eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستی با خدا یکی از جلوه های رحمت الهی و مهربانی خداوند این است که بهترین رفیق و دوست برای انسان است. در دعای جوشن کبیر امده:یا رفیق من لا رفیق له. ای رفیق کسی که رفیقی ندارد.. در دعای مشلول امده که وقتی همه از ادم فاصله می گیرند تنها کسی که تا اخر با انسان می ماند و ادمی راتنها نمی گذارد خداوند مهربان است.با اینکه او به ما هیچ نیازی ندارد و ما به او همیشه نیازمندیم. در حديث قدسى آمده است : يَابنَ آدَمَ! كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجلِهِ وَأنَا اُريدُكَ لِأَجلِكَ؛ اى فرزند آدم! هر كسى تو را به خاطر [نياز و منفعت ]خود مى خواهد، در حالى كه من [بى نياز مطلقم و ]تو را به خاطر خودت مى خواهم . ما باید از این لطف الهی کمال استفاده را ببریم.وقتی رفیقی داریم که با وفا هست. قدرتمند است. ثروتمند است. مهربان است.همیشه حاضر هست.دلسوز است و خیر ما را می خواهد.عالم و حکیم است وهرگز راه نادرست جلو پای ما نمی گذارد.مرتب به ما خوبی می کند و.. چرا مابا این بهترین رفیق ،دوستی نکنیم؟ما باید با خدا دوستی کنیم و از این دوستی سعادت دو جهان نصیب ما میشود. توصیه های این بهترین دوست را گوش کرده و به انها عمل نماییم. در حدیث قدسی است که هرکه مرا دوست بدارد عاشق من میشود انکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خاندان را چه کند دیوانه کنی هر دوجهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟ کسی که با خدا دوست میشود 180 درجه متحول می گردد. او دیگر دنیا طلب نمیشود. پول پرست نمی گردد.دنیا و لذت های او برایش ارزشی ندارد بلکه همه فکر و ذکر او جلب رضایت الهی است. اگر به رفتارها و اعمال افرادی که خدا دوست هستند دقت کنیم می بینیم اینها با بقیه مردم فرق می کنند.اینها مهربانندبلکه فرشته اند..هیچ وقت به کسی اسیب نمی رسانند.و شبانه روز به خدمت به مردم مشغولند . سخاوتمندندوهرچه پول به دست انها می اید همه رو به نیازمندان می بخشند و مقدار کمی برای خود وخانواده خود صرف می نمایند. خوش اخلاقند و کسی را از خود ناراحت نمی نمایند...خیلی عبادت می کنند و هروقت انهارا می نگری انهارا مشغول عبادت و ذکر الهی می بینی.رنگ خدایی به خود گرفته اند.و اگر کسی به انها بدی کندانها در مقابل خوبی می نمایند.اگر فامیلی با انها قطع رابطه کند ولی اینان به سراغش می روند و به او سر می زنند.اهل کینه و انتقام نیستند خوشا بحال دوستان خدا. انان که اولیا ء خدا هستند.در دعای روز سه شنبه امده که خدایا مرا از اولیائت قرار بده
ضحاک فرزند عبدالله مشرقی از قبیله همدان بود. اطلاعات بیشتر از زندگی او در دست نیست. همین اندازه معلوم است که او علاوه بر یاری امام حسین (ع) در کربلا، در زمان امامت امام سجاد (ع) زنده بوده و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجّاد (ع) نام برده است. داستان فرار ضحاک از این قرار است که ابن عبدالله به خدمت حضرت رسید وعرض کرد: «می دانی که بین من وشما شرطی بود وآنکه از شمادفاع کنم مادام که یـارانـی داشته باشی وچون بی یاور شد وماندن من برای شمافایده ای نبود، در رفتن. از میدان جنگ آزاد باشم.» امام (ع) فرمود درسـت مـی گـویـی، اگر می توانی برو که از طرف من آزاد هستی. طبری نقل کرده است ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام (ع) علت عدم همراهی‌شان را جویا شدند. مالک بن نضر گفت: من بدهی و نانخور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم. اما اگر به من اجازه دهی، وقتی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» امام (ع) پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. داستان فرار ضحاک از این قرار است که ابن عبدالله به خدمت حضرت رسید وعرض کرد: «یابن رسول اللّه (ص )! شمافایده ای نداشته باشید، در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم." امام (ع) فرمود: «صدقت وكیف لك بالنجاهی، ان قدرت علی ذلك فانت فی حل» یعنی درسـت مـی گـویـی اما چگونه می توانی خودرا از اینجا نجات بدهی، اگر می توانی برو كه از طرف من آزاد هستی. ضـحـاك بن عبداللّه به طرف اسبش رفت وچون عمر بن سعد اسبان را پی می كرد وی اسب خـودرا در وسـط خیمه‌ها بسته بود وپیاده جنگ می‌كرد كه دو نفر را كشت و دست دیگری را قطع كرد. آن روز بار حضرت فرمود: "دستت شل مباد! خداوند متعال از اهل بیت پیامبر(ص ) جزای خیر یه تو عنایت کند". ضحاک بن عبدالله می‌گـویـد: "سوار بر اسب شدم وحركت كردم. ناچار لشكریان دشمن به من راه دادند تا از آنها بـیرون آمدم اما پانزده نفر مرا تعقیب كردند تا در قریه "شفیه" نزدیك فرات مرا یافتند. كثیر بن عبداللّه وایوب بن مشرح. شناختند و گفتند این شخص پسر عموی ماست، خداوند مرا از دست آنها نجات داد.»
