🌺 تفسیر آیه 6⃣2⃣پ7⃣2⃣و8⃣2⃣سوره #المدثر از تفسير شریف المیزان
🔰سأُصلِيهِ سقَرَ 6⃣2⃣
🔰وَ مَا أَدْرَاك مَا سقَرُ 7⃣2⃣
🔰لا تُبْقِى وَ لا تَذَرُ 8⃣2⃣
🔸يعنى به زودى او را داخل سقر مى كنم، و #سقر در عرف قرآن يكى از نامهاى جهنم و يا دركه اى از دركات آن است، و جمله (ساصليه سقر) يا بيان (سارهقه صعودا) است، و يا بدل از آن است و جمله و (ما ادريك ما سقر) به اين منظور آورده شده كه بفهماند سقر بسيار مهم و هراس آور است.
🔸 به خاطر اينكه نفى مطلق است، و مقيد نكرده كه چه چيزى را باقى نمى گذارد ورها نمى كند، اقتضا دارد كه مراد از آن را اين بگيريم كه سقر هيچ چيزى از آنچه او به دست آورده باقى نمى گذارد و همه را مى سوزاند و احدى را هم از آنهايى كه در آن مى افتند از قلم نينداخته همه را شامل مى شود، به خلاف آتش دنيا كه بسيار مى شود بعضى از چيرها كه در آن مى افتد نمى سوزاند، و اگر مثلا انسانى در آن بيفتد پوست ظاهرى وصفات جسميش را مى سوزاند، و به روح او و صفات روحيش نمى رسد اما سقر احدى ازكسانى كه در آن مى افتند باقى نمى گذارد بلكه همه را فرا مى گيرد، زيرا خداوند فرموده: (تدعوا من ادبر و تولى ) #معارج_۱۷ و وقتى آنها را فرا گرفت چيزى از روح وجسمشان را باقى نمى گذارد بلكه همه را مى سوزاند همچنان كه فرموده: (نار اللّهلموقده التى تطلع على الافئده ) #همزه_۷
🔸ممكن هم هست منظور اين باشد كه احدى را زنده نمى گذارد، و احدى را نمى ميراند، در اين صورت در معناى آيه زير خواهد بود كه مى فرمايد: (الذى يصلى النار الكبرى ثم لا يموت فيها و لا يحيى )(آنکسی که خودش آتش کبری را می گیراندوآنگاه خودش در آتش نه می میرد،ونه زنده می ماند) #اعلی_۱۳
🔸بعضى هم گفته اند: معناى جمله #لاتبقى اين است كه سقر چيزى را كه در آن بيفتد باقى نمى گذارد، مگر آنكه هلاكش مى كند وقتى هلاك شد به حالت هلاكت هم رهايش نمى كند، بلكه دوباره زنده اش مى كند تا باز شكنجه شود.
🔸بعضى ديگر گفته اند: معناى (لا تبقى ) اين است كه براى آنان گوشتى باقى نمى گذارد و (و لا تذر) يعنى و استخوانى باقى نمى گذارد. و بعضى ديگر معانى ديگرى ذكر كرده اند.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره #الحاقة از تفسير شریف المیزان
🔰لِنَجْعَلَهَا لَكمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيهَا أُذُنٌ وَعِيَةٌ2⃣1⃣
🔸اين آيه بيان مى كند كه چرا ايشان را در كشتى هاى نجات سوار كرد، پس ضمير در #نجعلها به كلمه #حمل كه از جمله #حملناكم استفاده مى شود برمى گردد، به اعتبار اينكه حمل مذكور رفتارى است از خدا با بشر، پس در حقيقت معناى جمله اين است كه اگر ما اين رفتار را با شما كرديم براى اين بود كه اين رفتار خود را تذكره اى - مايه تذكرى - براى شما قرار دهيم، تا از آن عبرت بگيريد، و اندرز شويد.
🔸و كلمه #تعيها از مصدر #وعى است، و #وعى به معناى ريختن چيزى در ظرف است، و مراد از (وعى اذن براى آن حمل) اين است كه: مردم داستان حمل كشتى نوح را در گوش و هوش خود جاى دهند و از يادش نبرند، تا اثر و فايده اش كه همان تذكر و اندرز گرفتن است مترتب شود.
