eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
987 ویدیو
75 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت 18 تیرماه 1365 محل شهادت : 1️⃣ ✍️✍️✍️: روای: ☑️ به همراه برادران لطیفی ، و به (ع) مامور شدیم. ماموریت گردان قمربنی هاشم پاکسازی یکی از یالهای غربی قله 223 بود و دشمن برای اینکه رزمندگان ما نتوانند از طریق یالها به قله برسند موانع زیادی در مسیر عبور ایجاد کرده بود . چند لایه با مین های ضد نفرات و بشکه های 200 لیتری فوگاز و سیم خاردارهای عرضی به جای طولی و تله کردن مینهای ترکشی داخل آن و سنگرهای کمین فراوان همه این ها یالهای قله 223 را تسخیر نا پذیر میکرد.رزمنده های گردان قمربنی هاشم(ع) در سه گروهان سازمان دهی شذه بودند و طرح مانور اینگونه بود که یکی از گروهانها خط دشمن را تصرف کند وگروهانهای دیگر ادامه عملیات را انجام دهند. با گروهان خط شکن همراه شد و جلوی گروهان حرکت میکردیم تا اینکه به میدان مین رسیدیم.ستون نیرو های رزمنده چند متر به در یک جانپناه متوقف شد و بچه های تخریب و اطلاعات به همراه فرمانده گروهان به پشت میدان مین رفتیم. همه جا تاریک بود و چون اواخر ماه قمری بود خبری از ماه و نور آن در آسمان نبود. چند لحظه پشت میدان مین ، اطراف و محدوده میدان رو برانداز کردیم و با توکل به خدا و مدد گرفتن از نام علمدار کربلا کار معبر شروع شد. برادر لطیفی مین ها رو خنثی میکرد و جلو میرفت و برادر رمضانی هم پشت سرش با فاصله دو متر زمین رو چک میکرد که مبادا مین و موانعی جامانده باشد و منهم در آخر رو روی زمین پهن میکردم.تقریبا داشت شب به نیمه میرسید و ما با احتیاط کامل و با صبرو حوصله معبر میزدیم . دشمن باور نداشت که ما بتوانیم از موانع رد شویم ..وسط میدان مین بودیم که تیراندازی ایضایی دشمن شروع شد و تیرهای رسام که از دهانه دوشکا خارج میشد از بالای سر ما عبور میکرد وگاهی هم چند خمپاره بدون هدف داخل موانع به زمین میخورد که ما رو مجبور میکرد روی زمین دراز بکشیم.ما سه نفر بدون توجه به اتفاقات دور و برمون جلو میرفتیم و تمام تلاش ما این بود که به سیم خاردار آخر میدون برسیم ..اما یک اتفاق همه چیز رو به هم ریخت. در آن تاریکی و سکوت صدای و بعد هم روشن شدن در مقابل ما و بعد هم صدای انفجار .. توی اون سر و صدا، صدای (ع) بلندی شنیدم 🔶🌹 ادامه دارد @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 روزهای حضور حاج کاظم و بچه هاش توی جزیره 35 سال پیش این شب ها روزها به سختی میگذشت. شب ها و روزهای از همه ی روزها و شب ها بیشتر عاشورایی بود دوسه روز بعد از عملیات ، دشمن خودش رو پیدا کرد و پاتک های مرگبارش شروع شد. و از روز ششم اسفند که تیپ سیدالشهداء علیه السلام به فراخوانده شد یک روز خوش ندید. دشمن از زمین و آسمان حمله میکرد.. تانک هایی که لوله به لوله در یک مسیر روی چندتا جاده جزیره جولان میدادند و نفس هر نفس کشی رو میگرفتند. مصاف تن بود و تانک... تانک های تی 72 با غرششون اعصاب برای کسی نگذاشته بودند. هواپیماهای ملخی دشمن و به قول بچه های رزمنده هواپیماهای پنج زاریشون قرار رو از همه گرفته بودند. اونقدر با کالیبرشون دقیق روی پدها و آبراهه ها شلیک میکردند که هیچ بنی بشری از دستشون فراری نداشت. گردان های تیپ سیدالشهداء(ع) یکی پس از دیگری با هلیگوپترهای شنوک گروهان به گروهان روی پدهای جزیره مجنون شمالی پیاده میشدند و با کمپرسی های 1921 آبی رنگ که از دشمن غنیمت گرفته بودند به جزیره مجنون جنوبی وارد میشدند. در مسیر بارها و بارها رزمنده ها به خاطر هجوم هواپیماها ملخی از ماشین پایین میریختند ودر کنارهای جاده جانپناه میگرفتند. علیه السلام.. علیه السلام.. السلام و بعد هم و #.