شجاعت زینب کبری سلام الله علیها زینب كه در خانواده شجاعان تربیت ‏شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است. او به« لبوه الهاشمیه ( )؛ شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زند، توبیخشان مى‏كند، تحقیرشان مى‏كند، و از كسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چكان آدمكشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه كشته فریاد مى‏زند كه آیا در میان شما یك مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه‏اى مى‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏كند، او را «فاسق‏» و«فاجر» معرفى مى‏كند و مى‏گوید: «الحمدلله الذى اكرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویكذب الفاجر وهو غیرنا ( )؛ سپاس خداى را كه ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى‏ها پاك نمود. همانا فقط فاسق رسوا مى‏شود، و بدكار دروغ مى‏گوید، و او غیر ما مى‏باشد.» و همچنین در مقابل یزید و دهن كجى‏ها و بد زبانى‏هاى او، شجاعت ‏حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى‏گوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتك انى لاستصغر قدرك واستعظم تقریعك واستكبر توبیخك )؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان كه] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ كردن تو را بزرگ مى‏دانم.» صداى زنده على به صوت دلپذیر تو اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو
ملاقات آیة الله میرزا احمد سیبویه (از علما ء تهران)با آقا امام زمان علیه السلام روزهای زیادی با حاج آقای سیبویه گذراندیم ، روزهای خوب و شیرینی بود ، اما یک روز یک اتفاق عجیبی رخ داد ! صبح آن روز حاج آقای سیبویه خیلی سراسیمه بود! اصلا حال عجیبی داشت ، بعضی ها فکر کردند نکند اتفاق بدی افتاده باشد بعضی ها هم برعکس فکر می کردند خبر خوشی به آقا داده اند! نمی شد احتمال درستی داد . بالاخره صبرمان به سر آمد سراغ مدیر مدرسه علمیه که با حاج آقای سیبویه رابطه ی نزدیکی داشت رفتیم . حاج آقا! خیلی نگران ‌حضرت آیة الله سیبویه هستیم ، اگر اتفاق بدی افتاده که اینقدر روحیه ایشان تغییر کرده بما هم خبر دهید! هنوز صحبتهای ما تمام نشده بود که اشک در چشمان حاج آقا ش مدیر مدرسه جمع شد وقتی حال حاج آقا ش را دیدیم اضطراب ما هم بیشتر شد ، نمی دانستم چکار کنیم که بعد از چند لحظه سکوت بعد لبخندی زد و گفت: آیة الله سیبویه دیشب خوابی دیده اند که حضرت آیة الله صدیقین (زید عزه) تعبیر کرده اند ، تعبیرش این است چند روز دیگر شخصی که حاج آقای سیبویه ایشان را نمی شناسد ، از دبی تلفن می کند و آقا را دعوت می کند همراه آنها به حج برود و حاج آقای سیبویه در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) می رسد! اشک در چشمان ما جمع شده بود ، نمی توانستم جلو گریه ی خود را بگیرم ، ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود روزها به کندی می گذشت و ما منتظر یک تلفن ناشناس بودیم و حضرت آیة الله سیبویه که خبر نداشت ما هم خبردار شده ایم از ما منتظرتر! یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور بلاخره آن روز فرا رسید و شخصی از دبی با مرحوم آیة الله میرزا احمد سیبویه تماس گرفتند و ایشان را به مکه دعوت کرد. شخصی که حتی او را نمی شناخت! حضرت آیة الله سیبویه می رفت و ما ماندیم او می رفت و ما گریه می کردیم او می رفت و ما حسرت می خوردیم او می رفت و ما را پشت درهای بسته جا گذاشت. گاهی پیش خودمان می گفتیم: یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درد و درمان و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد زمان آرام آرام می گذشت … من و لحظه شماری های من! در حال انتظار بازگشت او بودیم ، منتظر خبری از گیسوان یار و چشم به راه وصال هم نفس یار! و آن روز که برگشت او شاد بود ، ولی چیزی از شادیش نمی گفت. هیچ کس جرات نمی کرد از او سئوال کند ولی گاهی که اسم آقا امام زمان (عج) در بحث های بعد از سفر مکه پیش می آمد حضرت آیة الله سیبویه (ره) امانش بریده می شد و زار زار اشک فراق می ریخت. شاید پیش خودش به ما می گفت: تو مو می بینی و من پیچش مو تو ابرو من اشارتهای ابرو من که دیگر کاسه صبرم لبریز شده بود سراغ یکی از علماء که خیلی رابطه ی نزدیک و صمیمی با آیة الله سیبویه داشت رفتم و با اسرار زیاد ، قضیه ملاقات حضرت آیة الله سیبویه با آقا امام زمان (عج) را برایم این چنین نقل کردند که : حاج آقای سیبویه با اشک نقل کردند در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) رسیدم و یک ساعت در محضر آقا بودم و دست آقا امام زمان علیه السلام را می بوسند و آقا هم پیشانی ایشان را می بوسند و حرفهایی که هیچ کسی هنوز خبر ندارد به همدیگر می زنند . برغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست لازم به ذکر است که ان عالم وارسته در اذر 94 رحلت نمودند.
