📌وزارت بهداشت لبنان سطح هشدار را در بیمارستانهای لبنان افزایش داده است و از همه شهروندانی که صاحب پیجر هستند درخواست کرد که فورا آنها را دور بیندازند.
📌خبرنگار اسپوتنیک در لبنان:
حمله به دستگاه های ارتباطی ده ها مجروح برجای گذاشت و بیمارستان ها در اثر این حمله به شدت شلوغ شدند.
حمله الکترونیکی که دستگاه های ارتباطی لبنان را هدف قرار داد بیشتر مناطق لبنان را در بر گرفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆این فیلم رو دیدم از خودم خجالت کشیدم
✨ لطفاً شما هم ببینید
♦️ اگر کسی سرسوزنی نسبت به ولایت، شک و شبههای دارد، راضی نیستم زیر تابوت من بیاید..💔💔
❌ اینها که صاحبان اصلی انقلاب هستند و طلبکاران نظامند، خودشان را بدهکار انقلاب میدانند، ولی اینهایی که از صدقهسری این نظام به خیلیجاها رسیدند، الآن طلبکارانه حرف میزنند.
💚 بیایید با جان و دلمون مطيع مقام معظم عظمای #ولایت باشیم، و اینقدر حرفهای حضرت آقا رو تفسیر به رأی نکنیم
#رهبری
#شهیدان_غیاثوندقیصری
پیامبر خدا در برخورد با دیگران بسیار با ادب بودند...
به چند نمونه از ادبِ برخورد پیامبر با دیگران اشاره میکنیم
«رسول خدا با هر کس روبه رو میشد، سلام میداد، هم به کوچک، هم بزرگ
هیچ گاه پای خود را پیش کسی دراز نمیکرد. هنگام نگاه، به صورت کسی خیره نمیشد، با چشم و ابرو به کسی اشاره نمیکرد، هنگام نشستن، تکیه نمیدادند
وقتی با مردم دست میداد و مصافحه میکرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمیکشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد. هیچ خوراکی را مذمّت نمیکرد.به هیچ کس دشنام و ناسزا نمیگفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمیآورد و بدی را با بدی پاسخ نمیگفت. زیر انداز خود را به عنوان اکرام، زیر پای کسی که خدمتش میرسید پهن میکرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد.. هدیه افراد را (هر چند اندک و ناچیز) قبول میکرد. بیشتر اوقات، رو به قبله مینشست. زانوهایش را پیش اشخاص، باز نمیکرد و بیرون نمیآورد. بر تندخویی غریبهها در سؤال و درخواست و سخن صبر میکرد. هیچ کس را ملامت و سرزنش نمیکرد و در پی کشف اسرار دیگران نبود...
خندههایش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمیداد. بسیار شرمگین و باحیا بود. سخن کسی را قطع نمیکرد. از جلوی خودش غذا میخوردو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار واحد اطلاعات فوق استراتژیک، توسط استاد حسن عباسی سوپر تئورسین جهان تشییع...
با دقت کنید گوش کنید
این اطلاعات برای ۱۲سال پیش هست!
چند سال جلوتر از زمان!
از جمله ویژگی های پیامبر خدا این است که پیامبر خدا خیلی خیلی بخشنده بودند
دو نفر از اصحاب رفتن خدمت پیامبر دیدن پیامبر ناراحت هستن چیزی نگفتند فردا رفتن و دیدن که پیامبر خوشحال هستن گفتن یا رسول الله دیروز آمدیم خدمت شما خیلی ناراحت بودید و ما رومون نشد که بپرسیم علت ناراحتی شما چی هست الان آمدیم شما خوشحال هستید پیامبر فرمودند:دیروز یک پولی پیشم مانده بود و نتوانستم که تقسیمش کنم امروز چون بین نیازمندان تقسیمش کردم خوشحالم...
