فرستادنم #اطراف اهواز،🏘 گشتی بزنم و چند جا رو ببینم. به دکتر #رهنمون گفتم:« تو هم میآیی؟»گفت: «آره. خیلی دوست💞 دارم اطراف اهواز رو ببینم..راه افتادیم. از #شهر که رفتیم بیرون، رهنمون به راننده🚙 گفت نگه دارد. پرسیدم: «چه کار میخواهی بکنی؟ گفت: #هیچی. برمیگردم. شما میخواهید بروید مأموریت😊. من که نمیروم #مأموریت میروم تفریح. ماشین هم دولتی ⛔️است..#پیاده شد، ماشین گرفت برگشت.👌
#شهیددکتر_محمدعلی_رهنمون
#سالروز_ولادت♥️
:
🆔@alvane
#داستان_پندآموز
#صبروبردباری
🌺استاد فاطمی نیا:
💎حديثي زيبا از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است كه موارد بسياري به بنده مراجعه كردند كه بعد از عمل به اين روايت مشكلشان حل شده است!
حضرت در یک جمله کوتاه میفرمایند:
(( الاحتمال ، قبر العیوب ))
" #تحمل_و_بردباری_قبر_عیب_هاست"
چه طور جسد در قبر پنهان میشود، همه عیب ها با بردباری پنهان میشود.
🌱مردي برايم نقل ميكرد كه من تا به منزل ميرسيدم، همسرم شروع به دعوا میکرد كه چرا تو فقيري؟! چرا من را بيست سال اسيرخود كردي؟! و...!
مرد میگفت من هم جوابش را ميدادم و تا شب مدام دعوا میکردیم!
و به همين منوال روزهاي ديگر!
از وقتي كه این حدیث را شنيد و عمل كرد، کارشان درست شد!
🌱مرد نقل ميكرد که همسرم طبق معمول ، تا من رسيدم شروع کرد به تكرار همان حرف ها!
میگوید یاد این روايت افتادم که "الاحتمال قبر العیوب" هیچی نگفتم و سكوت كردم! با همين سكوتم ،تمام شد!
دعوا ریشه کن شد!
:
🆔@alvane
4_333159736977392177.mp3
707K
درد و دل با امام زمان
همه جا بروم
به بهانه تو
که مگر برسم
در خانه تو
همه جا دنبال تو میگردم
که تویی درمان همه دردم
اللهم عجل الولیک الفرج
@alvane
خاکریز یا دکل .mp3
2.31M
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نســل_ســوختـه
#قسمت_پنجم📝(( اولین پله های تنهایی))
🌹مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ...
🍃همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ...
- حالا چی می خوای به مامان بگی؟ ... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ...
🌹دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ...
🍃مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون غرورم ...
یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ...
با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ...
🚌اتوبوس رسید ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ...
🌹به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد...
🍃توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ...
🌹چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ...
بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ...
💔دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا ...
- متشکرم ... خدا خیرتون بده ...
اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم ...
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوخته
#قسمت_ششم 📝(( نمک زخم ))
🍃نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد ...
- فضلی ... این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ ... از تو بعیده ...
🌹با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... چی می تونستم بگم؟ ... راستش رو می گفتم ... شخصیت پدرم خورد می شد ... دروغ می گفتم ... شخصیت خودم جلوی خدا ... جوابی جز سکوت نداشتم ...
🍃چند دقیقه بهم نگاه کرد ...
- هر کی جای تو بود ... الان یه پس گردنی ازم خورده بود ... زود برو سر کلاست ...
برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم ...
- دیگه تاخیر نکنی ها ...
- چشم آقا ...
و دویدم سمت راه پله ها ...
🌹اون روز توی مدرسه ... اصلا حالم دست خودم نبود ... با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم ... دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف ... این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟ ...
🍃مدرسه که تعطیل شد ... پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود ... سعید رو جلوی چشم من سوار کرد ... اما من...
وقتی رسیدم خونه ... پدر و سعید ... خیلی وقت بود رسیده بودن ... زنگ در رو که زدم ... مادرم با نگرانی اومد دم در ...
- تا حالا کجا بودی مهران؟ ... دلم هزار راه رفت ...
🌹نمی دونستم باید چه جوابی بدم ... اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم ... چی گفته و چه بهانه ای آورده ... سرم رو انداختم پایین ...
- شرمنده ...
🍃اومدم تو ... پدرم سر سفره نشسته بود ... سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ...
🌹- سلام بابا ... خسته نباشی ...
جواب سلامم رو نداد ... لباسم رو عوض کردم ... دستم رو شستم و نشستم سر سفره ... دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد ...