قیمت اسکناس های عراقی با احتساب هر هزار دینار در ایران ۲۲ هزار تومان هست
✍سوال:چرا این همه بلاها و بیماری ها و مشکلات و گرفتاری ها برای شیعیان و مسلمین وجود دارد.مگر حضرت نفرمودند:ما شما را رها نمی کنیم؟ جواب این که:مقصود حضرت این نیست که در دنیا سختی و بلا و گرفتاری هایی مثل جنگ و زندان و سیل و زلزله و بیماری و فقر و امثال این ها دامنگیر هیچ کدام نمی شود.خیر،این ها سنت ها و امتحان های خدا در دنیا هستند و دنیا با همین چیزها دنیاست،وگرنه بهشت بود و عالم آخرت.مقصود این است که آن بلاهایی را که باعث نابودی شیعیان و مومنان می گردد و آن ها را ریشه کن می سازد، از آنان دور می کنیم.
تحير ناصرالدين شاه از ساده‌زيستي و مناعت طبع ملا هادي سبزواري خلاصه ناصرالدين شاه در ملاقات با ملاهادي سبزواري مبهوت ساده‌زيستي و مناعت طبع وي گرديد. حكايت ناصرالدين شاه در سفر خراسان به هر شهري كه وارد مي شد، طبق معمول، همه طبقات به ديدارش مي رفتند و هنگام حركت از آن شهر نيز او را همراهي مي كردند. تا اينكه وارد سبزوار شد. در سبزوار نيز همه طبقات از او استقبال كردند. تنها كسي كه به بهانه گوشه نشيني از پيشواز و ديدار با او خودداري كرد، حكيم، فيلسوف و عارف معروف حاج ملا هادي سبزواري بود. از قضا تنها شخصيتي كه شاه در نظر گرفته بود در طول راه مسافرت خراسان او را از نزديك ببيند، همين مرد بود. ايشان شهرت بسياري در همه ايران پيدا كرده بود و از همه كشور طلبه‌ها به محضرش مي شتافتند. حوزه علميه بزرگي در سبزوار تشكيل يافته بود. شاه كه از آن همه استقبال ها و چاپلوسي ها خسته شده بود، تصميم گرفت خودش به ديدن حكيم برود. به شاه گفتند: حكيم، شاه و وزير نمي شناسد. شاه گفت: ولي شاه، حكيم را مي شناسد. جريان را به حكيم اطلاع دادند. تعيين وقت شد و يك روز حدود ظهر شاه تنها به اتفاق يك نفر پيشخدمت به خانه حكيم رفت. خانه اي بود كوچك با اسباب و لوازمي بسيار ساده. شاه ضمن صحبت ها گفت: هر نعمتي شكري دارد. شكر نعمت دانش٬ تدريس و ارشاد است٬ شكر نعمت مال٬ اعانت و دستگيري است. شكر نعمت سلطنت هم البته برآوردن نيازهاست. براي همين من ميل دارم شما از من چيزي بخواهي تا توفيق انجام آن را پيدا كنم. شيخ گفت: من حاجتي ندارم٬ چيزي هم نمي خواهم. شاه گفت: شنيده‌ام شما يك زمين زراعتي داريد٬ اجازه بدهيد دستور دهم آن زمين از ماليات معاف باشد. حكيم جواب داد: دفتر ماليات دولت مضبوط است كه از هر شهري چقدر وصول شود. اساس آن با تغييرات جزئي به هم نمي خورد. اگر در اين شهر از من ماليات نگيرند، همان مبلغ را از ديگران زيادتر خواهند گرفت تا مجموع مالياتي كه از سبزوار بايد وصول شود، تكميل گردد. شاه راضي نشوند كه تخفيف دادن به من يا معاف شدن من از ماليات، سبب تحميل آن بر يتيمان و بيوه زنان گردد. همچنين دولت وظيفه دارد حافظ جان و مال مردم باشد٬ هزينه هم دارد و بايد تأمين شود. ما با رضا و رغبت اين ماليات را مي دهيم. شاه گفت: ميل دارم امروز در خدمت شما غذا بخورم و از همان غذاي هر روز شما بخورم، دستور بفرماييد نهار شما را بياورند. حكيم بدون آنكه از جا حركت كند فرياد كرد: غذاي مرا بياوريد. فوراً آوردند. طبقي چوبين كه بر روي آن چند قرص نان، چند قاشق، يك ظرف دوغ و مقداري نمك ديده مي شد. آن را جلو شاه و حكيم گذاشتند. حكيم به شاه گفت: بخور كه نان حلال است٬ كشاورزي و جفت كاري آن دست رنج خودم است. شاه يك قاشق خورد، ولي ديد به چنين غذايي عادت ندارد و از نظر او قابل خوردن نيست. از حكيم اجازه خواست كه مقداري از آن نان ها را دستمال ببندد و تبركاً همراه خود ببرد. پس از چند لحظه٬ شاه با يك دنيا بهت و حيرت٬ خانه حكيم را ترك كرد.(1) پاورقي 1. ميرزا محمدعلي مدرس، ريحانة الادب، ج 2، ص 157.
