eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
893 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
689 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 ✍️✍️ راوی: تیرماه سال ۶۷ روزهای سختی برای ما بود. گرمای بیش از پنجاه درجه فکه و از طرف دیگه هم سوزش زخم ها و طاولها و سرفه های پی در پی بچه هایی که خورده بودند سکوتی نبود که قدری توی چادر استراحت کنی. عمده در شیمیایی شده بودند و هنوز توی تهرون داشتند درمان میشدند که خبرهای بد جیهه اونها رو از روی تخت بیمارستانها و کنج خونه ها به کشوند. ( اردوگاه تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء علیه السلام در جاده فکه) جنب و جوش خاصی داشت. مدام خبر میرسید دشمن پیشروی کرده و کسی جلودارش نیست. خط و که برادران ارتشی در آن مشغول پدافند بودند با حمله شدید دشمن از هوا و زمین شکسته شده بود و دشمن به سمت و داشت پیشروی میکرد.. و بعضی از بچه ها مدام بین مقر و مناطق درگیری در تردد بودند و اخبار جبهه نو به نو میرسید.با وجود این خبرها عن قریب بود که دشمن به مقر ما برسه..بچه ها حدود پنجاه نفری بودند و همه آماده شدند برای سد کردن راه دشمن...مهمات به اندازه کافی برای معطل کردن دشمن وجود داشت. انبارهای مهمات پر بود از و اقسام . و یک عزم پولادین برای مقابله با دشمن. روز ۲۲ تیرماه ۶۷ بود که خبر رسید دشمن قرارگاه ارتش در "تپه های برغازه" رو گرفته... همه آماده شدند ... چون از "برغازه" تا مقر ما نیم ساعت بیشتر راه نبود..خطر خیلی جدی بود.. -گردان بود و بایستی بچه ها رو فرماندهی کنه. برای اینکه دقیقا بدونه دشمن تا کجا جلو اومده سوار موتور تریل ۲۵۰شد و مجتبی رو هم ترکش نشوند و رفتن به سمت فکه... نزدیک های غروب بود که مجتبی نفس زنان و تنها برگشت و گفت بعثی های عراقی ناصر رو با تیر زدند و با موتور زمین خوردیم و من دیدم اگه معطل کنم اسیرم میکنند و از دستشون فرار کردم... روز ۲۲ تیرماه سال ۶۷ بود که فرمانده ما -اربابیان با بدنی مجروح در حالیکه تیری به قلبش نشسته بود گرفتار مزدوران بعثی شد... با او چگونه رفتار کردند الله و اعلم... اما استخوان های مطهرش ، سال ۸۰ از به ما رسید و در گلزار شهدای علیها مهمان خاک شد. 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 🌹 ▪️ احیاء شب نوزده ماه مبارک رمضان 1400 در کنار مزار شهدا گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 🌹 ▪️ احیاء شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان 1400 در کنار مزار شهدا گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 🌹 ▪️ احیاء شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان 1400 در کنار مزار شهدا گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها @alvaresinchannel
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 🌹 ▪️ احیاء شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان 1400 در کنار مزار شهدا گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 از آخرین لحظات سردار شهید حاج عبدالله نوریان در روز 2 اسفند ماه 1364 در اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش به اغماء رفت و روز 4 اسفند 1364 روح مطهرش از به آسمان پرواز کرد و جسم بیجانش در گلزر شهدای امام زاده علی اکبر(ع) چیذر در خاک آرمید. ✅ با تشکر از عاشقان شهدا در شبکه تلویزیونی قرآن که این قطعه را تهیه و تولید نمودند @ALVARESINCHANNEL
💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐 🌷💐 روایت 🌹🌹 از چگونگی شهادت بچه های تخریبچی در راننده تريلي بو د با اينكه سه تا فرزند داشت، آمده بود واحد تخريب. گفتم. آقاي جليلوند لطفاً شما برويد# واح_ ترابري مشغول شويد . گفت نه! من آمده ام اينجا كاركنم. هر چه هم شما بگوييد. گوش مي كنم به خداي احد و و احد قسم، نشد يك دفعه من يك چيزي به اين # جليلوند بگويم و او گوش نكند؛ يا بهانه اي بياورد وسرخودكاري انجام دهد. او خودش را به خدا وصل كرده بود.