🍃- کجا بودی مهران؟ ... چرا با پدرت برنگشتی؟ ... از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه ... فقط ساکت نگام می کنه ...
🌹چند لحظه بهش نگاه کردم ... دل خودم بدجور سوخته بود ... اما چی می تونستم بگم؟ ... روی زخم دلش نمک بپاشم ... یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ ... از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست ... و از این به بعد باید خودم برم و برگردم ...
🍃- خدایا ... مهم نیست سر من چی میاد ... خودت هوای دل مادرم رو داشته باش ...
✍ادامه دارد......
:
🆔@alvane
نیست بوی آشنا را
تاب غربت بیش از این
از نسیم صبح،
بوی یار می باید کشید...
به #انتظار تو
نشستن که نه، باید ایستاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
:
🆔@alvane
جـــــاده گناه بن بـسته رفیق❌
تا دیر نشده دور بـــــزن ↻
ممکنه دیر بشه
#اللهمعجللولیکالفرج
:
🆔@alvane
💠 در جمع رفقای👬 هیئتی لقب سردار داشت/همیشه میگفت من یک روز شهید⚰🇮🇷 میشوم
🔻حسین عاشق امام حسین(ع) بود، کشته کربلا. گفته بود: «میخواهم بروم برات کربلایم را از امام رضا(ع) بگیرم.» رفت مشهد و چندین روز آنجا ماند و لباس خادمی امام رضا(ع) را پوشید.
🔹برادرش👨 میگفت: «به حسین زنگ زدم☎ گفتم:"حسین کی بر میگردی؟! دو هفته است که رفتی" او گفت: من هنوز حاجتم🙏 را نگرفتم». چند روز بعد که حسین بر میگردد. برادرش👨 میگوید: "چه شد حاجتت را گرفتی؟" حسین هم فقط لبخند 😊میزند.
🔸حسین مدتی دنبال انتقال👨✈ از اهواز به دزفول بود، میخواست در شهر خودش کار کند و به مسائل فرهنگی بپردازد. این اواخر اما گفته بود که من اهواز🏢 میمانم تا شهید ⚰🇮🇷شوم.
🔹در جمع رفقای هیئتی👬 حسین لقب سردار داشت. سردار هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت🗣:«بذار ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز شهید🇮🇷 میشوم.»
#شهید_مدافع_وطن حسین ولایتی فر
🌹
:
🆔@alvane
🌍#تقویم_نجومی
⏳#امروز_سه_شنبه8مرداد1398 خورشیدی برابر با 27 ذیقعده 1440 هجری قمری و 30 ژوئیه 2019 میلادی
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_اقتصادی
📊انجام امور #اقتصادی و تعاملات #تجاری خرد و کلان بلامانع است.
💭پلاک ؛ نامگذاری و تعویض نام ؛ نام خانوادگی (اشخاص ؛ اماکن ؛ کالا و....) #برندسازی نیک است.
✒ثبت ؛ ثبت نام ؛ استخدام ؛ وکالت ؛ وصیت ؛ انعقاد قرارداد ؛ ثبت اسناد و امضاء بلامانع است.
🚀استارت و شروع #امور خوب است.
✂گشایش ؛ تاسیس و راه اندازی انجام شود.
📋برگزاری همایش ؛ کنفرانس ؛ جلسات و نشستهای مختلف کاری خوب است.
👥همکاری ؛ مشارکت ؛ تعاون ؛ شریک گرفتن انجام شود.
💰#قرض گرفتن #وام گرفتن #نسیه گرفتن #حساب_دفتری داشتن بلامانع است.
💰#قرض دادن #وام دادن #نسیه دادن #بحساب_دفتری دادن بلامانع است.
💲اقدام برای #وصول_و_دریافت انواع مطالبات مناسب است.
🏠اجاره ؛ کرایه ؛ رهن(مغازه ؛ خانه ؛ ماشین ؛ و....)بلامانع است.
🔨طراحی ؛ ساخت و ساز و تعمیرات خوب است.
🚧حفاری چاه ؛ قنات ؛ تونل و کانال.... انجام شود.
🚜انجام امور کشاورزی ؛ دامداری ؛ پرورش ماهی ؛ طیور و صنایع مرتبط بلامانع است.
🚐اثاث کشی و انواع نقل و انتقالات انجام شود.
😭فسخ انواع #قراردادها(تجاری ؛ صنعتی ؛ کشاورزی ؛ علوم و فنون ؛ ورزش ؛ ازدواج ؛ مشارکت و.....)مانعیت دارد.
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_برنامه_ریزی
😆نزدیک اندیشی و برنامه ریزی کوتاه مدت خوب است.