امام علی(ع)در نظام سیاسی خود، به شدت با تملق گویی مبارزه می کردند و همواره به استانداران و فرمانداران خود سفارش می فرمودند که:«اطرافیان خود را چنان بپرورید که شما را نستایند و بی جهت خاطرتان را شاد نکنند» روزی امام علی (ع)در صفین سخنرانی می فرمودند، مردی از یاران او بلند شد و حضرت را ستود.از ادامه ی خطبه چنین برمی آید که حضرت برآشفتند و به طور ضمنی آن مرد را نکوهش کردند.امام ضمن یادآوری این نکته که از زشت ترین خوی حاکمان این است که بخواهند مردم آنان را دوستدار بزرگمنشی شمارند، فرمود: و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنودن. سپاس خدا را که بر چنین صفت نزادم و اگر ستایش دوست بودم، آن را وا می نهادم...و بسا مردم که ستایش را دوست دارند، از آن پس که در کاری کوششی آرند.لیکن مرا به نیکی مستایید تا از عهده ی حقوقی که مانده است، برآیم و واجب ها که بر گردنم باقی است، ادا نمایم.پس با من چنان که با سرکشان گویند، سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند، از من کناره مجویید و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید؛و نخواهم مرا بزرگ انگارید. گذشته از تملق و ستایش که حضرت(ع)بارها آن را منع و نهی فرمودند، هر مسئله یی که به نحوی موجب می شد عزت نفس انسانی خدشه دار شود، امام(ع)آن را برنمی تافت و با آن مخالفت می نمود. حضرت علی(ع)هنگام عزیمت به صفین، در حال عبور از شهر«انبار»بودند. کشاورزان این شهر طبق رسوم و تشریفات ایرانیان، به استقبال امام(ع)آمدند و ابتدا پیشاپیش آن حضرت دویدند.حضرت(ع)دلیل این کار را پرسیدند، آنان پاسخ دادند: بدین کار، امیران خود را بزرگ می شماریم) ). حضرت ضمن نهی این عمل، خطاب به آنان فرمودند: به خدا که امیران شما از این کار سودی نبردند؛و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می افکنید و در آخرتتان بدبخت می شوید، و... اگر یکی از هدف های مهم امام علی(ع)را تجلی و تحقق کرامت انسانی در جامعه و تلاش برای حفظ عزت نفس انسانی بدانیم، این کار و کارهای مشابه، اقداماتی برخلاف جهت هدف اصلی به شمار می روند. روش برخورد با متملق مناسب‌ترین روش برای مبارزه با رفتارهای تملق‌آمیز، بی‌اعتنایی به تملق گوینده است. پیامبر اکرم(ص) در نکوهش چاپلوسی و مدح بی‌جا می‌فرمایند: «احثوا التراب علی وجوه المداحین؛ به‌صورت چاپلوسان خاک بپاشید». پیامبر(ص) فرمودند: هر گاه برادرت را در پیش رویش بستایی، چنان است که تیغ بر گلویش نهاده ای
پيامبر صلي الله عليه و آله:شَرُّ النّاسِ الضَّيِّقُ عَلى اَهْلِهِ، قالوا يا رَسُولَ اللّه ِ وَ كَيْفَ يَكُونُ ضَيِّقاعَلى اَهْلِهِ قالَ: الرَّجُلُ اِذا دَخَلَ بَيْتَهُ خَشَعَتِ امْرَأَتُهُ وَ هَرَبَ وَلَدُهُ وَ فَرَّ فَاِذا خَرَجَضَحِكَتِ امْرَأَتُهُ وَ اسْتَأْنَسَ اَهْلُ بَيْتِهِ؛ بدترين مردم كسى است كه بر خانواده اش سخت گير باشد. گفتند اى رسول خدا!سخت گيرى بر خانواده چگونه است؟ فرمودند: مرد وقتى وارد خانه شود، همسرش از اوهراسان و فرزندان از او گريزان شده، فرار كنند و چون بيرون رود همسرش شاد گردد وخانواده اش با يكديگر انس گيرند. [مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج ۸، ص ۲۵]