و با همه بچه ها مي جوشید. من واقعاً به حالش غبطه مي خورد م. چون او كسي بود كه زن و فرزند وزندگي و ماشين و خانه و همه چيزش را به خاطر خدا رها كرد بدون اينكه يك لحظه ترديد كند، هر چه داشت در راه خدا خرج كرد. براي هماهنگي و تحويل نيرو به فرمانده گردان عمل كننده در ،من هم تا پشت خاكريز دنبالشون رفتم. . آن روز جليلوند با نه نفر ديگررفت. و بعد من برگشتم به عقبه . اما آن شب عمليات انجام نشد! بعد اطلاع دادند قرار است گردان را عقب بياورند ومن هم خواستم بروم را بياور م. لكن چون از قرارگاه تاكتيكي ابلاغ شده بود مسئوولين براي رفتن به خط بايد اجازه بگيرند، رفتم قرارگاه تا هماهنگي كنم. گفتند: مثل اينكه خبرنداري گفتم از چي ؟؟؟؟ يكي از برادران گفت: بچه هاي گرد ان اكثرشان شهيد شده اند، از جمله . فوراً با چند تا از بر ادرها رفتيم خط، پشت همان خاكريز ديشبي دنبال آنها گشتیم. زمين منطقه رملي بود و نميشد سنگر کند. بچه ها يك مقدار جزيي از جايي را پشت خاكريز چال كرده بودند و هر هشت نفرشان يك جا نشسته بودند؛ و بعد، در همان گودی خمپاره ها خورده بود وسطشان. صادقی: دو تا پايش قطع شده بود . و درجا شهيد شده بودند . اما ، و بعداً شهيد شدند.: صادقي در مسير برگشت، گردويي در بيمارستان و عزيزي كه از گردن به پايين فلج شده بود، چهار- پنج روز بعد به شهادت رسيد. از آن جمع نه نفره، سه نفره زنده مانده بودند؛ كه البته آنها نيز مجروح بودند. خوشا به سعادتشان، خوشا به سعادتشان كه مرگ با عزت را انتخاب كردند، خوشا به سعادتشان! 🌷💐 🌷💐🌷💐🌷💐 @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 ✍️✍️ راوی: تیرماه سال ۶۷ روزهای سختی برای ما بود. گرمای بیش از پنجاه درجه فکه و از طرف دیگه هم سوزش زخم ها و طاولها و سرفه های پی در پی بچه هایی که خورده بودند سکوتی نبود که قدری توی چادر استراحت کنی. عمده در شیمیایی شده بودند و هنوز توی تهرون داشتند درمان میشدند که خبرهای بد جیهه اونها رو از روی تخت بیمارستانها و کنج خونه ها به کشوند. ( اردوگاه تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء علیه السلام در جاده فکه) جنب و جوش خاصی داشت. مدام خبر میرسید دشمن پیشروی کرده و کسی جلودارش نیست. خط و که برادران ارتشی در آن مشغول پدافند بودند با حمله شدید دشمن از هوا و زمین شکسته شده بود و دشمن به سمت و داشت پیشروی میکرد.. و بعضی از بچه ها مدام بین مقر و مناطق درگیری در تردد بودند و اخبار جبهه نو به نو میرسید.با وجود این خبرها عن قریب بود که دشمن به مقر ما برسه..بچه ها حدود پنجاه نفری بودند و همه آماده شدند برای سد کردن راه دشمن...مهمات به اندازه کافی برای معطل کردن دشمن وجود داشت. انبارهای مهمات پر بود از و اقسام . و یک عزم پولادین برای مقابله با دشمن. روز ۲۲ تیرماه ۶۷ بود که خبر رسید دشمن قرارگاه ارتش در "تپه های برغازه" رو گرفته... همه آماده شدند ... چون از "برغازه" تا مقر ما نیم ساعت بیشتر راه نبود..خطر خیلی جدی بود.. -گردان بود و بایستی بچه ها رو فرماندهی کنه. برای اینکه دقیقا بدونه دشمن تا کجا جلو اومده سوار موتور تریل ۲۵۰شد و مجتبی رو هم ترکش نشوند و رفتن به سمت فکه... نزدیک های غروب بود که مجتبی نفس زنان و تنها برگشت و گفت بعثی های عراقی ناصر رو با تیر زدند و با موتور زمین خوردیم و من دیدم اگه معطل کنم اسیرم میکنند و از دستشون فرار کردم... روز ۲۲ تیرماه سال ۶۷ بود که فرمانده ما -اربابیان با بدنی مجروح در حالیکه تیری به قلبش نشسته بود گرفتار مزدوران بعثی شد... با او چگونه رفتار کردند الله و اعلم... اما استخوان های مطهرش ، سال ۸۰ از به ما رسید و در گلزار شهدای علیها مهمان خاک شد. 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 حاج سید محمد فرمانده تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع) ✍️راوی : روزهایی که برای پاکسازی میرفتیم قبل از حرکت میکرد و هر آیه ای میومد اول اون رو بلند میخوند و بعد ترجمه و مقداری پیرامونش صحبت میکرد. یه روز قبل از حرکت که رو باز کرد ،آیه ای که اومد در مورد نعمات بهشت به خصوص بود فقط آیه رو خوند و ما منتظر ترجمه و توضیحات در موردش بودیم که آقاسید با جدیت فریاد زد. . بچه ها شوخیشون گل کرد و میگفتند آقا سید بقیه اش رو نگفتی.. هم یکی از است اما اون روز تا از پاکسازی برگشتیم بحث شیرین بود. البته بعضی ها تفعل به شهادت زدند و گفتند این آیه یعنی اینکه یکی شهید میشه اما اون روز هممون سالم برگشتیم 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