🔸در اين آيه با هر دو جمله اش به هدايت ربوبى به هر دو نوعش (ارائه طريق) و (رساندن به مطلوب) اشاره شده است، توضيح اينكه يكى از سنت هاى عامه ربوبى كه در سراسر عالم جارى است اين است كه هر نوع از انواع موجودات را به كمال لايقش و آن هدف نهايى كه بر حسب وجود خاص به خودش متوجه آن است برسد، و به همين منظور آن موجود را به جهازات و ابزارى مجهز كرده كه او را در رسيدن بدان هدف كمك كند، همچنان كه قرآن كريم فرمود: (الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى) #طه_۵۰ یعنی پروردگار من کسی است که هر چیزی را که خلقتش دادوهدایتش هم کرد، و نيز فرموده: (الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى) (خدایی که خلق کرد وتنا عیار وبدون نقص خلق کرد، واندازه گیری نموده سپس هدایت کرد) #اعلی_۳ كه توضيح آن در تفسير دو سوره #طه و #اعلى و غير آن دو گذشت.
🔸انسان هم در اينكه استكمالى تكوينى و راهى به سوى كمال وجوديش دارد، مانند ساير انواع موجودات مادى است كه همه به هدايت ربوبى به سوى كمال وجوديشان سوق داده مى شوند، چيزى كه هست انسان به هدايت ديگرى اختصاص يافته، و آن هدايت تشريعى است، آرى نفس انسانى استكمالى از طريق افعال اختيارى خود دارد، چون اين افعال اختيارى در اثر تكرار، اوصاف و حالات درونى در او پديد مى آورد، و در زندگى دنيائيش داراى ملكات و احوالى مى شود كه همين ملكات غايت و نتيجه زندگى او است، و با اين ملكات سرنوشت زندگى ابديش معين مى شود.
🔸و همين معنا باعث شده كه در بين تمامى موجودات خصوص او، مورد عنايت بيشترى قرار بگيرد و از راه ارسال رسولان و انزال كتب آسمانى برايش سنت دينى مقرر كنند
و به سوى آن سنت راهنماييش كنند، تا بعد از فرستادن رسولان، ديگر مردم عليه خداى تعالى حجتى نداشته باشند، (لئلا يكون للناس على اللّه حجه بعد الرسل) #نساء_۱۶۵ كه تفصيل معنا در بحث هايى كه پيرامون مسأله نبوت (در جلد دوم اين كتاب، و در جاهاى ديگر) داشتيم گذشت.
🔸و همه اينها، هدايت به معناى راه نشان دادن و اعلام صراط مستقيم است، كه خود انسان بدون راهنمايى خداى تعالى نمى تواند آن را پيدا كند، همچنان كه فرمود: (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا) #دهر_۳ حال اگر اين راه را دنبال بكند، و از آن منحرف نشود، به زندگى طيب و سعيدى خواهد رسيد، و اگر از دستش بدهد و از آن اعراض كند به شقاوتى دائمى مى رسد، و حجت خدايى به هر حال عليه او تمام مى شود، همچنان كه فرمود: (ليهلك من هلك عن بينه و يحيى من حى عن بينه) (تا هر کس هلاک می شود دانسته هلاک شود، و آنکس هم که زنده می گردد با دلیل زنده شود) #انفال_۱۴۹.
🔸حال كه اين معنا روشن شد معلوم گرديد كه يكى از سنت هاى الهى اين است كه بشر را از راه ارائه طريق به سوى سعادت حياتش هدايت كند. جمله (لنجعلها لكم تذكره) به همين معنا اشاره مى كند چون تذكره به معناى است كه راه سعادت او را به يادش بياورند، و اين مستلزم آن نيست كه آدمى تذكر هم پيدا بكند، و حتما راه سعادت را پيش بگيرد، ممكن است تذكر در او اثر بكند، و ممكن هم هست اثر نكند.
🔸يكى ديگر از سنت هاى الهى اين است كه همه موجودات را به سوى كمالشان هدايت كند، و به سوى آن نقطه به حركتشان در آورد، و به آن نقطه برساند، جمله (و تعيها اذن واعيه ) به همين معنا اشاره دارد، چون ﷼وعى - فرا گرفتن - يكى از مصاديق هدايت شدن به هدايت ربوبى است و اگر خداى تعالى اين وعى را به خودش نسبت نداد، همانطور كه تذكره را به خود نسبت داد، براى اين بود كه منظور از تذكره اتمام حجت است كه كار خداست، و اما وعى و فرا گرفتن، كار مستقيم او نيست، هر چند كه هم ممكن است به او نسبت داده شود و هم به خود انسان، و ليكن سياق آيه سياق دعوت و بيان اجر و ثواب است، اجرى كه بر اجابت دعوت مترتب مى شود، و اجر و مثوبت از آثار وعى است البته بدان جهت كه فعل انسان و مستند به اوست،