علائم صداقت دولت رئیسی ۱) کرونا را که قول داده بود جمع کرد ۲) اقتصاد را به برجام گره نزد ۳) به مردم صدها توهین نکرد ۴) هر جا مردم گرفتار بودند حاضر شد هم خود هم وزرا هم استاندارها ۵) در کاخ زندگی نکرد ۶) پول بی پشتوانه چاپ نکرد ۷) یارانه ها را ۹ برابر کرد ۸) کارخانه ها و شرکتها را فعال کرد ۹) انرژی هسته ای را به حدی رساند که قابلیت تولید بمب اتم را داریم ۱۰) به رهبری توهین نکرد ۱۱) رتبه بندی معلمها را پس از چهل سال عملیاتی کرد ۱۲) بودجه ی مناطق محروم را چند برابر کرد ۱۳) از قاچاق هزاران تن آرد، روغن یارانه ای جلوگیری کرد ۱۴) انبارهای کالاهای متروکه را ساماندهی و در آمد ده هزار میلیارد تومانی حاصل کرد که قبلا فقط ۲۰۰میلیارد تومان بود ۱۵) صنعت فضایی را فعال کرد و ماهواره ها یکی پس از دیگری به فضا پرتاب می شوند ۱۶) ایران را عضو شانگهای کرد ۱۷) کرویدر شمال جنوب را فعال کرد در آمد حاصل از آن در آینده به اندازه ی فروش نفت خواهد بود ۱۸) فروش نفت با قیمت بالای صد دلار را به حد مطلوب رساند ۱۹) ۴۰ میلیارد دلار فقط از روسیه سرمایه ی خارجی جذب کرد ۲۰) پترو پالایشگاهها را فعال کرد تا از خام فروشی جلو گیری شود ۲۱) کشت فرا سرزمینی را در روسیه، ونزوئلا و... فعال کرد ۲۲) صادرات خدمات فنی مهندسی را به ۸ میلیارد دلار رساند ۲۳) ساخت هواپیمای مسافری را با مشارکت چین و روسیه آغاز کرد ۲۴) فروش کشتیهای اقیانوس پیما را آغاز کرد فعلا دو فروند به ونزوئلا فروخته شد ۲۵) کف حقوق بازنشستگان را ۵۰ درصد افزایش داد و بقیه را از این ماه ۳۸ درصد ۲۶) اغلب هفته ها سفر استانی داشت و به درد دل مردم گوش کرد ۲۷) بسیاری از شوراها که ده سال تشکیل نشده بود با حضور خودش تشکیل داد ۲۸) ظرفیت پزشکی را ده درصد افزایش داد ۲۹) ابر بدهکارهای بانکی را افشا کرد ۳۰) تمام سواحل دریاها شمال و جنوب را آزاد سازی کرد ۳۱) کناره های رودخانه ی کرج را آزاد کرد ۳۲) حق آبه ی ایران از افغانستان را وصول کرد ۳۳) نرخ خرید گندم از کشاورزها را ۳ برابر کرد ۳۴) مشکل نهاده های دامی را حل کرد ۳۵)مشکل قطعی برق که پارسال پشت سر هم قطع می شد حل کرد ۳۶) سامانه ی صدور بر خط صدور مجوزها را راه اندازی وامضاهای طلایی را حذف کرد ۳۷) یک و نیم میلیون مسکن را در مراحل مختلف ساخت دنبال کرد ۳۸) وام ازدواج به زوجین داد ۳۹) وام ودیعه ی اجاره ی مسکن داد ۴۰) وام میلیاردی به شرکتهای دانش بنیان داد و... این یعنی صداقت اگر صداقت معنی دیگری دارد بفرمایید
از معانی ایاک نستعین،توکل است:شخصي از امام رضا (ع) پرسيد ما حد التوكل: «فقال ان لاتخاف مع الله احداً« اينكه با اتكاي به خدا از هيچ كس نترسي. « خانه بر دوشان كه دارند از توكل پشتبان... هر دو عالم گر شود زير و زبر در مأمند » انسان متوکل بايد از صميم قلب به خدا اعتماد وثوق داشته باشد و تمام امور را به او واگذارد و دل به دنيا و زرو زيور و علايق مادي نبندد و به كسي جز خدا اعتماد نداشته باشد و خدا را در تمام كارها وكيل خود قرار دهد و چه وكيلي بهتر از او «حسبنا الله و نعم الوكيل» چون توكل مي كني مگو ازغير.... رخ درو كن، بتاب رو از غير نخستين مرحله توكل آن است كه بنده در برابر خدا، چون مرده باشد در دست غسال كه هر طور خواهد او را زير و رو كند و حركت اراده اي از خود نداشته باشد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ | آیت‌الله ضیایی ➖خانم‌ها! ➖از حضرت فاطمه زهرا(س) یاد بگیرین...😊 🤔سبزی مورد علاقه حضرت زهرا(س) چیه؟ استاد ࿐❁☘❒◌🍎◌❒☘❁࿐
