eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست با سر لیستی قالیباف و محوریت جوانان انقلابی برای نجات اقتصاد ایران منتشر شد...
💠حضور سلام الله علیها در عروسی شهید ردانی پور 🍂شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۵ - ۲ 🌸رفته بود حرم سلام الله علیها و برای عروسیش کارت دعوت انداخت داخل ضریح برای سلام الله علیها 🌺مادر رو خواب دید که به عروسیش اومده 🌼 گفت : مادرجان ، قصد مزاحمت نداشتم ،فقط می خواستم احترام کنم. 💠مادر پاسخ داد: 🔴👈"«مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم کجا بریم"😭 السلام‌علیڪ‌یافاطمه‌الزهرا♥️ ………..... 🍃.❤️.🍃 …………
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم. او یک دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ، همان طور که خون ها را پاک می کرد ، گفت: این جا کردستانه ، از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ... سردار شهید محمود کاوه
‍ ‌ مناجات عارفان " آقا! دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ... مولای من! سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق، مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ... دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: "یا لَیتَنی کُنتُ تُراباً ... ای کاش من خاک بودم ... خدایا! به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ... خدایا! من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آورده‌ام، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی. خدایا! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت. اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم ...! پس خدا! برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست..." ولادت: 11 اردیبهشت 1348 تهران شهادت: 24 بهمن 1364 عملیات والفجر 8 فاو مزار: بهشت زهرا(س) قطعه‌ 27 ردیف 3 شماره‌ 11 🍃🌹🍃🎋🎋🕊🕊🎋🎋🎋 مدافعان بانوی دمشق 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/alvane
ازش‌پرسیدن ؛ این‌چیہ‌سنجاق‌کردۍرو سینــه‌ت ؟ لبخند زد و گفت : این باطریـــه نباشه قلبم ڪار نمیکنه :) 🕊🍀🌺🍀🌺🍀
🔴آسیبهای فضای مجازی و رسانه ها (قسمت اول) به طور خلاصه، پیامدها و اثرات منفی شبکه‌های اجتماعی مجازی بر فرد و خانواده عبارتند از: 1ـ شکل‌گیری و ترویج سریع شایعات و اخبار کذب 2ـ تبلیغات ضد دینی و القای شبهات در عقاید افراد 3ـ نقض حریم خصوصی افراد 4ـ انزوا و دور ماندن از محیط‌های واقعی اجتماع 5ـ تأثیرات منفی رفتاری که فرد با عضویت در هر شبکه اجتماعی درگیر نوع خاصی از فرهنگ ارتباطاتی می‌شود نظیر برخورد، تکیه کلام، اصطلاحات مخصوص، رفتار، تیپ شخصیتی و ظاهری و … 6ـ مصنوعی شدن ارتباطات و از بین رفتن روابط صحیح اجتماعی 7ـ تضعیف نهاد خانواده و صله ارحام 8ـ بی‌هویتی ، بحران هویت و اختلال شخصیت در بین نوجوانان و جوانان 9ـ جرأت و جسارت ارتکاب جرم به خاطر ناشناخته بودن در محیط سایبری 10ـ اعتیاد رفتاری به اینترنت، چت و شبکه‌های اجتماعی که نتیجه آن افسردگی، اضطراب، بی‌خوابی، کاهش روابط اجتماعی با اطرافیان، انزوا، مختل شدن فعالیتهای روزمره، رها کردن شغل (بیکاری) و … است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🍃🌹🍃🎋🎋🕊🕊🎋🎋🎋 مدافعان بانوی دمشق 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/alvane
