eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
8.1هزار ویدیو
479 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
باران نجاتی: بسم الله «به رنگ خوشبختی»❤️ ازبیرون می آیم وبه‌جای سکوت ممتد کشدار که منتظر شکستنش باشم.بچه ها هرچهارتایی به استقبالم می ایند. یکی قدش فقط تا کمرم می رسد ودیگری به زور به شانه ان یکی. 👨‍👩‍👧‍👧 دوتای دیگر کمی بزرگترند ودستبوسی می کنند ِ وقتی می گویم حالم بداست وباید چیزی بخورم.دختربزرگترم می دود وزیرکتری را روشن می کند. سرسفره می نشینم و بچه ها به نوبت لقمه می خواهند وبچه های بزرگتر کوچکترهارا کمک می کنند.👨‍👩‍👧‍👧 بعدبچه ها همه دورم را می گیرند.ولی وقتی می گویم :باید بخوابم یک صدا می گویند مابیرون می رویم .شما اینجا بخوابید. ومن چند دقیقه ای بی نگرانی ارام می گیرم. 😌 به آشپزخانه می روم تاناهاربپزم.دختربزرگ لوازم را می اورد.پسرک دستهایش را درچانه ی خمیر فرو می کند وفلفل دلمه خرد می کند.😇 برای چند دقیقه ای برای خودم کاری باقی نمی ماند.کارهارا ازهم می قاپند. 😂😂 نوبت سفره می شود.دور تادورم پراز دخترکان پرذوق وشوق مهربان می شود وپسری که با شیرین زبانی از دست پخت مشترکمان تعریف می کند.🤤 می دانم کسانی که مراباچندبچه می بینند، بیشتر دلشان می سوزد🙄 اما این راهم می‌دانم که انها که بچه ندارندحسرت لحظه‌هایم را می برندِ😵 میدانم یک عده بعدخواندن این چند خط می گویند "حالا یکبارش اینقدر شیرین است.بدبختی هایش را بگو." اما نمی دانم چطور توجیهشان کنم که بفهمند تعداد فرزند بیشتر پشت ادم را گرمتر می کند.سختی به چشم بیایی نیست.پولم هم به پارونمیرسد که بخواهد بالابرود یانه.😂اما لذت وخوشیهاش بی مبالغه خیلی بیشترازغصه هایش هست. بعصی میگویند حالا بچه اند مشکلی ندارند وم می‌گویم «همان کس که الان شیرینی های زندگیم را می‌سازد,دربزرگی وکوچکی همراه ووکیل بچه هایم هست.» قد مشکلاتشان به قداجابت خداوند که نمیرسد.می رسد؟😯 ازهمه‌ی اینها گذشته انگار کسانی که دم از تک فرزندی می زنندلحظات تلخ تنهایی شان را فراموش کرده اند.😥 انگاریادشان رفته است همه چیزدنیافقط امکانات مادی نیست.دل تک فرزند به کدام خواهر یا برادر ودل فرزندانش به کدام خاله یاعمو،گرم باشد😰 می دانم عده ای می گویند مگر ما چه خیری دیدیم که انها ببینند.اما بازهم می‌گویم طعم تلخ تنهایی رافراموش کرده اند.شاید هم ان را نچشیده اند وبرای فرزندانشان نسخه می پیچند...😮😧 خدانکند که باخودخواهی هایمان اینده. ی تلخی برای فرزندانمان رقم بزنیم. بقول دوستی ادم در این زمانه به فرزندانش مثل عیال خودش نگاه نمی‌کند.مثل بچگی سربازهای قوی اینده‌ی صاحب الامرمان عجل الله نگاه می کند. ان وقت سختی بساطش جمع می شود وجایش را به یک دنیا عشق وانتظار حقیقی می دهد.😉 انتظاری که دیگر فقط شعار نیست.🙃 @zedbanoo