امام حسین علیه السلام مرتب می فرمود لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظبم ... ذکر لا حول و لا قوه الا بالله(هیچ حرکت و قوتی در عالم هستی نیست مگر بوسیله خدا)، از اذکاری است که امام حسین (علیه السلام) آن را در طول این حماسه، تکرار می فرمودند. این چند گزارش را بنگرید: الف: همین که لشکر بر او حمله می کرد، او شمشیر می کشید و به سویشان حمله می کرد. آنان چون گله ای بی صاحب می گریختند. حسین بر آنان یورش می برد و لشکر مقابل چون ملخهایی که پراکنده می شوند، از مقابل وی فرار می کردند. او پس از حمله به مقر خود باز می گشت و پیوسته بر زبانش، ورد لا حول و لا قوه الا بالله بود. ب: امام حسین (علیه السلام) در نخستین برخورد با ((حر بن یزید ریاحی )) از او پرسید: آیا برای یاری ما آمده ای یا برای جنگ با ما؟ حر گفت: یا اباعبدالله! به جنگ شما آمده ام. امام (علیه السلام) ذکر خداوند را بر زبان آورد: لا حول و لا قوه الا بالله. ج: پیش از آن که روز عاشورا فرا رسد، حبیب بن مظاهر اسدی، نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و اجازه خواست تا گروهی از افراد قبیله اش را که در اطراف کربلا سکونت داشتند، به حضور در لشکر امام حسین (علیه السلام) فرا خواند. پس از موافقت حضرت (علیه السلام) او رفت و آنان را به یاری دعوت نمود. نود نفری که به در خواست او پاسخ داده بودند نتوانستند بر ازرق، فرستاده ابن سعد چیره گردند. وقتی حبیب نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و تمام داستان را باز گفت، ایشان ذکر خداوند را بر زبان آورد و فرمود: لا حول و لا قوه الا بالله.
بمناسبت ورود ازادگان سرافراز به کشورمان:سید علی اکبر ابوترابی یکی از شخصیتهای شگفت دفاع مقدس است. ⭕️ او در اوایل جنگ توسط نیروهای بعثی اسیر شد وسالها در زندان های عراق بسر میبرد.او بدلیل اینکه یک روحانی بود ، کمکهای معنوی و روحی او به اسرا خدمت بزرگی برای آنان محسوب میشد. 🔹۱.شایع ترین بیماری در زندان ،اسهال بود.یک شب سطل بیماران اسهالی روی زمین ریخت و دستشویی را کثیف کرد.کسی رغبت نمی کرد تمیزش کند.نیمه شب اقای ابو ترابی آنجا را بدون وسیله وبا دست تمیز کرده بود. 💐۲. ده نفر غیر نظامی از شهرهای مرزی اسیر شده بودند.افرادی شرور بودند و گاهی به مقدسات دینی اهانت میکردند. اتاقشان جدا بود و بقیه از نزدیک شدن به آنها وحشت داشتند . بعثی ها برای اینکه آقای ابوترابی را شکنجه روحی کنند او را به اتاق آن ۱۰ نفر بردند .همه نگرانش بودند. بعد از یک ماه اتفاق عجیبی افتاد یک روز دیدند آن افرادی که اعتقادی به دین نداشتند در محوطه اردوگاه مشغول ساختن مُهر نماز هستند نفس ابوترابی آنها را به سمت خدا کشاند . 🔴 ۳. کاظم شکنجه گر بعثی و فدایی صدام بود . یک روز آقای ابوترابی را به شدت شکنجه کرد طوری که تمام بدنش سیاه شده بود. اما حاج آقا به کاظم احترام می‌گذاشت. رفتارهای حاج آقا باعث شد کاظم از تمام کارهایش عذرخواهی کند .او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بعد از مدتی هم نمازخوان شد و در غیر ماه رمضان هم روزه می‌گرفت . بعثی ها وقتی دیدند کاظم عوض شده او را از اردوگاه بردند.
