eitaa logo
مسجدالمهدی تفسیرقران کریم
278 دنبال‌کننده
557 عکس
95 ویدیو
14 فایل
🟣با آگاهی از معارف قران کریم لذت بیشتری از تلاوت قران داشته باشیم ایدی مدیر کانال @jahad1113
مشاهده در ایتا
دانلود
اءتقتلون رجلا ان يقول ربى اللّه و قد جاءكم بالبينات من ربكم در ايـن قـسـمـت فـرعـونـيـان را نـهـى و تـوبـيـخ مـى كـنـد، از ايـنـكـه تـصـمـيـم بـر قـتـل او گـرفـتـه انـد. و از ايـنكه جمله (من ربكم ) را به كار برد، فهميده مى شود آن مـعـجـزات و بـيـنـاتى كه موسى (عليه السلام) آورده معجزات و بيناتى بوده كه دلالت داشـتـه بـر ايـنـكـه اللّه تـعـالى رب ايـشـان نـيـز هـست، همانطور كه او اللّه را رب خود گرفته. پس كشتن او كشتن مردى است كه از ناحيه پروردگار فرعونيان حق را برايشان آورده. (و ان يـك كـاذبا فعليه كذبه ) - بعضى از مفسرين گفته اند: فرضى كه در اين جـمـله كـرده، تـلطـفـى از نـاحـيـه او بـوده، نـه ايـنـكـه راسـتـى احـتـمـال مى داده كه موسى دروغگو باشد و در راستگويى وى شك داشته، خواسته است از در مهربانى سخن گفته باشد. (و ان يـك صـادقا يصبكم بعض الّذى يعدكم ) - در اين جمله مخاصمه را تا آسانترين فـرض تـنـزل داده، گويا مى گويد: (و اگر صادق باشد آن وقت آن انواع عذابهايى كـه وعـده اش را داده بـه شـمـا مـى رسـد و اگـر هـمـه آن عـذابـهـا نـرسـد، لا اقـل بـعـضـى از آنـهـا بـه شـمـا خـواهـد رسـيـد). پـس مـنـظـور تـنـزل دادن مـخـاصـمه بوده، و گرنه لازمه صدقش اين است كه تمامى آن عذابهايى كه وعده اش را داده به ايشان مى رسيد. (ان اللّه لا يـهـدى مـن هـو مـسـرف كـذاب ) - ايـن جـمـله تـنـهـا فـرض دومـى را تـعليل مى كند و معنايش اين است كه: اگر موسى در ادعاى خود دروغگو باشد، همان دروغ خـودش بـرايـش بـس است. و اگر راستگو باشد، آن وقت به فرضى كه همه عذابهايى كه وعدهاش را داده به شما نرسد، لااقـل مـقـدارى از آن به شما خواهد رسيد، چون در اين فرض شما مسرف و متجاوز هستيد كه پـا از گـليـم خـود فـراتر نهادهايد. و نيز كذاب هستيد، چون ربوبيت پروردگار خود را انـكار كرده، اربابى ديگر به جاى خدا اتخاذ نموده ايد و خدا كسى را كه مسرف و كذاب باشد هدايت نمى كند. و اما بر فرضى كه او دروغ بگويد، در آن صورت پروردگارى كه معرفى مى كند ربوبيت ندارد تا آنكه درباره هدايت كردنش و نكردنش گفتگو شود. از ايـن بـيـان روشـن مـى گـردد، ايـنـكـه بـعـضـى گـفـتـه انـد: (جـمـله مـزبـور تعليل هر دو فرض است و به هر دو جمله ارتباط دارد حرف صحيحى نيست ).