بنابراین یکی از ویژگیهای پیامبر این بود که خیلی بخشنده بودند و خیلی انفاق میکردند امیرالمومنین خیلی انفاق میکردند و امام زمان هم وقتی حکومت تشکیل بدهد خیلی انفاق میکتد ماهم باید اینگونه باشیم انشاالله که پیروان خوبی باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❕عزیزانی که میگن “خواست پدر مادر بوده به دنیا اومدیم و ما اصلا اختیاری نداشتیم” این کلیپ رو ببینند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار واحد اطلاعات فوق استراتژیک، توسط استاد حسن عباسی سوپر تئورسین جهان تشییع...
با دقت کنید گوش کنید
این اطلاعات برای ۱۲سال پیش هست!
چند سال جلوتر از زمان!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای دخترهای بدحجاب!
ای زنهای بدحجاب!
دم به دم گرفتار حقالناس میشید!
ای کاش شرابخور بودید ولی باحجاب بودید!
ای کاش حرامخور بودید ولی باحجاب بودید!
🌺🌺 اعمال(فردا) روز هفدهم ربیع الاول:
🌹 بنابر مشهور بين علماء اماميه، روز ولادت با سعادت حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله است و معروف آن است كه ولادت با سعادتش در مكه معظمه در خانه خود آن حضرت واقع شده در روز جمعه در وقت طلوع فجر در عام الفيل در ايام سلطنت انوشيروان و نيز در اين روز شريف سنه هشتاد و سه ولادت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام واقع شده و باعث مزيد فضل و شرافت اين روز گرديده بالجملة اين روز روز بسيار شريفى است و از براى آن چند عمل است:
🌺 اول: غسل
🌺 دوم: روزه، و از براى آن فضيلت بسيار است (و روايت شده كه: هر كه اين روز را روزه بدارد ثواب روزه يك سال خدا براى او بنويسد) و اين روز يكى از آن چهار روز است كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است.
🌺 سوم: زيارت حضرت رسول صلى الله عليه و آله از نزديك و دور
🌺 چهارم: زيارت أمير المؤمنين عليه السلام به همان زيارتى كه حضرت صادق عليه السلام كرده و تعليم محمد بن مسلم فرموده و بيايد إن شاء الله در باب زيارات
🌺 پنجم: در وقتى كه روز بلند شود دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه إِنّا أَنْزَلْناهُ و ده مرتبه توحيد بخواند و بعد از سلام در مصلاى خود بنشيند و اين دعا بخواند...
🌺 ششم: آنكه مسلمانان اين روز را تعظيم بدارند و تصدق و خيرات بنمايند و مؤمنين را مسرور كنند و به زيارت مشاهد مشرفه روند و سيد در اقبال شرحى از لزوم تعظيم اين روز ذكر نموده و فرموده كه من يافتم طائفه نصارى و جمعى از مسلمين را كه تعظيم بزرگى از روز ولادت عيسى عليه السلام مىنمايند و تعجب كردم كه چگونه مسلمانان قانع شدند كه روز مولود پيغمبرشان كه اعظم از همه پيغمبران است به اين مرتبه از تعظيم باشد كه ادون از تعظيم نصارى است!
📚 مفاتیح
طایفه جمالیه!
ابن بطوطه جهانگرد که به کشورهای بسیار سفر کرده و شهرهای ايران را يكي پس از ديگري ميديده و جغرافيا، آب و هوا، تعداد دروازهها و اوضاع مردم و ... را مينوشته، تا به شهر «ساوه» ميرسد.
مينويسد: من در منطقه ساوه، بعضي از جوانها را با يك قيافه خاصي ديدم كه قيافه آنها، شكل سر و صورت، ادب و لباس پوشيدنشان جلب نظر ميكرد، انگار اينها يك جمعيت و دار و دسته خاصي بودند كه در ساوه زندگي ميكردند.
