كه دوستى اش به خاطر دين نبود، و دشمنى اش به خاطر دين نبود، بدانيد كه او دين ندارد.
_____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🔹 #معرفی_کانال_ناب
🔸تنها کانال تخصصی برای شرح احوالات، کرامات و خاطرات علامه طباطبایی در پیام رسان ایتا
🔸آدرس کانال🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🌺 ترجمه آیات 0⃣1⃣تا3⃣1⃣سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰 ترجمه آیات
🔸اى كسانى ايمان آورده ايد زنانى كه به عنوان اسلام و ايمان (از ديار خود) هجرت كرده و به سوى شما آمدند خدا (به صدق و كذب) ايمانشان داناتر است شما از آنها تحقيق كرده و امتحانشان كنيد اگر با ايمانشان شناختيد آنها را (بپذيريد) و ديگر به شوهران كافرشان بر مگردانيد كه هرگز اين زنان مؤمن بر آن كفار و آن شوهران كافر بر اين زنان حلال نيستند، ولى مهر و نفقه اى را كه شوهران مخارج آن زنان كرده اند به آنها بپردازيد و باكى نيست كه شما با آنان ازدواج كنيد در صورتى كه اجر و مهرشان را بدهيد و هرگز تمسك مكنيد به عصمتهاى زنان كافر و شما(اگر زنانشان ايمان آوردند) مهر و نفقه بطلبند، اين حكم خداست ميان شما بندگان و خدا به حقايق امور دانا و به مصالح خلق آگاه است0⃣1⃣
🔸و اگر از زنان شما كسانى (مرتد شده) به سوى كافران رفتند شما در مقام انتقام برآييد و به قدر همان مهر و نفقه اى كه خرج كرده ايد به مردانى كه زنانشان رفته اند بدهيد و از خدايى كه به او ايمان آورده ايد بترسيد و پرهيزكار شويد1⃣1⃣
🔸اى پيغمبر! چون زنان مؤمن آيند كه با تو بر ايمان بيعت كنند كه ديگر هرگز شرك به خدا نياورند و سرقت و زنا نكنند و اولاد خود را به قتل نرسانند، و بر كسى افتراء و بهتان ميان دست و پاى خود نبندند (يعنى فرزندى كه ميان دست و پاى خود پرورده و علم به آن از انعقاد نطفه دارند به دروغ به كسى نبندند) و با تو در هيچ امر به معروفى (كه به آنها كنى) مخالفت نكنند بدين شرايط با آنها بيعت كن و بر آنان از خدا آمرزش و غفران طلب كن كه خدا بسيار آمرزنده و مهربانست2⃣1⃣
🔸اى اهل ايمان هرگز قومى را كه خدا بر آنان غضب كرده (يعنى جهودان) يار و دوستدار خود مگيريد كه آنها از عالم آخرت به كلى مايوسند چنان كه كافران از اهل قبور نوميدند 3⃣1⃣
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات0⃣1⃣تا3⃣1⃣ سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰 بیان آیات
🔸حكم زنانى كه ايمان آورده به سوى پيامبر ص هجرت مى كردند ازدواج با آنها و...
_____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
💢معرفی کانال #چراحجاب
🔸بررسی حجاب از منظر کارشناسان مذهبی و اندیشمندان جهان اسلام
🔸برای دیدن نکات ناب در مورد #حجاب به آدرس زیر دعوتید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/1873543463Cbca5fd4ebf
🌺 تفسیر آیه 0⃣1⃣سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا جَاءَكمُ الْمُؤْمِنَت مُهَجِرَتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ...🔟
🔸سياق و زمينه اين آيه شريفه چنين مى رساند كه بعد از صلح حديبيه نازل شده. و در عهدنامه هايى كه بين رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم و مردم مكّه برقرار گرديده نوشته شده است كه اگر از اهل مكّه مردى ملحق به مسلمانان شد، مسلمانان موظفند او را به اهل مكّه برگردانند، ولى اگر از مسلمانان مردى ملحق به اهل مكّه شد اهل مكّه موظف نيستند او را به مسلمانان برگردانند. و نيز از آيه شريفه چنين برمى آيد كه يكى از زنان مشركين مسلمان شده، و به سوى مدينه مهاجرت كرده و همسر مشركش به دنبالش آمده و درخواست كرده كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وسلم او را به وى برگرداند، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم در پاسخ فرموده: آنچه در عهدنامه آمده اين است كه اگر مردى از طرفين به طرف ديگر ملحق شود بايد چنين و چنان عمل كرد، و در عهدنامه درباره زنان چيزى نيامده، و به همين مدرك رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آن زن را به شوهرش نداد، و حتى مهريه اى را كه شوهر به همسرش داده بود به آن مرد برگردانيد.