😎دوراندیشی و برنامه ریزی بلند مدت خوب است.
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_اجتماعی
☎دیدار بزرگان و صاحب منصبان و پیگیری امور در اداره جات انجام شود.
🎪#دیدار_و_ملاقات_بیمار خوب است.
📚تعلیم ؛ تعلم ؛ تحقیق کلیه علوم و فنون عملی و نظری بلامانع است.
😂تشویق لازم است.
👪انجام امور بچه ها و خانواده خوب است.
🎈جشن تولد ؛ تکلیف و....خوب است.
💝مصالحه ؛ آشتی کردن و صله ارحام(دید و بازدید خانوادگی و فامیلی) بسیار بجا است.
🚘مسافرت و زیارت خوب است.
✈مهاجرت به خارج از کشور انجام شود.
🏃ورزش ؛ تفریح و گردش مفرح است.
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_ازدواج_و_دوستی
👥برقراری ارتباط ؛ دوستی ؛ صمیمیت ؛ تقاضای ازدواج و موارد دیگر....خوب است.
📭دریافت و ارسال مکاتبات و پیامهای خوش جایز ؛ انعکاسش خوب است.
🎁خرید هدیه ؛ کادو و تقدیم آن خوب است.
💘خواستگاری رسمی خوب است.
💍جشن(عقد ؛ نامزدی....)نیک است.
💝ازدواج مبارک است.
🚚#جهازبری و چیدن آن شگون دارد.
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_مجامعت_فرزندآوری
💔همبستری و همخوابگی بلامانع است.
👫#مباشرت منتهی به #انعقاد_نطفه خوب است.
👵مبادرت به کاشت #نطفه و انواع لقاحهای مصنوعی و.... خوب است.
👨تولد #نوزاد نیک است.
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_پزشگی_بهداشتی_آرایشی
💊کلیه امور درمانی ؛ پزشگی ؛ زیبایی #خون_دادن #حجامت #فصد #بادکش #ماساژ #روغن_مالی #زالو_درمانی #تنقیه....اقدام کنید.
🔪جراحی ؛ بیهوشی ؛ بیحسی ؛ لیزر ..... اقدام شود.
😭ختنه اطفال انجام شود.
🎂شروع ترک انواع #اعتیاد و رفتن بمراکز ترک ؛ اقدام کنید.
✂برای #اصلاح_مو ؛ آرایش ؛ ناخن گرفتن ؛ خالکوبی و تاتو....نیک است.
🚿#استحمام و غسل #نوره_کشیدن(رفع موهای زائد بدن با پودر بهداشتی)#حنا #سدر ....نیک است.
👗خریدن پارچه ، بریدن ، دوختن ، پوشیدن #لباس_نو و سایر اقلام پوششی خوب است.
🍁🌴🍁🌴
🔘#بخش_مذهبی_معنوی
🐐#ذبح #عقیقه #قربانی_نذری و قربانی برای رفع بلا ؛ بلامانع است.
💑 برای چله بری مناسب است.
💧انواع یوگا ؛ مدیتیشن ؛ ریکی و دیگر سبکهای جنوب شرق آسیا و...نیک است.
💦خواب امشب ان شالله خیر است کمی هم دقت کنید.
📖#استخاره خوب است.
🙏#کتابت_دعا(دعانویسی)تعویذات ؛ طلسمات ؛ جادوی سفید و.... خوب است.
💍#حکاکی_انگشتر ؛ سنگ ؛ فلزات و.... خوب است.
🙏گرفتن #ذکر #ورد #دعای خاص از بزرگان و شروع آنها و #چله_نشینی نیک است.
🙏#استغفار؛استغاثه؛انجام عبادات و اذکار فردی و شخصی نیک است.
🔹ذکر امروز #یاارحم_الراحمین ۱۰۰ مرتبه
🔸ذکر بعداز نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض
🔹️#سه_شنبه طبق روایات متعلق به حضرت #امام_سجاد علیه السلام و #امام_باقر علیه السلام و #امام_صادق علیه السلام است.
🌍⛅🌏⛅🌎⛅
🔭#جایگاه_سیارات
⏰در ساعت 00:00 بامداد
🌘#قمر4درجه42دقیقه سرطان
🌞#آفتاب6درجه23دقیقه اسد
🌝#عطارد24درجه13دقیقه سرطان
🌕#زهره2درجه8دقیقه اسد
🌗#مریخ17درجه40دقیقه اسد
🌔#مشتری14درجه45دقیقه قوس
🌚#زحل15درجه47دقیقه جدی
:
🆔@alvane