eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 بحث روایتی سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى1⃣ 🔸رواياتى درباره مراد از #ن،  و (ما يسطرون) 🔸در كتاب معانى به سند خود از سفيان بن سعيد ثورى روايت كرده كه از امام صادق عليه السلام تـفـسـيـر حـروف مـقـطـعه اول سوره ها را پرسيده، و آن جناب فرموده: اما حرف كـه در اول سـوره #ن است، نهرى است در بهشت، كه خداى تعالى به آن دسـتـور داد مـنـجـمـد شـود، و منجمد گشته مداد شد، و به قلم فرمود تا بنويسد، قلم آنچه بـوده و تـا روز قيامت خواهد شد در لوح محفوظ سطر به سطر نوشت، پس مداد مدادى است از نور، و قلم هم قلمى است از نور، و لوح هم لوحى است از نور. سـفـيـان مى گويد به او گفتم: يا بن رسول اللّه امر لوح و قلم و مداد را برايم بيشتر شـرح بـده، و از آنچه خدا به تو آموخته تعليمم بفرما. فرمود: اى ابن سعيد اگر نبود كه تو اهليت پاسخ را دارى پاسخت نمى دادم، بدانكه  فرشته اى است كه به قلم گزارش ‍ مى دهد، و قلم فرشته اى است كه به لوح گزارش مى دهد، لوح هم فرشته اى كـه اسـرافـيـل گـزارش مـى دهـد، و او نـيـز فـرشـتـه اى اسـت كـه بـه مـيـكـائيـل گـزارش مـى دهـد و مـيـكـائيـل هـم بـه جـبـرئيـل، و جبرئيل به انبيا و رسولان. آنگاه فرمود اى سفيان برخيز بر و كه بيش از اين را صلاحت نمى دانم. و در هـمـان كتاب به سند خود از ابراهيم كرخى روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام از معناى لوح و قلم پرسيدم، فرمود: دو فرشته اند. و نيز در همان كتاب به سند خود از اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كـرده كه در تفسير آيه (ن و القلم و ما يسطرون) فرمود: منظور از قلم، قلمى است از نـور، و كـتـابـى از نور كه در لوح محفوظ قرار دارد، و مقربين درگاه خدا شاهد آنند، (و كفى باللّه شهيدا). مؤلف: در مـعـانـى گـذشـتـه روايـاتـى ديـگـر از امـامـان اهـل بيت عليهم السلم وارد شده، و ما در تفسير آيه (هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق ) حـديـثـى را كـه قمى از عبد الرحيم قصير از امام صادق عليه السلام درباره لوح و قلم روايـت كـرده نـقـل كـرديـم، در آن آمده بود كه سپس مهر بر دهان قلم زد، و ديگر از آن به بـعـد تـا ابـد قـلم سـخـن نـگفت، و نخواهد گفت، و آن عبارت است از كتاب مكنون كه همه نسخه ها از آنجا است. و در الدر المـنـثـوركـه ابـن جـريـر از مـعـاويـه بـن قـره از پـدرش روايـت كـرده كـه گـفت رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در معناى (ن و القلم و ما يسطرون ) فرمود: لوحـى از نـور و قـلمـى از نـور اسـت كـه بر تمامى آنچه شده و تا قيامت مى شود جريان يافته و همه را نوشته است. مؤلف: در مـعـنـاى ايـن حـديـث رواياتى ديگر نيز هست و اينكه در حديث فرمود: (جريان يـافـته)، منظور اين است كه آنچه از حوادث در متن كائنات رخ مى دهد، مطابق همان چيزى اسـت كـه در آن كـتـاب نوشته شده. نظير اين تعبير تعبيرى است كه در روايت ابو هريره آمـده، كه فرمود: (سپس بر دهان قلم مهر نهاد، در نتيجه ديگر سخن نگفت، و تا قيامت هم سخن نخواهد گفت ). رواياتى درباره مراد از (خلق عظيم)، مراد از (كل حلاف مهين....) و... و در مـعانى به سند خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر عليه السلام روايت كرده كه در تفسير آيه (و انك لعلى خلق عظيم ) فرمود: خلق عظيم همين اسلام است. و در تـفـسـيـر قـمـى از ابـى الجـارود از حـضـرت امـام بـاقـر عليه السلام نقل شده است كه درباره جمله (انك على خلق عظيم ) فرمود يعنى (على دين عظيم ). مؤلف: مـنـظـور ايـن بـوده كـه ديـن اسـلام مـشـتـمـل بر كمال هر خلق پسنديده هست و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم داراى آن بوده، و در روايت معروف از آن جناب نقل شده كه فرمود: (بعثت لاتمم مكارم الاخلاق ). و در مـجـمـع البـيان به سندى كه به حاكم رسانده، و او اسندى كه به ضحاك رسانده روايت كرده كه گفت وقتى قريش ديدند كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم على عليه السلام را بـر سـايـريـن مـقـدم داشـت، و او را تـعـظـيـم كرد، شروع كردند به بدگويى از على عليه السلام، و گفتند: محمد مفتون على شده. خداى تعالى در پاسخ آنـان ايـن آيـه را نـازل كـرد: (ن و القلم و ما يسطرون )، و در آن خداى تعالى سوگند خورد به اينكه ما (انت بنعمه ربك بمجنون - تو به خاطر اينكه خدا انعامت كرده مجنون نـيـسـتـى )، (و ان لك لاجـرا غـيـر مـمـنـون و انـك لعـلى خـلق عظيم - و تواجرى انقطاع ناپذير دارى، و تو داراى خلقى عظيم هستى)، كه منظور همان قرآن است - تا آنجا كه فرمود - (بمن ضل عن سبيله)، كه منظور از اين گمراه، عده اى بودند كه آن سخن را گفته بودند، (و هو اعلم بالمهتدين )، (و او على بن ابى طالب را بهتر مى شناسد). 🔸ادامه👇
🔰ادامه👇2⃣ 🔸مؤلف: ايـن روايـت را صـاحـب تـفـسـيـر بـرهـان نـيـز از مـحـمـد بـن عـبـاس نـقـل كـرده، و او بـه سـنـد خـود از ضـحـاك كـه بـه هـمـيـن مـنـوال حـديـث را ادامـه داده تـا در آخـر گـفـتـه اسـت: و سبيل خدا همان على بن ابى طالب است. و بـاز در هـمـان كـتـاب در تـفـس يـر آيـه (و لا تـطـع كـل حـلاف...) آمـده كـه: بعضى - گفته اند منظور از حلاف، وليد بن مغيره است، كه بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم پـيـشـنـهـاد كـرد مـال زيـادى بـه آن جـناب بدهد، و آن حضرت دست از دين خود بردارد، بعضى ديگر گفته اند: منظور اخنس بن شريق است، (نقل از عطاء) بعضى ديگر گفته اند اسود بن عبد يغوث بوده، (نقل از مجاهد). 🔸مؤلف: در ايـن بـاره روايـاتـى ديـگـر در تـفـسـيـر الدر المنثور و غير آن آمده، كه ما از نقل آنها صرفنظر كرديم، خواننده محترم مى تواند به كتب حديث مراجعه نمايد. و نـيـز در هـمـان كـتـاب از شـداد بـن اوس روايـت كـرده كـه گـفـت : رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم فـرمـود: هـيـچ  و ، و  داخل بهشت نمى شود پرسيدم جواظ يعنى چه ؟ فرمود: كسى كه زياد جمع مى كند و هيچ نمى كند. پرسيدم بفرما جعظرى چه معنا دارد؟ فرمود: كسى كه خشن و درشت خـو بـاشـد. پـرسـيـدم عتل زنيم كيست؟ فرمود: هر شكم باره بد اخلاق است كه بسيار مى خورد و مى نوشد، و بسيار خشم مى گيرد و ستم مى كند و زنيم است. و در مـعـنـاى زنـيـم بـعـضـى گـفـتـه انـد: كـسـى اسـت كـه اصل و نسب نداشته باشد. و در تـفـسـيـر قـمـى در ذيـل آيـه (عـتـل بـعـد ذلك زنـيـم ) آمـده كـه  به معناى كسى است كه كفرش عظيم باشد، و  آن كسى است كه پدرش معلوم نباشد، و او را فرزند غير پدرش بخوانند. ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت و بـاز در هـمـان كـتـاب اسـت كـه ابى الجارود از حضرت ابى جعفر عليه السلام روايت كـرده كـه در ذيـل آيـه (انـا بـلونـاهـم كـمـا بـلونـا اصـحـاب الجـنـه ) فـرمـود: اهـل مـكّه مبتلا شدند به گرسنگى، همانطور كه صاحبان آن باغ مبتلا شدند، و آن باغ در دنيا در ناحيه يمن بود، در نه ميلى صنعا قرار داشت، و به آن رضوان مى گفتند. و نيز در همان كتاب است كه شخصى به ابن عباس گفت جمعى از همين امتند كه معتقدند اگر بـنده خدا گناه كند از رزق محروم مى شود، ابن عباس گفت به آن خدايى كه غير او معبودى نيست، اين مطلب در كتاب خدا از آفتاب نيم روز روشن تر است، و خدا آن را در ضمن قصه صاحبان باغ در سوره (ن و القلم)  آورده. جـريـان چـنـين بوده كه پيرمردى باغى داشت، و هيچ ميوه اى از آن باغ به خانه اش برده نمى شد، مگر آنكه حق هر صاحب حقى را از آن مى داد بعد از آنكه از دنيا رفت، فرزندانش آن باغ را به ارث بردند و آنـان پـنـج پـسـر بـودنـد، در هـمـان سـالى كـه پـدرشـان از دنـيـا رفـت آن بـاغ آنقدر حاصل آورد كه در هيچ سالى آنطور نياورده بود، جوانان بعد از نماز عصر به طرف باغ روانـه شـدنـد، مـيـوه و رزقـى بـسيار زياد ديدند كه تا آن روز و در حيات پدرشان چنان حاصلى به آن باغ نديده بودند. وقـتـى حاصل بسيار را ديدند طاغى و ياغى شده به يكديگر گفتند: پدر ما پير و خرفت شـده و عـقـلش را از دسـت داده بـود، بـيـايـيـد بـا هـم قـرار بـگـذاريـم امـسـال بـه احـدى از فـقـراى مسلمين چيزى از اين ميوه ها ندهيم، تا اموالمان زياد شود آنگاه سـال هـاى بـعـد روش پـدر را دنـبـال كـنـيـم، چـهـار نـفـر از بـرادران قبول كردند، و پنجمى ايشان در خشم شد و او همان بود كه بعد از سوخته شدن باغ گفت (الم اقل لكم لو لا تسبحون - آيا به شما نگفتم چرا خداى را تسبيح نمى گوييد؟). همين شخصى كه از ابن عباس سوال كـرده بـود، پـرسـيـد: آيـا نـفـر پـنـجـمـى اوسـط از حـيـث سـن و سـال بـود؟ ابـن عـبـاس گـفـت : نـه اتـفـاقـا از حـيـث سـن و سـال از هـمـه كـوچـكـتـر بـود، بـلكـه مـنـظـور از كـلمـه اوسـط ايـن كـه از هـمـه بـهـتـر و عـاقل بود، به دليل اينكه قرآن كريم درباره امت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم كه از هـمـه امـت هـا كـوچـكتر است به خاطر همين كه از همه امت ها بهتر است فرموده : (و كذلك جعلناكم امه وسطا). 🔸ادامه👇
🔰ادامه👇3⃣ 🔸(قـال لهـم اوسـطـهم) بهترين آن برادران به سايرين گفت از خدا بترسيد، و طريقه پدر را پيش بگيريد تا سالم باشيد و سود ببريد، برادران بر او خشم كردند، و او را بـه كـتـك گـرفته سخت كوبيدند، وقتى آن برادر يقين كرد كه برادران قصد كشتن او را دارنـد، تـسـليـم گفتارشان شد، و به اكراه و بدون رضايت درونى راى آنان را تصويب كرد. از آنـجـا بـه خـانه هاى خود برگشته، هم سوگند شدند كه هر وقت خواستند ميوه بچينند صـبـح خـيـلى زود بـچـينند، و در اين سوگند خود ان شاء اللّه هم نگفتند، خداى تعالى به خـاطـر ايـن جـرمـشـان مـبـتـلاشـان نـمـوده، بـيـن آنـان و آن رزق حائل شد، رزقى كه ايام چيدنش بسيار نزديك بود، مع ذلك حتى يكدانه هم عايدشان نشد، و ايـن داسـتـان را در قـرآن كريم آورده فرمود: (انا بلوناهم كما بلونا اصحاب الجنه اذ اقـسـمـوا ليصرمنها مصبحين و لا يستثنون فطاف عليها طائف من ربك و هم نائمون فاصبحت كالصريم) يعنى مثل باغى كه درختانش ‍ آتش گرفته باشد. سـائل پـرسـيـد: اى ابـن عـبـاس، چيست؟ گفت : صريم به معناى شب بسيار تاريك است، آنگاه گفت شبى كه هيچ نور و ضوئى در آن نباشد. 🔸بـرادران وقـتـى صـبـح بـرخاستند يكديگر را صدا زدند كه زودتر به باغتان برويد، اگر مى خواهيد بچينيد (تا كسى باخبر نشده) بچينيد، بـرادران بـه طـرف بـاغ روانـه شـدنـد، (و هـم يـت خـافـتـون ) سـائل پـرسيد: اى ابن عباس  به چه معنا است؟ گفت به معناى تشاور است، بـا يـكـديـگـر مـشـورت مى كردند و آهسته سخن مى گفتند كه كسى صدايشان را نشنود، و سـخـن آهسته شان اين بود كه (لا يدخلنها اليوم عليكم مسكين و غدوا على حرد قادرين)، احـدى از فـقـرا نـبـايـد داخـل بـاغتان شود، همه فكرشان در پياده كردن اين نقشه بود كه چـگـونه ميوه ها را بچينند كه هيچ يك از فقرا خبردار نشود، مسلم و خاطر جمع بـودنـد كـه مـيـوه را خـواهند چيد، و هيچ احتمال نمى دادند كه ميوه و باغى در كار نباشد، و عذاب خدا و خشم او ايشان را گرفته باشد.  وقـتـى ديـدنـد كـه چـه بـلايـى بـر آنـان نـازل شـده (قـالوا انـا لضـالون بـل نـحـن مـحـرومـون) آرى خـداى تعالى از آن رزقم حرومشان كرد، و اين به خاطر جرمى بود كه كردند و خدا به ايشان ظلم نكرد. (قـال او سـطـهـم الم اقـل لكـم لو لا تـسـبـحـون قـالوا سـبـحـان ربـنـا انـا كـنـا ظـالمـيـن فاقبل بعضهم على بعض يتلاومون) ابن عباس گفت : يعنى خود را ملامت مى كردند كه اين چـه تـصـميمى بود كه ما گرفتيم، (قالوا يا ويلنا انا كنا طاغين عسى ربنا ان يبدلنا خـيـرا مـنها انا الى ربنا راغبون) و در آخر فرمود: (كذلك العذاب و لعذاب الاخره اكبر لو كانوا يعلمون ). مؤلف: قـريـب بـه ايـن مـضـمـون و مـضـمـون حـديـث قـبـل از آن روايـاتـى ديـگر رسيده، ودر بعضى از آنها آمده كه باغ مورد بحث از مردى از بـنـى اسـرائيـل بـوده، كـه بـعـد از مـردنـش پـسـرانـش آن را ارث بـردند و بعد دچار اين سرنوشت شدند. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 4⃣3⃣تا2⃣5⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آیات 🔸محققا براى مردم پرهيزكار در نزد پروردگارشان بهشت ها و باغهاى پر از نعمت است4⃣3⃣ 🔸آيا با اینکه ما چنین هستیم بامسلمانان چون مجرمان رفتار مى كنيم ؟ 5⃣3⃣ 🔸شما را چه مى شود و اين چه حكمى است كه مى كنيد؟6⃣3⃣ 🔸نکند كتابى آسمانی داريد كه چنین حکمی را در آن مى خوانيد؟ 7⃣3⃣ 🔸كه آنچه را شما انتخاب مى كنيد از آن شما است ؟8⃣3⃣ 🔸و يا ما سوگندهاى موكد به نفع شما و عليه خود خورده ايم كه تا روز قيامت مى توانيد هر حكمى برانيد؟ 9⃣3⃣ 🔸اى پيامبر از ايشان بپرس كه اين كتاب بر كدامشان نازل شده ؟ 0⃣4⃣ 🔸نكند شركايى دارند كه در قيامت با شفاعت آنها داراى سرنوشتى مساوى با مسلمين مى شوند اگر چنين است پس شركايشان را معرفى كنند اگر راست مى گويند1⃣4⃣ 🔸روزى كه شدت به نهايت مى رسد و خلق به سجده دعوت مى شوند ولى اينان نمى توانند سجده كنند (چون كبر و نخوت ملكه ايشان شده است ) 2⃣4⃣ 🔸در حالى كه سيماى ذلت از چشم هايشان و از سراپايشان هويدا مى شود و اين بدان جهت است كه در دنيا كه سالم بودند دعوت به سجده مى شدند و اجابت نمى كردند 3⃣4⃣ 🔸پس كيفر كسانى كه به اين قرآن تكذيب مى كنند به خود من واگذار، ما به زودى از راهى كه خودشان نفهمند تدريجا به سوى عذاب پيش مى بريم 4⃣4⃣ 🔸و من به ايشان مهلت مى دهم كه كيد من سخت ماهرانه است 5⃣4⃣ 🔸نكند تو از ايشان مزدى خواسته اى و ايشان در بدهكارى گرانبار شده اند؟ 6⃣4⃣ 🔸و يا از عالم غيب اختيار دار و نويسنده قضا و قدر شده اند؟ 7⃣4⃣ 🔸پس تو در برابر حكم پروردگارت صبر كن و چون يونس صاحب داستان ماهى مباش كه دلگير و خشمين ندا كرد(۴۸) 🔸و اگر نعمتى از ناحيه پروردگارش او را در نمى يافت هر آينه با حالتى نكوهيده در بيابان بي سقف مى افتاد (۴۹) 🔸ولى پروردگارش او را برگزيد و از صالحينش كرد (۵۰) 🔸و محققا نزديك است كسانى كه كافر شده اند بعد از شنيدن قرآن تو را با چشم زخم خود سرنگون كنند و مى گويند او مجنون است۵۱ 🔸در حالى كه قرآن نيست مگر تذكر براى عالميان(۵۲) __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات 4⃣3⃣تا2⃣5⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 بیان آیات 🔸اين آيات دنباله تهديدهايى است كه درباره تكذيب گران رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كرده بود، و عذاب آخرتى آنان را به اين بيان مسجل مى سازد كه مردم با تقوى در بهشت هاى نعيم هستند، و اينكه تكذيب گران و متقين يكسان نيستند، پس نمى توانند اميد كرامتى از خدا داشته باشند، و چون مجرمند آنچه هم از نعمت هاى دنيا در اختيار دارند استدراج و املاء است نه نعمت و كرامت، و نيز در اين آيات رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را امر مى كند به اينكه در برابر حكم پروردگارش صبر كند و اين امر را تاكيد مى نمايد. __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبهِمْ جَنَّتِ النَّعِيمِ4⃣3⃣ 🔸اين آيه شريفه بشارت و بيان حال متقين در آخرت است، در مقابل بيانى كه از حال و روز آخرتى تكذيب گران كرده بود. 🔸و اگر فرمود: (عند ربهم ) و نفرمود: (عند اللّه ) براى اين بود كه اشاره كند به رابطه اى كه تدبير و رحمت بين خدا و متقين دارد، و اينكه اگر متقين چنين نعمتى نزد خدا دارند، به خاطر اين است كه در دنيا ربوبيت را منحصر در او مى دانستند، و عبادت را خالص براى او انجام مى دادند. 🔸و اگر كلمه را به كلمه كه به معناى نعمت است اضافه كرد، براى اين بود كه آنچه از نعمت ها در بهشت است خالص ‍ نعمت است،نه چون دنيا كه نعمتش آميخته با نقمت و لذتش مخلوط با الم باشد، و ان شاء اللّه به زودى در تفسير آيه (ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم ) خواهد آمد كه مراد از كلمه ، ولايت است . ________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
💢معرفی کانال بررسی حجاب از منظر کارشناسان مذهبی و اندیشمندان جهان اسلام 🛑برای دیدن نکات ناب در مورد به آدرس زیر دعوتید🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/1873543463Cbca5fd4ebf
🌺 تفسیر آیه5⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أَ فَنَجْعَلُ المُْسلِمِينَ كالمُْجْرِمِينَ5⃣3⃣ 🔸در بدو نظر اين احتمال به نظر مى رسد كه آيه شريفه مى خواهد حجتى را بر مسأله معاد اقامه كند، همانطور كه آيه (ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار) در اين مقام است، كه تفسيرش گذش. 🔸و نيز اين احتمال هم به نظر مى رسد كه مى خواهد كلام تكذيب گران را رد كند، كه به مؤمنين مى گفتند: اگر مسأله بعث و معادى در بين باشد، در آنجا نيز مانند دنيا ما متنعم خواهيم بود، و خداى تعالى اين گفتارشان را در آيه زير حكايت فرموده كه:(و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى ).(من گمان نمی کنم قیامتی قیام کند،تازه به فرضی هم که به سوی پروردگارم برگردم،نزد او هم زندگی خوشی خواهم داشت) . 🔸و ظاهر سياق آيات بعدى كه حكم تساوى تكذيب گران و متقين را رد مى كند، احتمال دوم را تأييد مى نمايد، در روايت هم آمده كه مشركين وقتى داستان بعث و معاد را شنيدند، گفتند اگر آنچه محمد و پيروانش ‍ مى گويند صحيح باشد باز هم حال ما بهتر از حال آنان خواهد بود، همانطور كه در دنيا بهتر است، و حداقل اين است كه برابر با حال آنان باشد. 🔸ليكن اين اشكال متوجه احتمال دوم هست، كه اگر بخواهد سخن و ادعاى كفار را رد كند كه مى گفتند: در آخرت هم يا بهتر از آنان خواهيم داشت و يا مساوى آنان، جا داشت تطابق بين رد و مردود را رعايت كند، و در مقابل گفتار مردود آنان بفرمايد (افنجعل المجرمين كالمسلمين ) نه بفرمايد: (افنجعل المسلمين كالمجرمين ). 🔸دقت در سياق، اين معنا را دست مى دهد كه هر چند آيه شريفه مى خواهد تساوى را رد كند، و ليكن نه تنها از اين جهت كه مجرمين با آن همه جرم مساوى با مسلمانان نيستند، بلكه نكته هاى اضافى ديگرى را هم به طور اشاره مى فهماند، و آن اين است كه احترام مسلمين اجازه نمى دهد كه مجرمين با ايشان برابر باشند، گويا فرموده: اينكه شما كفار مى گوييد در آخرت هم ما و مسلمانان يكسان هستيم سخن باطلى است، براى اينكه خدا راضى نمى شود كه مسلمانان را با آن همه احترامى كه نزدش دارند مانند مجرمين قرار دهد، و شما مجرميد پس با آنان حال و روز يكسانى نخواهيد داشت. 