يـوم تـولون مـدبـرين ما لكم من اللّه من عاصم ) - منظور از اين (يوم ) باز همان روز قيامت است و شايد مراد اين باشد كه كفار در آن روز در دوزخ از شدت عذاب از اين سو بـه آن سـو فـرار مـى كنند شايد كه راه نجاتى پيدا كنند، ولى از هر طرف كه مى دوند برگردانده مى شوند، همچنان كه در جاى ديگر قرآن كريم آمده: (كلما ارادوا ان يخرجوا منها من غم اعيدوا فيها و ذوقوا عذاب الحريق). (و مـن يـضـلل اللّه فـمـا له مـن هاد) - اين جمله به منزله تعليلى است براى جمله (ما لكم من اللّه من عاصم )، و معنايش اين است كه شما پشت كرده و فرار مى كنيد و ليكن هيچ پـنـاهـى نـداريد؛ چون اگر پناهى باشد از ناحيه خداست، و از آن ناحيه هم پناهى نيست، بـراى ايـنكه خدا شما را گمراه كرده و كسى كه خدا گمراهش كرده باشد، ديگر راهنمايى نخواهد داشت. و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبينات... بـعـد از آنـكـه گـفـت خـدا ايشان را گمراه كرده و ديگر راهنمايى ندارند، به عنوان شاهد، داستان يوسف (عليه السلام) كه در مصر مبعوث شد و رفتارى كه مصريان با او داشتند را ذكر مى كند كه مادام در بين آنان بود، در نبوتش شك مى كردند، و بعد از آن كه از دنيا رفت گفتند: ديگر پيامبرى بعد از او نيست. بـنـابـرايـن مـعـنـاى آيـه چـنـيـن مـى شـود: سـوگـنـد مـى خـورم كـه قـبـل از ايـن هـم يـوسف به سوى شما مصريان آمد، و آياتى بينات آورد، آياتى كه ديگر هيچ شكى در رسالتش براى كسى باقى نمى گذاشت، ولى تا او زنده بود شما همواره دربـاره دعـوت او در شـك بوديد و همين كه از دنيا رفت گفتيد: ديگر بعد از يوسف ، خداى سبحان، رسولى مبعوث نمى كند، و با اين سخن گفتار خود را نقض كرديد و هيچ پروايى هم نكرديد. آنـگـاه بـيـان خـود را تأكيد و در عـيـن حـال تـعـليـل كـرده و فـرمـوده: (كـذلك يـضـل اللّه مـن هـو مـسـرف مـرتاب آرى اين چنين خداوند هر اسرافگر شكاكى را گمراه مى كند
قـال فـرعـون مـا اءريـكـم الا مـا ارى و مـا اهـديـكـم الا سبيل الرشاد فرعون در پاسخ گفت: من شما را جز به طريق صواب و مطابق واقع راهنمايى نمى كنم ، و مـنـظـورش ايـن بـوده كه بگويد: خودم بدانچه مردم را به سويش راهنمايى ميكنم يقين دارم، و آن طريقه علاوه بر اينكه برايم معلوم است، با واقع هم مطابق است، و اين سخن از فرعون يك فريبكارى و زرنگى عجيبى است.
قوم لكم الملك اليوم ظاهرين فى الارض فمن ينصرنا من باس اللّه ان جاءنا مـعناى كلمه (ظاهرين ) غلبه و علو در ارض است. و منظور از (ارض ) سر زمين مصر و منظور از (باءس اللّه ) اخذ خدا و عذاب اوست. و استفهام در آيه انكارى است. مـعـنايش اين است كه: مؤمن آل فرعون به فرعونيان مى گويد: اى قوم و قبيله من ، امروز مـلك و سـلطـنـت در دسـت شـمـاسـت، و شـمـا بـر سـايـر مـردم يـعـنـى بـنـى اسرائيل غلبه داريد و در زمين علو و بلندپروازى مى كنيد، فردا اگر عذاب خدا به سوى ما آيد، همچنان كه موسى وعده اش را داده، چه كسى ما را يارى مى كند؟ در اين بيان خودش را هـم داخـل در آنـان و جـزو آنان قرار داده تا در ترساندنشان از عذاب خدا مؤ ثرتر و در خـيـرخـواهـى آنـان رسـاتـر سـخـن گـفـته باشد و سخن بهتر در دلهايشان جاى بگيرد، و خلاصه بفهماند كه عاقبتى را كه براى خودش مى خواهد، براى آنان نيز مى خواهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیش بینی های عجیب علامه کورانی ره لبنانی: از سقوط بشار اسد و ارتباط حوادث سوریه و‌ یمن با ظهور حضرت مهدی (عج).. 🔸بشار می رود! سید حسن نصرالله (به شوخی)گفت: با ما راه بیا و نذار بشار بره ( خنده علامه کورانی) ولی من گفتم با بشار دشمنی ندارم ولی بشار اسد میره و سفیانی ۷ ماه پیش از ظهور امام میاد! درست سوریه رو از دست می‌دیم ولی یمن رو به دست میاریم نکته: ♦️ما و شما به لحاظ روحی، اعتقادی و... چقدر مردم را آماده کرده ایم؟! پ ن: علامه کورانی ره اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ به رحمت خدا رفت. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/almahditfser
