eitaa logo
تفسیر المیزان
9.4هزار دنبال‌کننده
219 عکس
44 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مـا اصـاب مـن مـصـيـبـه الا بـاذن الله و مـن يـومـن بـاللّه يـهـد قـلبـه و اللّه بكل شى ء عليم1⃣1⃣ 🔰كـلمـه  بـه مـعـناى صفت و حالتى است در انسان كه در اثر برخورد به هر حـادثـه بـه او دسـت مـى دهـد، چـيـزى كـه هـسـت بـيـشـتـر در مـورد حـوادث نـاگـوار اسـتـعـمـال مـى شـود، حـوادثى كه با خود ضرر مى آورد و كلمه  به معناى اعلام رخـصـت و عدم مانع است، و همواره ملازم با آگهى اذن دهنده نسبت به عملى است كه اجازه آن را صادر مى كند، وبعضى اين كلمه را به معناى علم گرفته اند صحيح نيست. پس از آنچه گفته شد چند نكته روشن گرديد: مقصود از اذن كــه فـرمود هيچ مصيبتى نمى رسد مگر به اذن اذن تكوينى است نه اذن لفظى و نه اذن تشريعى. نكته اول اينكه: اذن در آيه اذن لفظى نيست، بلكه اذن تكوينى است، كه عبارت است از بـكار انداختن اسباب، و يا به عبارت ديگر برداشتن موانعى كه سر راه سببى از اسباب است، چون اگر آن مانع را بر ندارد سبب نمى تواند اقتضاى خود را در مسبب بكار گيرد، مـثـلا آتـش، اقـتضاى حرارت و سوزاندن را دارد، و مى تواند مثلا پنبه را بسوزاند، ولى به شرطى كه رطوبت بين آن و بين پنبه فاصله نباشد، پس برطرف كردن رطوبت از بـين پنبه و آتش با علم به اينكه رطوبت مانع است و برطرف كردنش باعث سوختن پنبه است، اذنى است در عمل كردن آتش در پنبه و به كرسى نشاندن اقتضايى كه در ذات خود دارد، يعنى سوزاندن. و در عـرف عـام مـعمول بود كه كلمه  را مختص به مواردى مى دانستند كه ماذون له (كـسـى كـه ديـگـرى بـه او اذن داده ) از عقلا باشد. چون عامه، معناى اعلام را در مفهوم اذن شـرط مـى دانستند، مثلا مى گفتند: (من به فلانى اذن دادم كه چنين و چنان كند) و هرگز نـمى گفتند: من به آتش اذن دادم كه پنبه را بسوزاند)، چون فكر مى كردند آتش شعور نـدارد، و نـمـى شود چيزى را به آن اعلام نمود، و نيز نمى گفتند: (من به اسب اجازه دادم بدود). ولى قـرآن كـريم در اين موارد نيز استعمال كرده، در مورد عقلا فرموده: (و ما ارسلنا من رسـول الا ليـطـاع بـاذن اللّه)، و در مـورد غـيـر عـقـلا فرموده: (و البلد الطيب يخرج نـباته باذن ربه) و بعيد نيست اين تعميم براساس باشد كه قرآن كريم علم و ادراك را مـخـتـص ‍ ذوى العـقـول نـمـى دانـد، بـلكـه چـنـيـن افاده مى كند كه علم و ادراك در تمامى مـوجـودات جـريـان دارد، هـمـچنان كه در تفسير آيه شريفه (قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كل شى ء) گفته شد. و بـه هر حال عمل از هيچ عامل و اثر از هيچ موثرى بدون اذن خداى سبحان تمام نمى شود، پـس هـر سـببى را كه فرض كنى موانعى دارد كه نمى گذارد در مسبب خود اثر كند، و اذن خداى تعالى به عمل كردن آن همين است كه آن موانع را بردارد، و هر سببى را فرض كنى كـه در سـبـبـيت تمام باشد، يعنى هيچ مانعى جلوگير عملش نباشد، باز عملكردش به اذن خـدا است و اذن خدا در آن اين است كه مانعى بر سر راهش نگذاشته باشد، پس تاثير چنين سـبـبـى هـم مـلازم بـا اذن خدا است، در نتيجه هيچ سببى بدون اذن او در مسبب خود اثر نمى گذارد. نكته دوم اينكه: مصائب عبارت است از حوادثى كه آدمى با آن مواجه بشود، و در آدمى آثار سـوء و نـاخـوشـايندى بجاى گذارد، و اينكه گونه حوادث مانند حوادث خوب به اذن خدا مى رسد، براى اينكه اذن خداى تعالى تمامى موثرها را فرا گرفته، هر اثرى به اذن او از موثرش صادر مى شود. نكته سوم اينكه: اين اذن، اذن تشريعى و لفظى يعنى حكم به جواز نيست، بلكه اذنى اسـت تـكـوينى، پس اصابه مصيبت همواره با اذن خدا واقع مى شود، هر چند كه اين مصيبت ظلمى باشد كه از ظالمى به مظلومى برسد، و هر چند كه ظلم از نظر تشريع ممنوع است، و شـرع بـه آن اذن نـداده اسـت. و بـه هـمـيـن جـهـت اسـت كـه بـعـضـى