🔸بنابر اين، آيه شريفه مى خواهد عليه مساوات دو طايفه اقامه حجت كند، و حجتش اين است كه مساوات آن دو با احترامى كه مسلمانان نزد خدا دارند منافات دارد، نه اينكه اين مساوات با عدالت خدا نمى سازد. 🔸و مراد از كسانى هستند كه تسليم فرمان خدايند، و جز آن چه او اراده كرده پيروى نمى كنند، اگر انجام كارى را اراده كرده انجام مى دهند، و اگر ترك كارى را خواسته ترك مى كنند، در مقابل اين تسليم همان كلمه است، و آن به اين معنا است كه كسى عمل زشت مرتكب بشود، و مطيع فرمان خدا نباشد. 🔸اين آيه و آيه بعدش تا جمله (ام عندهم الغيب فهم يكتبون ) در مقام رد مسأله تساوى مجرمين و مسلمين است ، كه از طرف كفار ادعا شده بود، و چون اين ادعا محتملاتى داشت، يكى يكى آنها را ايراد نموده و به صورت استفهام انكارى رد مى كند. 🔸بيان حجت چنين است كه يكسان بودن مجرمين و مسلمين كه كفار چنين پنداشته اند يا از طرف خداى تعالى و موهبت و رحمتى از او است، و يا از ناحيه او نيست. اگر از ناحيه او باشد قطعا بايد يا عقل خود ما انسان ها هم بدان حكم كند، كه مى بينيم عقل چنين حكمى ندارد، قرآن كريم هم به همين معنا اشاره نموده مى فرمايد: (ما لكم كيف تحكمون ).(عقلتان کجا رفته این چه رقم حکم کردنی است). 🔸و يا دليلى نقلى بر آن دلالت كند، كه چنين دليلى هم نيست، و قرآن كريم به نبود اين چنين دليل نقلى اشاره نموده ، مى فرمايد: (ام لكم كتاب ... - نكند كتابى (و دليلى نقلى و آسمانى ) در دست داريد...)، و يا اين است كه دليل بر اين حكم كه كفار كرده اند نه عقل است و نه نقل ، بلكه گفت و شنودى شفاهى است كه خدا با آنان كرده، و آنها از خدا قول گرفته اند كه در قيامت بين آنان و اهل تسليم و عبادت به مساوات رفتار كند، اين هم كه معقول نيست، زيرا مردم عادى مانند انبيا نيستند، تا خدا شفاهى با آنان سخن بگويد. خوب تا اينجا سه تا احتمال را آورديم ، و جوابش را هم گفتيم. 🔸احتمال چهارم اينكه: اصلا آن حكم از ناحيه خدا نباشد در اينجا نيز چند احتمال هست: يكى اينكه حكم تساوى بين مجرمين و مسلمين حكمى جدى باشد. و ديگر اينكه صرف بهانه اى باشد براى فرار از مسئوليت، در صورت جدى بودن سه احتمال هست، يكى اينكه حكمى كه مى كنند مستند به خودشان باشد، به اين معنا كه خودشان كارگردان صحنه قيامت باشند و امور قيامت را به نفع خود بچرخ انند، از آن جمله خود را با مسلمانان يكسان سازند. 🔸ادامه👇
🔰ادامه 👇 🔸هر چند كه خدا نخواهد قرآن كريم از اين احتمال جواب داده كه: (سلهم ايهم بذلك زعيم ) از ايشان بپرسيد كدامشان زعيم و متولى در تدبير امور قيامت هستند؟ و يا اين است كه حاكم در اين حكم شركاء و خدايان ايشانند، از اين هم پاسخ داده كه (ام لهم شركاء فلياتوا بشركائهم - نكند حاكم بر اين حكم شركاء ايشانند، اگر چنين است بگو تا شركاى خود را بياورند). 🔸احتمال سوم اين است كه نه خود را مستقل در اين حكم بدانند، و نه شركايشان را، بلكه زمام غيب به دست ايشان باشد، قضا و قدر همه امور مردم منوط به مشيت آنها باشد، هر چه آنها در غيب بنويسند همان مى شود، و خودشان براى خود چنين نوشته اند، كه در عين اينكه مجرمند با مسلمانان برابر باشند. در آيات مورد بحث اين احتمال رد شده مى فرمايد: (ام عندهم الغيب فهم يكتبون )اين هم سه احتمال ديگر. 🔸و اما اگر حكمشان حكمى جدى نباشد، بلكه همانطور كه گفتيم بهانه اى باشد براى فرار از مسئوليت براى نپذيرفتن دعوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم )، چون فكر مى كنند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فردا از ايشان مزد مطالبه مى كند كه از بيغوله ضلالت به راه حق هدايتشان كرده ، آن وقت زير بار سنگين آن مزد خرد خواهند شد، از اين هم پاسخ داده، به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) خطاب مى كند كه (ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون ) اين هم هفتمين احتمال . 🔸اين بود آنچه كه از تدبر در آيات مورد بحث درباره اينكه چرا مرتب در آنها ترديد شده و يكى پس از ديگرى فرمود (يا اينكه ، يا اينكه )، استفاده مى شود. ولى مفسرين ديگر در ضبط ترديدها سخنانى ديگر دارند، اگر كسى بخواهد مى تواند به تفسيرهاى مطول مراجعه كند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ما لكم كيف تحكمون6⃣3⃣ 🔸 اين جمله در مقام اين است كه تعجب هر كسى را از حكم آنان برانگيزد، كه چطور حكم كردند به اينكه مجرم و مسلم در قيامت يك وضع دارند! و اين اشاره است به اينكه عقل از چنين حكمى امتناع دارد، و چنين حكمى نمى كند، و در حقيقت معنايش اين است كه چه اختلالى در فكر شما رخ داده، و راى و نظريه شما را فاسد كرده كه اينطور حكم مى كنيد؟ _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣3⃣و8⃣3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أَمْ لَكمْ كِتَبٌ فِيهِ تَدْرُسونَ7⃣3⃣ 🔰إِنَّ لَكمْ فِيهِ لمََا تخَيرُونَ8⃣3⃣ 🔸اين آيه اشاره است به اينكه براى حكمى كه كردند هيچ دليلى نقلى ندارند، همچنان كه آيه قبلى به نداشتن دليلى عقلى بر طبق حكمشان اشاره مى كرد، و منظور از كلمه كتاب آسمانى است، كه از ناحيه خداى تعالى نازل شده باشد، كه البته چنين كتابى حجت است، و معناى ، است يعنى كتابى كه در آن اين حكم را خوانده باشيد، و كلمه و كه يكى از باب تفعل و ديگرى از باب افتعال است، به يك معنا است. 🔸و جمله (ان لكم لما تخيرون )در مقام مفعول است براى جمله و استفهام در آيه انكارى است، 🔸 معنايش اين است كه : نه، آنطور نيست، شايد اين طور باشد كه كتابى آسمانى داشته باشيد، و در آن خوانده باشيد كه اى مشركين اختيار با شما است، هر چه دلتان خواست و درباره دنيا و آخرت و يا تنها آخرت خود اختيار كرديد بكنيد، و خلاصه هر نامربوطى خواستيد از دهانتان بيرون بريزيد، اختيار سعادت و آخرتتان با خودتان است، هر چه شما بخواهيد و بگوييد همان مى شود. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أَمْ لَكمْ أَيْمَنٌ عَلَيْنَا بَلِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ إِنَّ لَكمْ لمََا تحْكُمُونَ9⃣3⃣ 🔸اين آيه اشاره است به اينكه: نه ، چنين اختيارى ندارند، و خدا با عهد و سوگندى شفاهى چنين پيمانى با ايشان نبسته. 🔸كلمه جمع يمين است، كه به معناى سوگند است، و كلمه كه كلمه اسم فاعل آن است به معناى رسيدن به انتهاى كمال است، پس (ايمان بالغه ) به معناى سوگندهايى است كه تاكيد را به نهايت رسانده باشد، و بنابر اين ، جمله (الى يوم القيامه ) ظرفى است (به اصطلاح ) مستقر و متعلق به مقدر، و تقدير كلام (ام لكم علينا ايمان كائنه الى يوم القيامه، موكده نهايه التوكيد)است، يعنى نه، آن هم نيست، بلكه شايد اين باشد كه شما قسمتى به گردن ما داشته باشيد، و خلاصه ما سوگند بسيار موكد خورده باشيم سوگندى كه تا روز قيامت اعتبار داشته باشد كه اختيار قيامت را به شما واگذار مى كنيم ،هر حكمى خواستيد بكنيد. 🔸بعضى از مفسرين كلمه را به عهد و پيمان معنا كرده اند، در نتيجه از باب اطلاق لازم و اراده ملزوم و تعبيرى به كنايه مى باشد. 🔸بعضى هم احتمال داده اند از باب اطلاق جزء، و اراده كل باشد. و جمله (ان لكم لما تحكمون ) جواب قسم است، و همان چيزى است كه معاهده فرضى بر آن واقع شده، و استفهام در آن انكارى است، و معنايش اين است كه نه، آن هم نيست، شايد اين باشد كه شما ما را قسم موكد داده باشيد، و از ما پيمان گرفته باشيد پيمانى كه تا قيامت دوام داشته باشد، كه ما تسليم شما باشيم، و هر حكمى كه خواستيد برانيد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سلْهُمْ أَيُّهُم بِذَلِك زَعِيمٌ0⃣4⃣ 🔸در اين جمله ديگر روى سخن با ايشان نيست، گويا از آنان روى گردانيده، خطاب را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كرد، تا بفهماند اينگونه افراد از اينكه لايق خطاب باشند ساقطند، و به همين جهت در بقيه سوالها كه چهار سوال است ايشان را غايب فرض كرد، و فرمود: از (ايشان بپرس كدامشان مسئول اين تسويه شده ؟) كلمه به معناى كسى است كه قائم به امرى و متصدى انجام آن باشد. و استفهام در جمله انكارى است. 🔸معنى آيه اين است كه: از ايشان بپرس وقتى ثابت شد كه خدا بين دو طايفه را تسويه نمى كند، چون چنين دليلى در كار نيست، آن كداميك از شما است كه بر حسب ادعايى كه مى كنيد متصدى امر تسويه شده باشد؟ آيا اگر چنين كسى باشد از ميان اين مشركين است ؟ اگر هست كيست ؟ و كداميك است ؟ و بطلان اين ادعا آنقدر واضح است كه كسى بجز ديوانگان چنين سخنى نمى گويد. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أَمْ لهَُمْ شرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشرَكائهِمْ إِن كانُوا صدِقِينَ1⃣4⃣ 🔸اين جمله رد بر مشركين است، بنابر آن فرضى كه حكمشان به تساوى مجرمين و مسلمين بر اساس اين ادعايشان باشد كه معبودهايشان معبودند، ثانيا با خدا در ربوبيت شريكند، و ثالثا در قيامت نزد خدا شفاعتشان مى كنند، و در نتيجه ايشان را با مسلمين برابر خواهد كرد. 🔸و استفهام در آيه انكارى است و مى فهماند اولا معبودهاى ايشان معبود نيستند، وشريك با خدا در ربوبيت نيستند، و ثالثا چنان شفاعتى نمى توانند بكنند. 🔸و جمله (فلياتوا بشركائهم ...) كنايه است از نبود شركا، و نفى در جمله (ام لهم شركاء)راتاكيد مى كند. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از شركا، خدايان دروغين ايشان نيست، بلكه مراد هر كسى است كه در اين اعتقاد باطل شريك ايشان باشد، و اينها اگر راست مى گويند آن شريكهاى خود را بياورند. ولى خواننده متوجه است كه این معنا قطع خصام نمی کند. 🔸بعضى ديگر گفته اند مراد از شركا، شهدا و گواهان هستند، و معنا اين است كه نه، بلكه شايد بر اين قول گواهانى دارند، خوب، اگر دارند و راست مى گويند بياورند. 🔸ليكن اين تفسيرى كه از جهت الفاظ آيه دليلى بر آن ندارند، علاوه بر اين ، جمله مورد بحث به خاطر كلمه استدراك و اعراض از ما قبل است، و بايد مطلبى غير مطلب ما قبل را افاده كند، و مسأله شهادت اگر در بين باشد لابد شاهدانى خواهند بود كه از ناحيه خدا كتابى و يا وعده و يا پيمانى دارند، و اين دو احتمال يعنى داشتن كتاب و داشتن پيمان قبلا رد شده بود. 🔸بعضى ديگر گفته اند مراد از شركا، شركاى در الوهيتى است كه خود آنان معتقد بودند، ليكن منظور از آوردن آن شركا اين است كه اين مشركين آن شركا را در قيامت بياورند، تا بر صدق اعتقاد آنان شهادت دهند، و يانزد خداى تعالى شفاعتشان كنند. ولى خواننده محترم مى داند كه اين بيان قانع كننده خصم نيست. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات2⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يَوْمَ يُكْشف عَن ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلى السجُودِ فَلا يَستَطِيعُونَ 2⃣4⃣ 🔸كلمه ظرفى است متعلق به فعلى تقديرى، از قبيل (اذكر - بياد آر) و امثال آن، و تعبير (كشف از ساق ) مثلى است براى افاده نهايت درجه شدت، چون وقتى انسان به سختى دچار زلزله يا سيل يا گرفتارى ديگر مى شود، شلوار را بالا كشيده كمر را مى بندد، تا بهتر و سريع تر به تلاش بپردازد، و وسيله فرار از گرفتارى را فراهم سازد، زمخشرى در كشاف گفته معناى (يوم يكشف عن ساق )، (روزى كه شدت امر به نهايت مى رسد است )، و گرنه در آن روز نه ساق پايى در بين است، و نه شلوارى كه از آن بالا بكشند، همچنان كه درباره يك فرد شديد البخل فرومايه مى گويى:(او دستش در غل و زنجير بسته است )، با اينكه نه دستى مطرح است، و نه بسته شدن با غل و زنجير، و آن عبارت تنها مثلى است كه در مورد بخيل مى زنند. 🔸اين آيه تا پنج آيه بعد، مطلب معترضه اى است كه در بين واقع شده چون سخن از شرك مشركين به ميان آمده بود، و اينكه آنها معتقد بودند شركا در روز قيامت اگر قيامت و حسابى باشد ايشان را به سعادت مى رسانند، لذا در اين چند آيه معترضه فرمود نه خداى تعالى شريكى دارد، و نه در آن روز اين شركاى خيالى شفاعتى دارند، و تنها راه احراز سعادت در آخرت سجود است، يعنى خاضع شدن براى خداى سبحان و يگانگى او در ربوبيت، در دنيا را پذيرفتن، آنهم آنچنان پذيرفتنى كه آدمى را داراى صفت خضوع سازد، و روز قيامت سعادتمند كند. 