۸ دسامبر، ۱۸.۰۹​.m4a
43.46M
تفسیر سوره مبارکه ایات شریفه 26تا31 محله بهنق حسن محمدی https://eitaa.com/almahditfser
و لقـد جاءكم يوسف من قبل بالبينات فما زلتم فى شك مما جاءكم به حتى اذا هلك قلتم لن يـبـعـث اللّه مـن بـعـده رسولا كذلك يضل اللّه من هو مسرف مرتاب (34 الّذين يجدلون فـى ايت اللّه بغير سلطان اتئهم كبر مقتا عند اللّه و عند الّذين امنوا كذلك يطبع اللّه على كـل قـلب متكبر جبار (35 و قال فرعون يا هامان ابن لى صرحا لعلى ابلغ الاسباب (36 اسبب السموات فاطلع الى اله موسى و انى لاظنه كذبا و كذلك زين لفرعون سوء عمله و صـد عـن السـبـيـل و مـا كـيـد فـرعـون الا فـى تـبـاب (3 و قـال الّذى امـن يـقـوم اتـبعون اهدكم سبيل الرشاد (38) يقوم انما هذه الحيوة الدنيا متاع و ان الاخـرة هـى دار القـرار (39 مـن عـمـل سـيـئة فـلا يـجـزى الا مـثـلهـا و مـن عـمـل صـلحـا مـن ذكـر او انـثـى و هو مؤمن فاولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب (40 و يـقـوم مـا لى ادعـوكـم الى النـجـوة و تـدعـونـنى الى النار (41همين شما بوديد كه در گذشته يـوسـف بـه سويتان بيامد و لايزال نسبت به دينى كه برايتان آورده بود در شك بوديد تـا آنـكـه از دنيا رفت گفتيد ديگر خدا هرگز بعد از وى رسولى مبعوث نمى كند اينطور خدا هر اسرافگر شكاك را گمراه مى كند (34هـمـان كـسـانـى كـه بـدون دليـلى آسـمـانـى در آيـات خـدا جـدال مـى كـنند و اين جدال عداوت بزرگى است نسبت به خدا و به كسانى كه ايمان آورده اند خداوند اين چنين مهر مى زند بر هر قلبى كه متكبر و جبار باشد (35از آن جـمـله ) فرعون است كه به وزيرش هامان گفت براى من قصرى بلند با آجر بساز شايد به راهها دست يابم (36راههاى آسمان، و در نتيجه معبود موسى را ببينم و راست مى گويم كه من او را دروغگو مى پـنـدارم. و اين چنين اعمال زشت فرعون در نظرش زيبا جلوه كرده بود و از راه باز داشته شده بود و نقشه فرعون جز به هلاكت وى نينجاميد (37و آنـكـه ايـمـان آورده بود گفت: اى قوم مرا پيروى كنيد تا شما را به راه رشد هدايت كنم (38اى قوم اين زندگى دنيا متاعى است و خانه آخرت خانه قرار و دائمى است (39كسى كه عمل زشتى كند تنها كيفرى مثل آن خواهد داشت ولى كسى كه عملى صالح انجام دهد چـه مـرد و چـه زن بـشـرطـى كـه ايـمـان داشـتـه بـاشـد چـنـيـن كـسـانـى داخل بهشت مى شوند و در آن بى حساب روزى داده خواهند شد (40و اى قـوم من ! چه مى شود مرا كه شما را به سوى نجات مى خوانم در عوض شما مرا به سوى آتش دعوت مى كنيد
كـذلك زيـن لفـرعـون سـوء عـمـله و صـد عـن السـبـيـل ) - مـفـاد سـياق اين است كه جمله مورد بحث به منزله يك قاعده و ضابطه كلى بـاشـد و بـفـهـماند چرا فرعون در مقابل حقى كه موسى وى را به سوى آن مى خواند اين طور دست و پا مى زد؟ براى اينكه شيطان عمل زشت او را در نظرش زيبا جلوه داده بود و او را از راه رشاد باز داشته بود، ناگزير احساس كرد كه در بن بستى قرار گرفته است، لذا با اباطيل خود در برابر آن مجادله كرد و دست به اينگونه كارهاى ناشايست و نقشه هاى سفيهانه زد تا شايد حق را از بين ببرد. و بـه همين مناسبت آيه شريفه با جمله (و ما كيد فرعون الا فى تباب ) ختم شد، يعنى كيد فرعون جز به سوى هلاكت و بى نتيجگى ره نمى برد.
