eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
987 ویدیو
75 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 فرمانده ما به بچه هاش یاد میداد که دروغ شوخی اش هم دروغه توی 10 سیدالشهداء(ع) این جا افتاده بود چه فرمانده حضور داشت و یا نداشت بچه های تخریب مراقب بودند تابستان سال 63 اسم یه عده رو خوند برای مامور شدن به گردان ها برای بچه هایی که اسمشون برای عملیات خونده نشده بود تجسس میکردند که بچه ها به کدوم گردان مامور میشند و قراره کجا عملیات کنند. وانت ها اومده بودند تا بچه ها به گردان های عملیاتی بروند. و بچه ها هم مشغول وداع بودند و فضای معنوی خاص عملیات در اردوگاه تخریب در حاکم شده بود. اونایی که داشتن عملیات میرفتن در پاسخ اینکه کجا دارید میرید میگفتند : شهید حاج عبدالله نوریان در چند قدمی بود و این جمله رو شنید و جمع بچه ها را مورد خطاب قرار داد و در حالیکه صورتش برافروخته شده بود و صدایش میلرزید گفـت: برادرها ... چرا دارید دروغ میگید این نهیب حاج عبدالله توجه همه رو جلب کرد آخه بچه ها فکر نمیکردند حرف نامربوطی زده باشند اما حاج عبدالله از این فرصت برای نهی از منکر عالی استفاده کرد و یه جوری که تذکرش اثر گذار باشه و بچه هاش تربیت شوند گفت : برادرها من به عنوان فرمانده به کسی نگفتم نگو داری کجا میری و اینکه میگید گفتن نگید یه دروغه... شاید هم شوخی میکنید اما برای اینکه خدای نکرده هم رعایت مسائل حفاظتی عملیات رو بکنید و هم معصیتی صورت نگیره در جواب دوستانتون اینجوری بگید که . از این نکات تربیتی، الی ماشاءالله در سال های فرماندهی شهید نوریان بر گردان تخریب در خاطر بچه های تخریب لشگر10 است و در حقیقت به این خاطر است که عبدالله نوریان را الگو خود میدانند و به این افتخار میکنند که هستند . 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🔶 🔸 در مناظره امروز همه دیدند حاج علی زاکانی که دست پرورده هست مثل فرمانده اش چگونه نسبت به دروغگویان میخروشد. دروغ شوخی و جدی نداره وقتی دروغگویی جا افتاد حقگویی فراموش میشه. سلام بر شهیدان و سلام بر آنانی که راهرو آنان هستند ✅ (جعفر طهماسبی) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✅ انتشار برای اولین بار شهردار تهران آماده رزم میشود بیمارستان خرمشهر شب عملیات اولین نفر سمت راست به همراه چند شهید @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 نبرد نابرابر ✍🏿✍🏿 راوی: عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال 62 شروع شد. یگان‌های دیگر وارد عملیات شدند و ت(ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود. فردای عملیات به عنوان به (ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جاده‌ای رسیدیم که به پد هلی‌کوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل می‌کردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلی‌کوپتر بمانیم تا اینکه روز 7 اسفند بود که با هلی‌کوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچه‌ها رو بمباران می‌کردند. به خاطر اینکه بچه‌ها آسیب نبینند سوار بر کامیون‌ها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. چون عراق باور نمی‌کرد رزمنده‌ای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردان‌های رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانک‌ها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتک‌ها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانک‌های دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند. از همه طرف گلوله می‌آمد و از همه بدتر گلوله‌های کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین می‌خوردند و صدای جیغ مرغ‌های دریایی همه هور رو برداشته بود. . آرپی جی زن ها و کمک‌هاشون بدو به خیز می‌کردند و تانک‌ها رو نشانه می‌رفتند و برجک‌ها رو می پراندند. بچه های (ع) و حضرت (ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچ‌گونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما می‌ریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچه‌ها هرچی تانک می‌زدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی می‌شدیم. 🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌴🌹 @alvaresinchannel
دیدار هیات امنای مجمع تخریبچی های دفاع مقدس با همسنگر تخریبچی دیروز جمعی از امنای مجمع پیشکسوتان تخریبچی دفاع مقدس با شهردار تهران دیدار کردند.در این دیدار سردار علی ولیزاده فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) در دفاع مقدس گزارشی از فعالیت های مجمع تخریبچیان سراسر کشور ارائه نمودند و در ادامه دکتر زاکانی شهردار تهران ضمن خوش آمد گویی به همسنگران تخریبچی خود بیان داشتند که ما هر چه داریم از برکت همراهی با شهدا داریم و شهدا به ما مدد میرسانند و انشاءالله به مدد شهدا تا آخر امسال هر روز شنبه افتتاح پروژه های بزرگ شهری را خواهیم داشت. @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 نبرد نابرابر ✍🏿✍🏿 راوی: عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال 62 شروع شد. یگان‌های دیگر وارد عملیات شدند و ت(ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود. فردای عملیات به عنوان به (ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جاده‌ای رسیدیم که به پد هلی‌کوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل می‌کردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلی‌کوپتر بمانیم تا اینکه روز 7 اسفند بود که با هلی‌کوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچه‌ها رو بمباران می‌کردند. به خاطر اینکه بچه‌ها آسیب نبینند سوار بر کامیون‌ها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. چون عراق باور نمی‌کرد رزمنده‌ای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردان‌های رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانک‌ها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتک‌ها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانک‌های دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند. از همه طرف گلوله می‌آمد و از همه بدتر گلوله‌های کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین می‌خوردند و صدای جیغ مرغ‌های دریایی همه هور رو برداشته بود. . آرپی جی زن ها و کمک‌هاشون بدو به خیز می‌کردند و تانک‌ها رو نشانه می‌رفتند و برجک‌ها رو می پراندند. بچه های (ع) و حضرت (ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچ‌گونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما می‌ریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچه‌ها هرچی تانک می‌زدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی می‌شدیم. 🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌴🌹 @alvaresinchannel