یاد یاران استاد مرحوم راستگو و شهیدحاج قاسم سلیمانی در یک قالب زیبا و زیرخاکی➖➖➖➖➖➖ برای ما الحمد بخوانید @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله 🌹«تحیر»🌹 در تحیر، بمانید با کتاب «تحیر» «حمیدرضا برقعی» خواندن، نه نیوشیدن این کتاب گوارای شمایی باد که عاشق علی هستید ونقش «فقط حیدر امیرالمومنین هست»، برجان و دلتان حک شده.🌸 امروزمادرانه با دو نوجوانم، هربرگ از این کتاب را نوبتی خواندیم و تاریخ گفتیم. پسرم که ذوق نداشت، بابت این کتاب، هم خواند، هم کرد، هم اندکی با امامش، امام علی علیه السلام، آشنا شد. الحق که اشعار آقای برقعی از سنخ الهامات است... 🌀🌀بخوانید وعشق کنید🌀🌀 🌺عید سعید غدیر مبارک🌺 @zedbanoo
بسم الله «دوای درد» صدایش می لرزید. میان بغض و گریه با صداقتی که در کمتر کسی سراغ داشتم، گفت:«نمیگم سختی نداشت. نمیگم هنر من بودـ ولی میدونم یک کلید داشت اینکه بتونم جلوی همه ی سختی ها بایستم، حرف شنیدنها رو بیخیال بشم. به تمسخرا بها ندم ودرمقابل وسوسه ها بایستم. کلیدش هم فقط یک چیز بود؛ من عاشقـــــ شده بودم. اون ❤عشق بود که منو نجاتـ داد.» چند ماه بعد توسط یکی از اشقیای مست در تصادفی از دنیا رفت و ازقضا دختر بیست ساله‌ی قصه ی ما، که شاگرد اول پزشکی بود، شد همسایه ی ابدی حاج قاسمــــ♥ شاید کلید خیلی از ندونستنها وسر درگمی های ما، نداشتن عشق ❤ باشه، به اونی که باید. شاید دوای دردمون عشقی باشه که باید نثار خدا و اهل بیت کنیم اما پای بنده های محتاج، هدرش میدیمــ. شاید که نه.اگه بچه هامون عاشق خدا بار بیاریم، دیگه نه سر نماز خوندشون دعوا داریم نه سر گناه نکردنـ... بقول شهید بهشتی، باید عاشق بود. @zedbanoo
بسم الله «ilove you» پسرک با انگشتش روی شیشه ی ماشین می نویسد «ای لاو یو».«ilove you» ومن نمی‌دانم میان «یو» ی او با «یو» ی من! چقدر تفاوت است. من فقط میدانم به شدت دلتنگ تویی هستم که باهرآنکس میشناسمش، نه به زعم من، که در حقیقت فرق داری.. دلم میخواهد زودتر روزی برسد که یو برای همه مان تو باشی. تویی که اگر بیایی، همه ی «یو» ها رنگ می بازند. @zedbanoo
بسم الله «نکنه» میگم آ، نکنه اولین گام رو به سمت اشتباه، وقتی برداشتیم که با وجود اینکه دیدیم عشق وعاشقی، شده ادبیات کوچه خیابونی، اما برای آشتی بچه هامون با خدا، ازش مایه نگذاشتیم. هیچ وقت براشون مناجات شعبانیه یا دعای ابوحمزه یا مناجات المحبین یا مناجات المریدین رو نخوندیم. هیچ وقت بهشون یاد ندادیم نماز ما ازسر ادای تکلیف نیست. حتی شاید برعكس با طرز نمازخوندنمون، ثابت کردیم که بین ما وخدا جز طناب ترس از جهنم و قدرت خدا، چیزی نیست.😥 بچه‌، ما رو که دید، وضع نمازامون، وضع و آداب دینداری، صله رحم، امر به معروف، حجاب و هرچی رو که دید، تنها برداشتش این بود که: عجب زندگی بی معنایی! همه چیز به خاطر ترس از قدرت برتر هست و همه‌ی حرام‌ها فقط به خاطر زورگویی خداست. بچه‌مون هیچ‌وقت با کلمات ما، با اشکای ما، با شعر وشاعری ما، چیزی از عشق به خدا نفهمید😐 اما دید همه در کوچه وخیابون از عشق حرف میزنن، وخوب نتیجه قابل پیش بینی هست: ترجیح داد تو دنیای عشاق بمونه نه همراه باخداهای بی خبر ازعشق. آهای مامان باباها! آهای دغدغه دارا! باید به همه حالی کنیم چقدر خدامون خوب ودوست داشتنی هست! باید خوبی خدا رو، و اینکه میشه و باید عاشقش بود رو فریاد کنیم. @zedbanoo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
