eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
8هزار ویدیو
478 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ -------- جنگ‌آوری و تنومندیِ او زبان‌زد است زینب که نگاهش می‌کند، دلش قُرص می‌شود عباس یک‌تنه، لشکرِ حسین است علمدار است سپهدار است . . اصحاب که یک به یک برزمین می‌افتند، نوبت به بنی هاشم می‌رسد عباس چشم دوخته به لبان مولا همه اذن می‌گیرند و می‌روند و بر...نمی‌گردند حسین می‌ماند و عباس و حمله‌ها و ولوله‌ها "اذنِ میدان بده پایان دهم این غائله را!" حسین نگاهی به برادر تنومندش می‌کند، نگاهی به خیمه‌ها "العطش، العطش... " . "برادرم! عطشِ زنان و کودکان را دریاب... مَشک را بردار و آب بیاور..." . . سی و پنج سال برای جنگاوری امروز آماده شده باشی! نزد حیدر کرّار فنون رزم آموخته باشی سال‌ها دوشادوش حسن و حسین علیهماالسلام تمرین جنگاوری کرده باشی همراه علی علیه‌السلام شمشیر زده باشی و درس پس داده باشی ناگهان امیر و امام‌ت بگوید برادرم، برو آب بیاور! جز عباس چه کسی می‌تواند این فرمان را بشنود و حتی لحظه‌ای در ذهن نیاورد: من با تمام توانمندی‌هایم و قدرت و جنگاوری ام، بروم دنبال آب؟! همانگونه که وقتی مولا فرمود یمین لشکر با تو، گفت چشم وقتی فرمود حفاظت از خیام با تو، گفت چشم حال گفته سِقایت حرم با تو... بی‌درنگ می‌رود! و در همین راه شهید می‌شود... در راه ... طبق ... با أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ نه فقط تسلیم ظاهری بلکه تسلیم قلبی یعنی لحظه ای "در دل" هم، چون و چرا نکردن . برای من درس و است در مقابل و (درکنار ؛ که وه که چه مقامی‌ست...) . . سال‌ها درس خوانده‌ایم با چندی توانمندی و استعداد اما امروز در مشغول و هستیم و البته که در آینده ای نزدیک فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی خود را ادامه خواهیم داد ، امروز - بی ولی و امّا- برای من وظیفه است . پی‌نوشت: ۱- قمربنی هاشم علیه‌السلام این ادب، وظیفه گرایی، ولایت‌پذیری، تسلیم و اطاعت از امام را از که و کجا آموخت؟ در خانه، از مادرش! *"هرکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است "* . ۲- ان‌شاءالله به جنگاوری هم می‌رسیم. در رشته‌های تخصصی خود پیش می‌رویم و صحنه‌های و اقتصادی را هم خالی نمی‌گذاریم. اگر هم قبل از آن رفتیم، خشنودیم که درراه وظیفه بوده... "والله ان قطعتموا یمیني انّي احامي ابداً عن ديني" . . @hejrat_kon @dr.mother8 @zedbanoo
﷽ ------- فک کنم گاهی ها یا تک بچه ای ها، فک میکنن بچه‌های ما درجا ،۳-۴تا با هم، از لپ لپ دراومدن 😄 یعنی هیچ وقت ما نبودیم، و تجربه سختیهای شدید بچه اول رو نداریم خواستم از همین جایگاه اعلام کنم که خیر! عاقا پوست ما هم کنده شده سر بچه اول از بی تجربگی هامون بابت ، ، آروغ گرفتن، حتی نم دادن همیشگی و... تا بعد، مراقبت مداوم در چهاردست و پا رفتن و شروع ایستادن و تاتی… و تمام وقت دراختیار بچه بودن بابت سرگرم کردنش تا خود سه سالگی ما هم سر بچه اول خیلی ترس ها و اضطراب ها داشتیم (حالا منِ نوعی به علت رشته تحصیلی م، شاید کمتر) نابلد بودیم بابت هرچیزی نگران میشدیم حتی گاهی میشد یهو نصف شب حس میکردم بچه نفس نمیکشه! الکی ها! با چه وحشتی بچه رو آروم تکون میدادم ببینم واکنش نشون میده یا نه. اونم از خجالتم درمیومد و تا خودِ صبح…😒😢 خیلی از ما سر بچه اول حسابی از اطرافیان حرف میشنیدیم و تأثیر میگرفتیم. همه ما در سالهای اولِ فرزند اولمون خیلی وقت