شمر و یزید زمانه‌ات را بشناس! حدود ۲۰۰ نفر بودند. بین ۱۵ تا ۷۰ سال، همه مذکر بودند. تمام دست‌ها و چشم‌های آنها را بسته بودند. در یک صف طویل پشت سر هم از سوله‌ای نیم سوخته خارج، و به سمت یک گودال بزرگ در حرکت بودند. شب گذشته باران زیادی بارید بود. افراد پابرهنه روی گِل راه می‌رفتند. منطقه بسیار سرسبز بود. چهار تا پنج نفر صف را به طرف گودال هدایت کرده و سه نفر در آستانه گودال، مسلح ایستاده بودند. یک نفر اسلحه کلاشنیکف در دست داشت و دو نفر دیگر اسلحه کمری داشتند. ملازمان با دشنه‌های بلندی که بر کمر داشتند جمعیت را هل داده و فریاد می‌زدند. افراد چشم و دست بسته به سرعت و بدون آگاهی به سمت گودال می رفتند. قطر گودال حدود ۸ متر و عمق آن بین ۴ تا ۵ متر بود. اولین نفر به گودال رسید به طرز غافلگیر کننده در آن سقوط کرد، ته گودال مقداری اشیاء تیز فلزی و شیشه بود اما در همان آستانه سقوط، فرد مسلحی که سمت راست ایستاده بود دو گلوله با اسلحه کمری به مغز جوان حدود ۲۰ ساله که دست‌ها و چشمانش بسته بود شلیک کرد. پس از سقوط بسیار دردناک جوان، فردی که کلاشنیکف در دست داشت نیز چند تیر به سر و گردن جوان شلیک کرد. افراد دیگری که در صف بودند بطور کلی متوجه ماجرا شدند و صدای اشهد خواندن و مناجات و... از جمعیت بلند شد. فاصله جنایت اول تا دوم و سوم و... فقط چند ثانیه بود. کمتر ۲۰ دقیقه کار همه تمام شد!! آری؛ آنجا ریف دمشق بود، شهدا همه از شیعیان و علویان سوریه و منطقه زینبیه بودند، قاتل آنها داعش بود، و کسی که برای نابودی قاتلان از جا برخواست، شهید و سردار مدافع حرم بود. شهید حججی بود شهید همدانی بود شهید سلیمانی بود داعش، تکفیری، وهابی یا همان شاخه افراطی تروریست‌های وابسته به رژیم صهیونیستی که توسط آمریکا و سعودی نیز پشتیبانی می‌شدند، قرار بود تا سال ۹۵، خود را به کرمانشاه، همدان و شهرهای بزرگ غربی ایران برسانند و از این نوع جنایات غافلگیرانه مانند جنایت موصل و قتل عام ۱۷۰۰ جوان شیعه در فاجعه اسپایکر انجام دهند. اما مدافعان حرم سپاه اسلام سپاه قدس نیروهای اطلاعاتی و امنیتی اجازه ندادند و دشمن را در محل خودش زمینگیر کرده و به نابودی کشاندند. چرا میریزید موسوی بعنوان قطب و مرجع فکری و لیدر فتنه‌گران و اصلاح‌طلبان، حالا و پس از سالها، بجای تاختن بر دشمن و قاتلان و کسانی که دندان برای قتل و جنایت در ایران تیز کرده بودند، به شهدا و سرداران مدافعان حرم اهانت و دشنام می‌دهد؟ غیر از این است که او مزدور و پادوی اسرائیل بوده و هست؟ این یعنی کسانی که در سال۸۸ پشت او ایستادند از خواص و عوام، باید یا توبه کنند که پشت مهره و پادوی اسرائیل بودند و یا در صورت عدم توبه، مجازات شوند، مجازات شدنی... بسیار لازم است، خواص حامی یا ساکت در فتنه اعلام موضع کنند. شهید همدانی از بهشت اعلام موضع نمود. لاریجانی‌، روحانی، عارف، جهانگیری، اعضای مجمع روحانیون، رسانه‌ها و مطبوعات اصلاح طلب که از بیت المال کمک هزینه های میلیاردی دریافت می کنند، خانواده رفسنجانی، ظریف، سبلریدی‌ها، زیباکلام، خاتمی، حسن خمینی و... باید اعلام موضع کنند و اگر اعلام موضع نکنند یا از حمایت خود از موسوی ملعون توبه و تبری نجویند، باید به اشد وجه مجازات شوند. شمر و یزید در سال ۶۱ هجری، نماد ظلمه کربلا بودند اما بر اساس کلام خداوند متعال در حدیث قدسی زیارت عاشورا، ما نه فقط شمر و یزید و عمرسعد و پسر مرجانه را، بلکه کسانی که زمینه سازی کردند، کسانی که پیروی کردند، کسانی که اسب ها را زین کردند، کسانی که حتی در دل راضی بودند و کسانی که سکوت کردند را نیز لعن می کنیم. باید مراقب بود و باید صف را جدا نمود و امروز، روز جدا شدن حق از باطل است.