از مصائب را نبايد تـحـمـل كـرد، و صـبـر در بـرابـر آنها جائز نيست، بلكه واجب است آدمى در برابرش تا بتواند مقاومت كند، مثل ظلمهايى كه به عرض و ناموس آدمى و يا جان آدمى متوجه مى شود. و از ايـن جا روشن مى شود كه آن مصائب كه قرآن مردم را به صبر در برابرش خوانده، مـصـائبـى نـيـسـت كـه دسـتـور مـقـاومـت در بـرابـرش ‍ را داده و از تـحـمـل آن نـهـى فـرمـوده، بـلكـه مصائبى است كه خود انسان در آن اختيارى ندارد، نظير مصائب عمومى عالمى، از قبيل مرگ و ميرها و بيماريها، و اما مصائبى كه اختيار انسان ها در آن مـدخـليت دارد، از قبيل ظلمهايى كه به نحوى با اختيار سر و كار دارد، در صورتى كه به عرض و ناموس و جان آدمى متوجه شود، بايد به مقدار توانايى در دفع آن كوشيد. 🔸ادامه دارد👇
🌺تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مـا اصـاب مـن مـصـيـبـه فـى الارض و لا فـى انـفـسـكـم الا فـى كـتـاب مـن قبل ان نبراها...2⃣2⃣ 🔸كلمه  به معناى واقعه و حادثه اى است كه به انسان يا هر چيز اصابت كند، و اسـم فـاعـل از مـصـدر اصـابـت اسـت، و از اصـابه تير هدف گرفته، و هر چند اصابه حـادثـه از نـظـر مـفهوم اعم است، هم شامل اصابه حوادث خير مى شود و هم اصابه حوادث شر، و ليكن استعمال آن در شر غلبه دارد، در نتيجه هر وقت كلمه  اطلاق شود بـلاء و گـرفتارى به ذهن تبادر مى كند، و در آيه مورد بحث هم به همين معنا است، و مراد از مـصـيـبـتى در زمين و از ناحيه آن به انسان ها مى رسد قحطى و آفت ميوه ها و زلزله هاى ويـرانـگـر و امـثال آن است، و مراد از مصيبتى كه جان آدمى روى مى آورد بيمارى و جراحت و شـكـسـتـن اسـتـخـوان و مـردن و كـشـتـه شـدن و امـثـال آن اسـت، و مـراد از بـرء كـه مـصـدر فـعـل نـبـراهـا اسـت خـلقـت از عـدم اسـت، و ضـمـيـر در فعل مذكور به مصيبت بر مى گردد. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مذكور به  برمى گردد. و بعضى ديگر گفته اند: به كلمه . و بـعـضى ديگر گفته اند: به همه اين سه كلمه،  و  و  بر مى گردد. مـؤ يد احتمال اول كه همان برگشتن ضمير به مصيبت باشد اين است كه مقام آيه مقام بيان مـصـائبـى اسـت كـه در دنـيـا واقـع مـى شـود، و بـاعـث نـقـصـى در امـوال و انـفـس مى گردد، و اين نيز باعث مى شود كه مردم از انفاق دست برداشته ازشركت در جهاد تخلف كنند. و مـراد از  لوحـى اسـت كـه در آن هـمـه آنـچه بوده و هست و تا قيامت خواهد بود نوشته شده، همچنان كه آيات و روايات هم بر آن دلالت دارد، و اگر از ميان مصائب تنها بـه آنـچـه از زمـيـن و از وجـود خـود انـسـان ها ناشى مى شود اكتفا كرد براى اين بود كه گفتگو درباره آنها بود. بعضى از مفسرين گفته اند: اگر مصيبتى را مقيد كرد به قيد در زمين و در انفس، بـراى ايـن بود كه مطلق مصائب در لوح محفوظ نوشته نشده، چون لوح متناهى است، ولى حـوادث نـامـتـنـاهـى اسـت، و معلوم است كه متناهى گنجايش آن را ندارد كه ظرف غير متناهى شود. و از ايـن گـفـتـار پـيـداسـت كـه صـاحـب گـفـتـار لوح را يـك لوحـى فـلزى و امـثال آن گرفته، كه در ناحيه اى از نواحى جو آويزان است، حوادث را با يكى از لغات (يـا فـارسى يا عربى يا غير آن) در آن نوشته اند، و با خطى نوشته اند كه ما مقاصد خودمان را با آن مى نويسيم، ولى ما در سابق لوح و قلم را معنا كرديم و به زودى تتمه اى نيز از نظر خواننده خواهد گذشت. بـعـضـى هـم دربـاره كـتـاب گفته اند كه: مراد از آن علم خداى تعالى است، ولى اين معنا خلاف ظاهر است، مگر اينكه منظورشان از علم همان كتابى باشد كه حوادث كه مراتبى از علم فعلى خداست در آن نوشته شده است. آيـه شريفه با جمله (ان ذلك على اللّه يسير) ختم شده، تا دلالت كند بر اين تقدير حوادث قبل از وقوع آن، و راندن قضاى حتمى آن براى خداى تعالى صعوبتى ندارد. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a