🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_عزیر_علیه_السلام #قسمت_چهارم
🔹صد سال فراق!🔹
صد سال فراق!
عزیر بر حیوان خود سوار شد و به جستجوی راه منزل خویش پرداخت. در راه متوجه شد که اوضاع مسیر و خانه ها تغییر کرده و تصویر گذشته فقط به صورت رؤیایی در ذهن او وجود دارد، با دقت در مسیر و تداعی خاطرات بالاخره به خانه خود رسید. بر درب خانه پیرزنی را دید با کمر خمیده و اندامی لاغر که گذشت ایام پوست بدنش را چروکیده و بینایی چشمانش را فروکاسته است. ولی بااین حال در برابر مصائب دوران و جریان ماه و سال هنوز رمقی در بدن دارد. این پیرزن مادر عزیر است که عزیر او را در ایام جوانی و بهار زندگی رها کرده و رفته است.
عزیر از پیرزن پرسید: آیا این خانه منزل عزیر است؟
پیرزن گفت: آری این منزل عزیر است و به دنبال این سخن صدای گریه او بلند و اشکش روان شد و گفت: عزیر رفت و مردم او را فراموش کرده اند و سالیان متمادی است که غیر از تو، نام عزیر را از کسی نشنیده ام.
عزیر گفت: من عزیرم، خدا صد سال مرا از این جهان به وادی مردگان برد و اکنون بار دیگر مرا به صحنه وجود آورده و زنده نموده است.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
✅ کانال قرآن کریم
https://eitaa.com/joinchat/3173646858Cc0fd46c326
🌿لینک ورود به کانال↑
سلام
🌿 روز سه شنبه ست ثواب تلاوت امروز رو به حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهمالسلام) تقدیم میکنیم
به نیت شفای همه مریضان ان شاءالله 🌿
#تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
🔹صفحه ۳۷۷ قرآن کریم🔹
◉●◉✿ا✿◉●•◦
✅ کانال قرآن کریم
@alquran_alkarim1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ ترتیل صوتی و تصویری (فونت درشت) از صفحه ۳۷۷ قرآن کریم
با صدای استاد پرهیزگار
◉●◉✿ا✿◉●•◦
✅ کانال قرآن کریم
@alquran_alkarim1
Kalil Al-Hosari S (377).mp3
621.8K
#تمرین_روخوانی
🔹صفحه ۳۷۷ قرآن کریم🔹
خلیل حصری
◉●◉✿ا✿◉●•◦
✅ کانال قرآن کریم
@alquran_alkarim1
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_عزیر_علیه_السلام #قسمت_پنجم
🔹عزیر آزمایش شد🔹
پیرزن از گفته عزیر مضطرب شد و در اولین برخورد، ادعای عزیر را منکر شده، سپس گفت: عزیر مرد صالح و شایسته ای بود و دعای او همواره مستجاب می شد. هر چیزی را که از خدا می خواست حاجتش برآورده می شد، برای هر بیماری واسطه می شد، شفا می گرفت، اگر تو عزیر هستی از خدا بخواه بدن من سالم و چشم من بینا گردد. عزیر دعا کرد و ناگهان مادر او بینایی و سلامت و شادابی خود را بازیافت. مادر دست و پای او را بوسید، سپس نزد بنی اسرائیل رفت و بی درنگ به فرزندان عزیر و نوه های او که به سن هشتاد و پنجاه سال رسیده بودند و به همسالان وی که روزگار استخوانشان را فرسوده و جوانی آنان را گرفته بود، اطلاع داد و گفت: عزیری را که صد سال پیش از دست داده اید، خدا بار دیگر او را به ما بازگردانده است. وی به همان صورت و سن و سال جوانی نزد ما بازگشته است.
عزیر همان مرد نیرومند، با بدن سالم و قوی نزد بستگان خود حاضر شد ولی اقوام عزیر او را نشناختند و منکر وی شدند و ادعای او را دروغی بزرگ شمردند و در صدد آزمایش او برآمدند، یکی از فرزندان عزیر گفت: پدر من خالی در کتف خود داشت و با این نشان شناخته می شد و به این صفت معروف بود. بنی اسرائیل شانه او را باز کردند، دیدند خال هنوز باقی است و با همان اوصافی که به خاطر داشتند و یا شنیده بودند تطبیق می کند.
بنی اسرائیل تصمیم گرفتند که برای اطمینان قلبی و رفع هرگونه شک و تردید او را مورد آزمایش دیگری قرار دهند، لذا بزرگترشان گفت: ما شنیده ایم زمانی که بختنصر به بیت المقدس حمله کرد و تورات را سوزاند، فقط افراد انگشت شماری و از آن جمله عزیر تورات را از حفظ بودند، اگر تو عزیری، آنچه از تورات محفوظ داری برای ما بخوان.
عزیر تورات را بدون هرگونه تغییر و انحراف و کم و زیاد از حفظ خواند، در این موقع بود که بنی اسرائیل، ادعای او را تصدیق و تکریم کردند و با او پیمان بستند و به وی تبریک گفتند ولی گروهی از بنی اسرائیل که در نهایت بدبختی بودند با این وجود ایمان به حق نیاوردند، بلکه به کفر خود افزودند و گفتند: «عزیر پسر خداست».
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
✅ کانال قرآن کریم
https://eitaa.com/joinchat/3173646858Cc0fd46c326
🌿لینک ورود به کانال↑