❇️پنج هزار فرشته بعداز عملیات فتح المبین بااو صحبت کردم. ابراهیم می گفت:رزمندگان ما، کوچک و بزرگ، با تقوا و ایمان مثال زدنی به جنگ دشمن رفتند. خداوند هم با امداد غیبی، به گونه ای ما را یاری کرد که در تمام مدت عملیات،شاهد بودیم که دشمن یا اسیر می شد،یا کشته می شد ویا فرار می کرد! یکی از فرماندهان دشمن اسیر شد. می گفت: من وقتی به سمت ایرانی ها نگاه کردم،دیدم تمام صحرا پر از رزمنده است! وقتی همراه با نیروهایم اسیر شدیم،با تعجب دیدم که فقط چند رزمنده نوجوان ایرانی بالای سرما هستند!! 📚کتاب خدای خوب ابراهیم. صفحه33
گرفتاری‌های ما هر چقدر بزرگ باشن از کوچکترن پس حتی اگر به آخر خط همـ رسیدیمـ یک نقطه بزاریمـ و بیاییمـ سر خط با صبح را شروع کنیمـ
چرا نتیجه نمی‌گیریم؟ سالهای سال است برخی خروجی‌های انتخابات کشور، باب دل مردم؛ یعنی در خدمت مردم نیستند. چرا؟ ریشۀ این درد را دست‌کم در دوجا می‌دانم: 1️⃣ دستگاههای نظارتی مانند شورای نگهبان نمونه‌اش همین رئیس‌جمهور کنونی است که سالهاست در مجلس خبرگان رهبری نیز جاخوش کرده است؛ دیگر مراکز حساس کشوری که به دست ایشان بوده و هست بماند. چرا هم‌زمان نام‌خانوادگی او در ایران، روحانی و در انگلیس، فریدون است؟ او با کدام نامه و مدرکِ اجتهاد، در مجلس خبرگان رهبری حضور دارد؟ مگر در دادگاه، نادرست‌بودن مدرک دانشگاهی‌اش ثابت نشد؟ مگر چهارسال، ناکارآمدی‌اش در ادارۀ کشور را نشان نداد؟ شما او را ارزیابی کردید! شما به مردم گفتید که او صلاحیت ریاست جمهوری و عضویت در مجلس خبرگان دارد! شما! 2️⃣ عمارپندارها «عمارپندارها» کسانی‌اند که خود را عمارِ رهبری پنداشته‌ بسیاری هم آنها را به این عنوان باورکرده‌اند و یقین دارند آنچه اینها می‌گویند همان سخن و نظر قطعی مقام معظم رهبری است که آقا در جلسات خصوصی به اینها می‌گوید. این اوهام سالهاست که در بزنگاه انتخابات غلیان کرده کار را به گونه‌ای پیش می‌برد که نتیجه‌ای جز سرخوردگی و بعد خسارت نصیب دلسوزان نظام و کشور نمی‌سازد. برای نمونه: سالهاست که مقام معظم‌رهبری بر «مدیریت جهادی» در ادارۀ کشور تأکید دارند و در موضوع انتخابات بر آن پا می‌فشارند (ر.ک به بیانات 92/2/25 و 96/2/10). آنگاه خود ایشان در بیان مصداق، آقای قالیباف را نمونۀ عینی یک مدیر جهادی ‌شناسانند (92/10/23). با این حال در شور و شین انتخابات سال 96 همین عمارپندارها عَلَم آقای رئیسی را برافراشتند و با سخنرانی‌های داغ در بزرگداشت او و گاه هم‌صدا با دشمن و رقیب، در تخریب قالیباف کوشیدند و در نهایت توانستند او را از صحنه خارج کنند و با متلاشی‌کردن رأی مردم به پای آقای رئیسی و نیز ریختن رأی بسیاری از سبد قالیباف به سبد روحانی بزرگترین خوش‌خدمتی را به آقای روحانی کنند. نقش امثال سخنران مسجد دانشگاه امام صادق(ع) و بدنۀ حوزه علمیه در تحولات یادشده که به پیروزی آقای روحانی انجامید بر آگاهان پوشیده نیست. و باز دوباره «عمارپندارها» آمده‌اند؛ همصدا با دشمن، برای کوبیدن قالیباف. نمی‌گویم او امامزاده است؛ می‌گویم بی‌تردید رهبری به او به چشم یک مدیر جهادی موفق و انقلابی می‌نگرد برای همین آماج حملات دشمن به ویژه خود روحانی و طیف اوست. آقایان اهل بصیرت! خانم‌های ولایی! پس چه شد آن حرف حاج همت: هرکجا را که دشمن می‌کوبد همان جبهۀ خودی است. هان! چه شد؟ عجب عمارهایی! همه احساس وظیفه کرده‌اند لیست جداگانه‌ای بدهند. بله حق هم دارند؛ به امثال من چه مربوط است؛ اما آقای روضه‌خوان مسجد ارک! و ای آقای استاد اخلاق! پس اتحاد چه می‌شود؟ اتحاد؟! بله که داریم؛ در کوبیدن قالیباف، همگام با آن طرفی‌ها و همسو با آن وَر آبی‌ها. دور از انتظار نیست که با این وضعیت: دروازۀ خالی و حریف پیر و از نفس افتاده، باز نتیجه نگیریم و روحانی شادتر از همیشه پا به مجلس گذارد و با پوزخندی، چند گل دیگر نیز به ما بزند.
