اطلاعیه
سلام و احترام
از ماه مبارک رمضان سال گذشته یک انگشتر طلا مسجد جامانده است
🟢🟣لطفا مالک محترم به هیئت امنا مسجد المهدی مراجعه فرماید
https://eitaa.com/almahditfser
مناجات امام زمانی شب یلدا
یلدایمان باقرائت زیارت ال یاسین مهدوی باشد
🟢سخنران: حجة الاسلام حسن محمدی
🔴مداح: حاج حسین رکنی
🔵زمان:جمعه بلافاصله بعدنمازمغرب عشاء
🟣مکان: مسجد المهدی خیابان امین
https://eitaa.com/almahditfser
مأموريت پيامبر بر «استعاذه» و مقصود از آن
لذا ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ که اين استعاذه دو قسم است: يک وقت انسان در برابر آن همزات و گزندگيهاي واهمه و خيال و شهوت و غضب گرفتار وسوسه ميشود ﴿وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾[36]اگر وسوسه کردند فوراً بگو «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، آن استعاذه اعتقادي اخلاقي و فقهي و مانند آن است؛ امّا در جريان مبارزه سياسي و اجتماعي، استعاذه از مردم به «الله» مطرح است و همچنين از فشار استکبار به مردم مطرح است. در جريان موساي کليم که قصه او را به عنوان نمونه ذکر فرمود، آيه 27 اين است: ﴿وَ قالَ مُوسي إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ﴾،[37]آن ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم﴾ آن جاست که اگر بخواهد نامحرمي را نگاه کند، گناهي را نگاه کند، روميزي و زيرميزي بگيرد، معصيت و غيبتي کند، استعاذه ميکند. استعاذه، نه يعني «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» گفتن، اين يک ذکر لفظي است و ثواب خاصّ خود را دارد؛ امّا مشکل را اين «اعوذ بالله» حل نميکند. فرمود هر وقت گرفتار وسوسه شدي و در درون فشاري ميبيني ﴿وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ﴾،﴿نَزْغٌ﴾ سابقاً که مرکَبداري رواج داشت ـ الآن که اتومبيل است ـ اين «حمار» وقتي راه نميرفت آن مسئول و چاوادار[38] فشاري ميداد تا اين حرکت کند که اين را ميگفتند «نَزْغ»؛ اگر يک چنين حالتي از ابليس ديدي فشاري به تو داد که در مسير او راه بيفتي، ﴿وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾،در ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ اگر گفتي «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، اين گفتن، عبادت لفظي است و ثواب هم دارد؛ امّا اين معناي ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ نيست، بلکه ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛ يعني برو در پناهگاه! يعني هر وقت شما آژير خطر را شنيدي برو پناهگاه! آن وقتي که گفتند هر وقت آژير خطر را شنيديد برويد پناهگاه، يعني چه؟ يعني در خيابان بايست بگو من ميخواهم بروم پناهگاه! يا آن حالتي که به انسان دست ميدهد و فوراً ميرود به پناهگاه؟ ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛ يعني برو پناهگاه! اضطرابي در آدم پيدا ميشود، توحيد الهي براي او مشهود ميشود، با خداي خود درد و دل ميکند و ميگويد الآن من در گِرو اين گناه هستم، مرا درياب! اين معناي استعاذه است، نه اينکه همينطور که ايستادي «اعوذ بالله» بگو! ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛ يعني برو پناهگاه! درب پناهگاه هم هميشه باز است و دربان آن هم فقط خود خداست! اينکه فرمود: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي»؛[39]يعني من دژبان هستم! اين دِژ من است و من هم دژبان می باشم، هر وقت خواستي بيايي بيا، من در را باز ميکنم، «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي»؛ «حصن» من است! «فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»، اين معنايش است! درب پناهگاه هميشه باز است! يک وقت است که ابليس دارد حمله ميکند، آن در مورد انبياست که مصون هستند؛ يک وقت فرعون دارد حمله ميکند، يا ابولهب دارد حمله ميکند، يا امويان دارند حمله ميکنند، اين ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛حالا لازم نيست که شيطان باشد، براي افراد عادي دو نحوه استعاذه است: يک وقت در اثر وسوسههاي شيطاني پناهنده ميشود به پناهگاه الهي و يک وقت هم دشمني به او ميخواهد حمله کند؛ دشمن اگر ميخواهد به او حمله کند ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾،پس اين دشمن در هر حالتي که بخواهد به او حمله کند، چنين است. دشمن وجود مبارک موساي کليم «آل فرعون» بود، وجود مبارک موساي کليم برابر همين آيه 27سوره مبارکه «غافر» فرمود: ﴿إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُم مِن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لاَ يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ﴾ که در برابر فرعون اين حرف را زد و در همين بخش هم وجود مبارک پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلم) مسئول شد که خدا به او فرمود: اگر اين مشکلات را ديدي که دارند عليه قرآن توطئه مي کنند ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾؛ هم ميبيند، هم ميشنود و فوراً انجام ميدهد
1403.02.14_2.mp3
39.89M
🔻#گزارش_صوتی #دعای_کمیل
🎤حجت الاسلام استادمیرزامحمدی
🔊 قرائت دعای کمیل
📆 جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🕌 گلزارشهدا امامزاده علی
بن جعفـرالصادق علیه السلام
🔹موسسه علمی فرهنگی حداث
الحسین علیهالسلام قم
{ @huddath_al_hussain_ir }
https://eitaa.com/almahditfser
🟣و قال ربكم ادعونى استجب لكم
كـافـى به سند خود از حماد بن عيسى، از امام صادق (عليه السلام) روايت آورده كه گـفـت: از آن جـناب شنيدم كه فرمود: دعا كن و مگو مقدرات تقدير شده و دعا تغييرش نمى دهد، بـراى ايـنـكـه دعـا خـود عـبـادت اسـت، و خداى عزّوجلّ مى فرمايد: (ان الّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين ) و نيز فرموده: (ادعونى استجب لكم ).
