eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
157 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صدها کشیش مسیحی دسته جمعی در یک کلیسا مسلمان شدند و شهادتین را به عربی و انگلیسی قرائت کردند.
📚چرا «ثقه الاسلام»؟📚 ❇️ حسين لطيفی، عضو هیات علمی بنياد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، به‌مناسبت سالروز بزرگداشت شیخ کلینی، اظهار کرد: 1️⃣ شیخ کلینی در عصر امام حسن عسکری(ع) و به احتمال در سال ۲۵۵ قمرى دیده به جهان گشود و در پایان غیبت صغری یعنی سال ۳۲۹ قمری دیده از دنیا بربست و در محله باب الکوفه بغداد به خاک سپرده شد. 2️⃣ عموم طبقات و صاحبان تراجم او را به راستی گفتار و درستی کردار و احاطه کامل بر احادیث و اخبار می‌ستودند به‌طوری که نوشته‌اند شیعه و سنی در اخذ فتوی به او مراجعه می‌کردند و در این خصوص مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود. به همین دلیل ملقب به «ثقه‌الاسلام» شد، او نخستین دانشمند جهان اسلام است که به این لقب معروف شده است. 3️⃣ عظمت و بزرگى شیخ کلینی در میان فرق و مذاهب اسلامی به‌قدرى است که ابن اثیر روایتى از پیامبر نقل مى‌کند که فرمود: «خداوند در آغاز هر قرن شخصى را برمى‌انگیزد که دین او را زنده و نامدار نگه‌دارد.» آنگاه مى‌گوید: احیاکننده مذهب شیعه در آغاز قرن اول هجرى امام باقر(ع)، در ابتداى قرن دوم امام رضا(ع) و در ابتداى قرن سوم ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینى رازى بوده است. 4️⃣هرچند كلينی با مشهورترین و پرآوازه ترين اثر، يعنی «كافي» شناخته می‌شود اما آثار ديگر او كه هر كدام جايگاه ويژه‌ای دارند که «التوحيد»؛ «کتاب الرجال»؛ «کتاب الرد علی القرامطة»؛ «کتاب رسائل الائمّة»؛ «کتاب تعبیر الرؤیاء»؛ «ما قيل من الائمه من الشعر» از جمله آثار ایشان هستند. 5️⃣اما ماندگارترين آثار كلينی كتاب الکافی است. کافی نخستین کتاب از کتب چهارگانه و معتبر حدیث و منبع فقه شیعه است. کلینی این کتاب را که در خلال دوره سفرا (موسوم به غیبت صغرا) به مدت بیست سال در سه بخش مهم «اصول»، با نگاه به اصول دين؛ و «فروع» با عنايت به فروع و احکام دين و «روضه» با موضوعات متنوع، شكل گرفته است. اين مجموعه از ۳۵ كتاب و ۲۲۷۳ باب و تعداد روايات آن را حدود ۱۶۱۹۹ و بدون تكرار ۱۵۴۱۳حدیث می‌شمارند. ایکنا 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ پیرمرد استرالیایی که برای شکایت از صدای بلند نماز عید فطر به مسجد رفته بود، مسلمان شد! 🔹 ‌ واعظ مسجدی در استرالیا با انتشار ویدیویی از اسلام آوردن یک شهروند استرالیایی، بیان می‌دارد که پس از بحث یک ساعته با این فرد، وی نهایتا مسلمان شده است. 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