خدا_عاشقش_شد...❤️ اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد ، می دیدم که بعد از نمـاز از خدا طلب شهادت می‌کند... نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد، دیگر تحمل نکردم ، یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهیــد می شی! حتی جلوی نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم نماز شب نخواند ! پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندیــد و گفت: کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان هم راضی تره ... بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهـــــــادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! ✍ به روایت همسر شهید.
ای جان اگر رضای تو غم خوردن دل است صد دل به غم سپارم بهر رضای تو ❤️
خاطرم هست، دومین ماموریت ایشان سه ماه طول کشید. وقتی برگشت، من و بچه ها منزل مادرم بودیم. ساعت 2:30 نیمه شب بود که تماس گرفت. خواب نبودم و با دیدن شماره ایشان به سرعت جواب دادم. گفتم: «برگشتی؟» گفت: «آره توی حیاط هستم اما کلید درب ورودی را ندارم.» گفتم: «بیا اینجا. چرا اطلاع ندادی؟» گفت: «نه مزاحم نمی شوم. داخل انباری را نگاه می کنم شاید کلید را آنجا گذاشته باشم.» گفتم: «هوا سرد است، سرما می خوری.» راضی نشد بیاید. بالاخره صبح شد. برادرم ما را به خانه مان رساند. زانوهایش را زمین گذاشت و دستهایش را مثل بال پرندگان باز کرد و فرزندان خود را در آغوش کشید. گفت: «شب که آمدم خیلی خسته بودم اما خوابم نمی برد. یک ساعتی را کنار وسائل و کتاب ها و دفترهای بچه ها بودم و ورق می زدم. توی خونه می چرخیدم. چقدر امنیت خوبه، چقدر خونه خوبه. بعد از نماز صبح بود که خوابیدم.» ❤️
❌ناگفته شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید حاج احمد متوسلیان حمید داوود آبادی: چندوقتی بود که شدیدا دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند،حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود. حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود. 🔻دوست عزیزم "احسان محمدحسنی" - رئیس سازمان هنری رسانه اوج - با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسه ای کوتاه داشته باشم. یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنه های فیلمبرداری "به وقت شام" می رود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد. 🔻گذشت تا اینکه بنده و خانواده ام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب ۲۴ سفند ۱۳۹۷ در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم. ساعت حدود ۸ شب،دورمیز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد. 🔻حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصی و خیلی معمولی، وارد سالن شد. از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمی دانم چرا کم آوردم؟! احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند. مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست. تا احسان گفت: -ایشون آقای داودآبادی هستند که ... حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت: -بله، ایشون رو که می شناسم ... قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار. 🔻همینطور که روی صندلی سمت راستش می نشسستم، باخنده گفتم: -خب خدا رو شکر که بنده رو می شناسید، پس نیازی به معرفی نیست. و با خنده جوابم را داد. 🔻دور میز گرد،از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان، گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت و محسن مومنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند. 🔻حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) صحبت می کرد که ظاهر برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم. 🔻آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مومنی مشغول شد. 🔻سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجددا نصیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم! 🔻آرام دهانم را بردم دم گوشی حاجی و گفتم: - حاج آقا، من تقریبا ۲۵ ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم ... نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم. 🔻با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت: - خب، ببینم تو که ۲۵ سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجه ای رسیدی؟! آرام گفتم: "به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شده اند." 🔻با لحنی ملایم گفت: "درسته. دقیقا. تا همون شب اول همشون شهید شدند." با تعجب گفتم: "پس این حرفها که بعضیا می زنند که زنده اند و در زندان های اسرائیل هستند چیه؟" 🔻لبخند تلخی زد و گفت: "این حرف ها رو ول کن." و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟ 🔻جرات نمی کردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلا. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. ... و صحبت ادامه داشت و من، ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم! پایان ...