از شخصي پرسيدم: اينها كه قيافه خاص و لباسهاي مخصوصي دارند، اهل همين شهر هستند؟ گفت: بله. گفتم: اينها دينشان چه ديني است؟ گفت: مسلمانند. گفتم: اينها چه كساني هستند؟ گفت: اينها اسمشان طايفه «جماليه» است. گفتم: طايفه جماليه يعني چه؟
گفت: اينها همه مريد و تربيت شده «شيخ جمال ساوهاي» هستند كه به آنها ميگويند جماليه! گفتم: شيخ جمال كيست؟
آن وقت ابن بطوطه شرح حال شيخ جمال را كه از زبان مردم شنيده اين چنين نوشته است.
شيخ جمال آخوندي بود جوان، درس خوانده و با سواد، هر روز صبح براي درس دادن به طلبهها، به طرف محل درس حركت ميكرد، كاري هم به كار كسي نداشته، از آن مسيري كه نزديك به مدرسه بوده رد ميشده تا به مدرسه برسد و درس را شروع كند.
خانهاي در مسير راهش بود كه خانه زن جواني بود. زن شوهر داشت، شوهر زن به سفر رفته بود، چند ماه ميكشيد تا برگردد. اين زن گاهي كه جلوي در بوده، يا كنار پنجره نشسته بوده، اين شيخ جمال را ميديده و از آنجا كه اين شيخ خوش قيافه بوده، عاشق او ميشود؛ ولي هر چه فكر ميكند كه ما اين شيخ را چگونه به دام بيندازيم، چيزي به نظرش نميآمد، فكر هم ميكرد كه اگر يك روز در خانه را باز كند و جلوي شيخ را بگيرد و بگويد بفرماييد داخل، شيخ با اين تديني كه دارد ميگويد: برو گمشو! بنابراين بايد نقشه كشيد.
نقشه شيطاني
واي به روزي كه مرد و زن فكرشان فكر شيطاني شود، و بخواهند عليه يك انسان طرح بريزند. آن زن هوسباز يك پيرزني را در محل صدا كرد، گفت: من يك كاغذ به دستت ميدهم و مثلاً ده تومان هم به تو ميدهم كه اين كار را بكني! تو اين كاغذ در دستت باشد، برو جلوي در بنشين، شيخ جمال كه رسيد، با صداي محزون به او بگو: مادر! جوان من دو سه سال است كه به سفر رفته، خبر از او نداشتهام، ديشب نامهاش آمده، سواد خواندن ندارم، شما بيا در دالان اين خانه و اين نامه را بخوان تا خواهرش هم بفهمد برادرش چه نوشته است!. با گردن كج و صداي محزون، به شيخ گفت: از پسرم نامه آمده، براي خاطر خدا بيا داخل دالان براي من بخوان تا خواهرش نيز بشنود.
شيخ جمال كه وارد دالان شد، زن پشت در را قفل زد، به شيخ جمال گفت: اگر صدايت در بيايد ميروم روي پشت بام و فرياد ميزنم و مردم را جمع ميكنم به آنها ميگويم شيخ جمال آمده با من شوهردار زناي محصنه كند! صدايت در نيايد! گفت: چشم خانم! بيا برويم داخل اتاق! بفرماييد! گفت: من مدتي است كه عاشق تو هستم بايد آنچه كه ميگويم انجام بگيرد.
شيخ گفت: چشم، من هم شما را بيك نظر ديدم و عاشقت شدم، من هم هيچ حرفي ندارم، اما من كه ميروم مدرسه به طلبهها درس بدهم اول يك دستشويي ميروم و بعد وضو ميگيرم و بعد درس ميدهم! حالا اينجا فقط يك دستشويي ميخواهم بروم، وضو كه نميتوانم بگيرم، براي زنا كه آدم وضو نميگيرد. گفت: برو دستشويي، اما دستشويي بالاي پلههاست. گفت عيبي ندارد. رفت توي دستشويي، گفت: خدايا من كه نيازي به دستشويي نداشتم، من ميخواهم از دام اين شيطان فرار كنم، من با اين قيافه خوشگلم، خودم را زشت ميكنم براي ت
تيغي كه به همراه داشت و براي تراشيدن قلم از آن استفاده ميكرد را در آورد، اول با آفتابه آب ريخت روي سر خود، و كل اين موهاي زيبايش را تيغ زد، ابروهايش را با تيغ زد، محاسنش را با تيغ زد، قيافه بسيار زشتي پيدا كرد، با آن قيافه زشت و بد و سر و صورت خون آلود آمد جلو اتاق و گفت: خانم ما آماده ايم!.