احکام جماعت مسأله 1440 ـ موقعی که مأموم نیت می‏کند، باید امام را معین نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، و اگر نیت کند اقتدا می‏کنم به امام جماعت حاضر نمازش صحیح است. مسأله 1441 ـ مأموم باید غیر از حمد و سوره چیزهای نماز را خودش بخواند، ولی اگر رکعت اوّل یا دوّم مأموم، رکعت سوّم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را بخواند. مسأله 1442 ـ اگر مأموم در رکعت اوّل و دوّم نماز صبح و مغرب و عشا صدای حمد و سوره امام را بشنود، اگرچه کلمات را تشخیص ندهد، باید حمد و سوره را نخواند، و اگر صدای امام را نشنود مستحب است حمد و سوره را بخواند ولی باید آهسته بخواند، و چنانچه سهواً بلند بخواند اشکال ندارد. مسأله 1443 ـ اگر مأموم بعضی از کلمات حمد و سوره امام را بشنود، می‌تواند آن مقداری را که نمی‏شنود بخواند. مسأله 1444 ـ اگر مأموم سهواً حمد و سوره را بخواند، یا خیال کند صدایی را که می‏شنود صدای امام نیست و حمد و سوره را بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده، نمازش صحیح است. مسأله 1445 ـ اگر شک کند که صدای امام را می‏شنود یا نه، یا صدایی بشنود و نداند صدای امام است یا صدای شخص دیگر، می‌تواند حمد و سوره را بخواند. مسأله 1446 ـ مأموم در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر ـ بنا بر احتیاط ـ نباید حمد و سوره را بخواند، و مستحب است به‌جای آن ذکر بگوید. مسأله 1447 ـ مأموم نباید تکبیرة الاحرام را پیش از امام بگوید، بلکه احتیاط مستحب آن است که تا تکبیر امام تمام نشده تکبیر نگوید. مسأله 1448 ـ اگر مأموم سهواً پیش از امام سلام دهد، نمازش صحیح است و لازم نیست دوباره با امام سلام دهد، بلکه اگر عمداً هم پیش از امام سلام دهد، اشکال ندارد.
هدایت شده از تخریب‌ چی
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک نکته مهم درباره پول در آوردن حزب‌اللهی‌ها 🔰 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
دفاع قاطع حضرت رضا (ع ) از حق ، در برابر طاغوت زمانش هنگامى كه حضرت رضا (ع ) در خراسان ، بود ماءمون (خليفه وقت ) روزهاى دوشنبه و پنجشنبه را روزهاى ملاقات مردم با او قرار داده بود، محمد بن سنان (ره ) مى گويد: در يكى از اين دو روز ملاقاتى ، حضرت رضا (ع ) حضور داشت ، و ماءمون در جانب راست حضرت رضا (ع ) نشسته بود، به ماءمون خبر رسيد كه يكى از پارسايان عابد، دزدى كرده است ، ماءمون دستور داد او را نزد او بياورند، ماءمورين رفتند و او را نزد ماءمون آوردند، ماءمون به چهره او نگاه كرد، ديد بر اثر عبادت و سجده هاى زياد، پيشانيش ‍ پينه بسته است به او گفت : (خجالت نمى كشى ، تو با اين سيماى مذهبى ، دزدى ميكنى ؟) عابد: من از روى اضطرار و ناچارى دست به دزدى زدم ، زير مرا از حقى كه در خمس و بيت المال دارم باز مى دارى ، و بر اثر تهيدستى ناچار به دزدى مى شدم . ماءمون : تو چه حقى در خمس و بيت المال دارى ؟ عابد: خداوند مصرف خمس را در شش مورد، تقسيم و فرموده است : و اعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول ولذى القربى واليتامى والمساكين و ابن السبيل ان كنتم آمنتم بالله وما انزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان ... (انفال - 41). (بدانيد هر گونه غنيمتى كه به شما رسد، خمس آن براى خدا و پيامبر(ص ) و براى خويشان پيامبر(ص ) و يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر است اگر شما به خدا وآنچه