🔸و اما اين تكذيب گران مجرم كه در دنيا براى خدا سجده نكردند،در آخرت هم نمى توانند براى او سجده كنند، در نتيجه سعادتمند نمى شوند پس حال آ نان با حال مسلمانان به هيچ وجه نمى تواند يكسان باشد، بلكه خداى سبحان به خاطر استكبارى كه كردند در دنيا معامله استدراج و مماشات با ايشان مى كند، تا شقاوتشان به حد نهايت برسد، و مستحق عذاب اليم آخرت گردند. 🔸پس معناى اينكه فرمود: (يوم يكشف عن ساق و يدعون الى السجود فلا يستطيعون ) اين شد كه اى پيامبر به ياد آر روزى را كه بر اين كفار بسيار سخت خواهد شد، و چون دعوت مى شوند براى خدا سجده كنند نمى توانند بكنند، چون حالت خضوع براى خدا در دل ندارند، و در دنيا به خاطر تكبرى كه داشتند چنين ملكه اى كسب نكردند، روز قيامت هم روز كشف باطن آدمى است، وقتى باطن در دنيا باطنى بوده كه نگذاشته ايشان خاضع شوند، در آخرت هم گذاشت. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰خاشعه ابصارهم ترهقهم ذله 🔸اين دو جمله براى نائب فاعل در جمله كه همان كفار مجرم باشند دو حال هستند كه مى فرمايد: در حالى كه چشمهايشان از شرم به زير افتاده است، و در حالى كه ذلت قهرى سراپاى آنان را فرا گرفته. و اگر خشوع را به چشم ها نسبت داده براى اين است كه اولين عضوى كه خشوع قلبى را حكايت مى كند چشم است. 🔰و قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون 🔸مراد از سالم بودن، سالم بودنشان از آفات و امراضى است كه در آن روز به خاطر استكبار، گريبانشان را گرفت و نگذاشت حق را بپذيرند، و يا منظور مطلق استطاعت و قدرت بر سجود در دنيا است چ، مى فرمايد: آن روز كه دعوت مى شدند در برابر خداى سبحان سجده كنند با اينكه سالم بودند و مى توانستند سجده كنند و بهترين تمكن را داشتند سجده نكردند و به دعوت انبيا اعتنا ننمودند. 🔸بعضى گفته اند: منظور از سجود نماز است. ولى درست نيست، (چون دليلى بر آن نيست ). _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فذرنى و من يكذب بهذا الحديث 🔸مـنـظـور از كـلمـه  قـرآن كريم است، و جمله (فذرنى و من يكذب...)، كـنـايـه اسـت از ايـنـكـه خداى تعالى به تنهايى براى عذاب آنان كافى است، و دست از ايـشـان بـر نـخـواهـد داشـت، و ايـن تـعـبـيـر خـود نـوعـى تـسـليـت بـراى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم، و تهديدى براى كفار نيز هست. معناى استدراج كفار و مكذبان (سنستدرجهم من حيث لايعلمون) 🔰سنستدرجهم من حيث لا يعلمون 🔸ايـن جـمـله، جـمـله اى استينافى و مستقل، و در آن كيفيت اخذ خدا و عذاب كردنشان را بيان مى كـنـد، عذاب كردنى كه اجمالش از آيه ( ...) استفاده مى شد، و كلمه  كـه مـصـدر فعل است، به اين معناست كه درجه كسى را به تدريج و خـرده خرده پايين بياورند، تا جايى كه شقاوت و بدبختيش به نهايت برسد و در ورطه هـلاكـت بـيفتد، خداى تعالى وقتى بخواهد با كسى چنين معامله اى بكند، نعمت پشت سر نعمت به او مى دهد، هـر نـعـمـتـى كـه مـى دهـد بـه هـمـان مـقـدار سـرگـرم و از سـعـادت خـود غافل مى شود، و در شكر آن كوتاهى نموده، كم كم خداى صاحب نعمت را فراموش مى كند، و از ياد مى برد. پـس اسـتـدراج، دادن نـعـمـت دنبال نعمت است به متنعم تا درجه به درجه پايين آيد، و به ورطـه هـلاكـت نـزديك شود، (و قيد من حيث لا يعلمون) براى اين است كه اين هلاكت از راه نعمت فراهم مى شود، كه كفار آن را خير و سعادت مى پندارند، نه شر و شقاوت. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و املى لهم ان كيدى متين5⃣4⃣ 🔸كـلمـه  كـه فـعـل  از آن مـشـتـق شـده به معناى مهلت دادن است، و كلمه  به معناى نوعى حيله گرى است، و كلمه  به معناى قوى و محكم است. و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه : من به كفار مهلت مى دهم تا در نعمت ما با گناه ، و هر جور دلشان خواست گناه كنند، كه كيد من قوى است. و اگـر در ايـن آيـه سـيـاق را از  كـه عظمت را مى رساند و مى فهماند به هر نعمت مـلكى موكل است به  برگردانيده، در آيه قبلى مى فرمود: ما چنين و چنان مى كنيم، و در اين آيه مى فرمايد: من چنين و چنان مى كنم، براى اين است كه املا و مهلت دادن همان تـاخـيـر اجـل اسـت، و در قـرآن كـريـم هـر جـا سـخـن از اجـل بـه مـيـان آمـده، بـه غـير خداى سبحان نسبتش نداده، مثلا فرموده: (ثم قضى اجلا و اجل مسمى عنده ). ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون6⃣4⃣ 🔸كـلمـه  بـه مـعـنـاى غـرامـت اسـت، و كـلمـه  - بـه كـسـر هـمـزه - بـه مـعـناى تحميل ثـقـل است، و اين جمله عطف است بر جمله (ام لهم شركاء...)، و معنايش اين است كه شايد تو از مجرمين كه حكم كرده اند به اينكه در قيامت بامسلمين يكسانند، مطالبه اجر كرده اى، و ايـشـان فكر كرده اند در برابر دعوت تو بايد سنگينى بپردازند، و بدين براى خلاصى از آن غرامت اين حرفها را مى زنند، نه اينكه راستى سخنى جدى بوده باشد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ام عندهم الغيب فهم يكتبون7⃣4⃣ 🔸از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از غيب، غيب عالم است كه همه امور با اندازه گيرى محدود نازل مى شود و در منصه ظهور مستقر مى گردد، و بنابراين، مراد از نوشتن، همان اندازه گـيـرى و قـضـا، و مـراد از (نزد ايشان بودن غيب) اين است كه مسلط بر غيب باشند، و عالم غيب ملكشان باشد. در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه مگر امر قضا و قدر به دست ايشان است و ايشانند كه هـر جـور بـخـواهـنـد قـضـا مـى رانـنـد، و براى خود چنين خواسته اند كه در قيامت با مسلمين وضعى برابر داشته باشند؟ بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اينكه غيب نزد ايشان باشد، تنها اين است كه علم به غيب داشته باشند، آن هم نه همه غيب، بلكه همين كه حكمى كه درباره خود كرده اند صحيح و مـطـابـق غـيب باشد، و مراد از كتابت هم همان معناى ظاهرى كلمه است، و معناى آيه اين است كـه: مـگـر علم غيب دارند به اينكه حكمى كه كرده اند صحيح است، و اين علم را تنها آنان دارنـد، و هيچ كس ديگر ندارد؟ و يا علمى است كه به صورت نوشته اى نزد ايشان است، و بـه ارث بـه ايـشـان رسـيـده، و بـايـد امـروز آن را در مـقـابـل دعـوت تـو اظـهـار بدارند؟ ليكن اين معنا بعيد است، بلكه اصلا نبايد دنبالش را گـرفـت، احـتـمـالات ديـگـرى كـه در ايـن آيـات ذكـر شـده جـايـى بـراى ايـن احتمال باقى نگذاشته. و اگـر قـرآن كـريـم ايـن احـتـمـال را بـعـد از ديـگـر احـتـمـالهـا ذكـر كـرد، و حـتـى از احـتـمـال (ام تـسئلهم اجرا) هم موخر ذكر نمود، با اينكه ظاهر اقتضا مى كرد از اين يكى جـلوتـر ذكـر شـود، بـراى اين بود كه احتمال مورد بحث از همه آنها ضعيف تر و بعيدتر بود. امـر بـه رسـول الله (ص) بـه صـبـر و نـهـى از ايـنـكـه چـون يـونـس (ع) نـاشـكـيبا باشد ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 8⃣4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فاصبر لحكم ربك و لا تكن كصاحب الحوت اذنادى و هو مكظوم8⃣4⃣ 🔸مـنـظـور از صـاحـب حـوت - مـاهـى - حضرت يونس پيغمبر عليه السلام است، و كلمه از مـصـدر كـظم غيظ است كه به معناى فرو بردن خشم است، و به همين جهت مكظوم را تفسير كرده اند به كسى كه خشم گلويش را گرفته باشد، و او نتواند به هيچ وسيله اى آن را خالى كند، در اين آيه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را نهى مى كـنـد از ايـنـكـه مـانـنـد يـونـس عليه السلام بـاشـد، كـه در هـنـگـام مـنـاجـات بـا خـدا مـالامال از خشم بوده، مى فرمايد تو اينطور مباش، و اين در حقيقت نهى از سبب خشم است، و سبب خشم اين است كه آدمى كم حوصله باشد، و در آمدن عذاب براى دشمنانش عجله كند. و معناى آيه اين است كه: اى پيامبر! تو در برابر قضايى كه پروردگارت رانده، كه از راه اسـتـدراج هـلاكـشـان كـنـد صـابـر بـاش، و مـانـنـد صـاحـب مـبـاش، تـا مـثـل او مـالامـال از انـدوه و غـيـظ نـشوى، و در آخر خداى را به تسبيح و اعتراف به ظلم ندا نـكـنـى، و خـلاصه صبر كن و از اين معنا كه مبتلا به سرنوشتى چون سرنوشت يونس و نـدايـى چون نداى او در شكم ماهى بشوى برحذر باش، او به طورى كه در سوره انبياء آمده در شكم حوت گفت: (لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين). و بعضى گفته اند: لام در جمله (لحكم ربك) به معناى (الى - تا) است، مى خواهد در عـين اينكه با رسول گراميش سخن مى گويد، قوم او راتهديد كند به اينكه به زودى خـدا بين او و ايشان حكم خواهد كرد، مى فرمايد: تا زمانى كه خدا حكم كند صبر كن. ولى وجه قبلى با سياق آيات قبلى مناسب تر است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لو لا ان تداركه نعمه من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم9⃣4⃣ 🔸ايـن آيـه شـريـفـه نـهـى سـابـق (كـه مـى فـرمـود چـون صـاحـب حـوت مـبـاش) را تـعليل مى كند، و كلمه  به معناى رسيدن و پيوستن به چيزى است، و در اين آيه كلمه نعمت به قبول توبه تفسير شده، و واژه  به معناى پرت كردن و دور انداختن است، و كلمه  به معناى زمين لخت و بدون سقف و يا گياه است، و مذموم از ذم است كه مقابل مدح را معنا مى دهد. و مـعناى آيه اين است كه: اگر يونس عليه السلام نعمت توبه اى را از پروردگارش در نـمـى يـافت، و مافاتش را جبران نمى كرد، در بيابانى بدون سقف و گياه افكنده مى شد، در حالى كه به خاطر عملى كه كرده بود مذمت هم مى شد. بيان عدم منافـات بـيـن آيـه : (لو لا ان تـداركه نعمة من ربه...) با آيه: (فلولا انه كان من المسبحين ...) در ايـنـجـا ممكن است بگويى: اين آيه شريفه با آيه (فلو لا انه كان من المسبحين للبث فـى بـطـنـه الى يـوم يـبـعـثـون) مـنـافـات دارد، بـراى مـقـتـضـاى عـمـل يـونس به حكم اين آيه آن بود كه تا قيامت در شكم ماهى بماند، و به حكم آيه مورد بـحـث، مـقـتـضاى عملش اين بوده كه جسدش در بيابانى بى سقف و گياه، و در حالى كه مذموم هم باشد بيفتد، و اين دو مقتضا با هم جمع نمى شوند. در پـاسـخ مى گوييم دو آيه مذكور هر يك از يك مقتضاى خاصى حكايت مى كند، كه هر يك از آن دو اثـرى جـداگـانـه دارد، آيـه سـوره صافات اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه: اگـر مـداومـت يـونـس در تـسـبـيـح خـداى عـزوجـل در طـول زنـدگـيـش و قـبـل از ابـتـلايـش نـبـود چنين و چنان مى شد، چون كلمه مداومت در تسبيح را مى رساند، و آيه مورد بحث از اين معنا خبر مى دهد كه خدا در شكم ماهى او را دريافت و توبه اش را قبول كرد، و به همين جهت ماهى او را در بيابان نينداخت. در نـتـيـجه مجموع دو آيه دلالت مى كند بر اينكه بيرون رفتن يونس با خشم اقتضاى اين را داشـتـه كـه تـا روز قـيـامـت در شـكـم مـاهـى بـمـانـد، و ليـكـن تـسـبـيـح دائمـيـش قـبـل از افـتـادن در شـكـم ماهى و بعد از آن از اين اقتضا منع كرده، و باعث شده كه مقدرش طورى ديگر شود، و آن اين است كه ماهى او را در بيابان بيندازد، و نيز مقتضاى عملش اين بـود كـه او را بـه صـورتـى زشـت و مذموم بيندازد، و ليكن مانعى ديگر از آن جلوگيرى نـمـود، و آن نـعمتى از پروردگارش بود، كه او را دريافت، و نه تنها مذموم نشد، بلكه پروردگارش او را اجتبا كرد و از صالحانش قرار داد، پس بين دو آيه منافاتى نيست. و مـا در بـحـث گـذشـته مكرر گفتيم كه: حقيقت نعمت، همانا و سرپرستى خداست، و بنابر اين به طور متعين جمله (لولا ان تداركه نعمه من ربه) معنايى ديگر خواهد داشت. فاجتبيه ربه فجعله من الصالحين توضيح اين جمله معناى  و  در مباحث گذشته گذشت. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه0⃣5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و ان يكاد الذين كفروا ليز لقونك با بصارهم لما سمعوا الذكر0⃣5⃣ 🔸كـلمـه  بـدون تـشـديـد، مـخـفـف اسـت، و كـلمـه  بـه مـعـنـاى زلل و لغـزش اسـت، و  بـه مـعـنـاى ازلال، يعنى صرع است، و كنايه است از كـشـتـن و هـلاك كـردن. و مـعناى آيه اين است كه: محققا آنها كه كافر شدند وقتى قرآن را شنيدند نزديك بود با چشم هاى خود تو را به زمين بيندازند، يعنى با چشم زخم خود تو را بكشند. و مـراد از ايـن (ازلاق بـه ابصار) - به طورى كه همه مفسرين گفته اند - چشم زدن اسـت، كـه خود نوعى از تاثيرات نفسانى است و دليلى عقلى بر نفى آن نداريم، بلكه حـوادثـى ديـده شده كه با چشم زدن منطبق هست، و رواياتى هم بر طبق آن وارد شده، و با اين حال علت ندارد كه ما آن را انكار نموده بگوييم يك عقيده است. بـعضى از مفسرين گفته اند: معناى آيه اين است كه وقتى ذكر را يعنى قرآن را از تو مى شـنـوند با نظرى سرشار از كينه و خشم به تو نظر مى كنند، به طورى كه مى خواهند با همان نگاه تيزشان تو را بكشند. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين1⃣5⃣ 🔸نـسـبـت ديـوانـگـى بـه آن جـنـاب دادن در هـنـگـامـى كـه قـرآن را از او مـى شـنـونـد، خـود دليـل بـر اين است كه مى خواسته اند بگويند از القاآت شيطانها و جن است، و به هـمـيـن جـهـت خـداى تـعـالى وقتى مى خواهد پاسخشان بدهد، مى فرمايد: قرآن به جز ذكر براى نيست. و در آغـاز سـوره نـسـبـت جـنـون به خود آن جناب را رد كرد، و فرمود: ما انت بنعمه ربك بـمـجـنـون  در آخـر سـوره هـم همان سخن آغاز سوره را آورد، تا آغاز و انجام با هم منطبق باشد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بحث روایتی سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸رواياتى در ذيل آيه: (يوم يكشف عن ساق...) 🔸مؤلف: كتاب معانى الاخبار به سند خود از حسين بن سعيد، از ابى الحسن عليه السلام روايـت كـرده كه در تفسير آيه (يوم يكشف عن ساق و يدعون الى السجود) فرموده: در قـيـامـت حـجـابى از نور هست كه وقتى كنار زده مى شود مؤمنين همه به سجده مى افتند، اما منافقين با اينكه مى خواهند سجده كنند ليكن پشتشان خم نمى شود. و در همان كتاب به سند خود از عبيد بن زراره از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه گفت: از آن جناب معناى كلام خداى عزوجل را پرسيدم كه مى فرمايد: (يوم يكشف عن ساق ) فرمود: آيا خدا جامه خود را بالا مى زند؟! سبحان ربى الاعلى. مؤلف: صـدوق رحـمـه اللّه عـليـه بـعـد از نـقـل ايـن حـديـث مـى گـويد: منظور از جمله (سـبـحـان ربـى الاعـلى) تـنـزيه خداى سبحان است از اينكه ساق پا و جامه اى داشته بـاشـد. و در ايـن مـعـنـا روايـتـى ديـگـر نـيـز از حـلبـى از امـام صـادق عليه السلام نقل كرده. 🔸بـاز در هـمـان كـتـاب بـه سـنـد خـود از مـعـلى بـن خـنـيـس نـقـل كـرده كه گفت: به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: منظور خداى تعالى از اينكه فرمود: (و قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون ) چيست؟ فرمود: يعنى در دنيا مى توانستند سجده كنند، و نكردند. و در الدر المـنثور است كه بخارى، ابن منذر و ابن مردويه، از ابى سعيد روايت آورده اند كـه گـفـت: از رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم شنيدم مى فرمود: پروردگارمان سـاق پـاى خـود را بـالا مـى زنـد، در هـمـان هـنگام تمامى زن و مرد با ايمان به سجده مى افـتند، باقى مى ماند كسانى كه در دنيا به ريا و خودنمايى سجده كرده بودند، آن روز مى خواهند سجده كنند ولى پشتشان (مانند يك تخته) يك پارچه مى شود. رواياتى در برهــنه كردن خداوند ساق پايش را در قيامت كه به جهت مبتنى بودن برتشبيه مردود اند و در همان كتاب است كه ابن منده در رد بر جهمى مذهبان از ابى هريره روايت كرده كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آيه: (يوم يكشف عن ساق ) را تلاوت كرد، و فرمود خدا ساق پايش را برهنه مى كند. و نـيـز در هـمـان كـتـاب اسـت كـه اسـحاق بن راهويه (در مسند خود)، عبد بن حميد، ابن ابى الدنيا، طبرانى، و آجرى، در كتاب ، و دارقطنى در كتاب ، و حـاكـم (وى حـديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه، و بيهقى در كتاب ، همگى از عـبـداللّه بـن مـسـعـود از رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم روايت كرده اند كه فـرمـود: خـداى تعالى روز قيامت همه مردم را يكجا جمع مى كند، و خود خدا در چند تكه ابر پايين مى آيد، آنگاه يك منادى ندا در مى دهد كه ايها الناس؟ آيا از پروردگارتان راضى نشده ايد، با اينكه شما را بيافريد، و صورت گرى كرد و رزق داد و چنين مقرر كرد كه امروز هر انسانى در تحت سرپرستى وليى باشد كه در دنيا او را ولى خود مى دانست، و عبادتش مى كرد؟ آيا اين قرار از پروردگارتان عادلانه نيست؟ همه مى گويند: بله هست. آنـگـاه فـرمود: پس هر انسانى از شما به طرف معبودى مى رود كه در دنيا مى پرستيد، و هـمـان مـعبود در آن روز برايشان ممثل و مجسم مى شود، براى كسانى كه عيسى را مى پرستيدند شيطان عيسى ممثل مى شود، و براى كسانى كه عزير را مى پرستيدند شيطان عزير ممثل مى شود، تا آنجا كه براى دسته اى درخت، و براى جمعى چوب خشك، و براى عده اى سنگ ممثل مى شود. تـنـهـا اهـل اسـلام بدون معبود، ايستاده باقى مى مانند، در اين هنگام خداى تعالى برايشان مـمثل مى شود، و به ايشان مى گويد: چرا مثل بقيه مردم به راه نمى افتيد؟ مى گويند: ما پـروردگـارى داريـم كـه هـنـوز او را نـديـده ايـم تـا به طرفش راه بيفتيم، مى فرمايد: پروردگار خود را اگر ببينيد به چه علامتى مى شناسيد؟ مى گويند: ما ربى داريم كه بـيـن مـا و او عـلامـتـى اسـت، اگـر او را ببينيم به آن علامت مى شناسيم، مى پرسد آن چه علامتى است ؟ مى گويند: او ساق خود را بالا مى زند! در اين هنگام خدا پاى خود را برهنه مـى كـنـد، همه آنهايى كه در دنيا برايش سجده مى كردند، به خاك مى افتند، مگر جمعيتى كـه پـشـت هـايـشـان بـراى سـجده خم نمى شود، و مانند شاخ گاو يكپارچه مى شود، نمى توانند سجده كنند (تا آخر حديث). مؤلف: اين سه روايت اساسش تشبيه است، كه براهين و همچنين قرآن عزيز آن را رد مـى كـنـد و بـه هـمـيـن جـهـت يـا بـايـد آنـهـا را دور انـداخـت، و يـا تاويل كرد. رواياتى درباره املاء و استدراج گنهكاران، چشم زخم، و....