بسم الله «عشقِ بالغ» همه‌ی ما کم وبیش از عشق وقصه‌هایش شنیده ایم.  بعضی داستان خسرو شیرین و بعض دیگر، عاشقانه های فرهاد را و پاری دیگر، جنون بی مرز مجنون به عشق لیلی. اینکه او را با تمام تقصش، زیبا میدید و می شناخت. پاری، عشقه را نه گیاهی دارویی که مفسر معنای زیبای عشق دانسته‌اند. شنیده‌ایم پیچ در پیچ گره میخورد لا به لای بند بند وجودانکه کنارش باشد.دراو می آمیزد چنانی که یارای جداییش نباشد. اما این پدیده‌ی درخشان درمیان انسانها،  جوردیگرشکل می‌گیرد؛ این درهم آمیختگی‌ها،تبلور حسی از درون قلب که به دیواره،ی رگها،ناخن میکشد،خنجر میشود و بر دیوار دل می، کوبد.اشک میشود و ازچشم فرو می‌ریزد، شعله میشود وبه دل آتش میزند. پاری وقتها، پیچکها بازویی ناتوان دارد و پاری وقتها، میان رشته ی عشقه،  فاصله میگیرد،پلاسیده میشود،بو می‌گیرد،نازک و پاره میشود و رها. اما این همه، تصورعشق است و نه تعریف عشق. چون منی اگر بخواهد عشق را توصیف کند،  باید دست دربیازد به درک حسش.  به حسی  مادری به هنگام در آغوش کشیدن طفل شیرخوارش یا مثلا شادی عمیق میان اشک وآه دودلداده بعد سالها فراغ، یا اشکی که در حال خوشی میبارد. حال خوش مثل خیرگی به برگ نازک ولطیف یک گل زیبا که میان نامهربانی یک بیابان روییده. خیلیها  امده و رفته و ادعا کرده اند از این حس مطلوب دوست داشتی اشک برانگیز و رشک انگیز، چیزی دانسته یا باعمق جان، درک کرده اند اما بی شک آدمهای کمی توانسته‌اند این حس زیبا را اززمان نطفه‌ای کوچک که در قلب درخشیدن می‌گیرد، بزرگ کنند، بالغش کنند و برسانند به بلندای درخت کرامتی انسانی که ایثار ثمره اش شود. ایثاری که بسا هدف از عشق همان باشد عشق، همان عشقه،روح را باشد که به پای روحی بپیچد.  ونه تنها ان را منقطع، مجروح و مریض نسازد که او رابلنده، موثر و زیبا کند. شاید. ـ وبلوچستان_تسلیت @zedbanoo
بسم الله سلام همراهان عزیز خوش امدید🌷🌷 از طریق ، موضوعات و مناسبتها را جستجو کنید. از طریق رفتن به اولین پیام، مطالب کانال را از ابتدای بارگذاری تا اکنون،دنبال کنید. ما را به دوستانتان معرفی کنید. برای شنیدن پیامها واشتراک مطالبتان با ما اینجا هستیم👈 @zedbanoo
باران نجاتی: بسم الله سلام همراهان عزیز خوش امدید🌷🌷 از طریق ، موضوعات و مناسبتها را جستجو کنید. از طریق رفتن به اولین پیام، مطالب کانال را از ابتدای بارگذاری تا اکنون،دنبال کنید. ما را به دوستانتان معرفی کنید. برای شنیدن پیامها واشتراک مطالبتان با ما اینجا هستیم👈 @zedbanoo
﷽ -------- جنگ‌آوری و تنومندیِ او زبان‌زد است زینب که نگاهش می‌کند، دلش قُرص می‌شود عباس یک‌تنه، لشکرِ حسین است علمدار است سپهدار است . . اصحاب که یک به یک برزمین می‌افتند، نوبت به بنی هاشم می‌رسد عباس چشم دوخته به لبان مولا همه اذن می‌گیرند و می‌روند و بر...