بر بنده خود، در روز جدايى حق از باطل ، و روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان - يعنى روز جنگ بدر) نازل كرده ايم ايمان آورده ايد). (و همچنين اين مطلب در مورد بيت المال در آيه 7 سوره حشر آمده است ). بنابراين چرا حق مرا به من نمى دهى ، با اينكه من درمانده در سفر هستم ، و بر اثر تهيدستى نمى توانم به وطن بازگردم ، وانگهى من از آگاهان به آيات قرآن هستم . ماءمون : براى اجراى حد الهى و حكم اسلام كه درباره دزد، مقرر شده آماده باش ، ما نمى توانيم به خاطر اين ياوه سرائى تو، حدود الهى را تعطيل كنيم . عابدگفت نخست از خودت شروع كن ، و خود را با اجراى حد الهى پاكساز و بعد به ديگرى بپرداز. ماءمون در اينجا به حضرت رضا (ع ) رو كرد و عرض نمود: اين شخص چه مى گويد؟(نظر شما چيست ؟) امام رضا (ع ) فرمود: او مى گويد: تو دزدى كردى ، من هم دزدى كردم . ماءمون ، بسيار خشمگين شد، سپس به عابد رو كرد و گفت : (سوگند به خدا به جرم دزدى ، دستت را قطع مى كنم ) . عابد: آيا دست مرا قطع مى كنى ، با اينكه برده وغلام من هستى ؟! ماءمون : واى بر تو، از كجا من غلام تو شده ام ؟! عابد: مادر تو را (پدرت هارون ) از بيت المال مسلمانان خريده است بنابراين ، مادر تو جزء اموال همه مسلمانان مغرب و مشرق است و تو كه از او به وجود آمده اى برده و غلام همه مسلمانان هستى ، تا وقتى كه آنها تو را آزاد كنند، ولى من از سهمى كه دارم تو را آزاد نخواهم كرد، وانگهى تو خمس مردم را چپاول كردى و حق آل رسول (ص ) را به آنها ندادى و حق من وامثال مرا ندادى ، و از سوى ديگر چيز ناپاك ، پاك كننده ناپاك ديگر نيست ، بلكه ناپاك را چيز پاك ، پاك مى كند، و كسى كه بر گردن او حد است ، حد ديگران را جارى نمى سازد تا نخست حد خود را جارى كند، و بعد به ديگران برسد، آيا سخن خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد: اتاءمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب افلا تعقلون (آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد، ولى خودتان را فراموش مى نمائيد، با اينكه شما خودتان كتاب (آسمانى ) را مى خوانيد، آيا هيچ فكر نمى كنيد؟!) (بقره - 44). ماءمون در برابر گفتار شيواى عابد، درمانده شده بود، متوجه حضرت رضا (ع ) شد و عرض كرد: (نظر شما درباره اين شخص چيست ؟) حضرت رضا (ع ) فرمود: خداوند به محمد(ص ) فرمود: قل فلله الحجة البالغة : (براى خدا دليل رسا و قاطع هست ) (انعام - 146) به طورى كه بهانه اى براى هيچ كس باقى نمى ماند، و اين حجتها همان است كه نادان با وجود نادانى به آن پى مى برد، چنانكه شخص نادان با علم خود به آن آگاه مى گردد، و دنيا و آخرت بر اساس حجت ودليل ، پابرجا است ، و اين مرد( عابد) هم براى خود حجت و دليل آورد. در اين هنگام ماءمون دستور آزادى عابد را صادر كرد، و از مردم روى گردانيد با حضرت رضا (ع ) به تنهايى به صحبت پرداخت (و تمام كینه و فكر و ذكر خود را در مورد قتل حضرت رضا (ع ) به كار برد) تا اينكه آن حضرت را مسموم كرده و به شهادت رسانيد(عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 237 و 238).
