eitaa logo
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
262 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
10.3هزار ویدیو
71 فایل
مطالبِ متنوع در این کانال گذاشته میشه🌹🌹 دوستانِ خود را دعوت کنید🙏 تبادل و تبلیغ نداریم👌
مشاهده در ایتا
دانلود
قال رسول الله(ص):  اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء  وقتی عالمی فقیه، فوت کند در اسلام رخنه و حفره‎ای ایجاد می‎شود که هیچ چیزی نمی‎تواند جای آن را پر کند.🖤🍃 تسلیت واژه کوچکی است در این غم عظما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺وصف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از زبان مرحوم آیت الله امامی کاشانی
💠امیرالمومنین عليه‌السلام: از حكمت است كه؛ با فرا دست خود نستيزى و فرو دست خود را خوار نشمارى و به كارى كه در توان تو نيست نپردازى و زبانت با دلت و گفتارت با كردارت ناسازگار نباشد و درباره آنچه نمى‌دانى سخن نگويى و وقتى كارى به تو رو مى‌آورد رهايش نكنى و چون از تو روى گرداند دنبالش نروى 📚غررالحكم ح۹۴۵۰ 🌸🍃
وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ و هر کس بر خدا توکل کند، پس او برایش کافی است ... 📖طلاق/آیه۳ الهی به امید تو ... هفته خوبی داشته باشید🌺 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️پرچم ایران بزودی ان شاء الله به دست امام زمان علیه السلام می‌رسد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷زندگی دنیا،فقط بازی وسرگرمی است وآخرت بهتراست برای اهل تقوا.آیانمی اندیشید؟ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَآ إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (٣٢)انعام 🌷قطعازندگی دنیابازی وسرگرمی است واگراهل ایمان وتقواباشیدپاداش میگیرید: إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ (٣٦)محمد 🌷بدانید که زندگی دنیا،بازی وسرگرمی وتجمل پرستی وفخرفروشی درمیان شما وافزون طلبی دراموال وفرزندان است: ودرآخرت،عذاب شدیداست برای ستمگران وآمرزش وبهشت است برای متقین.وزندگی دنیا،فقط فریب است اعْلَمُوٓا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (٢٠)حدید 💦❄️⛄️💦❄️
🔆 ✍️ تلنگری برای رسیدن به اهداف 🔹میلتون با وجود اینکه نابینا بود، می‌نوشت. 🔸بتهوون در حالی که ناشنوا بود، آهنگ می‌ساخت‌. 🔹هلن کلر در حالی که نابینا و ناشنوا بود، سخنرانی می‌کرد! 🔸رنوار در حالی که دست‌هایش دچار عارضه روماتیسمی بود، نقاشی می‌کرد. 🔹مجسمه‌ساز مکزیکی بعد از قطع دست راستش ساخت مجسمه‌ای را که آغاز کرده بود با دست چپ به پایان رساند! 🔸زهرا نعمتی که سال ١٣٨٣ در یک سانحه رانندگی ویلچرنشین شده بود اما با تلاش و تمرین توانست مدال برنز پاراالمپیک ۲۰۱۲ را بگیرد. 💢 آدم‌ها علی‌رغم نابینایی، ناشنوایی، معلولیت، پیری، فقر، کم‌سنی، مشقت یا بی‌سوادی بر سختی‌ها غلبه می‌کنند، از همه پیشی می‌گیرند، کار را به اتمام می‌رسانند و موفق می‌شوند. 🔺شما هم شک نکنید، می‌توانید علی‌رغم سختی‌ها و مشکلات خود را به هدف برسانید. 💦❄️⛄️💦❄️