لقد جاءكم يوسف من قبل بالبينات... بـعـد از آنـكـه گـفـت خـدا ايشان را گمراه كرده و ديگر راهنمايى ندارند، به عنوان شاهد، داستان يوسف (عليه السلام) كه در مصر مبعوث شد و رفتارى كه مصريان با او داشتند را ذكر مى كند كه مادام در بين آنان بود، در نبوتش شك مى كردند، و بعد از آن كه از دنيا رفت گفتند: ديگر پيامبرى بعد از او نيست. بـنـابـرايـن مـعـنـاى آيـه چـنـيـن مـى شـود: سـوگـنـد مـى خـورم كـه قـبـل از ايـن هـم يـوسف به سوى شما مصريان آمد، و آياتى بينات آورد، آياتى كه ديگر هيچ شكى در رسالتش براى كسى باقى نمى گذاشت، ولى تا او زنده بود شما همواره دربـاره دعـوت او در شـك بوديد و همين كه از دنيا رفت گفتيد: ديگر بعد از يوسف ، خداى سبحان، رسولى مبعوث نمى كند، و با اين سخن گفتار خود را نقض كرديد و هيچ پروايى هم نكرديد. آنـگـاه بـيـان خـود را تأكيد و در عـيـن حـال تـعـليـل كـرده و فـرمـوده: (كـذلك يـضـل اللّه مـن هـو مـسـرف مـرتاب آرى اين چنين خداوند هر اسرافگر شكاكى را گمراه مى كند).   الّذين يجادلون فى ايات اللّه بغير سلطان اتيهم... ايـن آيه توصيف همان (مسرف مرتاب ) آيه قبلى است، چون كسى كه پا از گليم خود بيرون كند و از زى خود خارج شود، يعنى از حق اعراض نمايد و از هواى نفس پيروى كند و در نـتـيـجه شك و ترديد در دلش جايگزين گردد، و بر هيچ سخنى هر چه هم علمى باشد اعـتـمـاد نـمـى كـنـد و بـه هـيـچ حـجـتـى كـه او را بـه سـوى حـق راهـنـمـايـى مـى كـنـد دل نـمـى بـنـدد، چـنـين كسى آيات خدا را هم در صورتى كه با مقتضاى هواى نفسش مخالف بـاشـد، بـدون هـيـچ بـرهـانـى رد مـى كـنـد و بـراى رد آن، بـه باطل جدال مى نمايد. (كـذلك يـطبع اللّه على كل قلب متكبر جبار) - اين جمله مى فهماند كه دلهاى آنان مهر خـورده و ديـگـر هـيـچ حـرف حـسـابـى و بـرهـانـى قـاطـعـى را نـمـى فـهـمـنـد و بـه هـيـچ دليل قانع كننده اعتماد نمى كنند.   و قال فرعون يا هامان ابن لى صرحا... فى تباب در ايـن آيـه فـرعـون به وزير خود هامان دستور مى دهد: برايش بناى بلندى بسازد، تا بـه وسـيـله آن از اله مـوسـى اطـلاعـى بـه دسـت آورد، و گـويـا ايـن دسـتـور را در اثـناى بـگـومـگويش با مؤمن آل فرعون، و بعد از منصرف شدن از كشتن موسى داده، و به همين جهت در بين موعظه هاى مؤمن نامبرده و احتجاجات او واقع شده. مقصود از فرعــون از ايـنـكـه بـه وزيـر خـود گـفت: (يا هامان ابن لى صرحا ابلغ الاسباب...) كـلمـه (صـرح ) - به طورى كه صاحب مجمع البيان گفته - به معناى بنايى است كـه از چشم بيننده، هر قدر هم دور باشد پوشيده نماند. و كلمه (اسباب ) جمع (سبب ) است كه به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن به مقصد و هدف دور خود برسى. و جـمـله (لعـلى ابلغ الاسباب ) به منزله تعليلى است براى دستور مزبور، و معنايش ايـن اسـت كـه: اگر به تو دستور مى دهم براى من برج بلندى بسازى، علتش اين است كـه امـيـدوارم بـه وسـيله آن و با صعود بر بالاى آن به اسباب دست يابم. آنگاه خودش اسباب را تفسير كرده، به اسباب السموات، و بر آن متفرع كرده كه: (فاطلع الى اله موسى ) تا بر خداى موسى مشرف شوم. گويا خواسته بگويد: آن اله كه اين مرد به سـوى آن دعـوت مـى كـند، و موسى هم به سوى آن مى خواند، در زمين نيست، چون در زمين، غـيـر از مـن اله ديگر وجود ندارد، پس اگر باشد لابد در آسمان است، پس برايم برجى بساز، شايد كه من با صعود بر بالاى آن، به اسباب آسمانى كه نهانى هاى آسمان را كـشـف مـى كـنـد، دسـت يـابـم، و از راه آن اسـباب كشف كنم كه اله موسى كجا است، چون من موسى را دروغگو مى پندارم. بـعـضـى از مفسرين گفته اند: مراد فرعون اين بوده كه برايش رصد خانه اى بسازند و در آن رصـد خـانـه اوضـاع آسـمـانـى را زير نظر بگيرند، باشد كه به اين وسيله به چـيـزى دسـت يـابـد كـه بـا آن بـر وجـود اله مـوسـى استدلال كند، چون از وسايل زمينى ماءيوس شده، و از اين راه نتوانسته دليلى پيدا كند. و اين توجيه توجيه خوبى است.