زن وقتي در را باز كرد و چشمش به او افتاد، ديد عجب آدم زشت و بدگلي! چنان ناراحت شد كه گفت: سريع بيا من در را باز كنم، برو گورت را گم كن! در حياط را باز كرد و شيخ آمد بيرون.
از آن روز خدا زبان شيخ، گلوي شيخ و طنين صداي شيخ را عوض كرد و مردم عاشقش شدند، جوانها آمدند دست به دامنش شدند. گفت: اين جوانهايي كه ميبيني تربيت شدههاي شيخ جمال هستند! با «نه» گفتن زمين زندگي پاك ميشود، از اين زمين پاك زندگي دنيا، بهشت در ميآيد.
شب اول قبر ایه الهش شیخ مرتضی حائری
:حضرت آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند
چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن
طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟
پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه،انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم .
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می آید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد.
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند.
تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می کشید و مانع از آن می شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می زدند و مرا به یکدیگر نشان می دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم داد بزنم ولی صدایم در نمی آمد. تنها دهانم باز و بسته می شد و داشت نفسم بند می آمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم . در دل گفتم :خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم ….
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر نوای دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند . بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبه اش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد...
[کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه ۹۲]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهم 🚨انصارالله :
🔷ما برای نبرد زمینی با اسرائیل آماده می شویم
ـــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از حیات طیبه
🔴کلاس #رایگان #طب_اسلامی_ایرانی_سنتی
https://eitaa.com/joinchat/3877437458C423fbba93f
⭕️ از صفر تا صد طب اینجا آموزش میدیم 😊
🔶آموزش طب اسلامی و سنتی
❇️آموزش روایات طبی
❇️کتب طب قدیم: قانون و ذخیره و...
❇️ مزاج شناسی
❇️مزاج شناسی از چهره
❇️مزاج شناسی از خلقیات
❇️پیشگیری از بیماری ها
❇️علت بیماری ها
❇️علائم بیماری
❇️خواص گیاهان داروی
❇️رازهای ترکیب گیاهان داروی
❇️فرمول ساخت انواع شربت ها
❇️خواص مواد غذای و میوه ها
❇️چگونگی استفاده صحیح از میوه ها
❇️کف شناسی مقدماتی
❇️زبان شناسی مقدماتی
❇️و صدها آموزش باورنکردنی دیگر
📣📣خبر ویژه دوره کرم سازی 😍😍
🔴استاد دوره :
#استاد_محمد_جواد_کرمی_کرمانشاهی
🔴 این همه آموزش اونم رایگان 😍😍
📣سریع عضو شو جا نمونی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3877437458C423fbba93f
در تشییع این روحانی عده ای سرشان را به تابوت می کوبیدند
مهدی قوام از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران بود . هر کس که میشناختش می گفت مرد خدا بود . همه به ایشان ارادت داشتند . یکی تعریف میکرد: روزی ☄️☄️☄️که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند که باور کردنی نبود. زار زار گریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت…
🌻🌻آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند:
🌷
🌺آقا سید مهدی قوام رضوان الله تعالی علیه مرد بسیار یزرگ و با سعه صدری بود، اعجوبه ای بود! شبی دزدی وارد منزلش می شود همین که فرشی را جمع کرده و در 🌸حال بردن بود آقا سید مهدی بیدار می شود، با کمال خونسردی به او می گوید:
🍂
🍃🍃می خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می گوید: می خواهم آن را بفروشم.