✨﷽✨ 🌼تلنگر ✍مغازه‏اى كه قفسه‏ بندى شده و تنظيم گرديده، جنس‏ هاى زياد آن به راحتى در دسترس قرار مى‏ گيرند، اما دكهّ‏ هاى درهم و شلوغ كه اجناس‏شان پخش و رها و زير پا افتاده است، دست و پاگير و خستگى‏ زا و وقت كش هستند. دل‏هايى كه بر اساس اهميت حادثه‏ ها، كارها را رده‏ بندى كرده‏ اند ... در حالى كه هزار كار دارند، بيش از يك گرفتارى برايشان نيست؛ 👈🏻 چون در يك لحظه، گرفتارى ما فقط مربوط به آن كار و آن حادثه‏اى است كه اهميت زيادترى دارد و ضرورت بيشترى. اگر تمام كارها را انجام بدهيم و اين يك كار بماند، كارى انجام نداده‏ ايم و بار خود را نگذاشته‏ ايم و اگر آن يك كار را، فقط همان را، بياوريم ديگر حرفى براى ما نيست و بازخواستى نيست. و همين است كه ديگر سيل حادثه‏ ها و انبوه كارها، ما را خُرد نمى‏ كند و به بازى نمى‏ گيرد. 📚کتاب رشد،استاد علی صفایی حائری، ص ۱۴ 💦❄️⛄️💦❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تلنگر عجیب بهاءالدینی به حاج آقا قرائتی 👤استاد قرائتی
✨﷽✨ 🌼پیامدهای فراوان و مصیبت‌بار فقر چیست؟ ✍فقر و احتیاج ـ سببش هرچه باشد، خواه بی‌عدالتی یا چیز دیگر ـ یکی از موجبات گناه است؛ اگر ضمیمه بشود با احساس مغبونیت و محرومیت، دیگر بدتر؛ اگر ضمیمه بشود با حسرت کشیدن‌های تجملات عده‌ای، باز از آن هم بدتر، آنوقت همیشه خواهد گفت: سخن درست بگویم نمی‌توانم دید که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم همین «نمی‌توانم دید» سبب سرقتها می‌شود، سبب رشوه‌گیری‌ها می‌شود، سبب اختلاسها و خیانتها به اموال عمومی می‌شود، سبب گناهها می‌شود، سبب غلّ و غشّ و تقلب در کارها می‌شود؛ سبب می‌شود که افرادی برای اینکه خود را به دسته‌ای دیگر برسانند، رشوه بخورند، دزدی بکنند، زیر حساب مردم بزنند و همین‌طور. علی(ع) به فرزند عزیزش محمد بن حنفیه درباره فقر می‌فرماید :«یا بُنَی اِنّی اَخافُ عَلَیک الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْهُ فَاِنَّهُ مَنْقَصَةٌ لِلدّینِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیةٌ لِلْمَقْتِ».فرزند عزیزم! من از دیو مهیب فقر بر تو می‌ترسم، از او به خدا پناه ببر، فقر موجب نقصان دین است؛ یعنی فقر آدمی را که ایمان قوی نداشته باشد زود وادار به گناه می‌کند. لذا رسول اکرم(ص) فرمود : «کادَ الْفَقْرُ اَنْ یکونَ کفْرآ» فقر نزدیک به سر حدّ کفر است. فقر، روح را عاصی و عزیمت را ضعیف می‌کند. اثر دیگر فقر را فرمود: «مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْل». فقر فکر را پریشان و دهشت‌زده می‌کند. عقل و فکر در اثر احتیاج و فقر تعادل خود را از دست می‌دهد، انسان دیگر نمی‌تواند خوب در قضایا فکر کند؛ همان طوری که مصیبتها تولید پریشانی فکر و خیال می‌کند. تدبیر صواب از دل خوش باید جست سرمایه عافیت کفاف است نخست البته باز افرادی استثنایی هستند که این طور نیستند اما همه که این طور نیستند. اثر سوم. فرمود: «داعِیةٌ لِلْمَقْتِ» یعنی فقر سبب ملامت و سرکوبی و تحقیر مردم و در نتیجه سبب پریشانی روح و موجب عقده‌ای شدن انسان می‌گردد. یا شاید مقصود این جمله این است که تو با مردم عداوت پیدا خواهی کرد و مردم را مسئول بدبختی خود خواهی خواند. 📗 استاد مطهری، بیست گفتار، ص۸۳-۸۲ 💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - monajat 3 - shabane 1401 - narimani.mp3
7.86M
🌙 🍃 بازکن در ... 🍃به سوی سائل هجران دیده 🎙 👌بسیار دلنشین
؟! 8⃣1⃣ قسمت هجدهم 🚖 زهرا سوار تاکسی شد. حمید خیالش که راحت شد، گفت: می‌خوای یه جای خوب ببرمت؟ گفتم: کجا؟ گفت: می‌خوای الان کجا باشی که دلت حسابی وا شه؟ گفتم: خیلی وقته حرم امام رضا علیه السلام نرفتم. شش‌ماهی می‌شه از کشیکم گذشته، اما اوضاع مالی اجازه نمی‌ده برم. دلم واسه حرمش یه ذره شده. دیدم دست به سینه گذاشت و خم شد و گفت: السلام علیک یا ثامن الحجج... 