حضرت_علی_اصغر و علیهم السلام. روزهای سخت و تلخی برای فرماندهان مخصوصا فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام بود. هنوز فرمان حمله صادر نشده بود که با خبر شهادت و فرمانده عملیات تیپ سیدالشهداء(ع) غافلگیر شد . رستگار کسی نبود که با این خبرها بشکند اما یکی یکی یارانش در چند روز سخت تنهایش گذاشتند. حاج جانشینش روز8 اسفند به سختی مجروح شد و عقب رفت. ساعتی نگذشت که خبر رسید فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام بی سر به ملاقات خدا رفت و به دنبال احمد ، گردان حضرت قاسم علیه السلام بی فرمانده شد و آسمانی شد در یک روز سه فرمانده قدرتمند را از دست داد. ویکی دو روز بعد ، امید تیپ سیدالشهداء(ع) کرد که خیلی روش حساب باز کرده بود با پهلوی شکافته راهی بهشت شد. پاتک های روز 12 و 13 اسفند 62 در پد شرقی جزیره مجنون جنوبی و دلاورمردی بچه های (ع) و (ع) همه توان فرماندهی تیپ سیدالشهداء علیه السلام رو به کمک گرفت. و روزهای غربت فرمانده (ع) و رزمنده های وفادارش از راه رسید... رستگارهنوز در خط مقدم میجنگید این بار دشمن با همه ی توانش حمله کرد.... همه جا پر از تانک بود.. (ع) هم از راه رسیدند و حماسه روزهای 16 و 17 و18 اسفند رقم خورد. هم با همه ی توانش به دشمن زد... همه شاهد بودند از کشته های دشمن پشته ساخت.. و فرزندانش را میدید که در مصاف دشمن چون گل پرپر میشوند... کسی نبود و ندید و ننوشت که به رستگار چه گذشت... فقط رشید ذره ای را بیان کرد و مستند شد.. برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای (ما) در خط خسته شده اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است.جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر، نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط ، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.» 35 سال از آن روزها میگذرد. برای نسلی که رستگار را ندیده اند باید گفت : او تا آخرین نفر جنگید و نشکست... کسی گریه اش را در صحنه نبرد ندید.. صدایش نلرزید و نترسید... شما وارثان این چنین مردان با صلابتید باید ایستاد نترسید و نلرزید. غریبانه و مظلومانه در و در آسمانی شد و سالها جسم مطهرش در سرزمین جبهه برجا ماند او در جبهه ماند تا تنها نباشد.. پیکر مهدی باکری را و پیکر را خاک به برگرفت. یادشان بخیر و شهادت گوارایشان باد. جامانده از شهدا 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
شهادت 18 تیرماه 1365 محل شهادت : 1️⃣ ✍️✍️✍️: روای: ☑️ به همراه برادران لطیفی ، و به (ع) مامور شدیم. ماموریت گردان قمربنی هاشم پاکسازی یکی از یالهای غربی قله 223 بود و دشمن برای اینکه رزمندگان ما نتوانند از طریق یالها به قله برسند موانع زیادی در مسیر عبور ایجاد کرده بود . چند لایه با مین های ضد نفرات و بشکه های 200 لیتری فوگاز و سیم خاردارهای عرضی به جای طولی و تله کردن مینهای ترکشی داخل آن و سنگرهای کمین فراوان همه این ها یالهای قله 223 را تسخیر نا پذیر میکرد.رزمنده های گردان قمربنی هاشم(ع) در سه گروهان سازمان دهی شذه بودند و طرح مانور اینگونه بود که یکی از گروهانها خط دشمن را تصرف کند وگروهانهای دیگر ادامه عملیات را انجام دهند. با گروهان خط شکن همراه شد و جلوی گروهان حرکت میکردیم تا اینکه به میدان مین رسیدیم.ستون نیرو های رزمنده چند متر به در یک جانپناه متوقف شد و بچه های تخریب و اطلاعات به همراه فرمانده گروهان به پشت میدان مین رفتیم. همه جا تاریک بود و چون اواخر ماه قمری بود خبری از ماه و نور آن در آسمان نبود. چند لحظه پشت میدان مین ، اطراف و محدوده میدان رو برانداز کردیم و با توکل به خدا و مدد گرفتن از نام علمدار کربلا کار معبر شروع شد. برادر لطیفی مین ها رو خنثی میکرد و جلو میرفت و برادر رمضانی هم پشت سرش با فاصله دو متر زمین رو چک میکرد که مبادا مین و موانعی جامانده باشد و منهم در آخر رو روی زمین پهن میکردم.تقریبا داشت شب به نیمه میرسید و ما با احتیاط کامل و با صبرو حوصله معبر میزدیم . دشمن باور نداشت که ما بتوانیم از موانع رد شویم ..وسط میدان مین بودیم که تیراندازی ایضایی دشمن شروع شد و تیرهای رسام که از دهانه دوشکا خارج میشد از بالای سر ما عبور میکرد وگاهی هم چند خمپاره بدون هدف داخل موانع به زمین میخورد که ما رو مجبور میکرد روی زمین دراز بکشیم.ما سه نفر بدون توجه به اتفاقات دور و برمون جلو میرفتیم و تمام تلاش ما این بود که به سیم خاردار آخر میدون برسیم ..اما یک اتفاق همه چیز رو به هم ریخت. در آن تاریکی و سکوت صدای و بعد هم روشن شدن در مقابل ما و بعد هم صدای انفجار .. توی اون سر و صدا، صدای (ع) بلندی شنیدم 🔶🌹 ادامه دارد @alvaresinchannel