🔸اينها مطالبى است كه از آيه استفاده مى شود، و آيه شريفه دلالت بر احكامى مناسب اين مطالب نيز دارد، البته احكام مربوط به زنان .
پس اينكه در آيه (يا ايها الذين امنوا اذا جاءكم المومنات مهاجرات) زنان را قبل از امتحان و پى بردن به ايمانشان مؤمنات خوانده از اين جهت بوده كه خود آنان تظاهر به اسلام و ايمان مى كردند.
#فامتحنوهن - ايمان آن زنان را بيازماييد، يا افرادى به ايمان آنان شهادت دهند، و يا خودشان سوگند ياد كنند به طورى كه يقين و يا اطمينان پيدا كنيد كه به راستى ايمان آورده اند. و در اينكه فرمود: (اللّه اعلم بايمانهن ) اشاره است به اينكه شما مسلمانان نمى توانيد به واقعيت امور علم پيدا كنيد، چنين علمى خاص خداى تعالى است، و اما شما كافى است كه علم عادى به دست آوريد. و در جمله (فان علمتموهن فلا ترجعوهن الى الكفار) مى توانست بفرمايد: (فان علمتموهن صادقات ) ولى چنين نفرمود، بلكه صفت ايمان را دوباره ذكر كرد، و فرمود: اگر ديديد مومنند و اين براى آن است كه به علت حكم اشاره نموده، فهمانده باشد اينكه گفتيم چنين زنانى را نزد خود نگهداريد، براى ايمان آنان است، چون ايمان باعث انقطاع علقه زوجيت بين زن مؤمن و مرد كافر است.
🔸و دو جمله (لاهن حل لهم ) و (و لا هم يحلون لهن ) مجموعا كنايه است از همان انقطاع رابطه همسرى، نه اينكه بخواهد حرمت زنان مؤمن بر مردان كافر و به عكس را توجيه كند.
🔰و اتوهم ما انفقوا
🔸يعنى شما مسلمانان مهريه اى را كه مردان كافر به زنان مؤمن خود داده اند به آنان بدهيد.
🔰و لا جناح عليكم ان تنكحوهن اذا اتيتموهن اجورهن
🔸 كلمه #اجر در اين آيه به معناى مهريه است، مى فرمايد: وقتى مهريه آن زنان را به همسران كافرشان داديد، ديگر مانعى براى ازدواج شما با آن زنان باقى نمى ماند.
🔰و لا تمسكوا بعصم الكوافر
🔸 كلمه #عصم جمع (عصمت ) است كه به معناى عقد و ازدواج دائمى است، و بدين جهت آن را عصمت ناميده اند كه زن را حفظ و ناموسش را نگهدارى مى كند. و امساك عصمت به معناى اين است كه در صورت كافر بودن زن باز هم عقد ازدواج او را ابقاء دارند. پس به حكم اين جمله مردان مسلمان باید در اولين روزى كه به اسلام در مى آيند، زنان كافر خود را رها كنند، چه اينكه زنان مشرك باشند، و يا يهود و يا نصارى و يا مجوس. در سابق يعنى در تفسير آيه شريفه (و لا تنكحوا المشركات حتى يومن ) و نيز در تفسير آيه شريفه (و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم ) گفتيم كه :
بين اين دو آيه و آيه مورد بحث نسخى واقع نشده.
🔰و اسئلوا ما انفقتم و ليسالوا ما انفقوا
🔸ضمير جمع در كلمه #واسئلوا به مؤ منين، و ضمير در #يسئلوا به كفار برمى گردد، و معناى جمله مورد بحث اين است كه : اگر زنى از شما مسلمانان به كفار پيوست، شما نيز بايد از كفار مهريه اى كه به آن زن داده ايد مطالبه كنيد، همچنان كه آنها مى توانند مهريه زنى را كه به شما مسلمانان پيوسته از شما مطالبه كنند، آيه شريفه با جمله اى ختم شده كه در آن به اين معنا اشاره شده است ،كه احكام مذكور در آيه حكم خداست، مى فرمايد: (ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم و اللّه عليم حكيم ).