شش نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند: ۱-حضرت آدم برای قبولی توبه اش آنقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد. ۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد. ۳- حضرت یوسف در فراق پدر بسیارگریه کرد ۴-فاطمه زهرا در فراق پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ آوردی با گریه هایت… یا شب گریه کن یا روز… ۵_ امام سجاد چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد. هر گاه آب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد. ۶- اما یه نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند… .....آقا من اصلا انتظار تو را برده ام ز یاد، با انتظارهای فراوانم از شما..... برشوره زار معصیتم گریه می کنی؛ جانم فدای دیده بارانی شما 😭😭😭💔 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 ✅ چیکار کنیم توی سرچ گوگل دیگه محتوای مستهجن برا بچه‌مون نیاد . ☘ حتما ببینید 😍
گویندانگلیسی ها سید جمال اسدابادی را به جزیره ای تبعید کردند درحالی که نه پول و نه غذایی همراه نداشت.سربازی پرسید بدون پول و غذا در این جزیره چه می کنی؟سید جواب داد شیر هرکجا برود شکار خود را تهیه می نماید!
آیت الله العظمی جوادی آملی: «مواظب باشیم این نظام نه به آسانی به دست آمده و نه به آسانی برمی‌گردد. اگر معاذ الله کمترین آسیبی ببینید تمام لعنت های گذشته دامنگیر ما میشود، الی یوم القیامة هر مسلمانی که بیاید لعنتش دامنگیر ماست. ...بر همه ما است که اين نظام را حفظ بکنیم...کاری که باعث تضعیف این نظام است، باعث تفرقه است، باعث نفاق افکنی است، باعث طمع بیگانه است حرام عینی است.»
قدر آن شیشه بدانید که هست نه در آن موقع که افتاد و شکست 🍃💐🍃
خوبیِ امام حسین«ع» اینه هرسال دلِ آلوده تر از پارسالت و تحویل میگیره. اصن انگار تازه باهاش آشنا شدی و اومدی درِ خونش نه گذشتت و به روت میاره، نه خطاهاتو یادآوری میکنه! خسته بودنت و که از چشات بخونه، قشنگ میخرتت... پناه نیاری، زندگیتو باختی...
📝 میدونی چیه؟ بین خودمون بمونه البته ؛ ✖️ سَــــرِ فلان کار مهم‌شون، با من مشورت نکردن! ... خیلی بهم برخورد! ✖️ سَــــرِ فلان برنامه‌شون، دعوتم نکردن! خیلی بهم برخورد! ✖️ سَــــر فلان لُطفی که بهشون کردم، هرگز اونجوری که باید جبران نکردن! خیــلی بهم برخورد! سَـــر فلان دفعه که ازشون قرض خواستم، گفتن نداریم، با اینکه من کلّی کار مهم براشون انجام داده بودم! خیـــــلی بهم برخورد! و ...... آقا یا خانمِ عزیز ؛ اگر افکار بالا در ذهن شما هم زیاد رفت و آمد میکنه؛ 💥 بهتــــره یا خوبی در حقّ کسی نکنید؛ یا اگر می‌کنید، توقع جبران نداشته باشید! این کثیف‌ترین کاریه که نه تنها تمومِ خوبیهای شما رو یکجا ضایع می‌کنه، بلکه رفته رفته، دیگران رو ازتون خسته، و از اطراف شما، پراکنده می‌کنه! 💥 دوّماً از این نجاستِ که داره مثل خوره، نابودتون می‌کنه برای بقیه حرف نزنید! و مسئولیت آلوده کردن قلب دیگران رو، به همه‌ی سنگینی‌های قلبِ خودتون، اضافه نکنید! گداییِ عاطفه و توجه از دیگران ؛ یجور ! که ریشه‌اش در نشناختن قیمت‌های درونی شماست! 🌛