🤲 صدای نقاره پیچید توی گوشم. بی‌امان اشک می‌ریختم. این روزا حرم‌لازم شده بودم. روبه‌روی پنجره‌فولاد و کلی حرف تلنبار شده رو قلبم. حمید تنهام گذاشت. نمی‌دونم چقدر زار زدم. چقدر دعا کردم خادمش، خادم امام زمان هم باشه! دعا کردم واسه ظهور مولامون! رفتم طرف سقاخونه، حمید لیوان آب رو داد دستم، گلوم خشک شده بود، چقدر احساس تشنگی می‌کردم. یه جرعه آب منو انداخت یاد ارباب. همون‌جا دست به سینه گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله… ⁉️ یهویی حمید دستم رو کشید. عجله داشت، می‌خواست چیزی رو نشونم بده. توی دفتر گمشدگان، غلغله بود، دور یه زن جوون رو گرفته بودن، زن آروم و قرار نداشت، چنان بی‌تابی می‌کرد که هیچی آرومش نمی‌کرد… نه لیوان آب، نه حرفای خادما، فقط می‌گفت: بچه‌م... بچه‌م... بدجور مضطر بود، مثل مرغ پرکنده، بال‌بال می‌زد. چند دقیقه بعد، وقتی خادما بچه‌شو پیدا کردن و آوردن، حالش دیدن داشت. اول زانو زد. بچه‌شو محکم بغل کرد. جیغ می‌زد، اشک می‌ریخت، مدام بچه‌شو می‌پایید که سالم باشه، حرکاتش اشک همه رو درآورد. حمید گفت: منتظر واقعی به این مادر می‌گن! دیدی دعا کردنشو؟ دیدی بی‌تابی‌شو؟ دیدی چطوری دنبال گمشده‌ش بود. برگشت طرفم، بیخ گوشم گفت: نزدیک دوازده قرنه امام‌زمان‌مون رو ندیدیم! شده اینجوری واسه اومدنش دعا کنیم؟! 🕊 به راه افتادیم، از کنار کبوترا گذشتیم، از کنار سقاخونه، بعد دور گنبد طلایی چرخیدیم و برگشتیم سمت مزار شهدای شهر خودمون، اما من هنوز به حرفای حمید فکر می‌کنم. هوای مزار شهدا بدجور به ریه‌هام می‌سازه. دم غروب بغلم کرد. منو بوسید. بازوهامو فشار داد و گفت: کاری نداری رفیق؟ گفتم: یه چیزی بگو دلم آروم بشه. یه یادگاری، یه حرف آخری! گفت: جان برادر! مدام از خودت بپرس کجای قصه ایستاده‌ای. اگه جایگاه خودت رو بشناسی، در هر جایی که هستی، چه دانشجو، چه معلم، چه خانه‌دار، چه راننده، چه مسئول، چه خادم... تلاش کن جوری زندگی کنی که یقین داشته باشی امام هر لحظه می‌بیندت، درست مثل لحظهٔ کشیک‌دادنت توی حرم... ⏰ مواظب دلت باش، بگذار ساعت قلبت به وقت جمکران تنظیم بشه رفیق! آخرین جمله‌ش آتیشم زد وقتی که گفت: دوست دارم اگه یه بار دیگه دیدمت، بگی صدای آقا رو داری می‌شنوی! اون موقع من و رفقام منتظر می‌مونیم یه روزی به جمع ما بپیوندی! خداحافظی کرد و رفت. با خودم زمزمه کردم: برگرد از اول برو… چشمانم پر از اشک بود. واضح ندیدمت... 🗣 ادامه دارد... 📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شام بلا شهید آوردند... 💔 اولین تصویر از پیکر مطهر شهید القدس رضا زارعی پس از شهادت در معراج الشهدا 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیکر مطهر شهید رضا زارعی در شهرستان بندرعباس بر روی دستان مردمان هرمزگان
گفت: تو به هر چیزی که آرزویش را داری خواهی رسید، چون قلب صافی داری و هیچ چیز توی دلت نیست...😋 گفتم: از کجا معلوم که چیزی توی دلم نیست و از کجا معلوم که قلب صافی دارم؟ شاید تو اشتباه می‌کنی!🫤😨 گفت: همین که همین را در جوابم گفتی! همین که غرور برت نداشته و تصور می‌کنی شاید آنقدرها هم آدمِ خوبی نباشی، همین که با وجود خوبی‌هایی که دیگران در تو می‌بینند، هنوز از خودت راضی نیستی و داری تلاش می‌کنی آدمِ بهتری باشی، یعنی در مسیر درستی ایستاده‌ای...🫠 تو؛ هم قلب صافی داری و هم ذات روشنی و هم هیچ کدورتی توی دلت نگه نداشته‌ای، پس زمینه و لیاقتش را داری به دستاوردهای بهتر و جایگاه‌های بلندتری برسی...🌎 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دوشنبه تون متبرک به ذکر شریف ❤️صلوات بر حضرت محمد (ص) 🌷و خاندان پاک و مطهرش 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ 🌷إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ 🌸🍃