___________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣1⃣ سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰وَ إِن فَاتَكمْ شىْءٌ مِّنْ أَزْوَجِكُمْ إِلى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَئَاتُوا الَّذِينَ ذَهَبَت أَزْوَجُهُم مِّثْلَ مَا أَنفَقُوا ...1⃣1⃣
🔸راغب گفته: كلمه #فوت به معناى دور شدن چيزى از آدمى است، به نحوى كه دسترسى به آن ممكن نباشد، و در آيه (و ان فاتكم شى ء من ازواجكم الى الكفار) به همين معنا است و كلمه #معاقبه و #عقاب به معناى رسيدن به آخر و عاقبت هر چيز تفسير شده، و منظور از آن در آيه اين است كه اگر از كفار غنيمتى كه عاقبت جنگ است به شما رسيد. و بعضى گفته اند كه: #عاقبتم با اينكه از باب مفاعله است به معناى (عقبتم) - با تشديد قاف - از باب تفعيل است.
🔸 بعضى ديگر گفته اند: از عقبه به معناى توبه گرفته شده.
و آنچه به ذهن نزديك تر مى رسد اين است كه مراد از كلمه #شى ء در آيه شريفه مهريه باشد، و حرف من در جمله (من ازواجكم ) ابتداى غايت را برساند، و جمله (الى الكفار) متعلق باشد به جمله #فاتكم و مراد از جمله (الذين ذهبت ازواجهم )بعضى از مؤمنين باشد، و ضمير در #انفقوا به همانان برگردد، در نتيجه معناى آيه چنين باشد: و اگر از شما مهريه اى از همسران كافرتان نزد كفار مانده و از دست رفته باشد، و همسرانتان به كفار پيوسته باشند، اگر مؤمنين در جنگ به غنيمتى رسيدند، مهريه اين گونه افراد را به همان مقدارى كه از چنگشان رفته به آنان بدهند.
البته آيه شريفه به وجوهى ديگر نيز تفسير شده، اما وجوهى است كه از فهم دور است، و به همين جهت از نقل آنها چشم پوشيديم.
🔰و اتقوا اللّه الذى انتم به مومنون
🔸 در اين جمله امر به تقوى نموده، و خداى تعالى را با صله و موصول توصيف كرده،
تا علت لزوم تقوى را بيان كرده باشد، در نتيجه معنايش مى شود كه: از خدا پروا كنيد، براى اينكه به او ايمان داريد.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅مشکلات خودتان را با مشاور قرآنی بیان کنید.
🔸 لینک کانال مشاور قرآنی🔰
eitaa.com/joinchat/3757703814Ce49fe9ab02
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره #الممتحنه از تفسير شریف المیزان
🔰يا ايها النبى اذا جاءك المومنات يبايعنك...2⃣1⃣
🔸ايـن آيـه شريفه حكم بيعت زنان مؤمن با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را معين مـى كـنـد، و در آن امـورى را بـر آنان شرط كرده است كه بعضى مشترك بين زنان و مردان اسـت، مـانـنـد شـرك نـورزيـدن، و نـافـرمـانـى نـكـردن از رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم در كارهاى نيك، و بعضى ديگر ارتباطش به زنـان بـيشتر است، مانند احتراز جستن از سرقت و زنا، و كشتن اولاد، و او لاد ديگران را به شـوهـر نسبت دادن كه اين امور هر چند به مشترك بين زن و مرد است، و مردان هم مى توانند چنين جرائمى را مرتكب شوند، و ليكن ارتباط آنها بازنان بيشتر است، چون زنان به حسب طـبـع عـهده دار تدبير منزلند، و زنانند كه بايد عفت دودمان را حفظ كنند، و اينها چيزهايى اسـت كـه نـسـل پـاك و فـرزنـدان حـلال زاده بـه وسـيـله آنـان حاصل مى شود.
بـنـابـرايـن، جـمله(يا ايها النبى اذ جاءك المومنات يبايعنك) جمله اى است شرطيه، و جواب شرط جمله (فبايعهن و استغفر لهن اللّه) مى باشد.