نمی‌گردند حسین می‌ماند و عباس و حمله‌ها و ولوله‌ها "اذنِ میدان بده پایان دهم این غائله را!" حسین نگاهی به برادر تنومندش می‌کند، نگاهی به خیمه‌ها "العطش، العطش... " . "برادرم! عطشِ زنان و کودکان را دریاب... مَشک را بردار و آب بیاور..." . . سی و پنج سال برای جنگاوری امروز آماده شده باشی! نزد حیدر کرّار فنون رزم آموخته باشی سال‌ها دوشادوش حسن و حسین علیهماالسلام تمرین جنگاوری کرده باشی همراه علی علیه‌السلام شمشیر زده باشی و درس پس داده باشی ناگهان امیر و امام‌ت بگوید برادرم، برو آب بیاور! جز عباس چه کسی می‌تواند این فرمان را بشنود و حتی لحظه‌ای در ذهن نیاورد: من با تمام توانمندی‌هایم و قدرت و جنگاوری ام، بروم دنبال آب؟! همانگونه که وقتی مولا فرمود یمین لشکر با تو، گفت چشم وقتی فرمود حفاظت از خیام با تو، گفت چشم حال گفته سِقایت حرم با تو... بی‌درنگ می‌رود! و در همین راه شهید می‌شود... در راه ... طبق ... با أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ نه فقط تسلیم ظاهری بلکه تسلیم قلبی یعنی لحظه ای "در دل" هم، چون و چرا نکردن . برای من درس و است در مقابل و (درکنار ؛ که وه که چه مقامی‌ست...) . . سال‌ها درس خوانده‌ایم با چندی توانمندی و استعداد اما امروز در مشغول و هستیم و البته که در آینده ای نزدیک فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی خود را ادامه خواهیم داد ، امروز - بی ولی و امّا- برای من وظیفه است . پی‌نوشت: ۱- قمربنی هاشم علیه‌السلام این ادب، وظیفه گرایی، ولایت‌پذیری، تسلیم و اطاعت از امام را از که و کجا آموخت؟ در خانه، از مادرش! *"هرکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است "* . ۲- ان‌شاءالله به جنگاوری هم می‌رسیم. در رشته‌های تخصصی خود پیش می‌رویم و صحنه‌های و اقتصادی را هم خالی نمی‌گذاریم. اگر هم قبل از آن رفتیم، خشنودیم که درراه وظیفه بوده... "والله ان قطعتموا یمیني انّي احامي ابداً عن ديني" . . @hejrat_kon @dr.mother8 @zedbanoo
بسم الله «غبطه» غبطه خیلی جالب نیست. رقابت هست. حسادت هم نیست اما وای به روزی که رنگ حسرت بگیرد و امید رسیدن، رخت بربندد. اما، اگر غبطه خوردنی هم درکارذباشد، غبطه ی زن یا مردی یا همسری است که عاشق است. که بلد است زندگی کند. برای اینکه حالش خوب شود نه نیازمند خرج چندمیلیونی در بازار است. نه نیاز دارد به شانه و گوشی غیرهمسرش. ✅حالش با یک درددل ساده با همسرش، ✅با نشستن در روضه و اشک ریختن، با زل‌زدن به چهره ی زیبای بچه هاش خوب میشود نه رل زده با کسی. ✳️غبطه اگر چیزخوبی باشد، غبطه خوردن به کسی است که اسم همسرش روی گوشیش، واقعا و ازعمق قلبش، آرامش و عشق وامیر ونفس باشد. ✅دوستش، همراهش، همدردش، همزبانش همسرش باشد. غبطه به حال کسی که وقتی گالری گوشی یا البوم خانه‌اش را باز میکند، عکسها حسرت نیاورند. هیچ عکسی زیباتر از نقش همسرش و فرزندانش در نظرش نیاید. ✅دنیایش به وسعت دنیا وآدمهاش بزرگ باشد و توقعش از آدمها و دنیا کم‌. ✅پس زمینه دسکتاپ و گوشیش، یا ضلع سوم عشقی مومنین، باشد یا شوهرش‌. ای بسا این دومی کمی هم خوش به حالترش باشد. ✅اصلا هم ربطی به شانس و اقبال وپیشانی نوشت و این حرفها ندارد، نه که اصلا. اما اصلش هنر زن است. زنیت است. مثل همان لم قرمه سبزی وفسنجان که دست هرکسی به آن نمی‌رسد. ✳️باید اگرکدبانو هم نیستی، ملکه باشی که اینجور آینه بگیری دستت و نور خوشبختی از هرروزنه‌ی امیدی روی چهره‌ی زندگیت بتابی. ✳️راستش این هنر امروز ازهزاران استادی دانشگاه و