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 « حمیدرضا بابل‌خانی » صبح امروز در اثر حملات‌موشکی در دفاع از حریم اهلبیت(ع)، و تامین امنیت ملی کشورمان؛ در حلب سوریه به فيض نائل امد.🕊🌷
عکس اول پدرم است , عکس دوم هم , عکس سوم هم و عکس چهارم هم می بینی هیچ غباری نمیتواند چهره اش را بعد از این همه سال پیر کند ... پدرم سی و پنج سال است که توی قاب به من لبخند میزند , حالا من از پدرم پیرتر شده ام .... پدرم بمن آموخت خوب بروی خوب میمانی ... ! نقل از : فرزند شهید شهید_محمد_ابراهیم_همت
‌🔻ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انساني است. براي همين هر جا ميرفت از شهدا ميگفت. 🔸از رزمنده ها و بچه هاي جنگ تعريـف ميكرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغيير ميكرد و معنويتر ميشد. 🔺در همان مقر اندرزگو معمولا دو ســه ساعت اول شب را ميخوابيد و بعد بيرون ميرفت! موقع اذان برميگشت و براي نماز صبح بچه ها را صدا ميزد. با خودم گفتم: ابراهيم مدتي است كه شبها اينجا نميماند!؟ 🔹يك شــب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم براي خواب به آشــپزخانه مقر سپاه رفت. فردا از پيرمردي كه داخل آشپزخانه كار ميكرد پرس وجوكردم. فهميدم كه بچهاي آشپزخانه همگي اهل نمازشب هستند.
🌸 دُعـــــــــای عــــَــــهــــــــد 🌸 از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده : 💢هركس چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از يـــــــاوران قائم ما باشد و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود، خدا او را از قــبـر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو سازد. آن عــهـــد اين است: 💠اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ✨ اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ] اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى: الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🍃🌹🍃🎋🎋🕊🕊🎋🎋🎋 مدافعان بانوی دمشق 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/alvane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدای مدافع وطن🌹 شهید محمد رضا مماوی ۲۰ ساله عملیات بدر 🌹 شهید حسن مماوی۲۴ ساله عملیات بدر🌹 شهید محمد مماوی ۲۲ ساله تخریبچی جزیره مجنون🌹 هرسه شهید دعای کمیل رو خیلی دوست داشتن و باصدای خیلی زیبایی در مسجد محل میخوندن😍 شهید محمد رضا شب عروسیشون هم دعای کمیل مسجد رو ترک نکردن☝️ ایشون یه هفته بعد عروسیشون اعزام شدند و پیکر مطهر بدون سر بازگشت😭 شهید حسن مماوی هنوز نماز بهشون واجب نبود اما واجبات رو انجام میدادن👌 وبه اطرافیان باهمون سن کم احکام مسائل شرعی رو از رو رساله یاد میدادن😊 ایشون عاشق حضرت زهرا بودن ❤️وبه گفته ی مادرم اخرین دیدار به مادرم گفته بودن که ارزو دارن مثل حضرت زهرا بینام ونشان باشن که همین طور هم شد وسالهای سال مادروپدرم درانتظارخبری ازایشان شدند😔 اما هرگز جنازه برنگشت😭 برادر کوچکم محمد هم خیلی مهربان بودن خیلی شوخ وهمیشه لبخند میزدن☺️ ایشون بااینکه چندین بار به سختی مجروح شپن اما باز هم به منطقه مراجعه میکردن وقتی برگشتند بدنشون تکه تکه واز هم جدا بود دست پا کمر گردن همه😭 ومادرم که صبرشون منو یاد حضرت زینب مینداخت 💔هرگز جلو چشم بقیه گریه نکردن هروقت دلشون میگرفت روضه ی امام حسین رو گوش میدادنو گریه میکردن😭 نقل خانواده شهید🌹 یاد شهدا با ذکر صلوات🌹
@dars_akhlaq..mp3
3.03M
🎙 🌹🔊 آیت الله تهرانی 🍃🔻 موضوع 🔻🍃 🔵👈 چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟.. ═══✼🍃🌹🍃✼══