و جـمـله (عـلى ان لا يـشـركـن بـاللّه شـيـئا) شـرط اول را بـيـان مـى كند، مى فرمايد با ايشان شرط كن كه هيچ چيزى را شريك خدا نگيرند، نـه بـت، و نـه اوثـان، و نـه ارباب اصنام را. و اين شرطى است كه هيچ انسانى در هيچ حالى از اين شرط بى نياز نيست.
(و لا يـسـرقـن) - ايـن شـرط دوم است مى فرمايد: و نيز از شوهران و از غير شوهران چـيـزى نـدزدنـد. و از سـيـاق اسـتفاده مى شود كه بيشتر، منظور ندزديدن از شوهران مورد عنايت است. (و لا يزنين) يعنى با گرفتن دوستان اجنبى و با هيچ كس ديگر زنا نكنند، و چـنـين نباشد كه از راه زنا حامله شوند، آن وقت فرزند حرام زاده، را به شوهر خود ملحق سـازنـد كه اين عمل كذب و بهتانى است، كه با دست و پاى خود مرتكب شده اند، چون زن وقـتـى بـچـه مى آورد، بچه اش بين دست و پايش مى افتد، و اين شرط غير از شرط قبلى است كه از زنا جلوگيرى مى كرد، چون دو عمل است و دو تا نهى لازم دارد.
(و لا يعصينك فى معروف ) - در اين جمله فرموده تو را معصيت نكنند، و نفرموده خدا را مـعصيت نكنند، با اينكه معصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و نافرمانى نسبت به آن جناب هم، منتهى به نافرمانى خدا مى شود، و اين بدان جهت بوده كه بفهماند آنچه رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم در مجتمع اسلامى سنت و مرسوم مى كند، براى جامعه اسلامى عملى معروف و پسنديده مى شود و مخالفت با آن در حقيقت تخلف از سنت اجتماعى و بى اعتبار كردن آن است.
از ايـن بـيـان روشـن مـى شـود كـه عـبـارت (مـعـصـيـت در مـعـروف) عـبارتى است كه هم شـامـل تـرك مـعـروف، از قـبـيـل نـمـاز، روزه، و زكـات مـى شـود، و هـم شـامـل ارتـكـاب منكر، از قبيل تبرج، و عشوه گرى زنان - كه از رسوم جاهليت اولى است - مى شود.
(ان اللّه غفور رحيم ) - اين جمله بيان مقتضاى مغفرت است ، و هم حس اميد را در آن زنان تقويت مى كند.
__
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره #الممتحنه از تفسير شریف المیزان
🔰يا ايها الذين امنوا لا تتولوا قوما غضب اللّه عليهم...3⃣1⃣
🔸مـراد از ايـن #قـوم يهود است كه در قرآن مجيد مكرر به عنوان (مغضوب عليهم) از ايشان ياد شده، از آن جمله درباره آنان فرموده: (و باءوا بغضب من اللّه ) شاهد اينكه منظور يهود است ذيل آيه كه از ظاهر آن برمى آيد كه غير از كفار سابق الذكر است.
(قد يئسوا من الاخره كما يئس الكفار من اصحاب القبور) - مراد از آخرت، ثواب آخرت اسـت، و مـراد از كـفار در اين جمله همان طور كه گفتيم كفار در آيه قبلى است كه منكر خدا و قـيـامت بودند مى فرمايد: يهوديان مغضوب عليهم مانند كفار مشرك بت پرست منكر معادند. بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـته اند: مراد از اين كفار فقط مشركين مكه اند، چون الف و لام در #الكـفـار الف و لام عهد است، و حرف من در جمله (من اصحاب القبور) براى ابتداى غـايـت است. خداى تعالى مى خواهد در اين آيه شقاوت دائمى و هلاكت ابدى يهود را به ياد مؤمنـيـن بـيـاورد تـا از دوسـتـى بـا آنـان و نـشـست و برخاست با ايشان پرهيز كنند، مى فـرمـايـد: يـهـوديـان از ثـواب آخرت مايوسند، همان طور كه منكرين قيامت از مردگان خود مـايـوسـند، يعنى براى آنها وجود و حياتى قائل نيستند، چون مرگ را هيچ و پوچ شدن مى دانند.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كفار، معناى معروف آن نيست، بلكه منظور همه مردگان اسـت كه در قبر نهفته شده اند، چون كلمه #كفر به معناى ستر و نهفتن است. در نتيجه به قول اين مفسرين معنا چنين مى شود: همانطور كه نهفته شدگان در قبر مايوسند.