فانى تؤفكون ) يعنى پس چگونه از پرستش او به سوى پرستش ديگرى منحرف و منصرف مى شويد.
ان اللّه لذو فـضـل عـلى النـاس و لكـن اكـثـر النـاس لا يشكرون ) - در اين جمله به فـضـل خـدا بـر مـشـركـيـن مـنـت مـى نـهـد و تـوبـيـخ مـى كـنـد بـه ايـنـكـه فضل خدا را شكر نمى گزارند،
چـون اگـر ايـن فـضـل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشـت بـه جـاى كـلمـه (نـاس ) دوم، ضـمـيـر بـيـاورد، و بـفـرمـايـد (ان اللّه لذو فـضـل عـلى النـاس و لكن اكثرهم لا يشكرون ) ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: (الانسان لظلوم كفار).
كذلك يؤ فك الّذين كانوا بايات اللّه يجحدون
يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خـدا روشـن بـود، و هـيـچ خـفـايـى در آن نـبـود، پـس انـصـراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى.
ايـن بـه منظور آن بود كه بفهماند ربوبيت خداى تـعالى يكى است، و تدبيرش نسبت به امور انسان عين تدبيرش نسبت به امور همه عالم اسـت، چـون نـظـام جـارى در سـراسـر جـهان يكى است، و انطباق آن بر سراسر جهان عين انطباقش بر يك يك نواحى آن است، پس خداى سبحان منشاء خير كثير است كه در لغت آن را (بركت ) گويند: (فتبارك اللّه رب العالمين
كـتـاب تـوحيد به سندى كه به امام موسى بن جعفر (عليه السلام) دارد از آن جناب روايـت كـرده كـه فـرمـود: جـمـعـى بـه امـام صادق (عليه السلام) گفتند: چرا ما خدا را مى خـوانـيم ولى دعايمان مستجاب نمى شود؟ فرمود: براى اينكه كسى را مى خوانيد كه نمى شناسيدش.
تسنیم
🟢🔴ضمانت اجرايي اخلاق وابسته به معاد
🟣غرض اين است که اگر ـ معاذ الله ـ مسئله معاد نباشد به هيچ وجه اخلاق ضمانت اجرايي ندارد. به چه دليل انساني که قدرت دارد و کسي هم خبر ندارد از حرام نگذرد؟ به چه دليل؟! چرا نگذرد؟! تنها عامل همان است که حساب و کتابي است! همان بيان نوراني حضرت امير است که فرمود: ـ حالا در آيه بعد هم ميخوانيم ـ ذات اقدس الهي نالههاي تمام وحوش را در تنگناهاي دريا ميداند؛ فرمود حالا که چنين است اکثر مردم ايمان ندارند؛ حالا يا در اثر اينکه علم ندارند يا برابر علم خودشان مؤمن نيستند؛ لذا ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾،[6] پس اساس اخلاق مسئله معاد است. پرسش: ...؟پاسخ: بله غرض اين است که اگر اعتقاد به معاد نباشد و «خَوْفاً مِنَ النَّار» باشد، اين نسبت به آن مقام ولايت، عبادت بردگان است؛ ولي حالا وقتي از آن برتر شد «شَوْقاً إِلَي الْجَنَّة» است و از هر دو برتر شد «حبّاً لِلَّهِ»[7]و «شُكْراً لِلَّه» است؛ بالاخره معاد اين سه مرحله را دارد، آن جا حداقل «خَوْفاً مِنَ النَّار» است که همان حداقل کارساز است و جامعه را اصلاح ميکند؛ اينکه آدم بداند در صحنه حسابي هست و رسوا ميشود، يقيناً دست از خلاف برميدارد. اعتقاد به مبدأ در مشرکين هم بود که ميگفتند: خدايي هست، خالق سماوات و زمين هست، «ربّ الارباب» هم اوست و ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ [8]همه اينها را ميگفتند؛ امّا ميگفتند: ﴿أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴾، [9]انسان با مرگ تمام ميشود! اين دين است که آمده و گفته که انسان مرگ را ميميراند، نه بميرد! اين حرف خيلي حرفِ شيريني است! آنها که اهل دل هستند، هر شب قرآن به سر دارند؛ ما حالا سالي يک بار! اين کتاب واقعاً بالاي سر گذاشتني است! اين حرف را در روي کرهٴ زمين غير از انبيا چه کسي گفته که انسان مرگ را ميميراند؟! حرف، حرفِ آنهاست! انسان است که «ذائق» موت است ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ [10]و مرگ را ميچشد و هضم ميکند و از «قنطره» موت ميگذرد و بعد از مرگ خودش هست و مرگي نيست؛ در برزخ انسان است و مرگي نيست؛ در قيامت انسان است و مرگ نيست؛ در بهشت انسان است و مرگ نيست. انسان مرگ را ميميراند! اين دين ميتواند حرف اساسي را در جهان بزند.