یک امتحان ساده براى ارزیابى خودتون… جاى ساعت دیوارى خونتون را عوض کنین میبینید که تا ماه ها هنوز روى دیوار ناخوداگاه دنبالش میگردین!!! ذهن شما براى قبول و پردازش تغییر یک ساعت ساده و بى احساس نیاز به چند ماه زمان داره پس انتظار نداشته باشید تغییرات بزرگتر را در زمان کوتاه و بدون مشکل قبول کند… هرگز . هرگز .. هرگز … ناامید نشید… 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(گنجشک فراموشکار) 🍃سالها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز، روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت، گنجشکی زندگی میکرد گنجشک قصه ما روزی تصمیم گرفت که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود. صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد اما گنجشک کوچک قصه ی ما یک مشکل داشت و آن هم این بود که "فراموشکار " بود. او در راه متوجه شد که آدرس خانه دوستش را فراموش کرده کرده است. 🍃او از بالای رودی عبور کرد که آن جا یک قو در حال آب تنی بود🦢 او از قو آدرس خانه دوستش را پرسید اما قو نمی دانست. او رفت و رفت تا به یک روستا رسید، خیلی خسته شده بود. روی پشت بام خانه ای نشست تا استراحت کند. تصمیم گرفت به خانه ی خودش برگردد. ولی او آنقدر فاصله اش از خانه زیاد شده بود که راه خانه ی خودش را هم فراموش کرده بود. احساس کرد یک نفر به طرف او می آید. ترسید و به آسمان پرید. 🍃از بالا دید دختر بچه ای با یک مشت دانه به طرف او می آید. دخترک به او گفت: "چی شده گنجشک کوچولو؟ از من نترس من میخواهم با تو دوست بشوم برایت غذا آورده ام." گنجشک گفت: "یعنی تو نمی خواهی مرا در قفس زندانی کنی؟" دخترک گفت: "معلوم است که نمیخواهم" گنجشک گفت: "من راه خانه ام را گم کرده ام" دخترک گفت: "من به تو کمک میکنم تا راه خانه ات را پیدا کنی" 🍃سپس از گنجشک پرسید: "آیا یادت می آید که خانه ات کجا بود؟" گنجشک جواب داد: "در جنگل بزرگ، روی درختی بسیار بزرگ" دخترک گفت: "با من به جنگل بیا من به تو کمک میکنم تا آن درخت را پیدا کنی" دخترک و گنجشک کوچولو باهم وارد جنگل بزرگ شدند، و بعد از ساعتها تلاش و جست و جو، دخترک توانست خانه ی گنجشک کوچولو را پیدا کند. 🍃گنجشک کوچولو پرواز کرد و روی بالاترین شاخه رفت و نشست و به دختر کوچولو قول داد که از این به بعد حواسش را بیشتر جمع کند تا دیگر گم نشود. ❄️💦⛄️💦❄️
(شبیخون به تجّار!) 🔸عقیل، در زمان خلافت برادرش امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به عنوان مهمان به خانه‌ی آن حضرت در کوفه وارد شد. علی(علیه السلام) به فرزند بزرگتر خویش حسن بن علی(علیه السلام)، اشاره کردند که جامه‌ای به عمویت هدیه کن. امام حسن(علیه السلام) یک پیراهن و یک ردا از مال شخصی خود به عموی خویش عقیل تعارف و اهداء کردند. شب فرا رسید و هوا گرم بود. علی و عقیل روی بام دارالاماره نشسته مشغول گفتگو بودند. موقع صرف شام رسید، عقیل که خود را مهمان دربار خلافت می‌دید طبعاً انتظار سفرهٔ رنگینی داشت ولی برخلاف انتظار وی، سفره بسیار فقیرانه‌ای آورده شد. با کمال تعجب پرسید: "غذا هرچه هست همین است؟" علی(ع): "مگر این نعمت خدا نیست؟ من که خدا رابر این نعمتها بسیار شکر میکنم و سپاس میگویم." عقیل: "برادر جان، من مقروضم و زیر بار قرض مانده ام دستور فرما قرض مرا ادا کنند و هر مقدار می خواهی به برادرت کمک کنی بکن تا زحمت را کم کرده به خانه خویش برگردم" 🔹- چقدر مقروضی؟ صدهزار درهم. - اوه صدهزار درهم؟ چقدر زیاد متأسفم برادر جان که این قدر ندارم که قرضهای تو را بدهم ولی صبر کن موقع پرداخت حقوق برسد، از سهم شخصی خودم برمیدارم و به تو میدهم و شرط مواسات و برادری را بجا خواهم آورد، اگر نه این بود که عائله خودم خرج دارند تمام سهم خودم را به تو میدادم و چیزی برای خود نمیگذاشتم" 🔸چی؟! صبر کنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ برادرجان، بیت المال و خزانه کشور در دست تو است آنوقت به من میگویی صبر کن تا موقع پرداخت سهمیه ها برسد و از سهم خودم به تو بدهم؟ تو هر اندازه که بخواهی می توانی از خزانه و بیت المال برداری، چرا مرا به رسیدن موقع پرداخت حقوق حواله میکنی؟! بعلاوه مگر تمام حقوق تو از بیت المال چقدر است؟ فرضا تمام حقوق خودت را به من بدهی چه دردی از من دوا میکند؟ 🔹- من از پیشنهاد تو تعجب میکنم. خزانه دولت پول دارد یا ندارد چه ربطی به من و تو دارد؟! من و تو هم هر کدام فردی هستیم مثل سایر افراد مسلمین. درست است که تو برادر منی و من باید تا حد امکان و تواناییم از مال خودم به تو کمک و مساعدت کنم اما از مال خودم، نه از بیت المال مسلمین. مباحثه ادامه داشت و عقیل با زبانهای مختلف اصرار داشت که اجازه بده از بیت المال پول کافی به من بدهند تا مشکلاتم مرتفع گردد. آنجا که نشسته بودند به بازار کوفه مُشرِف بود. صندوقهای پول تجّار و بازاریها از آنجا دیده می شد. 🔸در این بین که عقیل اصرار و سماجت میکرد، علی(علیه السلام) به عقیل فرمود: "اگر باز هم اصرار داری و سخن مرا نمی پذیری پیشنهادی به تو میکنم، اگر عمل کنی می‌توانی تمام دِین خویش را بپردازی و بیش از آن هم داشته باشی. چه کار کنم؟ -در این پایین صندوقهایی است. همینکه خلوت و کسی در بازار نماند از اینجا برو پایین و این صندوقها را بشکن و هرچه دلت میخواهد بردار!!! صندوقها مال کیست؟ - مال این مردم کسبه است، اموال نقدینه خود را در آنجا می ریزند. 🔹عجب! به من پیشنهاد میکنی که صندوق مردم را بشکنم و مال مردم بیچاره ای که به هزار زحمت به دست آورده و در این صندوقها ریخته و به خدا توکل کرده و رفته اند بردارم و بروم؟ - پس تو چطور به من پیشنهاد میکنی که صندوق بیت المال مسلمین را برای تو باز کنم؟ مگر این مال متعلق به کیست؟ این هم متعلق به مردمی است که خود، راحت و بیخیال در خانه‌های خویش خفته اند. اکنون پیشنهاد دیگری میکنم، اگر میل داری این پیشنهاد را بپذیر 🔸دیگر چه پیشنهادی؟ علی (علیه السلام): "اگر حاضری شمشیر خویش را بردار، من نیز شمشیر خود را بر میدارم، در این نزدیکی کوفه شهر قدیم "حیره" است در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگی هستند، شبانه دو نفری میرویم و بر یکی از آنها شبیخون میزنیم و ثروت کلانی بلند کرده می آوریم." 🔹- برادر جان من برای دزدی نیامده ام که تو این حرفها را میزنی، من میگویم از بیت المال و خزانه کشور که در اختیار تو است اجازه بده پولی به من بدهند، تا من قرضهای خود را بدهم. 🔸- اتفاقا اگر مال یک نفر را بدزدیم بهتر است از اینکه مال صدها هزار نفر مسلمان، یعنی مال همه مسلمین را بدزدیم، چطور شد که ربودن مال یک نفر با شمشیر دزدی است، ولی ربودن مال عموم مردم دزدی نیست؟ تو خیال کرده ای که دزدی فقط منحصر است به اینکه کسی به کسی حمله کند و با زور، مال او را از چنگالش بیرون بیاورد؟ شنیع ترین اقسام دزدی همین است که تو الان به من پیشنهاد میکنی... ❄️💦⛄️💦❄️
🌸علامه حسن زاده آملی : ⭕️دو چیز باعث تاریکی قلب و بی حالی در عبادت می شود؛ ✨۱- زیاد حرف زدن ✨۲-زیاد خوردن