روزي از «رضا» پرسيدم: تا به حال چند بار مجروح شده اي؟ تبسمي كرد و گفت: يازده بار! و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام، در مرتبه ي دوازدهم شهيد مي شوم.» او همان طور كه وعده داده بود، مدتي بعد در منطقه ي «شرهاني» به وسيله ي تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت. راوي : همسر سردار شهيد «رضا چراغي» _ فرمانده ي لشگر محمد رسول الله (ص
بی قرار توام و دردل تنگم گله نیست بخدا غیبت تو علت این فاصله نیست... منم و چشم گنه کار و غم و اشک مدام نیستم لایق دیدار و جزاین مسئله نیست 🍃🌻السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله🌻🍃 ​​​​👇 💟🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇 cнαɴεℓ☞ @Ajaieb_Jahan
روش امام سجاد علیه السلام این بود که مسافرت نکند مگر با همسفرهایی که حضرتش را نشناسند و با آنان شرط می کرد که از خدمتگزاران رفقایش در سفر باشد . یک بار با کسانی که او را نمی شناختند به سفر رفت ، ولی در راه سفر با مردی مواجه شدند که آن حضرت را دید و شناخت . او به کسانی که با امام علیه السلام همسفر بودند گفت : می دانید این مرد کیست ؟ پاسخ دادند : نه ! گفت : حضرت علی بن الحسین علیه السلام است . با شنیدن این سخن ، هیجان زده از جا برخاستند ، گرد امام جمع شدند و دست و زانوی حضرت را بوسیدند ، عرض کردند : یابن رسول الله ! آیا می خواستی ما جهنمی شویم ؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتی مبادرت می نمود ، از ما عمل خلاف ادب و احترامی سر می زد ، آیا نه این بود که تا پایان روزگار هلاک شده بودیم ؟ چه باعث شد که ناشناخته بین همسفرها آمدید؟ فرمود : من یک بار با اشخاصی که مرا نمی شناختند به سفر رفتم ، آنان به رعایت مقام شامخ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به من احترامی نمودند که استحقاق آن را نداشتم ، خائف بودم که شماها نیز همانند آنان با من رفتار نمایید . از این رو کتمان امر و معرفی نکردن خود ، نزد من محبوبتر است . این قبیل قضایا که حاکی از کمال تواضع اولیای اسلام است در کتب اخبار و تاریخ بسیار آمده و آنان به موازات اینکه پیروان خود را به تواضع ترغیب می نمودند ، خودشان نیز قولا و عملا نسبت به مردم تواضع و فروتنی داشتند و حقوق و حدود افراد را آن طور که باید و شاید رعایت می نمودند . گفتم باید متوجه باشید که مقام و مال در آدمی باعث غرور می شود و شخص رفتارش عوض می شود و حالت درونی اش در بیرون او اثر می گذارد و وضع رفتار و گفتارش تغییر می کند . برای این که بیماری غرور و کبر شما را نگیرد و از نظر معنوی دچار سیئات اخلاقی نشوید ، باید مراقبت کنید که هرچه درجه شما بالاتر می رود ، بر تواضع و فروتنی شما افزوده شود (شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ، ج 1، ص 212)
.توبه مى‏كنم ابوهاشم اسماعيل بن محمد حميرى مى‏گويد : « خدمت امام صادق عليه‏ السلام شرفياب شدم و گفتم : « آقا درباره من مطلبى گفته‏ ايد ؟ ( كه سيد حميرى كافر است ) با اينكه من دوستدار شما اهل‏بيت عليهم‏ السلام هستم و با اشعارم دشمنان شما را به خاطر شما هجو كرده‏ام و عمرم را در راه محبّت شما فانى كرده ‏ام » ؟ امام عليه ‏السلام فرمود : « آيا تو اين بيت را در حق محمد بن حنفيه نگفته‏ اى ؟ ( اى پسر وصى پيامبر خدا ! تا كى زنده هستى و روزى مى‏خورى و در كوه رضوى اقامت مى‏كنى و در آنجا غايب باشى ، در حالى كه از ذوق و عشق تو ديوانه باشيم ) آيا با اين شعرت قائل نشده ‏اى كه محمد بن حنفيه امام قائم است و در كوه رضوى ساكن و شيرى از راست و شيرى از چپ محافظ اوست و صبح و شب روزيش مى‏رسد ؟ واى بر تو ، رسول خدا و على و حسن و حسين عليهم‏ السلام بهتر از محمد بن حنفيه بودند و حال آنكه از دنيا رفتند ولى محمد بن حنفيه نمرده است » ؟ من گفتم : « آيا بر اين مطلب كه محمد بن حنفيه مرده است . دليل داريد ؟ » امام عليه‏ السلام فرمود : « آرى ! پدرم به من خبر داد كه او بر جنازه محمد نماز خواند و در دفنش حاضر بود و من در اين موقع به تو در اين‏باره معجزه‏ اى نشان مى‏دهم » . امام عليه ‏السلام دست مرا گرفت و به سوى قبرى برد و دست خود را بر آن زد و دعائى خواند . ناگهان قبر شكافته شد و مردى كه موى سر و محاسنش سفيد بود از قبر بيرون آمد و خاك از سر و صورتش مى‏ريخت و به من گفت : « اى ابوهاشم ! مرا مى‏شناسى ؟ » گفتم : « نه » گفت : « من محمد بن حنفيه‏ ام ، بدان كه امام بعد از حسين عليه‏ السلام ، على بن الحسين بود و بعد از او محمد بن على عليهماالسلام و بعد از او اين است ، اشاره با امام صادق عليه‏ السلام كرد . سپس داخل قبر شد و قبر به هم آمد ، من در اين حال شعرى گفتم كه بيت آخرش اين است . فانّي الى الرحمن مَن ذاكَ تائبٌ وإني قَد اسلمتُ وَاللّه‏ اكبر ( من در اين عقيده باطل كه داشتم به خدا توبه مى‏كنم و به حقيقت ايمان آوردم و خدا بزرگتر است
 همسایه ابو بصیر   ابو بصیر می گوید: همسایه ام چند کنیز آوازه خوان و گروهی مطرب داشت، به طور دایم مجلس لهو و لعب و مشروبخواری او و دوستانش برپا بود. من که تربیت شده ی فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بودم از این وضع نگرانی سختی داشتم، روحیه ام آزرده بود، در رنج فراوانی بسر می بردم، بارها با زبانی نرم با همسایه سخن گفتم، گوش نداد، به اصرار زیادی برخاستم توجه نکرد، ولی از امر به معروف و نهی از منکر غفلت نکردم تا روزی به من گفت: من مردی مبتلا به هوا و شیطانم، تو اگر وضع مرا برای امام بزرگوارت حضرت صادق علیه السلام تعریف کنی شاید با توجه حضرت صادق علیه السلام و دم عیسوی آن امام بزرگوار، از این آلودگی فساد و از این شرّ و بدبختی نجات پیدا کنم   همسایه باید از هر جهت همسایه ی خود را رعایت کند، همچون برادری مهربان با همسایه معامله نماید، به درد همسایه برسد، مشکلاتش را حل کند، در امور زندگی به او کمک دهد، در حوادث روزگار به یاری او برخیزد، ولی همسایه ی ابو بصیر این گونه نبود، در دولت ستمکار بنی عباس شغل پردرآمدی داشت، با تکیه بر آن دولت ثروت زیادی به چنگ آورده بود. ابو بصیر می گوید: همسایه ام چند کنیز آوازه خوان و گروهی مطرب داشت، به طور دایم مجلس لهو و لعب و مشروبخواری او و دوستانش برپا بود. من که تربیت شده ی فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بودم از این وضع نگرانی سختی داشتم، روحیه ام آزرده بود، در رنج فراوانی بسر می بردم، بارها با زبانی نرم با همسایه سخن گفتم، گوش نداد، به اصرار زیادی برخاستم توجه نکرد، ولی از امر به معروف و نهی از منکر غفلت نکردم تا روزی به من گفت: من مردی مبتلا به هوا و شیطانم، تو اگر وضع مرا برای امام بزرگوارت حضرت صادق علیه السلام تعریف کنی شاید با توجه حضرت صادق علیه السلام و دم عیسوی آن امام بزرگوار، از این آلودگی فساد و از این شرّ و بدبختی نجات پیدا کنم. ابو بصیر می گوید: سخنش را پذیرفتم، حرفش را قبول کردم، پس از مدتی در مدینه خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم و اوضاع همسایه ام را برای حضرت توضیح دادم و نگرانی سخت خود را به امام باکرامتم اظهار نمودم. امام فرمودند: چون به کوفه برگردی به ملاقاتت می آید، از قول من به او بگو اگر کارهای زشت خود را ترک کنی، از لهو و لعب دست برداری و با تمام گناهانت قطع رابطه نمایی، بهشت را برای تو ضامن می شوم. چون به کوفه برگشتم دوستان به دیدنم آمدند، او هم آمد، وقتی خواست برود به او گفتم: نرو زیرا با تو سخنی دارم، چون اطاق خلوت شد و جز من و او کسی نماند، پیام حضرت صادق را به او رساندم و اضافه کردم امام صادق علیه السلام به تو سلام رسانده! همسایه ام با تعجّب گفت: تو را به خدا سوگند می دهم، امام صادق به من سلام رسانده و به شرط توبه از گناه، بهشت را برای من ضامن شده؟! قسم خوردم که متن این پیام همراه با سلام از جانب حضرت صادق برای توست. گفت: ابو بصیر، مرا بس است. پس از چند روز پیام داد می خواهم تو را ببینم، به در خانه اش رفتم در زدم، آمد پشت در، در حالی که لباسی به تن نداشت، گفت: ابو بصیر، آنچه در اختیارم بود به محلّ معینش رساندم، از تمام اموال حرام سبک شدم، از تمام گناهانم قطع رابطه کردم. برای او لباس آماده نمودم و گاهی به دیدنش می رفتم و اگر مشکلی داشت رسیدگی می نمودم. یک روز برایم پیام فرستاد که در بستر بیماری گرفتارم، به عیادتش رفتم، عیادت از او و رعایت حالش ادامه یافت، تا روزی به حال احتضار افتاد، در آن حال برای چند لحظه بیهوش شد، چون به هوش آمد، در حالی که لبخند به لب داشت به من گفت: ابو بصیر، امام صادق علیه السلام به وعده اش وفا کرد، سپس از دنیا رفت! در آن سال به حج رفتم، پس از حج برای زیارت قبر پیامبر و ملاقات با امام صادق علیه السلام به مدینه مشرّف شدم، چون به دیدن امام رفتم یک پایم در اطاق و پای دیگرم بیرون بود که حضرت صادق علیه السلام به من فرمودند: ابو بصیر، من نسبت به همسایه ات به وعده ای که داده بودم وفا کردم[1]! پی نوشت: [1] کشف الغمة، 2/ 194؛ بحار الأنوار: 47/ 145، باب 5، حدیث 
مضرّات آب زیاد خوردن: 1.باعث *سردی معده* می‌شود و معده سرد غذا را خوب هضم نمی‌کند و غذای هضم نشده وارد روده شده و توسط کبد جذب می‌شود. یعنی کبد خون آلوده و فاسد تولید می‌کند و این خون آلوده، همه بدن را بیمار می‌کند. 2.معده سرد برای هضم غذا، جذب خون بیشتری از بدن می‌کند و باعث ایجاد علائم کم خونی در بدن می‌شود. 3.معده سرد باعث می‌شود غذا بیشتر در دستگاه گوارش بماند و تخمیر و فساد ایجاد کند و خود این تخمیر باعث بیماری می‌شود. 4.آب زیاد باعث می‌شود کار *کلیّه* زیاد شود و کلیّه فرصت بازسازی و پاکسازی خودش را نداشته باشد. به همین دلیل سنگ کلیّه در کلیّه می‌ماند. ✨اینکه گفته می‌شود، آب زیاد خوردن برای کلیّه مفید است صد در صد دروغ است. 👈می‌دانید چرا آب خوردن باعث تسکین درد کلیّه می‌شود؟ 👌زیرا کلیّه به جای خارج کردن سنگ، به تصفیه آب می‌پردازد. ❌یعنی آب خوردن باعث می‌شود کلیّه فرصت خارج کردن سنگ را نداشته باشد و این سنگ هر روز بزرگتر می‌شود. ❌اما آب نخوردن باعث می‌شود سنگ از کلیّه خارج شود. 5. آب زیاد خوردن باعث سردی کلیّه می‌شود و این سردی کلیّه، باعث افزایش بیماری‌هایی مثل فشار خون، دیابت، افزایش کراتین و اوره خون، دفع پروتئین و ... می‌شود. ❌می‌گویند آب زیاد بخور تا همه بیماری‌ها ایجاد شود. ✨مصرف آب فقط باید محدود شود به هنگام عطش، زیرا تشنه شدن بهترین علامت نیاز بدن به آب است.