بـعـضـى ديـگر گفته اند: مراد از كفار همان كفار اصطلاحى است، و كلمه #من بيانيه اسـت، و مـعـنـاى جـمـله ايـن اسـت كـه: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همانطور كه كفار مدفون در قبور از ميان همه اهل قبور مايوس از آنند، چون در آيه اى ديگر فرموده: (ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار اولئك عليهم لعنه اللّه).
__
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره #الممتحنه از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى
رواياتى دربـاره زنـان مـهـاجـر، امـتـحـان ايمان آنها، بيعتشان با پيامبر ص، حكم ازدواج با آنها و...
در مـجـمـع البـيـان از ابـن عـبـاس روايـت آورده گـفـت: رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم در حديبيه با مشركين مكّه صلح كرد به اينكه هـر كـس از اهـل مـكـه نـزد مـسـلمـانـان آيـد، بـه اهـل مـكـّه بـرگـردانـند، و هر كس از اصحاب رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـه مـكـّه آيـد، اهل مكّه او را به آن جناب برنگردانند، و اين صلح نامه را نوشتند و مهر كردند.
بـعـد از ايـن جريان، زنى به نام سبيعه دختر حارث اسلميه در همان حديبيه مسلمان شد، و نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آمد. به دنبالش شوهر كافرش - كه بنا بـه روايـتـى نـامـش مـسـافـر و از قـبـيـله بـنـى مـخـزوم بـوده، و بـه قول مقاتل، صيفى بن راهب بوده - به طلب همسرش آمد، و عرضه داشت: اى محمد! زن مرا بـه مـن بـرگردان، چون تو شرط كردى هر كس از ما نزد تو آيد به ما برگردانى، و مهر عهدنامه تو هنوز خشك نشده، در همين بين بود كه آيه شريفه (يا ايها الذين امنوا اذا جـاءكـم المـومـنـات مـهـاجـرات - مـن دار الكـفـر الى دار الاسـلام _فـامـتـحـنـوهـن) نازل گرديد.
ابـن عـبـاس مـى گـويـد: امـتـحـان زنـان نـامبرده اين بود كه سوگند بخورند كه بيرون آمـدنـشـان از دار الكـفـر فـقط به خاطر محبتى بوده كه به خدا و رسولش داشته اند، نه ايـنـكـه از شـوهـرشـان قـهـر كـرده بـاشـنـد، و يـا مـثـلا از زنـدگـى در فـلان محل بدشان مى آمده، و از فلان سرزمين خوششان مى آمده، و يا در مكّه در مضيقه مالى قرار داشـتـه انـد، و خـواسـتـه انـد در مدينه زندگى بهترى به دست آورند، و يا در مدينه عشق مـردى از مـسـلمانان را در دل داشته اند، بلكه تنها و تنها انگيره شان در بيرون آمدن عشق بـه اسـلام بـوده. و سـوگـند را به عبارت ياد كنند به خدايى كه به جز او هيچ معبودى نـيـسـت، مـن جـز به خاطر علاقه به اسلام از شهر خود بيرون نيامده ام سبيعه دختر حارث اسلميه اين سوگند را خورد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مهريه اى را او از شـوهـر كافر خود گرفته بود به شوهرش داد. مخارجى هم كه براى او كرده بود داد، و خود او را به وى رد نكرد، و عمر بن خطاب با وى ازدواج نمود.
رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هر مردى كه از طرف كفار به مدينه مى آمد به كفار پس مى داد، ولى زنـان را نـگـه مـى داشـت تـا امـتـحـان كـنـد، بعد از امتحان مهريه شان را به همسران كافرشان مى رسانيد.