يَذَرَكَ وَ آلِهَتَك﴾،[16]پس معلوم مي‌شود که خود او هم بت‌پرست بود، آنها به دو گروه تقسيم شده بودند: يک عدّه درس‌خوانده‌ها و به اصطلاح محققان و برنامه‌ريزهاي آنها و يک عدّه هم تودهٴ مشرکين بودند؛ آنهايي که به اصطلاح تحصيل‌کرده و محقّق بودند، در اثر خَلط بين تکوين و تشريع بت‌پرستي خود را اين‌طور توجيه مي‌کردند که قرآن کريم هم اين برهان را به عنوان خَلط بين تکوين و تشريع نقل مي‌کند که ﴿لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَ لاَ آبَاؤُنَا وَ لاَ حَرَّمْنَا مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾،[17]چون خدا را قبول داشتند، بت‌ها را مي‌پرستيدند تا «مقرّب الي الله» باشند؛ و شفعاي «عند الله» باشند؛ مي‌گفتند خدا ﴿بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليم﴾
مؤمن «آل فرعون» يک بار گزارش جدّي نداد و رها کند، بلکه پيگير بود و بعد بالاخره شهيد شد. مؤمن «آل فرعون» که در روايات[9] دارد، خداي سبحان که فرمود: ﴿فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا﴾،[10] معناي آن اين نيست که او حيات خود را ادامه داد؛ با اينکه او شهيد شد، امّا ﴿فَوَقاهُ اللَّهُ﴾، اين به دام ديگري نيفتاد. آن کسي که شربت شهادت مي‌نوشد و بيگانه را ردّ مي‌کند، اين را خدا حفظ کرده است؛ معناي حفظ خدا تنها اين نيست که او را از مرگ نجات داد، يکي از مصاديق اين است، وگرنه شما در ذيل همين آيه ﴿فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا﴾ که ملاحظه بفرماييد، اين روايت هست که بالاخره او شهيد شد و خدا او را از سيئات مردم مصر نجات داد، نه اينکه او را براي حيات نگه داشت؛ ولي اين شخص جدّيت جهاد فرهنگي او از آيه 28 شروع مي‌شود تا چندين آيه‌اي که هنوز در پيش داريم، اين‌طور بود! گاهي در برابر فرعون اعتراض مي‌کرد، گاهي در برابر قوم فرعون اعتراض مي‌کرد، گاهي در برابر پيشنهاد فرعون و هامان اعتراض مي‌کرد، چنين مجاهد نستوهي بود! اين «مُسرفِ مُرتاب» هدايت نمي‌شود، «مُتكبرِ جبَّار» هدايت نمي‌شود، «مُسرِف كَذّاب» هدايت نمي‌شود، چندين بار است که اين بزرگوار دارد گوشزد مي‌کند و از ﴿يَوْمَ التَّنادِ﴾ خبر مي‌دهد؛ اعرافي‌ها با يکديگر، بهشتي‌ها با يکديگر، دوزخيان با يکديگر، دورخيان با بهشتيان که مي‌گويند مقداري از آب و غذاي بهشت به ما بدهيد: ﴿أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ﴾[11] فيضا ٭٭٭ فنحن عِطاشٌ‌ و أنتم‌ وَرود[12]