پاش گذاشتیم، چون کسی رو جز ما نداشت و ش ما بودیم. . این تجربه مشترک همه ماست که حتی برای یک سرویس بهداشتی رفتن شاید محبور می‌شدیم صبر کنیم بچه بخوابه یا باباش بیاد! حموم رو که نگو. نماز هم خیلی وقت ها اول وقت براش معنا نداشت😞 . . از شش ماهگی به بعد مدام از ما بازی میخواست. بیست بار پشت هم خوندن یه کتاب و درآوردن صدای جوجه و گاو و کلاغ! صدتا چشم چشم دوابرو کشیدن بی وقفه پشت هم؛ و ته گرفتن خورشتها و برنجها در سایه غفلت این توجه بی مرخصی مادرانه! گاه شده بود حس کنیم *من مادر ضعیفی هستم، مادر خوبی نیستم، کم آوردم، من ذوق و انرژی تعامل با بچه ندارم و...* خیلی وقت ها بوده که به خودمون گفتیم خدایا، اگر یکی ش اینه پس سه چهارتاش چیه 😰😫😭 وقتی برای یکی، ۲۰ ساعت از ۲۴ ساعت من داره میره، برا دوتا و بیشترش که کلا روز کم میارم و هفتگی باید زندگی کنم!! . . . اما خیلی زود، ما (که نسبت به تشویق و تجربه دیگران(پرفرزندها) بی توجه بودیم و میگفتیم دروغه! حالا که آورده میخواد بگه خوبه عالیه اصلاً بی نظیره و کارم درست بوده!) یه چیزایی رو درمورد بچه کشف کردیم؛ با وقتایی که تو مهمونی ها بچه همسالانش رو میدید و حتی یک ساعت تمام سراغ از ما نمیگرفت! 😯 یا وقتایی که نیازهای ابتدایی و ساده فرزندمون توسط بچه ۳-۴ ساله خانواده دیگه مرتفع میشد و لازم نبود ما سرویس بی وقفه بدیم . . یه کم بیشتر تحقیق و مطالعه کردیم دیدیم نه باباااا بچه اوله که انققققد سخته! پدر آدم رو درمیاره😭 . و سختی بچه‌های دوم و سوم و چهارم و... هرگزززز مساوی نیست با سختی بچه اول ضربدر دو و سه و چهار و....! 😍😃 . بلکه حتی گاهی انقدر امورات با هم هم‌پوشانی دارن که انگار برخی سختی ها حذف میشن! . . از مرحله فکر و تحقیق به عمل که رسید و فرزند دوم که اضافه شد، دروغ چرا، ماه های اول سخت بود (برای همه فک کنم؛ مگر کمک دارها). دوتا بچه کوچک با هم گریه کنن، بهانه بگیرن، دومی کولیکی هم باشه تا صبح نخوابه و کله صبح اون یکی بیدار شه، حسادت های طبیعی اولی به دومی و مدیریتش، توجه به نیازهای عاطفی و هیجانی اولی و… خدایا ببخش اگر ناسزا نثارکردیم به مشوق هامون😅🙈😢 اما همینطوری نموند! از شش ماهگی به بعد... دیگه دلبرررری های خواهرانه/برادرانه شروع شد! خیلی شيرين و واقعاً از اینجا به بعد همونی شد که میگفتن😊 البته باز سختی هایی داشت اصلاً مگه بچه داری بی سختی میشه تا عروس داماد کردن و بچه دارشدنشونم سختی داره! 😒 اما خب، فک کنم متوجه منظور میشید بودن دونفر از یک دنیا () کنارهم و و خیلی بهتر خلاصه گفتن کجاشو دیدی سه تا بشن چه عالی میشه! 😁 و من چون چشیده بودم که حقیقتاً این فرزند اوله که خیلییی سخته و بعدی ها اصلاً اونطور نیست، باور کردم😅 و سومی که اومد به زندگی مون، واااقعا راحتی ش غیرقابل قیاس حتی با دومی بود چه برسه به اولی اصلاً به بچه اول فکر که میکنم تنم میلرزه! کولیک ها، بی خوابی ها، کم وقتی ها… حق میدم به یه مامان اولی، اونم تازه کار، که حرفهای ما ۳-۴فرزندی ها رو باور نکنه☺️ حالا باتجربه ترها میگن تازه از بچه چهارم میفتی رو غلتک😌😅 و مشتاقانه دلم میخواد چهارمی رو داشته باشم. و پنجمی رو و… . . خلاصه که مامان اولی ها! ما هم از روز اول سه بچه ای نبودیم! ما هم کمرمون خم شد زیر بار سختی بچه اول😅😭 اما به جای اکتفا و توقف در تجربه‌های تلخ خودمون، اعتماد کردیم به تجربه شیرین و واقعی میلیون ها غیر تک فرزند همون ** . ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8