سـپـس مـى گـويـد: زهـرى گـفـتـه اسـت: وقـتـى ايـن آيـه نـازل شـد، كـه در آن مى فرمايد: (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) عمر بن خطاب دو تا از زنان خود را كه در مكّه و مشرك بودند، طلاق گفت، يكى از آن دو قرينه (و يا قريبه) دخـتـر ابـى امـيـه بن مغيره بود كه بعد از طلاق عمر، معاويه بن ابى سفيان با او ازدواج كـرد، و هـر دو در مـكـّه بـودنـد، و مـشـرك مـى زيـسـتـنـد. و ديـگرى ام كلثوم دختر عمرو بن جرول خزاعى، مادر عبداللّه بن عمر بود كه بعد از طلاق عمر ابو جهم بن حذاقه بن غانم كه يكى از مردان قبيله خزاعه بود با وى ازدواج نموده، و مشرك در مكّه زندگى كردند.
از آن جمله (اروى) دختر ربيعه بن حارث بن عبد المطلب، همسر طلحه بن عبيد اللّه بود كـه اسـلام بين آن دو جدايى انداخت، چون فرموده بود: (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) طـلحـه مـسـلمـان شـد، و مـهـاجـرت كـرد، و #اروى هـمـچـنـان در مـكـّه نـزد فـاميل خود بماند، ولى چيزى نگذشت كه مسلمان شد، و بعد از طلحه شوهر اولش خالد بن سـعـيـد بـن عـاص بـن امـيـه با او ازدواج نمود. البته وى نيز از آن زنانى بود كه از مكّه فـرار كـرد و بـه سـوى رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـه مـديـنـه آمـد، و رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم او را نگه داشت، و پس از چندى او را به عقد خالد در آورد.
🔹ادامه دارد...👇
🔹ادامه بحث روایتی قسمت2⃣
🔸 يـكـى ديـگـر اميه دختر بشر بود كه در مكّه همسر ثابت بن دحداحه بود، و مسلمان شد و از مـكـّه بـه سـوى مـديـنـه فـرار كـرد، چـون شـوهـرش در آن ايـام كـافـر بـود. رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم او را نـگـه داشـت و بـه عـقـد سـهـل بـن حـنـيـف در آورد، و از سـهـل داراى فـرزنـدى بـه نـام عـبـداللّه بـن سهل شد.
بـاز مـى گـويـد: شـعـبـى گـفـتـه: (يـكـى ديـگـر) زيـنـب دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم همسر ابو العاص بن ربيع بود، كه مسلمان شـد، و خود را در مدينه به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم رسانيد، و شوهرش ابـو العاص مشرك و كافر در مكّه بماند، و پس از چندى به مدينه آمد، و زينب به او امان داد، و سـرانـجـام مسلمان شد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم همسرش را به او برگردانيد.
و از جـبـائى نـقل مى كند گفته: در مواد صلح نامه حديبيه بيش از اين نيامده بود كه اگر مـردى از كـفـار مـكـّه بـه مـديـنـه آمـد بـايـد مـسـلمـانـان او را بـه اهـل برگردانند، و نامى از زنان برده نشده بود، و به همين جهت وقتى ام كلثوم دختر عقبه بن ابى معيط مسلمان شد، و به مدينه مهاجرت كرد،
دو بـرادرش بـه مـديـنـه آمـدنـد، و از رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم خواستند خواهرشان را به ايشان رد كند، حضرت فرمود شرط ميان ما و شما در خصوص مردان بود، و به همين دليل ام كلثوم را به ايشان نداد.
مؤلف: ايـن مـعانى در روايت ديگر از طرق اهل سنت وارد شده، و بسيارى از آن روايات را سـيـوطـى در تـفـسـير الدر المنثور خود آورده و نيز داستان امتحان اين گونه زنان، و بر نگرداندن آنان به كفار، و دادن مهريه هايشان را به شوهرانشان در تفسير قمى آمده.
