eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
479 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️علامه طباطبایی ره: 😡گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب می‌اندازد. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیای وارونه مجازی😳 🔊 تا حالا شده یک تصویر🖼 رو ببنید و در مورد واقعی یا غیر واقعی بودن اون شک کنید 🔉🤔🤔 فکر می‌کنید همه تصاویر فضای مجازی واقعی هستند🤔🤔 راه و روش تشخیصش چه جوریاست؟ 🤔 🤔 دورهمی امروز رو یادتون نره😉😉 و دست دوستاتونم بگیرین و باهم دیگه تو دورهمی شرکت کنید😍 سه شنبه ٢٣آذر ١۴٠٠ساعت٧ https://eitaa.com/joinchat/2347565137C7f7b383141 🌍 اینجا مرکز دنیاست 🌍
43.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات جالب خانم دکتر {آرمینا سارگسیان} استاد دانشگاه دولتی زبان شناسی ایروان، که در زمان تحصیلشان در اصفهان، چند هفته ای میمان یک خانواده شهید بودند. "فطرس" @zedbanoo
✍آرامش 🌱انسیه دست فرزندش را گرفت و محکم به خودش چسباند. هدی برای بار چندم به خاطر شب ادراری که ریشه ژنی داشت، خودش را خیس کرده بود. مطمئن بود حالاست که مادر محکم کتکش بزند و چه بسا که تنبیه شود و از شام و ناهار هم خبری نباشد. 🍂مادر ترس را در نگاه او دید. ازخودش شرمنده شد. هدی به وضوح می‌لرزید. 🌾انسیه یاد دفعه‌های قبل افتاد که به خاطر وجود مشکلاتی اعصابش خرد بود و تلافیش را سر او در آورده بود. 🌸استغفرللهی گفت. بعد هدی را محکم به سینه چسباند و گفت:«قربونت برم خوشگلم. طوری نیست باهم حلش می کنیم.» و باهم راهی شدند تا لباسهای هدی را عوض کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی بابای روح الله زم در مراسم سالگرد پسرش یادمون نرفته قبل از این که زم دستگیر بشه توی تماس تصویری با پسرش گفته بود نگرانش نباش من پست پرده خواهم ماند یه منافق در لباس روحانیت کمتر ... @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله خانه داری + تزریق دستم را باحوله خشک می‌کنم و دوباره در کابینت در جستجوی لوبیا می‌گردانم تا بتوانم ناهار بپزم. سرم شلوغ است. قرار است مهمان داشته باشم و کارها روی سرم ریخته. 🤭 این‌طور وقتها بیشتریاد مادر می‌افتم. یاد تمام جزئیات زندگی با او. حتی یاد ذکرها واشعاری که موقع آشپزی می‌خواند. مادر بود دیگر. دلتنگی‌هایش را بغض می کرد و شعر، هرچه نوحه از بر بود، می‌خواند واشک می‌بارید، همانطور هم آشپزی می‌کرد. گاهی وقتها ناخداگاه همان آوای دوست داشتنیش در ذهنم می‌پیچد و مرا تا عطر پیراهن و آغوشش پیش می‌بَرد. آغوشی که حالا باید در میان سردی سنگ، دنبالش بگردم یا اگر قسمتم شود در خواب، به سینه بفشرمش. فکر می‌کنم علاقه‌ام به زندگی اهل‌بیت وکتاب منتهی‌الآمال، را ازهمان قصه‌ها و روضه‌های گاه و بیگاهش؛ امانت گرفته‌ام. همان وقت که سبزی پاک می‌کرد، یا نان صبحانه را ورز می‌داد، یا کشک را در کاسه‌ی مخصوصش با دست، می‌سابید و در عین حال اشک می‌ریخت، روضه می‌خواند یا در برابر مسلسل سوالات ما، پاسخگو بود.😊 مادر نه دکتری داشت نه لیسانس اما تمام کتابهای شهید مطهری را نیوشیده بود، محکم پایبند عقاید دینیش مانده بود و عجیب باحیا بود. آنقدر که وقتی برای آنژیوگرافی با شمایل اتاق عمل، در مقابل دکترها ظاهرشده بود، دوروز به خود می لرزید و تأسف می خورد که چرا به جنین روزی افتاده. خوب یادم هست آن روز از حسرت مُردم.😪 مادرم کوه حیا بود و من حتی به اندازه ی حبه‌ای ازخوشه‌ای، شاید از او به ارث نبرده بودم. دوست دارم مثل مادر، عشق را جرعه جرعه باغذا، با اشک، با صدای روضه، با هرچه می‌توانم مهمان دل فرزندانم کنم. چراکه ما نمی‌دانیم در آینده‌ی نزدیک، فرزندانمان با چه دشواریهایی برای حفظ دینشان مواجه خواهند بود، بی شک برای آن روز باید واکسینه باشند و این کار، کوچکترین قدم است. درکتاب روح مجرد، آمده است:«کودکان هرچه کوچکترند، روحشان، انرژی مغناطیسی قویتری دارد و راحت ترهرداده ‌ای را که دراطرافشان باشد،جذب می‌کنند و علاقمندتر به سوی بال خواهند گشود.» لطفاً مادرم را مهمان صلواتی کنید؟ @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به منظور افزایش سطح علمی و پژوهشی طلاب، دانشجویان و علاقمندان به مطالعات ادیانی، مسابقه ای علمی برگزار میگردد 💠 منابع و مزایا: ✅ دو کتاب و یک پاورپوینت درباره ✅ امتیاز ویژه برای فعالان و پژوهشگران؛ 🔹راه یابی به دوره های تخصصی 🔹فعالیت های پژوهشی 🔹فعالیت های تبلیغی 🔹فعالیت های رسانه ای 🎁 برای کسب کنندگان نمره ۷۰ از آزمون کتبی و شفاهی یک کتاب هدیه علمی با نصف قیمت ارسال میگردد. 💠 صدور گواهی از طرف معاونت تبلیغ حوزه های علمیه انجام میگیرد. 📆 زمان آزمون: ۱۵ دی ماه ۱۴۰۰ ✍ نام و نام خانوادگی، شماره تماس و شغل خود را به آی دی بنده ارسال کنید 👇 🔰 @Khodakarami313 🔰 لینک دعوت؛ https://eitaa.com/joinchat/1824981149C1cb5272612
🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟 ✨شیخ بهایی وپیرمردپینه دوز✨ شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان می ‏گذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و روز رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مى‏تابید و در و دیوارش را روشن مى‏ساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از ۹۰ سال از عمرش مى‏گذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود. پیرمردپینه دوزبیسوادی که ازاولیاءالله بود/عالم ترازشیخ بهایی شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید: تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟ پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت. شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان مى‏تابید جلو پینه دوز گذاشت. مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلولوخاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینه دور زا به رنگ طلایى در آورد شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت: پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلافروش‏ها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر. شیخ بهایى هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را برجاى نگاه داشت. این صداى پیرمرد بود که مى‏گفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بى سواد از اولیالله و مردان خدا بوده و علم و دانشش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد. روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینه دوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد. از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مى‏شد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى می ‏گذشت!
محمد بهاء الدین عاملی(شیخ بهایی) وی در سال ۹۵۳ هجرى قمری در شهر بعلبک لبنان دیده به جهان گشود. نسب شیخ بهایی به حارث همدانى، صحابى جلیل‌القدر امیر‌المؤمنین علی(ع) مى‌‏رسد.پدرش از فقها و محدثان بود. شیخ بهایی، همه چیزدان، حکیم، علامهٔ فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند ایرانی عرب‌تبار قرون دهم و یازدهم هجری بود که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات دانایی داشت، در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، ...  شیخ بهایی برابر با تاریخ  شوال ۱۰۳۰ یا ۱۰۳۱ هجری قمری در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش پیکراو را به مشهد برده و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام دفن کردند.
عزیزم خدا رو شکر سالمی من رفتم چند تا بچه مسلمان هم سن و سالت خودت را کشتم، زخمی و آواره کردمو برگشتم پیشت... "وجدان دنیا بخاطر یک مشت دلار بخواب رفته است" "یاس" @zedbanoo
بسم الله «مثل قالیچه سلیمان» اینم یک کتاب تاپ؛ برای همه، به‌خصوص مامان‌خانومها و خانوم‌های طلبه. یک کتاب برای اینکه هم عاشقانه بخوانی هم قدر لحظه هاتو بدونی.🥰 قبل از خوندنش، تصوری دیگه‌ای داشتم ولی حالا منتظر فرصت قبل از خوابم تا با اقتدا به خانواده‌ی رهبری، که همه قبل خواب، مطالعه می کنند، چند صفحه‌اش رو بخونم. شاید کمترین کتابی در این ژانر، می‌توانست اینقدر زیبا تلفیق همسرداری و وظایف اجتماعی و همین‌طور، ربط همسرداری رو به بندگی خدا، شرح بده. با این کتاب اوج بگیرید و به همسران‌ هدیه‌اش بدید. 👈 آدم‌های بزرگ، عمر ثوابشان از عمر خودشان بلندترست. «سید عباس موسوی»، نخستین دبیرکل حزب الله لبنان، حال وهوای لبنان زیبا و عاشقانگی های سرشار از معنویت او وهمسرش، ام یاسر، تنها بخش‌هایی از این کتاب هستند که با قلم زیبا و ترجمه‌ی قوی، قطعا بر دلتون می‌شینه و مثل قالیچه‌ی سلیمان تا آسمان پروازتون میده. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و درود، قدردان حضور والطاف شما هستیم👇 ممنونم ازتون🌹🌹🌹
وخیلی دوستان دیگه که ان شالله به مرور تشکر میکنیم ازشون♥