معلمی و دکتری و هرشغل دیگر که تصورکنی، سخت تر است. راستش هنرمند، کدبانو، ملکه، عرضه، می‌خواهد اینطور زندگی کردن. ✅باناله و شیون و غرزدن هم اصلا جور درنمی آید. ✅غبطه اینطور اگر باشد و به چای خوردن های دونفره کنارهمسری که همه ک‍َسَت است، فارغ از ست بودن و گل کلی بودن ماگ یا استکان یا فنجانش، فارغ از دستهارا، شکل قلب گرفتن دورش، فارغ از ادا اطوارهای توخالی، این غبطه خوردن دارد. خوش به حال همه‌ی این ملکه‌ها. چه خوش اند این زندگی‌ها. برای خوب کردن حال زندگیمان، منتظر کسی نباشیم. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بانوی مسیحی کاتولیک ، که به احترام امام حسین علیه‌السلام و اربعین با چنین پوششی در این مسیر قدم برمی‌دارد😍 @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
One smile can not change the world, But your smile changes my world.... یک لبخند نمی تواند جهان را تغییر دهد اما لبخند تو جهان من را عوض می کند ... ┈━═══❁🌏❁═══━┈       @easy_english4u ┈━═══❁🌏❁═══━┈ @zedbanoo
بسم‌الله 💕بلوغ💗 تصویری که می‌بینید، متعلق است به یک عشق پخته. عشق بالغی که حاصل بلوغ یک رابطه است؛ بلوغ ازدواج. بلوغ ازدواج که مانند خودانسان‌ها، باید به سنی مثل پانزده سالگی برسد، تا کمی از آب وگل دربیاید، تا کمی راحت‌تر روی زمین پا بگیرد. زمان لازم دارد تا بالغ شود تا بتواند در برابرطوفان‌های ناملایم، تاب بیاورد! ازدواج دقیقا مثل همان بچه‌ی پرشور وشری است که زمان می برد تا بشناسیش! 🦋زمان می‌برد تا حساسیت‌هایش را، نقاط آسیپ پذیرش را، پاشنه آشیلش را بشناسی! این همان عشق بالغی است که در دنیای ما عجیب گم شده و سرگردان است! این همان عشقی است که حالا در ادبیات کوچه و بازار، به سخره گرفته شده! 🦋همان عشقی است که جوانها در جستجویش، جوانی می‌کنند و عاشق می‌شوند اما چون پای آن، پایمردی ندارند، نه بالغ می‌شود نه شکل می‌گیرد، نه زیبا می‌شود! 🦋فقط خواستم بگویم همان‌طور که تا از آب و گل درآمدن فرزند، صبربسیار بباید؛ برای بالغ شدن ازدواج و پاگرفتن نهال عشق، هم، صبر بسیار بباید. همان صبری که به منزله‌ی سر ایمان است، همان صبری که اگر نباشد، ایمانی نیست، همان صبری که در آموزشش، به نسل آینده، به فرزندان ونوجوان‌هایمان، خیلی توفیق نداشته‌ایم! همین ✍زدبانو(محنا) @almohanaa
بسم الله عجایب، شاید هشتا باشند.. چه کسی گفته عجایب هفتگانه هستند؟! گیرم باشند کی گفته این چیزهایی که می‌گویند جزو آنها هستند؟ من می‌گویم این دنیا حداقل یک عجایب غرایب دیگر دارد که در این هفتا قید نشده. آن هم کسی به اسم مادر و چیزی به نام محبت مادرانه است. با هزاران زحمت، بدون پرداخت به خود، بدون خود خواهی، فرزندی را ازجان و دل و شیره وجودش، به وجود می آورد، به او شیر می‌دهد و عشق و عشق و عشق و آغوشی که با بدترین ظلم‌ها هرگز به رویش بسته نمی‌شود. و در عوض، هیـــــــــــــــــچ می‌خواهد. هیـــــــــچ بعلاوه خوشبختــــــــی فرزند❤️ عجیب نیست؟ به نظرم اگر خدا، خدا نبود، حتما او هم از این آفرینشش، به شگفتی می آمد. البته که همه مادرها، به یک اندازه از جام مهر الهی ننوشیده‌اند و برمخلوق او عشق نمی ورزند.. امروز سومین سالگرد مادری بود که هرچه بود عشق بود و صداقتــ.. سواد آکادمیک زیادی نداشت اما تا دلت بخواهد پای حق نشسته و معرفت آموخته بود. پای منبر مطهری و بهشتی و کافی و فلسفی‌می‌نشست و تفسیر و آزادی معنوی و منتهی الامال و فرهنگ جوان،هم بالینش بودند. پای منبر و روضه، فقط اشک نمی بارید و فقط سری به تایید تکان نمی‌داد تا سالها بعد، تکیه کلام و منش و خط تربیتی‌اش همانها بود. یکی از دعاهای پای سجاده‌اش، این بود که فرزندانش بیمار نشوند و گرفتاری و بیماری به جای همه فرزندانش، مهمان او شود. بارها با خود اندیشیده‌ام که کاش اینقدر مهربان نبود، کاش اینقدر فداکار نبود، کاش هرچه داشت و نداشت را در طبق عشق، نثار فرزندانش نمی‌کرد. نه که ناشکر باشیم و قدرنشناس فقط آدمیم دیگر با خودمان فکر می‌کنیم شاید آن وقت دست تقدیر کمی دیرتر اورا می برد. هرگز نفهمیدم حسرت خدمت به مادر را ترجیح دهم یا شادی اینکه مادر به آرزویش رسید و خیلی عزیز و زیبا رفت.. مادرها، عجیبند و یکی از شگفتی‌هایشان این است که دنیا به قبل از رفتن و بعد از رفتنشان، قابل تقسیم است.. امروز سه سال می‌گذرد از آخرین باری که صدایش زدیم، دست روی گونه‌هایش کشیدیم و برای آخرین بار و برای همیشه در خانه جدیدش، تنهایش گذاشتیم که البته یقین داریم یقینش، تنهایش نگذاشت... زبان الکن است از رنج بیمادری و دنیا ناتوان است از التیام زخمش ـ می‌شود مادرم را تحفه‌ای از آیه و صلوات، میهمان کنید... جبران خواهم کرد😭 ✍محـــــنـ❤️ـــــا محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
بسم الله *معرفی* 🔹تصویر روزانه‌ام همین است. نه این‌که فقط کتاب بخونم. نه اینکه فقط بچه‌داری کنم. 👈به لطف برنامک‌هایی مثل طاقچه، حالا ما مادرهای یک تیر و چند نشان، راحت تر می‌توانیم به همه چیز برسیم. ❇️این روزگار با کلاس‌های درس سخت و آسونش، به من آموخت برای وقت داشتن، هیچ شرایطی، نه مانع است، نه دلیل. 👈به من آموخت آدم‌ها واقعا مختارند و در کل زندگیشان در دنیا و آخرت نان همین اختیارشان را می‌خورند. 👈و آموخت همین اختیارها، هم قد و قواره آدم را، هم وزنش را، هم عملکردش را، هم ارزشش را می‌سازند. 🔹 فهمیدم دلیل نرسیدن به خیلی کارها، وقت تلف کردن، ارزش قائل نشدن، برای وقت و برای آن کار است و فهمیدم انگیزه حرف اول را می‌زند. ❇️همانطور که اهل بیت هم فرموده اند:«کسی که دنبال چیزی باشد، عاقبت به آن می‌رسد.» 👈راستش ترسیدم کسانی که فکر می‌کنم از آنها بهترم، در تلاش کردن پیشی بگیرند و آن وقت من به خاطر تنبلی از چشم خدا بیفتم و آنها با زرنگی و پر تلاشی، عقب افتادگیشان را جبران کنند و قصه تلخ لاکپشت و خرگوش، بشود قصه زندگی‌ام. 👈برای همین است که تمام عزمم را جزم کرده‌ام برای این که جمع ببندم بین مادری و تلاش. مادری و موثر بودن در اجتماع، مادری و تحصیل، مادری و حفظ قرآن، مادری و.. 😍هرچند مادری، اصل هویت من است و اولین کلمه برای شناخت من، من خودم را اینطور معرفی می‌کنم؛ باافتخار، مادر، یک زن مسلمان و انقلابی ایرانی.. ✍محنـــــــ❤️ـــــــا محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741