چند روايت درباره ازدواج با زنان كافر
در آن تفسير مى گويد: زهرى گفته: و اما زنانى كه از حوزه اسلام گريختند و به كفار پـيـوسـتـنـد، مـجموعا شش نفر بودند : 1 - ام الحكم دختر ابى سفيان كه همسر عياض بن شـداد فـهرى بود 2 - فاطمه دختر ابى اميه بن مغيره، خواهر ام سلمه كه همسر عمر بن خـطـاب بـود، و داسـتـانـش چـنـيـن بـود كه وقتى عمر بن خطاب خواست مهاجرت كند فاطمه حـاضـر نـمـى شـد، و در آخـر از دين اسلام برگشت و در مكّه باقى ماند 3 - بروع دختر عـقـبـه هـمسر شماس بن عثمان 4 - عبده دختر عبد العزى بن فضله بود كه همسر عمرو بن عـبـدود بـود 5 - هـنـد دخـتـر ابـى جـهـل بـن هـشـام، هـمـسـر هـشـام بـن عـاص بـن وائل 6 - كـلثـوم دخـتـر جـرول ، هـمـسـر عـمـر كـه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مهريه هاى اين زنان را از غنيمت به شوهرانشان داد، و شوهرانشان، آن مهريه را به همسران سابق خود رساندند.
و در كـافـى بـه سـنـد خـود از زراره از امام باقر (
عليه السلام روايت كرده كه فرمود: سـزاوار نـيـسـت مـسـلمـان بـا اهـل كـتـاب ازدواج كـنـد. عـرضـه داشتم فدايت شوم ! حرمت اين عمل در كجاى قرآن است. فرمود (ولا تمسكوا بعصم الكوافر).
مؤلف: ايـن روايـت بر اين اساس درست است #امساك_بعصم عموميت داشته باشد و در نكاح دائمى، هم شامل حدوث آن باشد، و هم شامل بقائش.
و نـيـز در همان كتاب است كه زراره از امام باقر عليه السلام معناى آيه (و المحصنات مـن الذيـن اوتـوا الكـتـاب مـن قـبـلكـم) را پرسيد، فرمود: اين آيه به وسيله آيه (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) نسخ شده.
مؤلف: شـايـد مـراد از نسخ آيه مذكور به وسيله آيه (و لا تمسكوا...) اين باشد كه آيـه سـوره مـائده يـعـنـى آيـه (و المـحـصنات من الذين اوتوا الكتاب) ازدواج با زنان اهـل كـتـاب هـم بـه طـور دائم را شـامـل مى شده و هم به طور متعه را، و آيه (و لا تمسكوا بـعـصـم الكوافر) تنها نكاح دائم با آنان را نسخ كرده و اما نكاح متعه آنان همچنان بر جـواز خـود بـاقـى اسـت. و بـنابراين، پس منظور از نسخ، نسخ اصطلاحى نيست، بلكه مـنـظـور تخصيص است، و چطور مى تواند نسخ اصطلاحى باشد با اينكه آيه مورد بحث قـبـل از آيـه سـوره مـائده نـازل شـده، و مـعـنـا نـدارد آيـه اى كـه قـبـلا نـازل شـده، آيـه اى را كـه بـعـدا نـازل خـواهـد شـد نـسـخ كـنـد. خـواهـى گـفـت اشـكـال در تـخـصـيـص هـم وارد اسـت. مـى گـويـيـم: خـيـر، آيـه اى كـه قـبـلا نازل شده تنها يك قسم نكاح با زنان اهل كتاب را حرام مى كرده، و آن نكاح دائمى بوده ، و آيـه سـوره مـائده آن قـسـم ديـگرش را حلال كرده. علاوه بر اين، آيه مائده در زمينه منت گذارى نازل شده، و خواسته است گشايشى به كار مومنان بدهد، و آيه اى كه چنين زمينه اى دارد قابل نسخ نيست.
توضيحى دربـاره جـمـع بـيـن آيـه :(و لا تـمـسـكـوا بعصم الكوافر) و آيه (و المحصنات من الذين و اوتوا الكتاب...)
🔹ادامه دارد👇
🔹ادامه بحث روایتی قسمت 3⃣
🔸و در مـجـمـع البيان در ذيل آيه (و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب) مى گويد: ابى الجـارود از امـام ابـى جـعـفـر عليه السلام روايت كرده كه اين آيه به وسيله آيه (و لا تنكحوا المشركات حتى يومن و نيز به وسيله آيه (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) نسخ شده است.