💐💐
🌺🌺آقا سید مهدی می گوید: اگر بفروشی آن را از تو خوب نمی خرند، من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد. برو آخر بازار عباس آباد، بگو سید مهدی فرستاده! آن را 🌸🌸
بفروش و برو کاسب شو!
🌻🌻
🌼🌼بعداً دیدند همان شخص، اهل عبادت و تقوی شده و از همان فرش کاسبی و مغازه راه انداخته است.
خانم عفت قوام زاده همشیره آسید مهدی قوام نقل میکند:☄️☄️
آقای هاشمی نژاد تعریف کرد: از یک میوه فروش که روی چرخ میوه ریخته بود برای دیدن سید میوه خریدیم. وقتی خواستیم پول بدهیم، پول را قبول نکرد. گفتم اگر مبلغ را نگیری میوه را نمیبرم. میوه فروش گفت آقا سید دست من را گرفت و از جهنم به بهشت برد چگونه پول بگیرم؟☄️
بعد تعریف کرد یک روز سید با عیالش از خانه بیرون رفتند من هم که در محل به دزدی شهرت داشتم به خانهی سید رفتم مقداری اسباب جمع کردم و خواستم از خانه بیرون بروم که در خانه باز شد و سید با عیالش وارد شد.
نگاهی به من کرد و سلام گرمی کرد و گفت «حالا که تا اینجا آمدهای بیا برویم یک چایی بخوریم
داخل خانه برگشتیم. سید برایم میوه و چای آورد. بهم گفت:«اهل کجایی؟» گفتم خاکسفید. گفت:«این فرش دستی ها مال تو. یک چرخ دستی و میوه بخر و داخل آن بگذار. هرچه هم که از بارت ماند و نخریدند شب خودم از تو می خرم.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیجی شهید مهرداد عزیزاللهی:
🔹و ما فقط وسیله هستیم در این جبههها...
#شبانه
┄┅═☫ همیشه با خبر، با ما ☫═┅┄
@rashtt_ma
غروب یکی از روزهای شهریور نفسهای آخر خود را از صحفهی آسمان نیلگون روستای بزکتشان، با شعاع سرخ رنگ خود نشان میداد که نفسهای تازه، حیات دیگری به مردم دست به دعا روستا بخشید❤️
شهید اسداله فردائینژاد در تاریخ ۱۳۳۷/۶/۳ در روستای بجک(شهرک امام خمینی) تشان بهبهان، دیده به جهان گشود تا راز و رمز و پیچیدگی آن را در زندگی پر رمز و راز خود به حقیقت دریابد.🕊🕊🕊❤️❤️
فرزند سوم خانواده، نفس اهل خانه را گرم کرد و با حضورش جمع خانه را طراوتی زیبا بخشید.💐 تولد در روستا با خلق و خوی مردمانی ساده و پاک و دارای همت و سختکوش، روح شهید فردائی را قوی و محکم ساخت که برگرفته از مکتب اهلبیت و پرورش در دامن مادری متوسل به حریم اهلالله بود.👌🕊
دوران تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم طبیعی گذراند و به عنوان آموزگار وارد عرصهی تعلیم و تربیت شد که گفتهاند: (کار معلمی کار انبیاست). هنگام شروع مبارزات انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به آگاهیبخشی به مردم پرداخت که ساواک ایشان را چند بار تعقیب و دستگیر کرد.😔🌷
شغل معلمی، مسئولیت او را خطیرتر کرد و به هدایت و ارشاد دانشآموزان بعد از پیروزی انقلاب پرداخت.✍
وقتی شیپور جنگ نواخته شد، چهرهی عاشقانه خود را برای رسیدن به حریم کبریاء به تصویر کشید. ایشان عاشقانه و عارفانه وارد عرصههای نبرد علیه دشمنان بعثی شد و در عملیاتهایی از جمله رمضان شرکت داشت.