مؤلف: اين روايت غير از ضعف راوى اش از يك جهت ديگر ضعيف است، و آن اين است كه آيه (و لا تـنـكـحـوا المـشـركـات...)، تنها شامل زنان مشرك از بت پرستان مى شود، و آيه شـريـفـه (و المـحـصـنـات...) ايـن مـعـنـا را افـاده مـى كـنـد كـه ازدواج بـا زنـان اهـل كـتاب جائز است، و بين اين دو آيه منافات و معارضه اى نيست تا يكى از آن دو ناسخ ديگرى باشد. ما در سابق درباره نسخ شدن آيه (و المحصنات...) به وسيله آيه (و لا تـمـسـكـوا بـعـصـم الكـوافـر) بحث كرديم، و در تفسير آيه (و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم) نيز مطالبى گذشت كه مفيد مطالب اين بحث است.
و در تـفـسـيـر قـمـى در روايـت ابـى الجـارود از امـام ابى جعفر عليه السلام آمده كه در ذيـل جـمـله (و ان فـاتكم شى ء من ازواجكم) فرمود: يعنى اگر زنانى از شما مسلمانان به طرف كفارى كه با آنان عهدنامه نوشته ايد رفتند، مهريه آنان را از ايشان بگيريد، و اگـر از زنـان كـفـار افـرادى بـه شـمـا پـيـوسـتند، شما هم مهريه آنان را به شوهران كافرشان بدهيد. اين حكم خداى شما است كه در بينتان مقرر نموده.
مؤلف: از ظاهر حديث برمى آيد كه امام عليه السلام خواسته است كلمه #شىء را به #زن تفسير كند.
رواياتى دربـاره بيعت زنان با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و بيان شروط آن و در كـافـى بـه سـنـد خـود از ابان از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: بـعـد از آنـكـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم مكّه را فتح كرد با مردان بيعت فـرمود. سپس زنان آمدند تا بيعت كنند، خداى تعالى اين آيه را فرستاد (يا ايها النبى اذا جـاءك المـومـنـات يـبـايـعـنـك...). هـنـد گـفـت : خـدا شـرط كـرده كـه اولاد خـود را بـه قتل نرسانيم و ما اين كار را كرده ايم، بچه هايى را بزرگ كرديم و بعد كشتيم. ام حكيم دخـتـر حـارث بـن هـشـام هـمـسـر عـكـرمـه بـن ابـى جـهـل هـم عـرضـه داشـت : يـا رسـول اللّه ! مـعـروفـى كـه خـدا شـرط كـرده تـو را در مـورد آن مـعـصـيـت نـكـنيم، چيست ؟ فـرمـود:اسـت كـه لطـمـه بـه صورت نزنيد، و چهره خود را نخراشيد، و موى خود مكنيد، و گـريـبـان چـاك نـكـنـيـد، و جـامـه سـيـاه نـپـوشيد، و صدا به واويلا بلند نكنيد. زنان مكّه پذيرفتند، وبا آن جناب بر طبق اين شرايط بيعت كردند.
هـنـد پـرسيد: چه جور بيعت كنيم، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: من با زنـان مـصـافـحـه نـمـى كـنـم، لذا دسـتور داد قدحى آب آوردند، خودش دست در آب نهاد، و بيرون آورد و فرمود حال دست خود را در اين آب كنيد.
مؤلف: روايـات در ايـن مـعـانـى بـسـيـار زيـاد وارد شـده، هم از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت.
و در تـفـسير قمى به سند خود از عبداللّه بن سنان روايت آورده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام) از مـعـنـاى جـمـله شـريـفـه (و لا يـعـصـيـنـك فـى مـعـروف) سـوال كـردم، فرمود: معروف همان امورى است كه خداى تعالى بر زنان واجب كرده، مانند نماز و زكات و هر عمل خير ديگرى كه به ايشان دستور داده.
مولف : اين روايت شاهد رواياتى است كه #معروف را تفسير مى كرد به اينكه لطمه بـه صـورت نـزنـيـد، و چه نكنيد و چه نكنيد، و در بعضى از آنها آمده كه فرمود: و عشوه گـرى هاى دوران جاهليت را ترك كنيد. و همه اينها از باب اشاره به بعضى از مصاديق آن است.
__
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 متن سوره #الحشر
______
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
Parhizgar059.mp3
1.31M
🌺 ترتیل سوره #الحشر
🎙 استاد پرهیزگار
⏳زمان: 8:40 دقیقه
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
27.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره #الحشر
🎙 ترتیل موسسه پیامبر مهر ورحمت
⏳زمان : ۹:۱۲ دقیقه
______
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a